طهماسبی می گوید: حاج رمضان یکی از پیشکسوتان سپاه تهران و از اعضای گردانهای اولیه «پادگان ولیعصر» است و سالهای اولیه هجوم دشمن بعثی عراق به میهن اسلامیمان در جبهههای «قصرشیرین» و«سرپل ذهاب» با دشمن جنگید و چند مدتی هم در یگان حفاظت از شخصیتها و پاسداران حفاظت از «جماران» بود.
این پاسدار بیادعا پس از گذشت چند وقت شیفته اخلاق، رفتار و فرماندهی شهید «حاج عبدالله نوریان» که فرماندهی گردان تخریب «لشکر10سیدالشهدا(ع)» را بر عهده داشت، شد و نزدیک پنج سال تا پایان جنگ تحمیلی در تمامی عملیاتها به عنوان تخریبچی حضور یافت. تخریب چی بودن یعنی کار در چند سانتی شهادت قرار داشتن.
خطبه عقد حاج رمضان را امام خمینی(ره) جاری کردند و حاصل زندگی مشترک او با همسرش دو فرزند پسر به نامهای «روح الله» و «رسول(محمدحسن)» که یکی دو هفته قبل از اجرای عملیات «کربلای4» در سال 1365 و روز شهادت امام حسن عسگری (ع) به دنیا آمد، شد.
رسول از کودکی با حاج رمضان پای ثابت «هیأت الوارثین» که به رزمندگان تخریبچی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) اختصاص دارد بود و از «کرج» خودش را به تهران میرساند تا در مراسم و مناسبتهای مذهبی شرکت کند. هرسال ایام عید برای تحویل سال به مناطق عملیاتی جنوب میرفتیم و تلاشمان براین بود که هنگام تحویل سال در «مقرالوارثین» باشیم. یک سال موقع تحویل سال بالای گلزار شهدای الوارثین بودیم. هنگام خواندن دعای تحویل سال همه گریه میکردند، اما رسول علیرغم بچههای هم سن و سالش که مشغول بازی درون مقر بودند نشسته بود و پا به پای دیگران اشک میریخت.
شاید آن زمان توجه چندانی به گریههای «رسول خلیلی» نداشتیم چرا که به قول پدرش او از ما در شهادت جلو زد. چون روز 27 آبانماه سال 1392 که مصادف با روز 14 محرم الحرام بود در نزدیکی های حرم بی بی حضرت رقیه (س) در پی انفجار تله انفجاری تکفیریها به شهادت رسید.
رسول تخریبچی، پسر حاج رمضان تخریبچی پس از انتقال پیکرش به ایران در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) آرام گرفت.