به گزارش مشرق، «محمد صرفی» طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
در قابوسنامه آمده روزی افلاطون نشسته بود. مردی نزد او آمد و از هر دری سخن گفت و در این میانه گفت: ای حکیم امروز فلانی را دیدم که از تو میگفت و دعا و ثنای بسیار درباره تو میکرد و میگفت؛ افلاطون مرد بزرگی است که کسی چون او هرگز نبوده و نخواهد بود، خواستم شکر او به تو برسانم. افلاطون چون این سخن شنید، سر در گریبان فرو برد، سخت ناراحت شد و بسیار بگریست. مرد که تعجب کرده بود پرسید: ای حکیم! از من چه رنج آمد تو را که اینگونه مغموم شدی؟ افلاطون گفت: از تو مرا رنجی نرسید اما مرا مصیبتی بدتر از این چیست که جاهلی مرا بستاید و کار من بر او پسندیده آید؟ ندانم کدام کار جاهلانه کردهام که به طبع او نزدیک بود و او را خوش آمد و مرا بدان ستود، تا توبه کنم از آن کار و غم من از این است!
این روزها که بازار انتخابات داغ است و انواع و اقسام مواضع و تحلیلهای مختلف بیان میشود، برخی از خود پرسیدهاند چرا مواضعشان بهشدت از سوی دشمنان قسمخورده جمهوری اسلامی و مردم ایران، مورد تایید قرار گرفته و بهشکل ویژه و انبوهی بازنشر داده میشود؟ اگر افلاطون از تحسین جاهلی چنین گریست و به فکر فرو رفت که کدام کار او مشکل داشته که مورد پسند جاهلی قرار گرفته است، آیا جا ندارد برخی با خود فکر کنند چه کردهاند که موضعشان را وزارت خارجه آمریکا تایید و تکرار میکند و بر صدر رسانههای تابلودار معاند مینشیند؟
برخی با ادبیات مختلف ساختارهای قانونی کشور را به چالش کشیده و حاضر به تمکین کردن در برابر قانون نیستند. تیغ زبان و قلم این عده، هفتههاست که به جان شورای نگهبان افتاده و از هیچگونه توهین و تخریبی دریغ نمیکنند؛ یکی ادعا میکند برای تایید صلاحیت رسید پرداخت خمس میخواهند، دیگری مدعی است چون با فلان دولتمرد نسبت فامیلی دارد، رد صلاحیت شده و آن یکی مدعی است حمایتش از برجام عامل عدم تایید او بوده است! بهتازگی ادعای خوشمزه دیگری هم مطرح کردهاند و گفتهاند بهدلیل حضور کمرنگ در نماز جمعه افراد را رد میکنند! این جماعت که تعدادشان اندک اما صدایشان بلند است و حتی برخی رسانههای آنسوی آب نیز بازتابدهنده نظرات و مواضع آنها هستند، با همین شلوغبازیها و طرح ادعاهای بیاساس و بدون سند و مدرک - که اغلب در صفحات شبکههای اجتماعی مطرح شده و چند ساعت بعد هم وقتی مثل ویروس منتشر شد، از آن صفحه پاک میشود- زمینهساز هجمهای سنگین علیه شورای نگهبان شدهاند.
آیا شورای نگهبان مصون از خطا و اشتباه است؟ خیر. آیا تکتک تصمیمات این شورا قابل دفاع است؟ باز هم خیر. آیا میتوان عملکرد این نهاد را نقد کرد؟ بله. اما ماجرای اصلی فراتر از خطاهای احتمالی و موردی و نقد منصفانه شورای نگهبان است. اینجا مسئله نسبت افراد و جریانات با کلیت ساختار و قانون اساسی کشور است. دفاع محکم و قاطعانه دیروز رهبر انقلاب از شورای نگهبان نیز دفاع از چارچوبهای قانونی کشور است نه دفاع از 12 فردی که بر کرسیهای آن نشستهاند و ممکن است فردا افراد دیگری جای آنها بنشینند.
هجمهکنندگان به شورای نگهبان را میتوان نابالغان سیاسی نامید که درک ضعیفی از منافع ملی دارند و حاضرند برای آنکه هیزمی برای زیر دیگ خود تهیه کنند، ستون خیمه را اره کنند. شاید خود را رند و زرنگ میپندارند اما در واقع بر شاخه نشسته و بن میبرند. کسی را که با رای همین شورا بارها در معرض انتخابهای گوناگون قرار گرفته و بهواسطه انتخابات به جایگاه و اسم و رسمی رسیده است و حالا با تکیه بر دروغهایی از آن دست که ذکر شد، همان سازوکار را زیر سؤال میبرد و به انتخابات برچسب انتصابات و تشریفات میزند و یا سلامت آن را زیر سؤال میبرد، چه باید نامید؟
مشکل این جماعت را باید در نوعی ریاکاری سیاسی جست. از سویی به ارکان نظام میتازند و آن را زیر سؤال میبرند و از سوی دیگر بر سر سفره قدرت نشسته و به هیچ طریقی حاضر به دل کندن از آن نیستند. مانند کسی که لقمه بزرگ در دهان دارد و در همان حال به سفره فحش میدهد! اگر به آنچه میگویید واقعاًً اعتقاد دارید پس چرا سفره را رها نمیکنید؟! آیا بهتر نیست یکبار و برای همیشه تکلیفتان را با خودتان و مردم روشن کنید؟ اگر نظام اهل مهندسی انتخابات بود، پس شما طی دورههای متعدد چگونه توانستید به کرسیهای مختلف سیاسی تکیه بزنید؟ چنین ادعاهایی از سوی کسانی که خود در مصادر امور مختلف هستند، مضحک و توهین به شعور مردم نیست؟
کسی که کارنامه مقبول و قابل دفاع دارد نیازی به حاشیهسازی و طرح مسائل جنجالی ندارد. از دستاوردهای خود میگوید و به آن افتخار میکند اما آنکه چیزی برای عرضه کردن ندارد و اهل مسئولیتپذیری هم نیست، آسمان و ریسمان را به هم میبافد تا ذهنها را از دستان خالی خود دور کند.
نتیجه چنین مواضع و رفتارهایی چیزی جز دلسرد کردن ملت نیست. ملتی که از سویی به اندازه کافی درگیر مشکلات روزمره و معیشتی خود است و از سوی دیگر تحت بمباران مداوم و شدید دشمن در حوزه ادراکی و شناختی است. مگر دشمن چیزی جز دلسردی مردم را میخواهد؟ مردم به شما رای دادند تا چرخ زندگیشان بچرخانید یا برایشان تئوریبافی و نظریهپردازی کنید؟
تصور کنید رئیسجمهور آمریکا دو گزینه مقابل خود داشته باشد و فقط اجازه انتخاب یکی از آنها را داشته باشد؛ گرفتن مردم از جمهوری اسلامی یا گرفتن موشکهای جمهوری اسلامی. بهنظر شما ترامپ کدام گزینه را انتخاب میکند؟ شاید ترامپ آدم ابلهی باشد اما نه آنقدر که گرفتن مردم از جمهوری اسلامی را انتخاب نکند. جمهوری اسلامی ایران بدون پشتوانه مردم، کشور و نظام ضعیف و بیخاصیتی میشود که کمترین تهدیدها و چالشها میتواند آن را از پای درآورد.
کسانی که با گفتار و رفتار خود مردم را دلسرد میکنند، همکاران بیجیره و مواجب ترامپند و از این بابت باید شرمنده و عذرخواه باشند. همانطور که رهبر انقلاب دیروز تأکید کردند؛ «از دشمن نمیشود گلایه کرد اما فلان نویسنده، مرتبطین با فضای مجازی، نماینده مجلس و فلان مسئول مهم دولتی باید مراقب باشند و اینجور نشود که بگوییم مردم شرکت کنید اما در عین حال، به غلط، جوری حرف بزنیم که مردم از حضور در انتخابات دلسرد شوند.»
تهیه خوراک برای دشمن هنر خاصی نیست. البته شاید هم اشکال از ماست که از این جماعت انتظار بینش افلاطونی و توبه از حمله به شورای نگهبان داریم.