به گزارش مشرق، تقارن سلسله مناظرات علیرضا زاکانی و مصطفی تاجزاده، با چهلسالگی انقلاب، اگر چه تصادفی، تقارنی میمون است و باید به فال نیک گرفت.
مصطفی تاجزاده بهعنوان نماد منتقد رادیکال نظام، در مکانی متعلق به نظام اسلامی و با استفاده از امکانات آن، تندترین سخنان را علیه ارکان و اجزای نظام از صدر تا ذیل بر زبان جاری میکند. او از نبود آزادی سخن میگوید، به شورای نگهبان، سپاه و قوه قضائیه میتازد و آشکارا با رهبری نظام مخالفت میکند و در عین حال، سخنانش واو به واو از طریق رسانههای نظام و منتسب به همان نهادهایی که تاجزاده به آنها حمله میکند پخش میشود!
بیشتر بخوانید:
۸ تحریف تاریخی تاجزاده در ۲ مناظره اخیر
دروغگویی تاجزاده به روایت کیهان در مناظره
موسوی: دلم به حال تاجزاده سوخت، شما چقدر بی منطق و لجبازید!
اگر از صحنه ماجرا فاصله بگیریم و از دریچهای بالاتر به موضوع نگاه کنیم، نظام اسلامی را میبینیم که مظلومانه، امّا مقتدر به این صحنه لبخند میزند و کل فرایند مناظره- حتی سخنان تند یک طرف مناظره را- در خود هضم میکند. درواقع اگرچه در صحنه مناظره، سخنان ناصواب و ناحقی علیه نظام اسلامی بر زبان جاری میشود که برخی از آنها را باید مصداق بهتان دانست، امّا کلیّت عرصه مناظره، نهتنها گزندی به نظام وارد نمیکند بلکه باعث رویینتنی آن نیز میشود؛ این خاصیت نظام اسلامی و یکی از اسرارِ مانایی آن پس از ۴۰ سال حرکت در جاده سنگلاخی است. نظام اسلامی تا به ایستگاه چهلم برسد، سنگپراکنیها و معاندهای فراوانی بهخود دیده است و اگرچه در مقطعی زخمهایی بر پیکره نظام وارد ساخته، امّا درمجموع، نظام توانسته از آن، معجونی برای پویایی و رشد خود بسازد. مصداق اتم آن را نیز باید در فتنه ۸۸ دانست که اگرچه از یک سو، نظام را به لبه پرتگاه میکشاند، امّا در عین حال، باعث واکسینهشدن آن میشود.
حال بهتر است قدری وارد جزئیات این فرآیند شویم و به این سؤال پاسخ دهیم که مناظره تاجزاده-زاکانی چه خاصیتی برای نظام اسلامی دارد؟
ابتدا باید فرآیند کار مصطفی تاجزاده در مناظره را بررسی کرد. تاجزاده در اینجا به مثابه ذرهبینی عمل میکند که تنها بر روی سیاهیها متمرکز میشود و صرفاً لکههای سیاه و نقاط ضعف را شناسایی میکند و بر روی همان نقاط متمرکز شده و در رفتوبرگشتهای مناظره، با ادبیات مختلف همانها را تکرار میکند. بهعنوان مثال، درباره فتنه ۷۸، تاجزاده جز انتقاد از برخی عوامل خودسر، تقریباً حرف دیگری برای گفتن ندارد؛ نه به مظلوم واقع شدن نظام در آن وقایع کاری دارد و نه لطمه خوردن نیروی انتظامی را میبیند. درباره فتنه ۸۸ نیز داستان همین است؛ او صرفاً برخی تخلفات و رفتارهای خلاف قانون را میبیند و کاری به لکّهدار شدن حیثیت نظام اسلامی و اصل ماجرا ندارد.
اینجا و بر اثر عملکرد تاجزاده در مناظره چند نتیجه حاصل میشود؛ نخست اینکه نظام مظلوم واقع میشود؛ چرا که ناجوانمردانه، نسبتهای خلاف واقع به آن داده شده است؛ همچنین لطماتی که در این حوادث به نظام وارد شده، مورد چشمپوشی واقع شده است. امّا این همه ماجرا نیست؛ بازخوانی ضعفها و سیاهیها- اگرچه ناشی از اصل نظام نباشد و به عملکرد افراد برگردد-، امّا هوشیاری نظام را بیشتر میکند. درواقع اگر در قضیهای مانند کوی دانشگاه تهران عدهای لباسشخصی، خودسرانه وارد «کوی» میشوند و به اقدامات خلاف قانون روی میآورند، بازخوانی آن، باعث میشود افراد و مجموعههای دلسوز، در شرایط مشابه، پیشبینیهای لازم را برای کمرنگ کردن نقش نیروهای خودسر داشته باشند.
اتفاق بعدی این است که منتقد رادیکال نظام هرچه در چنته دارد، بهروی دایره ریخته و فضا شفافتر میشود. در پی همین شفافیت است که حقانیت و مظلومیت نظام بیش از گذشته آشکار میشود. افکار عمومی وقتی منطق و نوع نقّادی اپوزیسیوین نظام را میبینند، به قضاوت درستتری نسبت به وقایع دست مییابند. اتفاقاً شفاف شدن نظرات و دیدگاهها، به سود نظام است نه اپوزیسیون؛ چنانچه غول دروغینی بهنام حقایق گفتهنشده وجود داشته باشد و اینطور القا شود که نظام را تاب شنیدن آنها نیست، افکار عمومی بیشتر به خطا میرود.
امّا آنچه گفته شد، تنها یک طرف ماجراست و مناظره، طرف دیگری نیز دارد که فرصت تبیین منطق و موضع جریان انقلابی کشور در حوادث مختلف را فراهم میکند. درواقع وقتی سخنان نماینده جریان انقلاب در کفه دیگر ترازوی مناظره قرار میگیرد، عیار سخنان تاجزاده بهتر مشخص میشود.
مناظره تاجزاده- زاکانی میتواند به عنوان الگویی از مناظرات بیپرده و چالشی به سایر حوزهها تسری یابد و علاوه بر سیاست، عرصه فرهنگ، اقتصاد و جامعه را نیز پوشش دهد؛ و این نیاز انقلاب است. همانطور که باز کردن پرونده فتنههای ۷۸ و ۸۸، مظلومیت و منطق نظام را بیشتر آشکار میکند، بهمناظره گذاشتن سیاستهای اقتصادی دولتهای پس از جنگ و نسبت آن با گفتمان انقلاب، مشخص میکند گرانی بیسابقه و رکود کمرشکن امروز، حاصل ناکارآمدی نظام است یا انحراف از آن.
چهلسال پس از انقلاب، زمان مغتنمی است برای ارزیابی چالشی و صریح الگوهای بهکارگرفته شده در ساحتهای گوناگون حیات ایرانیان؛ و این، مقدمه مناسبی برای ورود به دهه پنجم انقلاب و عملیاتی شدن الگوی پیشرفت پنجاه ساله کشور است.