دلیل این امر را هم باید در کیفیت پرداخت شخصیتها و نگاه دقیق و جامعهشناسانه فیلمنامه نویس به آنها جستوجو کرد که ماندگار شدن آنها در گذر زمان را تضمین کرده است.
در این بین زنان نقشی کلیدی در مجموعههای تلویزیونی و پیشبرد آنها داشته و رکن مهمی در جذابیت هر چه بیشتر آنها به حساب میآیند.
در میان مجموعههای تلویزیونی روی آنتن این روزها نیز به زنانی از طبقات مختلف برمیخوریم که هر یک نقشی در پیشبرد داستانها ایفا کرده و فرم بهتری به آنها بخشیده اند که حال در ادامه نگاهی گذرا به تعدادی از مهمترین آنها میاندازیم.
پشتبام تهران
در این مجموعه تلویزیونی که بتازگی روی آنتن شبکه یک سیما رفته، شخصیتهای زن نقش پررنگی در پیشبرد داستان و شکل دادن به آن دارند که از میان آنها میتوان به طاهره و اختر اشاره کرد که کارشدهتر از بقیه به نظر میرسند.
طاهره زنی میانسال از طبقه متوسط است که دخترش را در جوانی به هنگام زایمان از دست داده و اعتقادات مذهبی قوی دارد. موضوعی که سعید نعمتالله به عنوان نویسنده فیلمنامه بخوبی روی آن مانور داده و در همان قسمت نخست تکلیف مخاطب را با این شخصیت روشن کرده است. این وجه از این شخصیت در قسمتهای بعدی بخصوص در مواجهه با نوهاش (غیاث) به طاهره جلوه و صلابت خاصی بخشیده که میزان تاثیرگذاریاش را نیز افزایش داده است.
برای مثال میتوان به تکگویی او در برابر غیاث در رابطه با پولی که غیاث درمیآورد، اشاره کرد. همین طور گفتوگوی طاهره با دامادش (آقا ولی) که بخش مهم دیگری از این شخصیت و رابطهاش با کل خانواده و نفوذش بر آنها را آشکار میکند. در طرف دیگر و در قطب ضدقهرمان، زن جوانی به نام اختر حضور دارد که بخوبی به آن پرداخته شده و فرسنگها با کلیشههای رایج فاصله دارد. شخصیت پیچیدهای که در خانوادهای با مشکلات بسیار به دنیا آمده و به واسطه اعتیاد پدرش خود نیز به این دام افتاده است. او که از ازدواجی ناموفق دختر کوچکی دارد، به خاطر آن که فرزندش از داشتن او خجالت نکشد، خود را کاملا کنار کشیده و حضانتش را به همسر سابق خود واگذار کرده است.
در این بین علاقه او به غیاث هم داستانکهای جذابی را خلق کرده که پای غیاث را به سرقت باز کرده و پیچش دراماتیک مناسبی را رقم زده است. اختر نمونه خوب و فکر شدهای از یک ضد قهرمان زن چند لایه است که شباهت چندانی به نمونههای مشابه پیش از خود نداشته و میتواند در ادامه و با پیشرفت کار، سر و شکل بهتری هم پیدا کند. البته در این بین نباید از کنار کیفیت بازی ثریا قاسمی و آزاده صمدی هم در ایفای این دو نقش بسادگی عبور کرد که کمک شایانی به شخصیتهای خلق شده توسط سعید نعمتالله کرده است.
مادرانه
شبکه تهران در رمضان سال 1392 مجموعهای تحت عنوان مادرانه را به کارگردانی جواد افشار روانه آنتن کرد که با استقبال گرم مخاطبان هم روبهرو شده و حال پس از دو سال شبکه آیفیلم به بازپخش آن مبادرت ورزیده است.
یک ملودرام خانوادهمحور که در آن زنان نقشی کلیدی در شکلگیری و پیشبرد آن داشتهاند. رعنا شخصیتی خاکستری از خانوادهای متمول است که در جوانی با اردلان ازدواج کرده و پس از مدتی هم به خاطر فاصلههای طبقاتی، فکری و... از او باوجود داشتن دو فرزند جدا شده است. حال این زن که خلأهای متعدد زندگیاش بیش از گذشته به چشمش آمده برای بازپس گرفتن فرزندانش وارد کارزار نبرد با اردلان میشود. رعنا یک ضدقهرمان فکر شده با استفاده درست از کلیشههاست که زخمی درونی از گذشته را با خود یدک کشیده و قصد انتقام از اردلان را دارد. از طرف دیگر آنچه که به او عمق بخشیده و از تکبعدی بودن تا حدود زیادی خارج کرده، علاقه قلبیاش به اردلان است که به تحول تدریجی او منتهی میشود.
در طرف مقابل مریم قرار دارد که معلم بوده و اردلان قصد ازدواج با او را دارد. شخصیت مثبت و کنشمندی که به کمک اردلان آمده و میخواهد که دختر نوجوان او (رها) را از دام اعتیاد برهاند، اما این شخصیت تا حدود زیادی شبیه به شخصیتهای مشابه پیش از خود در مجموعههای تلویزیونی از کار درآمده و برای مخاطب نکته تازه چندانی ندارد، اما شخصیت زن محوری این مجموعه کسی نیست جز رها که از کودکی غیبت مادر را حس کرده و پدر هیچگاه جای خالیاش را پر نکرده است. همین کمبود روحی هم از رها دختر پرخاشگری ساخته که در نهایت به سمت اعتیاد به مواد مخدر کشانده است. رها شخصیتی آشنا برای مخاطب است که دغدغهها و مشکلاتش را میشناسد و به همین خاطر هم برایش دل میسوزاند. تماس رعنا با رها برای راضی کردن اردلان و آمدن او به اروپا، ایده مناسبی برای طغیان رهاست که در نهایت او را به سقوطی آزاد میکشاند. در این بین نباید از بازی تاثیرگذار هستی مهدویفر هم در نقش رها بسادگی گذشت که بخوبی به نقش نزدیک شده و باورپذیری آن را افزایش داده است.
کیمیا
این مجموعه که نخستین مجموعه بالای صد قسمت تلویزیون ایران لقب گرفته، سرشار از شخصیتهای مختلف از اصلی تا مکمل است که از آن میان زنان سهم عمدهای را به خود اختصاص دادهاند.
کیمیا به عنوان قهرمان داستان که بیشترین نقش را در پیشبرد آن داشته، دختر جوانی است که به مرور از هیجانهای خاص دوران نوجوانی فاصله گرفته و در کوره زمان به پختگی میرسد. در این مسیر بیشترین حجم مشکلات هم بر سر او خراب میشود که به واسطه کنشمند بودنش، صلابتی تاثیرگذار را وارد این شخصیت میکند. در واقع او را میتوان ستون خیمه خانوادهای از طبقه متوسط دهه 50 ایران به حساب آورد که در برابر مشکلات ریز و درشت خانواده سر فرود نیاورده و روند رو به رشدی دارد. در این میان بهبهانینیا از کیمیا قهرمانی فاقد عیب و نقص نساخته که نمونه آن را در ازدواج شتابزده و ناموفقش با آرش مشاهده کرده ایم.
پس از او به مهری (مادر کیمیا) میرسیم، شمایلی تمامعیار از یک زن ایرانی که همه مشکلات زندگی را به دوش کشیده و در غیاب همسرش نیز خانواده را بخوبی اداره میکند. او هم مانند کیمیا شخصیتی صاحبفکر و عمل است که از همان ابتدا با فرخ روی همکاریاش با شهرام کامفر بحث و جدل کرده و فرجام تلخ این رابطه را به او گوشزد میکند. به اسارت گرفته شدن کیوان بزنگاه بزرگ دیگری برای این مادر سختی کشیده است که تازه پس از بازگشتن فرخ به آرامشی نسبی رسیده است، اما او به مانند بسیاری از مادران این سرزمین محکم و استوار ایستاده و پسر نوجوانش را تقدیم به کشورش میکند که درگیر جنگی تحمیلی و نابرابر شده است.
در جبهه مخالف هم شخصیتهایی همچون: مهتاب، خواهر آرش (فرزانه) و همسر شهرام کامفر قرار دارند که تنشهای زیادی را رقم زده و به درام قوت بیشتری بخشیدهاند. مهتاب زن ظلم دیدهای است که در ازدواج نخستش با مشفق مصیبتهای زیادی را از سر گذرانده و حال در کنار همسر دومش (منوچهر) زندگی مرفهی دارد. او تیپ تقریبا کلیشه شده زنان ثروتمند دوران شاهنشاهی است که نگاه منفعتطلبانهای به پیرامون خویش و آدمهایش دارد. برای مثال میتوان به آب و آتش زدن او برای پیدا کردن پسرش (آرش) پس از سالها اشاره کرد که بیش از همه خودش را در نظر گرفته است.
همین طور اصرار به ازدواج آرش با کیمیا بدون در نظر گرفتن فاصله عمیق فکری و طبقاتی که بیش از هر چیز نشان از روحیه و شخصیت خودمحورش دارد، اما در ادامه این شخصیت به ورطه تکرار افتاده و رفتارهای کاملا پیشبینی شدهای دارد که همین امر مخاطب را بیش از پیش از او دور ساخته است. فرزانه به عنوان یکی از شخصیتهای مکمل بخوبی در دل داستان جاافتاده و تا حدود زیادی از کلیشههای آشنا به نفع آن بهره گرفته شده است. دختر جوانی با عقدههای روحی و روانی بسیار که برای گرفتن انتقام مادرش از پدرش (مشفق) دست به کار شده و در این امر از هر ترفند و نیرنگی سود میبرد.
عقدههای فرزانه نسبت به مشفق و آرش بخش مهمی از این شخصیت را شکل داده و به آن لایهای از باورپذیری بخشیده تا به باور مخاطبانش بنشیند. در حقیقت او به چشم مخاطب یکی از بیشمار قربانیان سیستمی است که مشفق با بی رحمی تمام سالها مشغول ادارهاش بوده و در این راه حتی به دخترش که از زن کارگر خانهاش است هم رحم نمیکند. شخصیتهای اشاره شده در سطور بالا اغلب از بازیگرانی متناسب با نقشها بهره گرفته و از این حیث شخصیتهای خلق شده آسیبی ندیدهاند.