به گزارش مشرق، روزنامه وطن امروز نوشت: 1- اخیرا دكتر روحانی، رئيسجمهور محترم در گفتوگو با روزنامه انگلیسی فایننشالتایمز مدعی شدهاند «اوباما را خیلی باادب و باهوش یافتم» اگرچه ایشان به صراحت منظور و ابعاد هوشی و ادبی اوباما را مورد اشاره قرار ندادهاند اما باید گفت هیچ ایرانی وطندوستی حاضر به پذیرش این کلام ناهضم و مخالف منافع ملی از سوی رئیسجمهور نیست. به طور طبیعی اطلاع از معیارهای سنجشی آقای روحانی درباره جنس و میزان ادب اوباما به راحتی میتوانست زمینه ارزیابی و قضاوتهای اجتماعی را درباره این سخن احساسی غیراصولی فراهم کند که اینگونه نشد. به هر حال خصومت ایدئولوژیک اوباما با ملت ایران و جایگاه ملی آقای روحانی که مجری قانون اساسی و یکی از شخصیتهای ارشد اجرایی کشور محسوب میشود نوعا اینگونه تمجید بیمبنای دشمن از سوی رئیس دولت را به طور شکلی امری قابل تامل و حساسیتبرانگیز میکند.
2- یکی از اوصاف مدیریتی باراک اوباما تهدید مکرر نظامی– اقتصادی ایران است. البته ناگفته پیداست در چند سال اخیر این تهدید در بخشهای متعددی از قبیل تحریم نظامی و مالی، ترور دانشمندان، تخریب زیرساختهای اقتصادی کشور، کارشکنی در فعالیتهای علمی– هستهای کشور، طراحی و اجرای عملیاتهای تروریستی در مناطق مرزی و... جامه عمل به خود پوشیده است. در یک نگاه کلی غیرت ملی مانع از آن است که انسان وطندوست غیرتمند ولو لائیک چنین دشمنی را مودب بنامد. اینجا دیگر بحث از بیادبیهای سیاسی رایج در دولت اوباما از قبیل دادن جنس تقلبی شیردال به محضر ملت ایران بهعنوان یک جنس اصلی نیست. بلکه بحث از بیادبی ماهیتی رئیس دولتی است که در انظار عمومی مکررا زبان به تهدید نظامی ملت بزرگ ایران میگشاید. در حقیقت این سخن مشابه آن است که ایرانیان شخص صدام ملعون یا نتانیاهوی تروریست را فردی مودب بدانند. در حالت خوشبینانه مودب نامیدن اوباما اوج سادهاندیشی است.
3- نگاهی گذرا به کارنامه دولت اوباما در کشورهای منطقه از جمله عراق، افغانستان و پاکستان موید آن است که اوباما با شعار پوشالی و دروغین دفاع از حقوق بشر، تامین امنیت جهانی و مبارزه با تروریسم بینالمللی فرمان به کشتار دستهجمعی شهروندان بیگناه این کشورها داده است. روشن است یک فرد آمر به قتل جمعی از افراد بیگناه در کشور ثالث را (به هر بهانه و توجیهی) نمیتوان از منظر بینالمللی مودب دانست. طبعا منطبق با اتفاقات یادشده در آن کشورها عنوان جنایتکار جنگی بیشتر از واژه مودب زیبنده باراک اوباماست.
4- در نقد عمومی این سخن تمجیدی بیمبنا باید گفت بهطور معمول باراک اوباما اگر اندکی هوش و ذکاوت سیاسی یا ادب انسانی داشت مطلقا در عرصه خصومت با جهان اسلام بازیچه دست صهیونیستها نمیشد. حضور موثر در سیستم مهیا شده برای استثمار سایر ملل اقدامی غیرانسانی است که هیچ انسان مفهوما هوشمند و مودب تن به این رفتار سخیف ولو سودآور نمیدهد. سلطهگری و سلطهپذیری حکما قرینهای بر بیهوشی یا بیادبی طرف است. منطقا هیچ انسان باهوشی حاضر به غارت داراییهای دیگران نیست و هیچ انسان عاقلی هم نمیتواند چنین فردی را باهوش بداند. باهوش برشمردن اوباما و قائل شدن شأن مثبت برای این هوش سیاه مشابه آن است که فرد عاقلی با آب و تاب فراوان یک قاتل زنجیرهای را فردی باهوش و ذکاوت معرفی و به شکل ضمنی وی را تمجید و یک الگوی عینی برای جامعه بویژه نسل جوان معرفی کند.
5- از منظر شهروندان آمریکایی و مبتنی بر نظرسنجیهای صورت گرفته توسط موسسههای مختلفی از قبیل گالوپ باراک اوباما به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی، تشویق آژانس امنیت ملی آمریکا برای شنود غیرقانونی مکالمات شهروندان آمریکایی، فراهم کردن زمینه ازدواج قانونی همجنسگرایان، دفاع از قانون آزادی حمل سلاح و حتی منع دخترانش از دسترسی به امکانات فیسبوک و توئیتر فردی فاقد آداب و مبانی معاشرت اجتماعی است یعنی عملا مبتنی بر فرهنگ لیبرال نیز اوباما فردی بیادب و فاقد هوش اجتماعی است لذا اصرار رئیس دولت بر مودب بودن وی حتی از منظر آمریکاییها نیز غیرقابل درک است.
6- مقابله همهجانبه و فراگیر با نظام جمهوری اسلامی، تسلیح و تجهیز تروریستهای مخالف نظام، اعمال تحریمهای خصمانه غیرانسانی بر ملت ایران و تلاش سازمان یافته تشکیلاتی برای مسدود کردن باب پیشرفت علمی و اقتصادی کشور از عمده ویژگیهای مدیریتی دولت باراک اوباما در قبال ایران اسلامی محسوب میشود.
بدیهی است برهیچ یک از این اقدامات غیرانسانی ددمنشانه نمیتوان عنوان تقصیر یا تسامح سیاسی نهاد بلکه مجموع این اقدامات عینا عداوت و دشمنی وحشیانه علیه یک ملت آزادیخواه است. قطعا باادب نامیدن دشمن ملت ایران ظلم مضاعفی بر کشور و ملت است.
7- از منظر فلسفی جایگاه ممتاز و اهمیت آزادی در زندگی فردی و اجتماعی انسان امری انکارناپذیر است. بیشک هیچ انسان منصفی نمیتواند تهدیدکنندگان چارچوبهای آزادیهای انسانی را فردی مودب بنامد. از منظر جهانبینی اسلامی نیز عمال شیطان که در پی به اسارت کشیدن جوامع بشری هستند، نمیتوانند موصوف به صفت متعالی ادب و هوش باشند. باراک اوباما بهعنوان رئیسجمهور کشوری که پرچمدار نظام سلطه در جهان است و به لطایفالحیل آشکارا و پنهانی در پی تدارک قیود ناگسستنی بر ذهن و اندیشه ملل مستضعف است، نمیتواند فردی باادب باشد.
8- عقلا آزادی واقعی، کمال انسانیت است و تحقق آن در تمام عرصههای فردی، مدنی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زمینهساز سعادت بشری به شمار میآید. طبعا محدودکنندگان آزادیهای واقعی انسانی در عرصههای مختلف انسانهای غیرمودبی هستند که بقای سیستم غیرالهی منسوب به خویش را در تحقیر دیگر ملل جستوجو میکنند لذا رئیسجمهور دولت استعماری آمریکا که اشتهار جهانی به ضدیت با آزادی ملل دارد نمیتواند مودب باشد.
9- از منظر روابط بینالملل نخبگان و سران کشورهای توسعه یافته مسؤولیت تعریف شده و مدون عقلانی در قبال تامین مصالح، منافع و حقوق حقیقی کشورهای توسعهنیافته دارند که مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت ضمانت اجرائی این مسؤولیت است. در حقیقت ادب انسانی این مسؤولیت جهانی را بر دوش این افراد گذاشته است. بیتوجهی به آزادیهای سیاسی، تضعیف جریان آزاداندیشی و آزادیطلب در کشورهای جهان سوم، تحقیر فرهنگ و تمدن و باورهای اعتقادی کشورهای مستضعف و تدارک مقدمات و ابزارهای مادی و معنوی لازم برای تحقق سلطه پایدار بر ملل محروم از شاخصهای اجرایی دولت تحت مدیریت اوباماست که نشان قاطعی مبنی بر بیادبی اوباماست.
10- در خاتمه گفتنی است دشمنان حقیقی بشریت را نمیتوان مودب دانست اگر چه آنها به دروغ و تزویر خود را حامی حقوق بشر معرفی کنند و اوباما نیز نمیتواند از این قاعده کلی مستثنا باشد. به نظر میرسد آقای روحانی که درس حقوق خوانده صرفا برای رعایت پرستیژ بینالمللی خویش این کلام ناصواب را به نفع کدخدای مدنظر بر زبان جاری کرده است. بدیهی است مصالح و منافع ملی ارجحیت ذاتی بر منافع شخصی اشخاص ولو در جایگاه ریاستجمهوری دارد.
2- یکی از اوصاف مدیریتی باراک اوباما تهدید مکرر نظامی– اقتصادی ایران است. البته ناگفته پیداست در چند سال اخیر این تهدید در بخشهای متعددی از قبیل تحریم نظامی و مالی، ترور دانشمندان، تخریب زیرساختهای اقتصادی کشور، کارشکنی در فعالیتهای علمی– هستهای کشور، طراحی و اجرای عملیاتهای تروریستی در مناطق مرزی و... جامه عمل به خود پوشیده است. در یک نگاه کلی غیرت ملی مانع از آن است که انسان وطندوست غیرتمند ولو لائیک چنین دشمنی را مودب بنامد. اینجا دیگر بحث از بیادبیهای سیاسی رایج در دولت اوباما از قبیل دادن جنس تقلبی شیردال به محضر ملت ایران بهعنوان یک جنس اصلی نیست. بلکه بحث از بیادبی ماهیتی رئیس دولتی است که در انظار عمومی مکررا زبان به تهدید نظامی ملت بزرگ ایران میگشاید. در حقیقت این سخن مشابه آن است که ایرانیان شخص صدام ملعون یا نتانیاهوی تروریست را فردی مودب بدانند. در حالت خوشبینانه مودب نامیدن اوباما اوج سادهاندیشی است.
3- نگاهی گذرا به کارنامه دولت اوباما در کشورهای منطقه از جمله عراق، افغانستان و پاکستان موید آن است که اوباما با شعار پوشالی و دروغین دفاع از حقوق بشر، تامین امنیت جهانی و مبارزه با تروریسم بینالمللی فرمان به کشتار دستهجمعی شهروندان بیگناه این کشورها داده است. روشن است یک فرد آمر به قتل جمعی از افراد بیگناه در کشور ثالث را (به هر بهانه و توجیهی) نمیتوان از منظر بینالمللی مودب دانست. طبعا منطبق با اتفاقات یادشده در آن کشورها عنوان جنایتکار جنگی بیشتر از واژه مودب زیبنده باراک اوباماست.
4- در نقد عمومی این سخن تمجیدی بیمبنا باید گفت بهطور معمول باراک اوباما اگر اندکی هوش و ذکاوت سیاسی یا ادب انسانی داشت مطلقا در عرصه خصومت با جهان اسلام بازیچه دست صهیونیستها نمیشد. حضور موثر در سیستم مهیا شده برای استثمار سایر ملل اقدامی غیرانسانی است که هیچ انسان مفهوما هوشمند و مودب تن به این رفتار سخیف ولو سودآور نمیدهد. سلطهگری و سلطهپذیری حکما قرینهای بر بیهوشی یا بیادبی طرف است. منطقا هیچ انسان باهوشی حاضر به غارت داراییهای دیگران نیست و هیچ انسان عاقلی هم نمیتواند چنین فردی را باهوش بداند. باهوش برشمردن اوباما و قائل شدن شأن مثبت برای این هوش سیاه مشابه آن است که فرد عاقلی با آب و تاب فراوان یک قاتل زنجیرهای را فردی باهوش و ذکاوت معرفی و به شکل ضمنی وی را تمجید و یک الگوی عینی برای جامعه بویژه نسل جوان معرفی کند.
5- از منظر شهروندان آمریکایی و مبتنی بر نظرسنجیهای صورت گرفته توسط موسسههای مختلفی از قبیل گالوپ باراک اوباما به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی، تشویق آژانس امنیت ملی آمریکا برای شنود غیرقانونی مکالمات شهروندان آمریکایی، فراهم کردن زمینه ازدواج قانونی همجنسگرایان، دفاع از قانون آزادی حمل سلاح و حتی منع دخترانش از دسترسی به امکانات فیسبوک و توئیتر فردی فاقد آداب و مبانی معاشرت اجتماعی است یعنی عملا مبتنی بر فرهنگ لیبرال نیز اوباما فردی بیادب و فاقد هوش اجتماعی است لذا اصرار رئیس دولت بر مودب بودن وی حتی از منظر آمریکاییها نیز غیرقابل درک است.
6- مقابله همهجانبه و فراگیر با نظام جمهوری اسلامی، تسلیح و تجهیز تروریستهای مخالف نظام، اعمال تحریمهای خصمانه غیرانسانی بر ملت ایران و تلاش سازمان یافته تشکیلاتی برای مسدود کردن باب پیشرفت علمی و اقتصادی کشور از عمده ویژگیهای مدیریتی دولت باراک اوباما در قبال ایران اسلامی محسوب میشود.
بدیهی است برهیچ یک از این اقدامات غیرانسانی ددمنشانه نمیتوان عنوان تقصیر یا تسامح سیاسی نهاد بلکه مجموع این اقدامات عینا عداوت و دشمنی وحشیانه علیه یک ملت آزادیخواه است. قطعا باادب نامیدن دشمن ملت ایران ظلم مضاعفی بر کشور و ملت است.
7- از منظر فلسفی جایگاه ممتاز و اهمیت آزادی در زندگی فردی و اجتماعی انسان امری انکارناپذیر است. بیشک هیچ انسان منصفی نمیتواند تهدیدکنندگان چارچوبهای آزادیهای انسانی را فردی مودب بنامد. از منظر جهانبینی اسلامی نیز عمال شیطان که در پی به اسارت کشیدن جوامع بشری هستند، نمیتوانند موصوف به صفت متعالی ادب و هوش باشند. باراک اوباما بهعنوان رئیسجمهور کشوری که پرچمدار نظام سلطه در جهان است و به لطایفالحیل آشکارا و پنهانی در پی تدارک قیود ناگسستنی بر ذهن و اندیشه ملل مستضعف است، نمیتواند فردی باادب باشد.
8- عقلا آزادی واقعی، کمال انسانیت است و تحقق آن در تمام عرصههای فردی، مدنی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زمینهساز سعادت بشری به شمار میآید. طبعا محدودکنندگان آزادیهای واقعی انسانی در عرصههای مختلف انسانهای غیرمودبی هستند که بقای سیستم غیرالهی منسوب به خویش را در تحقیر دیگر ملل جستوجو میکنند لذا رئیسجمهور دولت استعماری آمریکا که اشتهار جهانی به ضدیت با آزادی ملل دارد نمیتواند مودب باشد.
9- از منظر روابط بینالملل نخبگان و سران کشورهای توسعه یافته مسؤولیت تعریف شده و مدون عقلانی در قبال تامین مصالح، منافع و حقوق حقیقی کشورهای توسعهنیافته دارند که مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت ضمانت اجرائی این مسؤولیت است. در حقیقت ادب انسانی این مسؤولیت جهانی را بر دوش این افراد گذاشته است. بیتوجهی به آزادیهای سیاسی، تضعیف جریان آزاداندیشی و آزادیطلب در کشورهای جهان سوم، تحقیر فرهنگ و تمدن و باورهای اعتقادی کشورهای مستضعف و تدارک مقدمات و ابزارهای مادی و معنوی لازم برای تحقق سلطه پایدار بر ملل محروم از شاخصهای اجرایی دولت تحت مدیریت اوباماست که نشان قاطعی مبنی بر بیادبی اوباماست.
10- در خاتمه گفتنی است دشمنان حقیقی بشریت را نمیتوان مودب دانست اگر چه آنها به دروغ و تزویر خود را حامی حقوق بشر معرفی کنند و اوباما نیز نمیتواند از این قاعده کلی مستثنا باشد. به نظر میرسد آقای روحانی که درس حقوق خوانده صرفا برای رعایت پرستیژ بینالمللی خویش این کلام ناصواب را به نفع کدخدای مدنظر بر زبان جاری کرده است. بدیهی است مصالح و منافع ملی ارجحیت ذاتی بر منافع شخصی اشخاص ولو در جایگاه ریاستجمهوری دارد.