به گزارش مشرق، یاسین حجازی نویسنده معروف در اینستاگرامش نوشت:
سرفه میکنم. آخرین باری که این طور سرفه میکردم، بعد از تمام کردنِ دن آرام ترجمهٔ احمدشاملو بود. سرفههای خشک! شقیقهام را هر سرفه میکوبد. حس میکنم گیجگاهم توپِ گلف، هر سرفه چوبی که در دستان تایگر وودز. از خودم میپرسم: از کجا شروع شد؟
دکتری که امروز ۸ سوزن برایم نوشت و ۴ تاش را همین عصری خودش برایم زد گفت: «ویروس.» و تو گویی بایست بیشتر توضیح میداد که: «دنیا را ویروس برداشته. آنها با ما زندگی میکنند.»
بین سوزن سوم و چهارم، به دنیا فکر کردم. به نظرم دنیا تنها به دو دلیل تابآوردنی است: یکی اینکه بالاخره یک روز تمام میشود. (و شما چه میدانید بعدِ اینکه نوشتم «بالاخره یک روز تمام میشود»، چقدر طول کشید تا کلمههای توی این پرانتز را نوشتم. باور نمیکنید اگر بگویم ساعتها. چشمهام از «بالاخره یک روز» کنده نمیشد. راستش، دیگر برایم مهم نبود حتّا این متن را تمام کنم. فکرهام، مثل دانههای خاکشیرِ افطارِ رمضانهای توی مرداد، فرومینشیند تهِ لیوانِ سرم هر وقت به «بالاخره» و «یک روز» فکر میکنم…)
و دومین دلیل اینکه هنوز هستند کسانی که بلدند قصّه بسازند. در دو ماه گذشته نمایشنامهای بایست مینوشتم. توی نمایشم کسی در اسید هیدروفلوریک حل میشد. بایست دربارهاش تحقیق میکردم. یکی گفت: «سریالِ BreakingBad را ببین.» ۶۲ اپیزودِ یک ساعته، قریبِ ۵۰ گیگ دانلود…
و دیدمش.
بگذارید مِتری دستتان بدهم: قصّههایی که خوب ساخته شده باشند همه در یک صفت مشترکاند. صفتشان این: چیزی به تو اضافه نمیکنند؛ چیزی از تو میکَنند! برای همین هر بار که قصّهای خوب خوانده یا دیدهام، آشکارا حس کردهام خالی شدهام. باورش برای خودم هم سخت است ولی، جسماً ضعیف شدهام. گفت: «اِسپینآفِ BreakingBad را هم ببین. سریالی است به اسمِ BetterCallSaul.» و ۴۰ اپیزودِ یک ساعته بود.
شبهای آذر و دی، ساعت ۱۲ تا ۵ و ۶ صبح، به غیر از سیاسیونی که به مونواکسیدِ دروغ یا نیتراتِ شعارِ هوا اضافه میکردند، دنیا اکسیژنِ ناب هم داشت! و: از کجا شروع شد؟ ویروسها از آن آخرین سحری که اپیزودِ صد و دوم هم تمام شد به سینهام ریختند. درست مثل اخبار. درست مثل تحلیلهای مردمِ نگران. خوب یادم است که ساعت از ۷ صبح هم گذشته بود که آخرین جرعهٔ قهوهام را نخستین سرفه روی لباسم پراند. دکتر گفت ۴ تا از سوزنها تقویتی است. او هم میدانست ضعیف شدهام…
ویدئو از اپیزودِ هشتم از فصلِ سوم سریال BetterCallSaul است. JonathanBanks دوستداشتنی دنبال چیزی میگردد: چیزی که قصّهای است و تا گفته نشده، هنوز دنیا قابل تحمّل است.