3

پارلمان عراق متاثر از اقدام غیر قانونی آمریکایی‌ها و اعتراضات شدید شهروندان عراقی، در نشست اضطراری خود طرح اخراج نظامیان خارجی را به تصویب رسانده است.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

خون حاج قاسم؛ عصای موسی

محمد صرفی در کیهان نوشت:
 

ترور سردار سلیمانی به دست آمریکا و رخدادهای زنجیره‌ای پس از آن، چنان اهمیت دارند که اگر بگوییم شهادت این فرزند رشید اسلام و ایران، مبدأیی در تحولات داخلی و خارجی است، بیراه نیست. تحولات پرشتاب و وضعیت سیال است و دولت آمریکا سعی دارد فضا را در سطوح مختلف مدیریت کرده و از عوارض حماقت بزرگ خود بکاهد. برای درک ابعاد و عظمت ماجرا توجه به چند نکته ضروری است؛

مروری بر سیاست‌های کلان و راهبردی آمریکا طی 70 سال اخیر –پس از جنگ جهانی دوم- به روشنی گویای این واقعیت است که ارعاب، استراتژیک‌ترین سلاح در جعبه ابزار سیاست خارجی این کشور است. آمریکا بیش از آنکه قدرت عملی و عملیاتی داشته باشد، از قابلیت ارعاب برخوردار است و کار خود را از این طریق پیش می‌برد.

کافی است نگاهی به مواضع مقامات ارشد سیاسی و نظامی آمریکا از 13 دی (روز ترور حاج قاسم) تا 18 دی(روز عملیات موشکی ایران) بیندازید. ترامپ چنان سخن می‌گفت که اگر ایران یک نارنجک دستی هم به سمت هدفی آمریکایی بیندازد، قیامت بپا خواهد شد. آمریکایی‌ها از اعزام 3هزار نیروی جدید به منطقه خبر دادند و با آب و تاب فراوان از اعزام 5 فرونده بی52 گفتند و ترامپ گفت اگر ایران حرکتی کند، آمریکا 52 نقطه را هدف قرار خواهد داد.

بامداد چهارشنبه 18 دی ماه - همزمان با لحظه‌ای که آمریکا دست به ترور سردار سلیمانی زد- بارانی از موشک بر سر عین‌الاسد، بزرگ‌ترین پایگاه آمریکا در عراق بارید. ترامپ سخنرانی خود را لغو کرد و در عوض، سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی در اقدامی بی‌سابقه، به‌صورت مستقیم از شبکه‌های تلویزیونی پخش شد. موشکباران عین‌الاسد، موشکباران هیمنه پوشالی و مهم‌ترین ابزار سیاست خارجی آمریکا، یعنی ارعاب بود.

اقدام جمهوری اسلامی ایران را باید از این منظر استراتژیک نگریست. به دنبال جنازه و زخمی بودن، حاشیه و تا حدی سطحی‌نگری است. کدام کشوری در دنیا جرات و جسارت این را دارد که آمریکا را بطور مستقیم به چالش نظامی کشیده و پایگاه آن را موشکباران کند و از موضعی مقتدرانه مسئولیت آن را بر عهده بگیرد؟

ترامپی که سه روز پیش گفته بود اگر ایران دست به اقدام تلافی‌جویانه بزند، 52 نقطه را هدف قرار می‌دهد، در اولین واکنش خود توئیت کرد که همه چیز روبراه است! و 20 ساعت بعد در کنفرانس خبری خود با صدایی لرزان از صلح گفت.

سانسور عجیب و کم‌نظیر آنچه بر عین‌الاسد و نیروهایش گذشته، نشان می‌دهد اتفاقاً برخلاف گفته ترامپ، اوضاع خراب‌تر از آن است که حتی فکرش را هم می‌کردند. سال‌ها برای تخفیف قدرت موشکی ایران می‌گفتند، آمریکا از چنان تکنولوژی و تجهیزاتی برخوردار است که یک موشک ایرانی هم به هدف نخواهد رسید و همه آنها منحرف یا منهدم خواهند شد. اما دیدیم و دیدند که حتی یک موشک هم منحرف یا منهدم نشد! پس چه شد آن همه سامانه پدافندی و تکنولوژی و رهگیری و برتری الکترونیکی و...؟!

خداوند بر درجات امام راحل بیفزاید که یک روز پس از فتح خرمشهر فرمودند: «این پیروزی عظیم و بزرگی که رزمندگان ما به دست آورده‌اند و وابسته به قدرت‌های بزرگ را از سرزمین خودمان بیرون کردند، از حفظ وحدت است. امروز تمامی رسانه‌های گروهی سعی می‌کنند یا پیروزی ما را منعکس نکنند و یا اگر می‌کنند، بلافاصله با داد و بیداد خطر این پیروزی را در منطقه گوشزد نمایند و فریاد برمی‌دارند که اگر ایران پیروز شود با منطقه چه می‌کند، با کشورهای خلیج‌فارس چه خواهد کرد.»

بازی تازه آنها درباره سقوط هواپیمای اوکراینی و جان باختن ده‌ها هموطن ایرانی و برخی غیرایرانیان، سیاستی در همین زمینه است. چه بهتر از اینکه با طرح ادعاهای بی‌پایه، افکار عمومی را از آن خفت و خواری بزرگ و تاریخی منحرف کنند. کدام آمریکا امروز مدعی حقیقت و جان بیگناهان است، همان که هواپیمای مسافری کشورمان را در سال 1367 با 290 مسافر بر فراز خلیج‌فارس با شلیک موشک ساقط کرد و به فرمانده جنایتکار ناو متجاوز، مدال شجاعت داد. بله! دنیا همینقدر کثیف و در عین حال مضحک است که جنایتکارترین و تروریست‌ترین‌ها، بیش از همه مدعی انسانیت هستند.

عملیات مقتدرانه و موفقیت‌آمیز سپاه علیه پایگاه آمریکا، با تمام بزرگی و بی‌نظیر بودن، نباید حواس‌ها را از واقعه‌ای بزرگ‌تر و مهم‌تر پرت کند. آن واقعه بی‌بدیل، حضور حماسی و ده‌ها میلیونی مردم در تشییع و مراسمات بزرگداشت سردار شهید سلیمانی است. به یاد بیاورید در چند سال اخیر، دستگاه عظیم عملیات روانی دشمن برای ایجاد این شبهه در ذهن جامعه که حضور و فعالیت منطقه‌ای ایران برخلاف منافع مردم و کشور است، چقدر تلاش و هزینه کرد. تمام آن هزینه‌ها و تلاش‌ها به برکت خون سردار سلیمانی خنثی شد و البته این هنوز از نتایج سحر است.

چقدر سعی کردند تا میان سپاه و ملت شکاف و جدایی ایجاد کنند. سپاه را به ماجراجویی، خشونت، تندروی، فساد و هزار و یک برچسب دیگر متهم کردند اما ملت با آن حضور تاریخی و حماسی خود، نشان داد که باز هم تیر دشمن به سنگ خورده است. می‌گفتند ملت به نظام اعتماد ندارد، پایگاه مردمی نظام ریزش شدید کرده است، مردم از آرمان‌ها و ارزش‌ها بریده‌اند، با ولایت زاویه گرفته‌اند، فرهنگ شهادت کمرنگ و فراموش شده است و...آنقدر گفته بودند که برخی از خودی‌ها نیز تحت تاثیر قرار گرفته و از این بمباران سنگین متاثر شده بودند. معجزه خون سردار سلیمانی، همچون عصای موسی، سحر فرعونیان را بلعید و نابود کرد و این از خصایص بندگان خاص خداست که پس از مرگ نیز برکات و اثرات آنها پایان نمی‌پذیرد و حتی بیشتر هم می‌شود.

یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های آمریکا طی بخصوص دو دهه اخیر آن بوده است که ذهنیت شهروند ایرانی را نسبت به دشمنی خود، دستکاری کند؛ آمریکا دشمن نیست و آنان که از دشمنی آمریکا می‌گویند دچار توهم توطئه هستند و برای منافع خاص خود دشمن‌تراشی می‌کنند. یکی از بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین ثمرات خون سردار سلیمانی آن بود که به قول رهبر انقلاب «چشمهای غبارگرفته را باز» کرد و ذهن‌ها و دل‌های اسیر روزمرگی و گرفتار عملیات روانی پیچیده و مستمر حریف را بیدار و متوجه این واقعیت کلیدی و بسیار مهم کرد که دشمن، وجود دارد و از قضا بسیار جنایتکار و غیرقابل اعتماد نیز هست.‌ اشک‌ها، مشت‌های گره کرده و فریاد انتقام، انتقام آن جمعیت‌های چند ده میلیونی در سراسر کشور، حاصل این تلنگر و بیداری بود که البته برای آن هزینه سنگینی پرداخت شد و داغ بزرگی بر دل‌ها نشست.

و اما انتقام سخت؛ شلیک موشک‌ها به پایگاه‌های آمریکایی تنها یک سیلی بود. انتقام سخت یک پروسه پیچیده و دارای ابعاد گوناگون است. نباید ماجرا را ساده سازی کرد و آن را صرفاً به تحرکات نظامی تقلیل داد. رویارویی ایران و آمریکا فراتر از شلیک موشک‌هاست. البته در عین حال نباید ماجرا را دچار شعارزدگی و حرف‌های کلی و دورنماهای خیالی هم کرد و نباید از برخورد نظامی با دشمن غفلت ورزید. هم ساده‌سازی مسئله غلط است و هم خیال‌بافی. اگر تو نیز دلت برای شهادت حاج قاسم لرزید، ‌اشکی بر گونه‌ات جاری شد، مشتی گره کردی و قدمی برداشتی، پس در گرفتن انتقام سخت از دشمن نقشی‌ داری.

انتقام سخت فقط وظیفه همرزمان حاج قاسم نیست. وظیفه من و شما نیز هست. مهم این است که وظیفه و نقش خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم. اولین وظیفه تکریم و بزرگداشت این مجاهد راه خدا بود که مردم به نحو احسن آن را انجام دادند و به قول بری مک کافری، ژنرال چهار ستاره آمریکایی، موجب ترس ترامپ تا سرحد مرگ شدند. گام‌های بعدی در راه است. این بصیرت و حضور، سیلی‌های بسیاری برای آمریکا در پی خواهد داشت. شب دراز است و قلندر بیدار.

پیام‌های یک تشییع تاریخی

بهزاد نبوی در ایران نوشت:



از من خواسته‌اید درباره حضور پرشکوه، گسترده و تاریخی مردم سراسر کشورمان در مراسم تشییع سردار شهید و رشیدمان سلیمانی، مطالبی تقدیم حضورتان کنم. من این حضور عظیم و تجلیل خالصانه مردم را محصول ویژگی‌های آن فقید سعید در طول حیات پرافتخارش می‌دانم. آن عزیز سفرکرده، مصداق بارز تمام خصوصیاتی بود که امام راحلمان برای سربازان وطن و نظامیان برمی‌شمرد.

او شهامت و شجاعت، تدبیر و پختگی، فتوت و مردانگی، مردمی بودن و مردمداری و... را همه با هم داشت. در عین نظامی‌گری مردی سیاسی و سیاستمداری توانا بود و باوجود داشتن دید عمیق سیاسی هرگز موضع‌گیری جناحی نمی‌کرد و همیشه از دسته‌بندی‌های جناحی کنار کشیده و به نوعی ارتفاع می‌گرفت. همین ویژگی سبب شد که همه مردم از هر طیف و جناح و حتی بسیاری از ایرانیان خارج از کشور در سوگ او به عزا نشستند.

آن شهید در حیاتش یک نظامی واجد تمامی خصوصیات پیش گفته بود و شهادتش سبب تقریب، همبستگی، انسجام و وحدت ملی در ایران و عراق، خصوصاً بعد از رخدادهای تأسف‌بار ماه‌های گذشته در هر دو کشور و همچنین صدور مصوبه بسیار با اهمیت مجلس عراق برای خروج قوای خارجی از آن کشور شد.

به یاد داشته باشیم که دولت کنونی امریکا از تشدید تظاهرات و آشوب‌ها در هر دو کشور استقبال و آنها را نشانه‌های فروپاشی در ایران تصور کرد.معتقدم که این تشییع تاریخی سردار سلیمانی و آن مصوبه مجلس عراق مهم‌ترین و بهترین و در عین حال مناسب‌ترین پاسخ‌هایی بود که می‌توانست به اقدام تروریستی و جایتکارانه دولت ترامپ داده شود. خداوند آن شهید والامقام را با شهدای کربلا محشور بدارد و همه ما خصوصاً نظامیان‌مان را رهرو راه وی قرار دهد.

آمریکا چگونه عراق را ترک می کند؟

 امیرمسروری در خراسان نوشت:

 سیلی موشکی ایران و مرحله نخست از انتقام سخت ،علاوه بر این که توان دفاعی و نظامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را به رخ تروریست‌های آمریکایی و حامیان آن‌ها کشید، حاوی این پیام بود که این اقدام که هیمنه و ابهت پوشالی آمریکا را نزد ملت‌های جهان شکست، با اراده‌ای برخاسته از بغض و خشم ایمانی و اعتقادی صورت گرفت که می‌تواند دامنه اقدامات بعدی را بسیار وسیع‌تر کند.

ضربه اول را باید ایران می‌زد و این فرایند را آغاز می‌کرد که کرد. اما ادامه این فرایند به گفته دبیرکل حزب ا... لبنان بر عهده جنبش‌های مقاومت در منطقه است. در این شرایط پارلمان عراق متاثر از اقدام غیر قانونی آمریکایی‌ها و اعتراضات شدید شهروندان عراقی، در نشست اضطراری خود طرح اخراج نظامیان خارجی را به تصویب رسانده است،اما واکنش آمریکای سیلی خورده به این مصوبه در روزهای آینده چگونه خواهد بود:الف) تمکین: آمریکایی ها به مصوبه پارلمان تمکین می کنند و مجبور می شوند با تعطیلی پایگاه های خود در عراق نیروهای تجمیعی شان را در کشورهای مجاور یعنی کویت، قطر و امارات سازمان دهی کنند.

این بدان معناست که ترامپ شکست خود را در عراق پذیرفته و رسما به ۱۷ سال نبرد در منطقه پایان می دهد. کاخ سفید در قبال این تصمیم مجبور است فعالیت های نظامی و امنیتی خود را در بغداد به شدت کاهش دهد و این یعنی عراق پیروز یکی از بزرگ ترین شکست های آمریکا در جهان است. البته سایر پاسخ های مقاومت در واکنش به شهادت سردار سلیمانی و سردار ابو مهدی المهندس محفوظ است.

به احتمال زیاد نیروهای آمریکایی مستقر در سوریه دچار چالش جدی خواهند شد. یکی از این چالش ها پشتیبانی نکردن از گروه های تروریستی شرق و شمال سوریه و درنهایت تحویل مستقیم مناطق اشغالی به دولت مرکزی است.ب) عدم تمکین: آمریکایی ها تمکین نخواهند کرد. این سناریو به معنای جنگ مستقیم گروه های عراقی علیه ارتش آمریکاست. همان طور که پیشتر فرمانده کتائب حزب ا... عراق اعلام کرد، پایگاه های آمریکا هدف واکنش نیروهای مقاومت قرار خواهند گرفت.

هشدار این گروه مقاومت به نیروهای عراقی مستقر در اطراف پادگان آمریکایی ها بدین سبب است. در پشتیبانی از گروه های عراقی به طور حتم نیروهای عضو جبهه مقاومت مستقر در سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و حتی گروه های مردمی ضد آمریکایی در عربستان، بحرین و سایر مناطق جهان ورود خواهند کرد و هر پایگاه آمریکایی یک هدف بالقوه محسوب می‌شود.

در صورت استمرار واکنش آمریکا به اقدام عراق، منطقه شاهد زایش جدیدی از ساختارهای سیاسی و امنیتی است که نتیجه اش ساخت دولت های ضد آمریکایی است.در هر دو احتمال آمریکایی ها می دانند بودنشان با خسارتی همراه است که نتایجش به مراتب سخت تر از تخمین خسارت های دو جنگ عراق و افغانستان است.از سویی آمریکایی ها با مشکل دیگری نیز مواجه اند. ساختار سیاسی و امنیتی این کشور در معرض خلأ تصمیم سازی است.

از یک سو ترامپ محبوبیت خود را از دست داده و از سوی دیگر بسیاری از پست های مدیریتی نهادهای امنیتی این کشور خالی است. تصمیمات پی در پی ترامپ این خلأ را به وجود آورده و واکنش مقاومت می تواند به شکاف سیاسی درون آمریکا بیفزاید. اما دو نکته مهم دیگر نیز وجود دارد: ۱. آمریکا تصورش را نمی کرد شهادت حاج قاسم و ابو مهدی باعث خیزش اجتماعی شود. 

شعار کلا کلا آمریکا و ا... اکبر آمریکا شیطان اکبر، صحن عتبات مقدسه را فراگرفت و یک باره شور اجتماعی تمام گروه های سیاسی عراق را متحد ساخت.۲. مقامات عراقی اعلام کردند حضور حاج قاسم به دعوت آن ها بوده است.  در میان امت مسلمان حمله به مهمان امری منحوس است و عراقی ها خوب می دانند برای واکنش به این موضوع چه تصمیمی بگیرند. عراق شاید در دوران صدام و حتی ۲۰۰۳ نفعی برای آمریکا داشت اما امروز یکپارچه ضد آمریکایی شده که ثمره خون دو سردار شهید جبهه مقاومت است.

مسئولیت قانونی حادثه هوایی

علی نجفی توانا در آرمان نوشت:

درخصوص چرایی سقوط هواپیمای بوئینگ 737 اوکراینی اسباب و علل مختلفی توسط مقامات داخلی و نهادهای خارجی مطرح شده است که قطعا کمیته بررسی سوانح که یکی از نهادهای تخصصی سازمان هواپیمایی کشوری با رعایت موازین و استانداردهای سازمان بین‌المللی هواپیمایی «ایکائو»، نسبت به مطالعه و احراز چرایی سقوط هواپیما اقدام می‌کند و با توجه به اطلاعاتی که در جعبه سیاه هواپیما وجود دارد نسبت به عامل اصلی سقوط هواپیما اعلام نظر می‌کند.

آنچه مسلم است اعلام نظر تخصصی کمیته بررسی سانحه می‌تواند قضاوت و ارزیابی نهایی مسئولیت قانونی متصدی حمل و نقل یا عامل و یا عوامل سقوط هواپیما در چارچوب قوانین داخلی و بین‌المللی را بیان نماید. متخصصین کشور ثبت کننده هواپیما، کشوری که متصدی حمل و نقل هوایی که در آن سکونت دارد، کشوری که اتباع آن در این حادثه جان باخته‌اند، کشوری که سازنده هواپیما است و مجموعه این افراد متخصص قطعا خواهند توانست در چنین کمیته‌ای حضور بهم رسانند تا علت سقوط هواپیما مشخص گردد.

با توجه به اینکه این هواپیما مسلما مسئولیت مدنی خود را بیمه نموده است و این بیمه علی القاعده اتکایی می‌باشد، در صورتی که حادثه ناشی از عامل خارجی نبوده و صرفا حتی بدون اثبات تقسیم متصدی حمل و نقل خسارتی به جان و یا مال مسافرین وارد آمده باشد، متصدی حمل و نقل براساس اسناد بین‌المللی باید نسبت به پرداخت این خسارات اقدام کند. البته در این اسناد بین‌المللی اگر به هر علتی این حادثه اتفاق افتاده باشد براساس قاعده خطر (ریسک) مسافر یا صاحب بار نیازی به اثبات خطای متصدی حمل و نقل ندارد و به صورت اتوماتیک به محض حدوث واقعه، متصدی حمل و نقل با توجه به قرارداد بیمه‌ای که دارد نسبت به پرداخت خسارات اقدام خواهد نمود.

حالت دوم ممکن است حادثه ناشی از تقصیر متصدی حمل و نقل یا کارکنان آن باشد که در اینصورت مسئولیت مضاعفی از لحاظ میزان، مبلغ و حتی مسئولیت کیفری نیز برای متصدی و کارکنان آن قابل تصور است. حالت سوم علت حادثه ممکن است به دلیل نقش خود مسافر یا صاحب بار باشد که در اینصورت هیچ مسئولیتی متوجه متصدی حمل و نقل نیست بلکه می‌توان در این رابطه به مسافر به‌عنوان سبب حادثه‌ساز مراجع نمود. حالت چهارم، عوامل خارجی ذی‌مدخل در وقوع حادثه می‌تواند مطرح گردد. مثلا عاملین انفجار در هواپیما یا هواپیماربایی یا اقداماتی که منجر به سقوط هواپیما شود که در اینصورت مسئولیت بیمه در جای خود استوار است و عامل یا عاملین سقوط هواپیما قابل تعقیب کیفری هستند و هم مسئولیت مدنی علی‌القاعده خواهند داشت.

در حالت دیگر ممکن است هواپیما به علت سهل‌انگاری عوامل فرودگاهی یا تمرینات نظامی یا ناشی از وجود پرندگان باشد که در اینصورت مسئولیت پرداخت غرامت براساس قرارداد هوایی با بیمه خواهد بود ولی بیمه می‌تواند مانند دو مورد پیش گفته به عوامل حادثه‌ساز مراجعه و مطالبه خسارت از باب تسبیب نماید. در حالت ششم ممکن است این هواپیما به علت مشکلات فنی ناشی از ساخت و یا اشتباه انسانی خلبان و یا کادر پرواز یا به دلیل ناکارآمدی پرسنل مراقبت پرواز که هدایت کننده هواپیما برای نشست و برخاست می‌باشد که در اینصورت ضمن پرداخت غرامت براساس قرارداد پرواز می‌توان به این متصدیان مراجعه نمود. غیر از حالت اول در بقیه موارد می‌توان به‌عنوان قتل و ضرب و جرح غیرعمد نسبت به تعقیب مسببین حادثه اقدام، ضمن دریافت خسارت، مجازات کیفری برای انها تقاضا نمود. اما در حالت آخر که بحث آن اخیرا مطرح شده و تاکنون بررسی‌ها در زمینه این ادعا مطرح می‌باشد، سرنگونی هواپیما به علت شلیک یک عامل خارجی است که در اینصورت اگر عمدی نباشد به شرحی که گفتیم، دارای مسئولیت کیفری و مدنی است منتها به صورت صدمات غیرعمدی و اگر عمدی باشد و از حیطه مسئولیت مدنی متصدی حمل و نقل خارج و تابع محاسبات و استانداردهای سیاسی است که موضوع بحث ما در اینجا نمی‌باشد. در پایان یادآوری می‌کنیم که تصدی حمل و نقل هوایی غیرنظامی تابع کنوانسیون شیکاگو 1944 انکس‌های مربوطه و کنوانسیون‌ها و پروتکل‌هایی است که عمدتا کشور ما به آنها ملحق شده است و در عین حال این سازمان به‌عنوان بزرگترین نهاد بین‌المللی دارای بیشترین عضو حتی بیشتر از سازمان ملل یعنی بالغ بر 202 عضو تا آنجایی که اینجانب اطلاع دارم، می‌باشد.

معنای یک شلیک

عبدالله گنجی در جوان نوشت:

شلیک موشک‌های جمهوری اسلامی ایران از سوی فرزندان ملت به مراکز نظامی شیطان بزرگ مانند همه مسائل دیگر در کانون دو قطب تحلیلی مرسوم قرار گرفت؛ یک قطب افتخار و یک قطب تلاش برای کم‌اهمیت جلوه دادن آن. اما اگر بخواهیم بدون اغراق، حد واقعی این شلیک را بدانیم، باید جایگاه ایران معاصرِ قبل از انقلاب اسلامی را از ابعاد مختلف علمی، تکنولوژی، سیاسی و نظامی درک کنیم. اصولاً درک ارزش و جایگاه نظام جمهوری اسلامی بدون درک تاریخ معاصر ایران ممکن نیست. ارزش شلیک موشک‌های سپاه به مواضع امریکا و واکنش‌های بعدی آن را باید در یک قاب دید و یک بار دیگر ایران شناسی را به نظاره نشست. اما پیش از ورود به شمارش دستاوردهای این شلیک این نکته را باید یادآوری کرد که انتقام موعود نظام جمهوری اسلامی تاکتیکی نبود (کشتن یک یا چند امریکایی)، از روز اول فرمانده سپاه بر «انتقام راهبردی» تأکید کرد و آنچه هم در عین‌الاسد انجام شد، در حد سیلی – نه حتی سیلی محکم – ارزیابی شد؛ لذا انتقام جمهوری اسلامی به معنای تحقق آرمان شهید سلیمانی در اخراج امریکا از جهان اسلام است. این انتقام بطئی، تدریجی و ابعاد آن سیاسی – نظامی و بین‌المللی است و لازمه درک آن صبوری در بستر زمان است. اما معنای آن شلیک چه بود؟


۱- اولین معنای شلیک اثبات مدعای پایان یافتن دوران بزن در رو از سوی ایران است. امریکایی‌ها متوجه شدند که این معنا را امروز و آینده باید خوب فهم کنند که با پدیده‌ای مواجه هستند که در ۳۰۰ سال گذشته ندیده‌اند.


۲- این شلیک دومین شلیک به امریکا در طول تاریخ است. شلیک اول را دریاسالار ژاپنی «یاما موتو» در ۱۹۴۱ انجام داد و دو سال بعد – یعنی ۱۹۴۳ – امریکایی‌ها وی را ترور کردند. ژاپنی‌ها از جواب صرف‌نظر کردند تا اینکه گرفتار بمباران اتمی با ۲۲۰ هزار کشته شدند. ایران دومین شلیک را کرد، اما در پاسخ به ترور بود. در آنجا امریکا وارد جنگ دوم جهانی شد، اما اینجا جسارت آغاز جنگ سوم جهانی را نداشت.


۳- این شلیک از سوی یک کشور جهان سومی به بزرگ‌ترین قدرت نظامی - اقتصادی جهان انجام شده است که احساس قدرت ملی و ایمانی یک ملت را به اثبات می‌رساند. اما مهم‌تر از آن اعلام قبلی این شلیک و پذیرش مسئولیت آن همزمان با اصابت موشک‌ها در محل مدنظر است. این جسارت در جهان سوم بی‌نظیر است.


۴- سلاح شلیک شده بومی است، یعنی ایران با سلاح شرق و غرب به پایگاه امریکا شلیک نکرده است بلکه مانور سخت‌کوشی فرزندان خود را در مقابل چشم جهانیان برگزار کرده است.


۵- از فردای این شلیک دو دسته در تنظیم نگرش، رفتار و روابط با ایران بازنگری و خود را تنظیم مجدد خواهند کرد؛ دسته اول قدرت‌های شرقی هستند که با امریکا گلاویزند و دوم کشورهای جنوبی خلیج فارس هستند که حساب کار دست‌شان آمد که هم نوکری امریکا امنیت ایجاد نمی‌کند، هم تحریم ایران صلابت و اقتدار این کشور را فرو نکاسته است و شما در برزخ موجود باید امنیت بومی را بر امنیت عاریتی ترجیح دهید.


۶- آنچه ایرانیان و ملت‌های در بند باید متوجه شوند، این است که اقدام نظامی ایران یعنی اقدام نظامی کشوری که از کاپیتولاسیون به اینجا رسیده است. بعد از اخراج ۴۳ مستشار نظامی امریکا به شلیک موشک‌های نقطه‌زن و دوربرد رسیده است و این از نظر مدت زمان طی شده چیزی شبیه معجزه است.


۷- اینکه یک ابرقدرت پاسخ چنین جسارتی را نمی‌دهد و سعی در کوچک نشان دادن آن دارد نیز برای فرار از فشار پاسخگویی در درون امریکا است، اما دولتمردان امریکا متوجه شده‌اند که هر واکنشی باعث حمله به ده‌ها نقطه دیگر خواهد شد و این خود شاخصی از قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی در مواجهه با قدرت‌های بزرگ است.


قطعاً شیب مواجهه با امریکا در غرب آسیا در شعاع همه جغرافیای آن شروع شده است و شلیک موشک از سوی ایران به مثابه افتتاح این پروژه و قیچی روبان آن بود، اما بمباران مرز بوکمال توسط صهیونیست‌ها نشان می‌دهد برای این فقره هم باید تصمیمی پشیمان‌کننده اتخاذ کرد تا صهیونیست‌ها نیز بسان پدر تنظیم مجدد شوند. سپاه برای انجام این مهم شورای عالی امنیت ملی را متقاعد نماید.

وحدت زیر تابوت

محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:

هفته‏ای که گذشت، سراسر ایران به بوی شهید حاج‏قاسم سلیمانی عطرآگین بود. تمام ایرانیان، با دلی غمناک و چشمانی نمناک، زیر تابوت سردار آمدند. اوج نمایشی وحدت‏آفرین را شاهد بودیم. سردار اهل مرزهای متعارفِ (چپ و راست، اصلاح‏طلب و اصولگرا، باحجاب و بی‏حجاب و...) نبود؛ تشییع او نیز بدون مرز برگزار شد. همه‏جور ایرانی زیرِ این تابوتِ نورانی آمدند.‏ همه ایران مقابل پیکر مطهرش قیام و ادای احترام کردند. لذا مراسم تشییع او، توانست وحدتی کم‏نظیر ایجاد کند. برای یک هفته حال‏و‏هوای کشور، به دهه شصت رفت. سردار از معدود کسانی بود که تا آخر عمر از حال‏و‏هوای معنوی دهه شصت دل نکنده بود. تنها این دلدادگیِ مخلصانه می‏توانست این‏چنین هوای یک کشور را عوض کند.سردار در طول زندگی حقیقتاً در قامت یک سردارِ ملّی رفتار کرد؛ به همین سبب تشییع او نیز یکی از ملّی‏ترین مراسمات شد.

سردار ملّی یعنی وارد خط‏کشی‏های سیاسی نشدن؛ یعنی مرزهای ارزشی در جامعه نکشیدن؛ یعنی برای همه جامعه ایثار کردن و خود را خادمِ همه ملت دیدن؛ همه این ویژگی‏ها را حاج‏قاسم به تمامه داشت.

گذشته از این، سردار ویژگی‏های منحصر‏به‏فردی داشت. او در میدان رزم، در سقف شجاعت و دلیری بود اما خارج از آن، در نهایت لطافت و رئوفی رفتار می‏کرد. هر‏کسی که او را از نزدیک می‏شناخت، تصدیق می‏کند که وجود او سراسر مهر بود. نه فقط در میدان رزم اهل ایثار و مردانگی بود؛ بلکه در میدان منازعات سیاسی نیز هرگاه ورود می‏کرد با ایثار از آبروی خودش خرجِ مصالحه می‏کرد. جنجالی که بر سرِ روایت عملیات کربلای۴ شد را همه به یاد داریم. وقتی فضای عمومی علیه همرزم سابقش حاج‏محسن رضایی شکل گرفت، او به میدان آمد و درنهایتِ معرفت و مروّت از همرزمش دفاع کرد و از این نترسید که آبرو و اعتبارش را در فضایی مشوش، خرج برادر همرزمش کند. در همان مصاحبه البته درنهایتِ انصاف، به نقش مرحوم آیت‏الله هاشمی رفسنجانی در پیروزی عملیاتِ بعدی اشاره کرد و گفت که در آن پیروزی بیشترین نقش را مرحوم هاشمی داشت.

سردار، یک شخصیت در قامت ملّی بود؛ چراکه همیشه منافع ملّی را بر هر منفعت سیاسی ترجیح می‏‏داد. نزدیک به یکسال‏و‏نیم پیش وقتی که ترامپ از برجام خارج شد و تنش‏ها بالا گرفت، نزاع کلامی سختی میان روسای جمهوری ایران و آمریکا درگرفت. در میانه آتش این نزاع، حاج‏قاسم به میدان شتافت و هم نامه‏‏ای به رئیس‏جمهور روحانی نوشت و او را تکریم و شان ایران را رعایت کرد و هم پشت تریبون رفت و پاسخی محکم و درخور به ترامپ داد. به یاد دارم که محتوای آن نامه تا چه میزان، برخی مخالفان روحانی را علیه سردار شوراند! با این همه سردار، جایی که منافع ملّی را می‏دید، سوای از هر خط‏کشی سیاسی آنجا می‏‏ایستاد. طبیعتاً باید زیر تابوتِ این سردار، تمام افکار سیاسی در ایران، حضور یابند. ‏رفتارهای ملّیِ سردار، چندان زیاد و واضح بود که از انقلابی‏ترین افراد تا کارگزاران مشهور پهلوی مانند سپهبد زاهدی، به بزرگیِ او احترام گذاشتند. سردار پاک و شریف و شجاعِ ما شایسته احترام همه دنیا است. او بود که دنیا را از خطر داعش نجات داد و امنیت را به دنیا بازگرداند. دوست و دشمن، نقش ممتاز او را در شکست داعش معترف‏اند. آمریکایی‏ها نیز نبوغ نظامی حاج ‏قاسم را در این سالیان دیدند و به آن اعتراف کردند. حاج‏قاسم، باهوش‏ترین ژنرال دو دهه اخیر جهان بود، اما تا آخر عمر در نهایت خضوع زیست. تربیت این گونه انسانی، هنر مکتب اسلام است. انسان‏هایی با ابعاد گوناگون، جامع صفاتی که سخت جمع می‏شوند، با سرپنجه اسلام تربیت می‏شوند.

خون پاک سردار، کاری با جامعه پاشیده ایران کرد که هیچ‏کس نتوانست بکند. بعد از مدت‏ها، انسجام و اتحاد ملت، زیر تابوت سردارِ دل‏ها شکل گرفت. سردار حتماً در منازعات داخلی نیز ترجیحِ سیاسی داشت، اما منافع ملّی برای او مهم‏تر از هر ترجیح سیاسی بود؛ ملت نیز فارغ از ترجیح سیاسیِ سردار و با دیدگاه‏های مختلف سیاسی، به استقبال پیکر پاک او رفتند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس