کد خبر 843596
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۱
کتاب لب خط قرمز - کراپ‌شده

من تا حالا خیال می کردم که کار مسئولان این است که به فکر اداره مملکت باشند و این دم عیدی حقوق و مواجب مردم را بدهند، که جیبشان خالی نباشد و شرمنده اهل و عیال نشوند.

گروه فرهنگ و هنر مشرق - کتاب «لبِ خطِ قرمز» نوشته اسماعیل امینی است که آن را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است. این کتاب که کاری از دفتر طنز حوزه هنری است، در 61 بخش و در 154 صفحه منتشر شده است.

این کتاب که 12000 تومان قیمت دارد، در کتابفروشی های معتبر در اختیار علاقمندان است.

اسماعیل امینی از شاعران و نویسندگان طنزپرداز کشورمان هستند که نوشته ها و شعرهایشان رد موقعیت های مختلفی خوانده شده و امینی حتی شعرهایش را در محضر رهبری نیز خوانده است.

آنچه در ادامه می خوانید، بخشی از این کتاب است:

سلام ننه جان! سلام به روی ماه نور چشمان و فرزندان عزیزم!
الهی که ننه قمر فدای آن خنده های دلربا و حرف های بانمکتان بشود. خیر ببینید ننه جان که با این همه مسئولیت و کارهای مهمی که دارید، از این مادر پیر هم یاد کردید.
من تا حالا خیال می کردم که کار مسئولان این است که به فکر اداره مملکت باشند و این دم عیدی حقوق و مواجب مردم را بدهند، که جیبشان خالی نباشد و شرمنده اهل و عیال نشوند. خیال می کردم که گرانی ارزاق مردم و بیکاری جوانان تحصیل کرده فکرشان را آنقدر مشغول کرده که فرصت بگو و بخند و نمک ریختن ندارند.
من خیال می کردم که به خاطر همین گرفتاری هاست که مسئولان محترم که مثل بچه های خودم دوستشان دارم نتوانسته اند سر وقت حساب دخل و خرج مملکت را یعنی همان که به زبان خارجکی می شود بودجه، آره ننه جان، نتوانسته اند بودجه را به موقع آماده کنند و لابد ناراحت اند و خجالت می کشند و شرمنده اند، مثل موقعی که خدا بیامرز بابای بچه ها سر برج از سر کار برمی گشت و حقوق نگرفته بود و دست و بالش خالی بود.

ننه جان، از وقتی که شنیدهام پول اجنبی ها یعنی همان ارز کوفتی، گران شده خیلی خوشحالم، و دلم میخواهد که بشکن بزنم و... نه! نه! این قرتی بازی ها دیگر برازنده من نیست، اما دلم میخواهد که خوشمزگی کنم و نمک بریزم و بخندم.
حالا این اجنبی های از خدا بی خیر که مملکت ما را تحریم کرده اند چشم شان چهار تا بشود بروند سر چهارراه استانبول، پول های قلمبه بدهند و ارز بخرند تا این شب عیدی پوستشان کنده بشود
ما که خیالمان تخت است ننه جان! چند ساعت در صف ایستاده ایم و یارانه و عیدانه مان را از این بانک های برقی خودمان گرفته ایم. بعدش هم می رویم مرغ یخ زده و پسته نم کشیده می خریم و دعا به جان عزیزانمان می کنیم.
ننه جان! دیدم که چند نفر نوشته بودند «نامردی ننه قمر»؛ جانم برایتان بگوید که از شنیدن این حرفها خیلی خندیدم، چون من که تا حالا ادعای مردانگی نداشتم که حالا خبرنگارها با خوشحالی بنویسند که ننه قمر نامرد است و خیال کنند طفلکی های زبان بسته افشاگری کرده اند!
بانمک این است که بعضی از قوم و خویشها این خبر را با عجله خوانده اند و خیال کرده اند نوشته: نامردی ننه قمر

بعد پشت دستشان را گاز گرفته اند و ابروهایشان را بالا انداخته اند که ننه قمر تو دیگر چرا؟! دیگر سر پیری چه وقت معرکه گیری است؟
این جوانکهایی هم که کله شان بوی قرمه سبزی میدهد، خیال کرده اند که من میخواهم نامزد ریاست جمهوری بشوم و سیاسی شده ام و فمینیست شده ام و از این جور قرتی بازی ها، حالا الم شنگهای راه انداخته اند که بیا و ببین!

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس