کد خبر 553503
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۲

یکی از اموری که برای سالک نماز لازم است، خشوع است و حقیقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب یا خوف. و آن حاصل شود از ادراک عظمت و سطوت و هیبت جمال و جلال.

به گزارش مشرق، "یکی از اموری که از برای سالک در جمیع عبادت، خصوصاً نماز - که سر آمد همه عبادات است و مقام جامعیت دارد - لازم است، خشوع است. و حقیقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب یا خوف. و آن حاصل شود از ادراک عظمت و سطوت و هیبت جمال و جلال"  بسیاری از ما به دنبال آن هستیم که نماز ما  نمازی باشد که ما را به ملکوت متصل کند و چشم گوهربینی به ما عطا کند که به واسطه آن از احساس ها و ادراک های تقلبی منفک شویم.  کتاب "آداب الصلوه" امام خمینی (ره) از جمله آثاری است که به این بحث پرداخته است.

توجه به عزت ربوبیت و ذلت عبودیت

یکی از آداب قلبیه در عبادات و وظایف باطنیه سالک طریق آخرت، توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت استد و آن یکی از منازل مهمه سالک است؛ که قوت سلوک هر کس به مقدار قوت این نظر است، بلکه کمال و نقص انسانیت تابع کمال و نقص این امر است. و هر چه نظر انیت و انانیت و خودبینی و خود خواهی در انسان غالب باشد، از کمال انسانیت دور و از مقام قرب ربوبیت مهجور است.

حجاب خودبینی، ضخیم تر از جمیع حُجُب
حجاب خودبینی و خود پرستی از جمیع حجب ضخیم تر و ظلمانی تر است، و خرق این حجاب از تمام حجب مشکل تر و خرق همه حجب را مقدمه است، بلکه مفتاح مفاتیح غیب و شهادت و باب الابواب عروج به کمال روحاینت، خرق این حجاب است. تا انسان را نظر به خویشتن و کمال و جمال متوهم خود است، از جمال مطلق و کمال صرف محجوب و مهجور است؛ و اول شرط سلوک الی الله خروج از این منزل است، بلکه میزان در ریاضت حق و باطل همین است. پس هر سالک که با قدم انانیت و خودبینی و در حجاب انیت و خود خواهی طی منزل سلوک کند، ریاضتش باطل و سلوکش الی الله نیست، بلکه الی النفس است: مادر بتها بت نفس شما است.
سالک الی الله را ضرور است که به مقام ذل خود پی برد و نصب العین او ذلت عبودیت و عزت ربوبیت باشد. و هر چه این نظر قوت گیرد، عبادت روحانی تر شود و روح عبادت قوی تر شود، تا اگر به دستگیری حق و اولیای کمال علیهم السلام توانست به حقیقت عبودیت و کنه آن واصل شود، از سر عبادت لمحه ای در می یابد.

چطور به مقام خشوع در نماز برسیم؟

یکی از اموری که از برای سالک در جمیع عبادت، خصوصاً نماز - که سر آمد همه عبادات است و مقام جامعیت دارد - لازم است، خشوع است. و حقیقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب یا خوف. و آن حاصل شود از ادراک عظمت و سطوت و هیبت جمال و جلال، و تفصیل این اجمال آن است که قلوب اهل سلوک به حسب جبلت و فطرت مختلف است. پاره ای از قلوب، عشقی و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به حمال محبوب هستند؛ و چون در سلوک ادارک ظل جمیل یا مشاهده اصل جمال کنند، عظمت مختفیه در سر جمال آنها را محو کند و از خود بی خود نماید. چون در هر جمالی جلالی مختفی و در هر جلالی جمالی مستور است پس، هیبت و عظمت و سطوت جمال، آنها را فرو گیرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب برای آنها دست دهد. و این حالت در اوائل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود، و پس از تمکین حالت انس رخ ده و وحشت و اضطراب حاصل از عظمت و سطوت، مبدل به انس و سکینه شود و حالت طمانینه دست دهد؛ چنانچه حالت قلب خلیل الرحمن علیه السلام چنین بوده است.
قلوب خوفی، مظهر جلال اند

پاره ای از قلوب، خوفی و از مظاهر جلالند. آنها همیشه ادراک عظمت و کبریا و جلال کنند و خشوع آنها خوفی باشد؛ و تجلیات اسماء قهریه و جلالیه بر قلوب آنها شود؛ چنانچه حضرت یحیی - علی نبینا و آله و علیه السلام - چنین بوده. پس خشوع، گاهی ممزوج با حب است و گاهی ممزوج با خوف و وحشت است، گرچه در هر حبی وحشتی و در هر خوفی حبی است.
مراتب خشوع وابسته به مراتب ادراک جلال و جمال

و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است. و چون امثال ماها با این جال از نور مشاهدات محرومیم، ناچار بایددر صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان بر آییم. قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون. خشوع در نماز را از حدود و علائم ایمان قرار اده؛ پس هر کس در نماز خاشع نباشد، به حسب فرموده ذات مقدس حق از زمره اهل ایمان خارج است و نمازهای ماها که مشفوع با خشوع نیست از نقصان ایمان یا فقدان آن است. و چون اعتقاد و علم غیر از ایمان است، از این جهت این علمی که به حق و اسماء و صفات او و سایر معارف الهیه در ما پیدا می شود غیر از ایمان است.
هر اهل علمی اهل ایمان نیست

شیطان به شهادت ذات مقدس حق علم به مبدأ و معاد دارد، مع ذلک کافر است؛ "خلقتنی من نار و خلقته من طین" گوید، پس حق تعالی و خالفیت او را مقر است؛ "انظرنی الی یوم یبعثون" گوید، پس معاد را معتقد است؛ علم به کتب و رسل و ملائکه دارد، با این وصف خداوند او را کافر خطاب کرده و از زمره مؤمنین خارج فرموده.
پس اهل علم و ایمان از هم ممتازند، هر اهل اعلمی اهل ایمان نیست.
پس باید، پس از سلوک علمی خود را در سلک مؤمنین داخل کند و عظمت و جلال و بهاء و جمال حق - جلت عظمته - را به قلب برساند تا قلب خاشع شود، و الا مجرد علم، خشوع نمی آورد؛ چنانچه می بینید در خودتان که با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق، قلب شما خاشع نیست.
رقیقه الهیه و بارقه رحمانیه، سرمایه سلوک الی الله

سالک طریق آخرت لازم است قلب خود را با نور علم و ایمان خاشع کند و این رقیقه الهیه و بارقه رحمانیه را در قلب، هر اندازه ممکن است متمکن نماید بلکه بتواند در تمام نماز حفظ این حالت را بنماید. و حالت تمکن و استقرار در اول امر گرچه برای امثال ماها قدری صعب و مشکل است ولی با قدری ممارست و ارتیاض قلب، امری است بسی ممکن. عزیزم! تحصیل کمال و زاد آخرت، طلب و جدیت می خواهد و هر چه مطلوب بزرگتر باشد جدیت در راه آن سزاوارتر است؛ البته معراف قرب الهی و مقام تقرب جوار رب العزه با این حال سستی و فتور و سهل انگاری سدت ندهد؛ مردانه باید قیام کرد تا به مطلوب رسید.
شما که ایمان به آخرت دارید، و آن نشئه را نسبت به این نشئه طرف قیاس نمی دانید چه در جانب سعادت و کمال یا در جانب شقاوت و وبال. چه که آن نشئه عالم ابدی دائم است که موت و فناناپذیر است، سعیدش در راحت وعزت و نعمت همیشه ایست آنهم راحتی که در این عالم شبیه ندارد، عزت و سلطنتی الهی که در این نشئه نظیر ندارد، نعمتهایی که رد متخیله کسی مخطور ننموده است.
و همینطور در جانب شقاوت آن که عذاب و نقمت و وبلش در این عالم نظیر و مثل ندارد و راه وصول به سعادت، اطاعت رب العزه است. و در بین اطاعات و عبادات هیچ یک به مرتبه این نماز که معجونی است جماع الهی که متکفل سعادت بشر است و قبولی آن موجب قبولی جمیع اعمال است نمی باشد، پس باید در طلب آن جدیت تام نمایید و از کوشش مضایقه نکنید و در راه آن تحمل مشاق نمایید، با آنکه مشقت هم ندارد. بلکه اگر چندی مواظبت کنید و انس قلبی حاصل شود، در همین عالم از مناجات با حق لذت ها می برید که با هیچ یک از لذات این عالم طرف نسبت نیست؛ چنانچه از مطالعه احوال اهل مناجات با حق، این مطلب روشن شود.


منبع: شبستان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۹:۲۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    0 0
    طیران مرغ دیدی، تو زپای، بند شهوت بدران، تا ببینی طیران آدمیت.
  • ۲۳:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۸
    1 0
    متنش خیلی سنگین بود ازجملات وکلمات ملموستر استفاده کنید
  • ۰۱:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۹
    0 0
    مشرق جان خودت فهمیدی چی نوشتی؟ من با فوق لیسانس هیچی نفهمیدم که آخرش چی باعث خشوع میشه!
  • ۰۲:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۱/۲۰
    0 0
    من از ان روز که دربند توام، آزادم.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس