به گزارش مشرق، سیدیاسر جبرائیلی، کارشناس مسائل سیاسی در کانال تلگرامی خود نوشت: مذاکره برای رفع تحریم، یک پیش شرط اساسی دارد و آن، شناخت صحیح ماهیت و اهداف تحریم است. یعنی ما پیش از اینکه هر طرحی را برای مذاکره دراندازیم، باید بدانیم که جایگاه تحریم در دستگاه سیاست خارجی آمریکا چیست و واشنگتن چه هدفی را از اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی دنبال میکند. چه، بدون داشتن فهم مشترک از این دو مقوله، مذاکرهکنندگان بر اساس ذهنیتها و اهداف متفاوتی دور میز خواهند نشست و طبعا نتیجهای هم نخواهند گرفت. اگر تلقی ما از ماهیت تحریمها و اهداف آنها، با تصویر واقعی تحریمها در ذهن سیاستمداران آمریکایی یکسان نباشد، بلاتردید در میز مذاکره تصویر واقعی بر تلقیهای نادرست غلبه خواهد کرد.
درباره ماهیت تحریمها، توجه به این نکته مهم ضروری است که اگر وودرو ویلسون در سال ۱۹۱۹ تحریم را "یک گزینه جایگزین جنگ" معرفی میکرد، در قرن ۲۱ تحریم تبدیل به "تنها گزینه" سیاست خارجی آمریکا شده است. در واقع رژیم واشنگتن امروز ابزاری جز تحریم در دستگاه سیاست خارجی خود در اختیار ندارد. برای آمریکا نه قدرت نرمی باقی مانده، نه قادر به ارائه مشوقهای اقتصادی برای ترغیب دوستان است، نه امکان حمله نظامی به دشمنان دارد، نه غلبه گفتمانی در محیط بینالملل دارد که هنجارهایش اهدافش را پیش ببرند، و نه قادر به ایجاد اتحادهای فراگیر است که از موضع جامعه جهانی امری را تحمیل کند. این است که صرفا به تحریم میاندیشد. دولت آمریکا در دوره اوباما سالانه ۵۰۰ تحریم و در دوره ترامپ سالانه قریب به هزار تحریم وضع کرده است. هرچند یک مطالعه در دانشگاه کارولینای شمالی میگوید این تحریمها در حدود یک سوم تا یک دوم مواقع موفق بودهاند، و با وجود اینکه اصلیترین مزیت "امکان تحریم" یعنی سلطه جهانی دلار به واسطه همین تحریمها در حال رنگ باختن است(قربانیان در حال استقلال از دلار هستند)، اما چون برای آمریکا گزینه دیگری جز تحریم نمانده، ناچارا این هزینه هنفگت را تا زمان پایان سلطه دلار و طبیعتا دچار شدن ابزار تحریم به سرنوشت سایر ابزارها و امکانات سیاست خارجی آمریکا، پرداخت خواهد کرد. لذا این تصور که آمریکا روند اعمال تحریم را متوقف خواهد کرد، خطایی است بزرگ و باید کنار گذاشته شود.
پرسش بعدی این است که آمریکا مشخصا تحریم علیه ج.ا را به چه هدفی وضع کرده است؟ دو هدف برای تحریم ذکر میشود: ۱- مهار (containment) ۲- تغییر رفتار (compellence). تا تحصیل تجربه برجام، این تصور میان نخبگان لیبرال ایرانی وجود داشت که آمریکا صرفا نگران برنامه هستهای ایران است و اگر برای واشنگتن این اطمینان حاصل شود که ایران به سلاح هستهای دست نخواهد یافت -یا به زعم کاخ سفید هدف تولید سلاح را کنار خواهد گذاشت- تحریمها برداشته خواهند شد. اما تجربه برجام نشان داد که با وجود تحدید گسترده برنامه هستهای و توسعه بیسابقه بازرسیها از اماکن هستهای-نظامی ایران نیز، تحریمها حفظ شد. لذا اگر ما با این تصور که میتوانیم با جلب اطمینان آمریکا از صلحآمیز بودن ماهیت برنامه هستهای، تحریمها را رفع کنیم، سادهلوحی کردهایم. آمریکا تحریم را برای مهار و تضعیف قدرت ایران میخواهد و این هدف را اگر کنار آن واقعیت محدود شدن همه ابزارهای سیاست خارجی آمریکا به تحریم قرار دهیم، این نتیجهگیری چندان سخت نیست که تحریمها برداشته نخواهند شد.
نتیجهای که از این بحث باید گرفت، این است که جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تحریمها باید همان مسیری را انتخاب کند که ابزار و امکان تحریم را از آمریکا میگیرد: از بین بردن سلطه دلار. هرچه نقش دلار در مبادلات و معادلات جهانی تضعیف شود، به همان اندازه آمریکا امکان تحربم را از دست خواهد داد. از آنجائیکه ایران تنها هدف تحریمهای آمریکا نبوده و در سالهای اخیر، قدرتهایی مثل روسیه و چین نیز قربانی شدهاند، این انگیزه در مجموعه رقبای آمریکا برای شکستن سطله دلار کاملا وجود دارد و گامهای مهمی نیز در این راستا برداشته شده است. لذا اگر بخواهیم برای دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوره جدید، ماموریتی تعریف کنیم، باید بگوئیم وزارت خارجه ما چنانکه رهبر انقلاب فرمودند، باید بر محوریت دیپلماسی اقتصادی بازسازی شود. مذاکره حول برجام به حاشیهای رود و مذاکره حول تقویت مناسبات تجاری-مالی در مرکز طراحیها و اقدامات وزارت خارجه قرار گیرد. جان کلام اینکه محوریت از معاونت سیاسی وزارت خارجه باید به معاونت دیپلماسی اقتصادی منتقل شود.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.