به گزارش مشرق، وقتی فریاد «لبیک یا حسین(ع)» را در پشت دیوارهای ۴ متری بزرگترین زندان کشور می شنوی تمام وجودت می لرزد که این عشق چگونه در میان تمامی دل ها جای می گیرد تا عزاداران حسینی نفسی نور حقیقت را درک کنند. و بی اختیار با خود زمزمه می کنی: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست ...
اینجا ندامتگاه تهران است؛ زندانی بزرگ که هنوز کار ساخت و سازش به اتمام نرسیده و بعنوان بزرگترین زندان کشور محسوب می شود. در این ندامتگاه همانند سایر زندانهای کشور برنامه های آیینی و مذهبی در طول سال برقرار است اما ماه محرم حال و هوای بندها و اندرزگاه ها چیزی از کمتر از هیأت ها و تکیه های مذهبی کوچه و بازار ندارد.
در نگاه اول راهروی طولانی و سرد و بی روح بندها این تصور را به همراه دارد که انگار تمام زندانیان خوابند و باید آرام قدم بردارید اما با ورود به بندها و عبور از چند درب آهنی فریاد «لبیک یا حسین ع » شنیده می شود. تمام فضای اتاق ها و نمازخانه ها با کتیبه و پرچم سیاه پوشانده و شله زردهای نذری روی میز چیده شده است. وارد حیاط بند می شویم ... مداح در حال مداحی است و مددجویان دم گرفته و سینه می زنند. در میان سینه زنان برخی بدن ها را برهنه کرده و میانداری می کنند. هرچند، جای تیغ و تیزی و چند یادگاری از درگیری و نزاع روی بدن این عزاداران نقش بسته اما آنها در این ندامتگاهها بازگشت به جامعه را تمرین می کنند.
برخی از زندانیان تمایلی به حضور در مراسم سینه زنی ندارند و در گوشه ای از حیاط به دیوار تکیه زده و تنها نگاه می کنند. وقتی سوال می کنیم چرا؟ می گویند: دلمان برای هیئت حسین (ع) همراه با خانواده تنگ شده ... گروهی هم می گویند: خجالت می کشیم با باری از گناه برای ارباب سینه بزنیم .... یکی از بی وفایی اش به مرام سید الشهدا می گوید و دیگری سرش را پایین انداخته و آرام اشک می ریزد. به قول معروف اینجا هر فردی خارج از هیئت حال و هوای خودش را دارد و به شیوه خودش برای سید و سالار شهیدان عزاداری می کند. اما وقت نماز ظهر عاشورا همه به صف ایستادند و به امام جماعت اندرزگاه اقتدا کردند. الله اکبر ........... تکبیرت الاحرام نماز ظهر عاشورا .........
سکوت تمام فضای زندان را گرفته بود؛ ... اینجا زندانیان در حال عبادت هستند... قنوت های طولانی نماز و زمزمه دعا و گاهی هم قطره ای اشک ... و سجده آخر هم انگار نمی خواهد تمام شود. بعد از نماز روحانی زندان از فلسفه قیام عاشورا می گوید و بعد همگی به صف ایستاده تا به نوبت نذری بگیرند ...
وکیل بند فریاد می زند: ... همگی داخل اتاق ها ... زندانیان بعد از گرفتن شله زرد داخل اتاق ها می شوند. حضور فرد غریبه ای که به قول خودشان بوی بیرون زندان را می دهد تنها نکته غیر تکراری آن روز بود. سلام علیک های با ادبانه، دعوت به صرف چای، احترام به میهمان از نکات مثبت این برخورد بود. از زندان بان سوال کردیم، گفت: این بند یکی از بندهای نمونه زندان بزرگ است و بیشتر بچه ها نماز خوان هستند. روحانی بند هم گفت: شاید باور نکنید اما یکبار ساعت ۴.۵ صبح سر زده تشریف بیاورید اینجا و به چشم ببینید چند زندانی نماز شب می خوانند.
روحانی می گفت: من ۴ سال است روحانی زندان هستم و می گویم که به چشم خودم تحول آدمهایی را دیدم که پیش از این هیچ نور امیدی در دلشان نبود. الان هم می توانم زندانیانی را به شما نشان دهم که ۱۸۰ درجه تغییر کردند.
در مورد هیأت سوال کردیم که زندان بان گفت: خود زندانیان بند کمک کردند تا امروز غذای نذری امام حسین(ع) طبخ شود. معمولا تمام کارها خودجوش است. در هر حال این بند نمونه است و خودشان گفتند افراد مانند خودمان را در بند راه بدهید!
در مورد صدای خوش مداح پرسیدیم که آنقدر زیبا بود که فکر می کردیم مداح معروفی از بیرون زندان آمده است که زندانبان گفت: همین مداحی که می گوئید یکی از بزرگترین هکرها است و حالا میاندار هیأت شده است!
گرم گفتگو بودیم که غذای نذری روز عاشورا را آوردند. شهرداران اتاق ها یک به یک به صف ایستاده و از وکیل بند بر اساس تعداد نفرات غذا تحویل می گرفتند. و بعد سفره ها پهن شد و اعضای هر اتاق گرد سفره خود نشسته و غذای امام حسین(ع) را میل می کردند.
شاید در مدت زمان یک صبح تا ظهر روزعاشورا که میان زندانیان ندامتگاه بزرگ تهران بودیم اصلا تصور نکردیم که اینجا زندان است گاهی دربهای آهنی به ما نشان می داد که وارد زندان شده ایم اما غیر از آن نشانه ای دیگر نبود.
بر اساس مجوزی که صادر شده بود می توانستیم با زندانیان مصاحبه و گفتگو داشته باشیم اما حال و هوای عزاداران به نحوی بود که ترجیح دادیم خرابش نکنیم. صدای بی سیم زندان بان: اگر خبرنگار گزارشش تمام شده به سمت درب خروجی هدایت شود ... شاید این گزارش کوتاه بود اما تصاویر را با گزارش همراه کنید.
اینجا ندامتگاه تهران است؛ زندانی بزرگ که هنوز کار ساخت و سازش به اتمام نرسیده و بعنوان بزرگترین زندان کشور محسوب می شود. در این ندامتگاه همانند سایر زندانهای کشور برنامه های آیینی و مذهبی در طول سال برقرار است اما ماه محرم حال و هوای بندها و اندرزگاه ها چیزی از کمتر از هیأت ها و تکیه های مذهبی کوچه و بازار ندارد.
در نگاه اول راهروی طولانی و سرد و بی روح بندها این تصور را به همراه دارد که انگار تمام زندانیان خوابند و باید آرام قدم بردارید اما با ورود به بندها و عبور از چند درب آهنی فریاد «لبیک یا حسین ع » شنیده می شود. تمام فضای اتاق ها و نمازخانه ها با کتیبه و پرچم سیاه پوشانده و شله زردهای نذری روی میز چیده شده است. وارد حیاط بند می شویم ... مداح در حال مداحی است و مددجویان دم گرفته و سینه می زنند. در میان سینه زنان برخی بدن ها را برهنه کرده و میانداری می کنند. هرچند، جای تیغ و تیزی و چند یادگاری از درگیری و نزاع روی بدن این عزاداران نقش بسته اما آنها در این ندامتگاهها بازگشت به جامعه را تمرین می کنند.
برخی از زندانیان تمایلی به حضور در مراسم سینه زنی ندارند و در گوشه ای از حیاط به دیوار تکیه زده و تنها نگاه می کنند. وقتی سوال می کنیم چرا؟ می گویند: دلمان برای هیئت حسین (ع) همراه با خانواده تنگ شده ... گروهی هم می گویند: خجالت می کشیم با باری از گناه برای ارباب سینه بزنیم .... یکی از بی وفایی اش به مرام سید الشهدا می گوید و دیگری سرش را پایین انداخته و آرام اشک می ریزد. به قول معروف اینجا هر فردی خارج از هیئت حال و هوای خودش را دارد و به شیوه خودش برای سید و سالار شهیدان عزاداری می کند. اما وقت نماز ظهر عاشورا همه به صف ایستادند و به امام جماعت اندرزگاه اقتدا کردند. الله اکبر ........... تکبیرت الاحرام نماز ظهر عاشورا .........
سکوت تمام فضای زندان را گرفته بود؛ ... اینجا زندانیان در حال عبادت هستند... قنوت های طولانی نماز و زمزمه دعا و گاهی هم قطره ای اشک ... و سجده آخر هم انگار نمی خواهد تمام شود. بعد از نماز روحانی زندان از فلسفه قیام عاشورا می گوید و بعد همگی به صف ایستاده تا به نوبت نذری بگیرند ...
وکیل بند فریاد می زند: ... همگی داخل اتاق ها ... زندانیان بعد از گرفتن شله زرد داخل اتاق ها می شوند. حضور فرد غریبه ای که به قول خودشان بوی بیرون زندان را می دهد تنها نکته غیر تکراری آن روز بود. سلام علیک های با ادبانه، دعوت به صرف چای، احترام به میهمان از نکات مثبت این برخورد بود. از زندان بان سوال کردیم، گفت: این بند یکی از بندهای نمونه زندان بزرگ است و بیشتر بچه ها نماز خوان هستند. روحانی بند هم گفت: شاید باور نکنید اما یکبار ساعت ۴.۵ صبح سر زده تشریف بیاورید اینجا و به چشم ببینید چند زندانی نماز شب می خوانند.
روحانی می گفت: من ۴ سال است روحانی زندان هستم و می گویم که به چشم خودم تحول آدمهایی را دیدم که پیش از این هیچ نور امیدی در دلشان نبود. الان هم می توانم زندانیانی را به شما نشان دهم که ۱۸۰ درجه تغییر کردند.
در مورد هیأت سوال کردیم که زندان بان گفت: خود زندانیان بند کمک کردند تا امروز غذای نذری امام حسین(ع) طبخ شود. معمولا تمام کارها خودجوش است. در هر حال این بند نمونه است و خودشان گفتند افراد مانند خودمان را در بند راه بدهید!
در مورد صدای خوش مداح پرسیدیم که آنقدر زیبا بود که فکر می کردیم مداح معروفی از بیرون زندان آمده است که زندانبان گفت: همین مداحی که می گوئید یکی از بزرگترین هکرها است و حالا میاندار هیأت شده است!
گرم گفتگو بودیم که غذای نذری روز عاشورا را آوردند. شهرداران اتاق ها یک به یک به صف ایستاده و از وکیل بند بر اساس تعداد نفرات غذا تحویل می گرفتند. و بعد سفره ها پهن شد و اعضای هر اتاق گرد سفره خود نشسته و غذای امام حسین(ع) را میل می کردند.
شاید در مدت زمان یک صبح تا ظهر روزعاشورا که میان زندانیان ندامتگاه بزرگ تهران بودیم اصلا تصور نکردیم که اینجا زندان است گاهی دربهای آهنی به ما نشان می داد که وارد زندان شده ایم اما غیر از آن نشانه ای دیگر نبود.
بر اساس مجوزی که صادر شده بود می توانستیم با زندانیان مصاحبه و گفتگو داشته باشیم اما حال و هوای عزاداران به نحوی بود که ترجیح دادیم خرابش نکنیم. صدای بی سیم زندان بان: اگر خبرنگار گزارشش تمام شده به سمت درب خروجی هدایت شود ... شاید این گزارش کوتاه بود اما تصاویر را با گزارش همراه کنید.