حسینیه مشرق - هوشنگ ابتهاج متخلص به «سایه» در کتاب خاطراتش موسوم به «پیر پرنیان اندیش» که میلاد عظیمی و عاطفه طیه آن را تدوین کردهاند، خاطرات بسیاری از سالهای دور و نزدیک گفته است.
در بخشی از این کتاب خواننده با روایتی روبهرو میشود که روز هشتم محرم است و سایه با روضههایی که از تلویزیون پخش میشود، اشک ریخته است. این زمینهای شده تا او شعری با عنوان «اربعین» که برای سیدالشهدا سروده را بخواند. در ادامه این روایت را میخوانید:
«امروز هشتم محرم بود و عصری من (میلاد عظیمی) و عاطفه به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشمهایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟»
- نه! شما میدونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که میزنم داره روضه و نوحه نشون میده. من هم گوش میکنم و خب گریهام میگیره. میشینم با اینها گریه میکنم. (لبخند میزند.)
پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه میگوید:
سالها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.
با تعجب اصرار میکنم شعر را بخواند و میخواند:
«یا حسین بن علی
خون گرم تو هنوز
از زمین میجوشد
هرکجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمه خون مینوشد.
کربلایی است دلم.»
چاپش کنید استاد.
نه بابا، روزگار مساعد نیست.»
پینوشت: رسمالخط بر اساس آن چیزی است که در کتاب آمده و در آن دخل و تصرف صورت نگرفته است.