شهید حسن منصور ارباب زاده - کراپ‌شده

آرزو دارم سرم را در فکه از تن جدا نماید تا دشمنان مکتبم ، ببینند گر چه اجزای بدنم را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانسته اند بگیرند و آن ایمان و هدفم می باشد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - آنچه در ادامه می خوانید، وصیتنامه شهید حسن منصور ارباب زاده است که در دبیرستان سپاه تهران تحصیل می کرد و در دوران دبیرستان به جبهه رفت و در سن ۱۸ سالگی و در اول مردادماه ۱۳۶۷ و در جریان عملیات لبیک یا حسین (ع) شهید شد.

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ( آل عمران - ۱۶۹ )

جنگ شلیک گلوله نیست، جنگ احساس مسئولیّت است. ( امام خمینی )

با درود سلام بر منجی عالم بشریّت مهدی موعود و نائب برحقّش امام امّت و رزمندگان غیور جبهه ها و شهدای به خون خفته که با نثار خون پاک خود درخت پربار انقلاب را آبیاری نموده اند.

خدایا اگر گُل نیستم در گلستان زمین تو با گلهایی که ریشه در کوثر عشق دارند همسایه ام.

بار الها !
تو را به بوی خوش گُل های گلستانت قسم میدهم که الطافت را بر من نیز نثار کن تا لیاقت دوستی ائمه و اینان را بیابم.

پروردگارا !
ریشه ام را با ریشه این گُل ها و ساق و برگ هایشان پیوند بزن تا شاید رمز پاکی و صداقت را از اینان یاد بگیرم و لایق گلستان تو شوم .

خداوندا !
به محمد (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بگو که :پیروانش حماسه آفریدند !به علی (علیه السّلام ) بگو که :شیعیانش قیامت بپا کردند !و به حسین (علیه السّلام ) بگو که :خونش همچنان در رگها می جوشد !و از آن لاله ها روییده است.

بار الها !
آرزو دارم که دشمن چشمانم را در اوج درد در آبادان در آورد و دست هایم را در شلمچه قطع کند و پاهایم را در خرمشهر از بدنم جدا کند و قلبم را در غرب کشور آماج گلوله ها قرار دهد سرم را در فکه از تن جدا نماید تا دشمنان مکتبم ، ببینند گر چه اجزای بدنم را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانسته اند بگیرند و آن ایمان و هدفم می باشد.

ایمان به اسلام و عشق به امام و شهادت و هدفم پا برجا بودن اسلام و این دین انسان ساز که با رهبری درست به راه راستی منتهی میشود.

ببوسـم دستت ای مـادر
که پروردی مرا آزاد
بیـا بابا تمـاشا کن !
که فرزندت شده دامـاد

به حجله میروم شادان
ولی زخمی به تن دارم
به جای رخت دامادی
لباس خون به تن دارم

با عرض سلام خدمت پدر و مادر عزیزم ،
عرضی برای پدر و مادر دارم مبنی بر اینکه به محض شنیدن خبر شهادت این حقیر از شما می خواهم که دو سجده شکر به جا آورید.

امانتی که به شما سپرده شده بود را به بهترین نحو به صاحب اصلی خود برگرداندید.

بنده رضایت خدای متعال را در آمدن به جبهه و خدمت به اسلام و مسلمین دیدم که انشاللّه مورد قبول حق تعالی قرار گرفته باشد.

پیامی به امت شهیدپرور دارم که از شما تقاضا دارم با نارضایتی های خود دل این مرد خدایی که جز خدمت به اسلام و راهنمایی مسلمین کاری نمیکند، نشکنید.

به خدا قسم که خمینی نعمت است !سعی کنید اولاً از این نعمت بخوبی استفاده کنید !ثانیاً قدر ایشان را بدانید و از دستش ندهید و هیچگاه وی را تنها نگذارید.

بخدا قسم دنیا با تمام زیبایی هایش برایم آنقدر زشت و ناپسند است که نفس کشیدن در آن برایم سخت و دشوار و ننگ است.

پیامی به برادرانم (دینی) مبنی بر اینکه جبهه ها خالی نگذارید و در همه حال خدمت به اسلام را فراموش نکنید و خدمت به اسلام در این حال جلوگیری کفر جهانی است از هر طریقی که وارد شود.


در پایان عرض دارم نسبت به خودم که اگر کیلومترها برای رضای خدای راه برم تا قدری که کف پاهایم تاول بزند و زانوانم پوسیده شود و اگر هزار جان داشتم حاضر بودم برای این دین انسان ساز و حفظ این دین فدا کنم.

در آخر صحبت هایم بنده مالی که ندارم ولی همان قدر که داشتم به آنهایی که بایستی میدادم ، داده ام با این حال هر چه دارم به بچه های یتیم و بدون سرپرست بدهید و در آخر از تمام آن هایی که مرا می شناسند از فامیل گرفته تا دوست و آشنا حلالیّت بطلبید.

حسن منصور ارباب زاده

ولادت :  ۱۳۴۹/۰۶/۳۰
شهادت:  ۱۳۶۷/۰۵/۰۱
سن_شهادت : ۱۸ سال
عملیات : لبیک یا حسین
مزار : بهشت زهرا سلام اللّه علیها
قطعه ۴۰ - ردیف ۳۲ - شماره ۲

منبع: ستاد یادواره شهدای دبیرستان سپاه تهران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • لنی CA ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
    1 0
    حاگ بر سر وطن فروشها

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس