... يكي از بچهها «والا حضرت شمس» بوده كه به رغم شوهر داشتن دختركي لوس و حيلهگر به نظر ميرسيد. همه افراد گروه مقدار بسيار زيادي خرت و پرت در بمبئي خريده بودند و در طول سفر با بيرون آوردن آن چيزها از جعبههايي كه از انبار كشتي ميآوردند خودشان را سرگرم ميكردند. والا حضرت نه تنها اجناس خودش را ـ تا جايي كه ميتوانست پيدا كند ـ بلكه بعضي از چيزهاي سفارش شده به وسيله ملكه (نامادريش) را هم به كابين خود ميبرده. به هر حال يك روز كه هوا طوفاني بوده حال والا حضرت به هم ميخورد، اما ملكه كه حالش خوب بوده دستش به هر چيزي كه رسيده برداشته و به كابين خودش برده؛ و به اصطلاح يكي به نفع او تمام ميشود.
يك روز در جزيره موريس شاه و بعضي از بچهها بدون اطلاع متصديان انگليسي كه ميبايست مقدمات لازم را فراهم آورند، دزدكي به سينما ميروند. آنها در ميان موريسيها مينشينند، كه پس از شناختن شاه و بچهها به تقليد از صداي گربه شروع ميكنند به «ميو» كردن. علت اين كار به واقعهاي كه چند سال پيش در روابط ايران و فرانسه رخ داد، باز ميگردد.
در سال 1936 نشرية فرانسوي Exclesiore در مطلبي راجع به غرفة ايران در نمايشگاه بينالمللي پاريس ضمن بازي با دو كلمة Le Chat (گربه)، حكمران ايران را به جاي Le Chah de Perse (شاه ايران) Le Chat de Perse (گربه ايران) ناميد كه منجر به اعتراض شديد حكومت تهران و قطع روابط ايران با فرانسه شد. تماشاگران حاضر با ديدن «شاه» در سينما صداي ميوميوي «گربه» از خود درآوردند.