گروه جهاد و مقاومت مشرق - در حالی که هنوز در حال و هوای ایام اربعین حسینی و حماسه عظیم پیادهروی بینظیر عاشقان اباعبدالله(ع) هستیم وارد ایام سالگرد تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی(ره) و هفته بسیج شدهایم. فرهنگ بسیجی که در کشور ما با ایثار و از خودگذشتگی و تحمل سختیها برای رسیدن به یک هدف والا و مقدس درآمیخته به طور عجیبی با روح حاکم در حماسه پیادهروی اربعین مشابهت دارد که میتوان با اندکی تأمل این تشابه ملموس را نظاره کرد. این شباهت بینظیر درسهایی به ما میآموزد که بیاغراق نیاز امروز کشور ما است. در این نوشتار به فرهنگ ایثار و تفکر بسیجی میپردازیم.
این روزها شاهد پیادهروی اربعین حسینی هستیم. پدیدهای که اگر چه سابقهای طولانی دارد اما در سالهای اخیر پس از رفع محدودیتها و ممنوعیتها با حضور چندمیلیونی مشتاقان زیارت سالار شهیدان رنگ و بو و جلوه دیگری پیدا کرده است. شاید در نگاه اول این کار یک عمل صرفا مذهبی به نظر آید، اما وقتی دقیقتر و از زوایای مختلف به این پدیده نگاه کنیم خواهیم دید این عمل مبارک علاوه بر روح و ماهیت مذهبی و اعتقادی، درسها و نکات ارزنده و کمنظیری درون خود دارد که باعث ماندگاری و انجام آن طی سالهای مختلف به رغم برخی کمبودها و مشکلات ظاهری شده است. برگزاری چنین مراسم باشکوهی که در جهان نمونه و نظیری ندارد در حالت عادی نشدنی و با محاسبات ظاهری و عقلی غیرممکن به نظر میآید اما چگونه این ناشدنی ممکن میشود آن چیزی است که به روح و فلسفه حاکم برآن برمیگردد.
بیشک حرکت یک جمعیت چندین میلیونی در یک مسیر و طی بازه زمانی محدود نیازمند امکاناتی از جمله اسکان، پذیرایی، پشتیبانی و تهیه آذوقه و غیره است که شاید از عهده هر دولتی به راحتی بر نیاید اما شاهدیم که در این راهپیمایی و تجمع بینظیر هرسال امکانات و پذیرایی بهتر از قبل میشود. علت این امر این است که این کار از حالت یک امر محاسبهای و مثلا اقتصادی و مدیریتی صرف خارج شده و به عنوان یک موضوع مردمی که ریشه در جان و اعتقاد آنها دارد انجام میشود، البته شاید پذیرش این موضوع برای کسانی که تصوری از این روح و فلسفه ذکر شده ندارند مشکل باشد اما حداقل برای مردم ما که بارها نمونههایی از این کارهای کمنظیر و بزرگ را تجربه کردهاند بهتر قابل درک میباشد.
در این مراسم باشکوه عده زیادی با ایثار و از خودگذشتگی وارد میدان میشوند و هر آنچه برایشان ممکن است در طبق اخلاص گذاشته و انفاق میکنند. عدهای هم اگر توان مالی نداشته باشند هرگونه خدمات دیگری که برایشان مقدور باشد ارائه میدهند. به راستی چه چیزی باعث میشود بیش از 20 میلیون جمعیت در یک بازه کوتاه کمترین مشکل اسکان و تغذیه را نداشته باشند؟ این همان روحیه ایثار و از خودگذشتگی است که بهترین تبلورش برای ما فرهنگ جهاد و بسیجی بودن است. گفتیم که مردم ما با انجام کارهای بزرگ و نشدنی بیگانه نیستند، نمونههای زیادی میتوان به عنوان شاهد این بحث ذکر کرد اما در همین نیم قرن گذشته نمونههای زیادی از ایثار و از خودگذشتگی مردم ما چه در سالهای قبل از انقلاب در مسیر پیروزی بر نظام ستمشاهی و چه پس از انقلاب بهخصوص در سالهای دفاع مقدس در بسیح امکانات مردمی و ایثار اقشار مختلف مردم از حضور در جبهههای نبرد تا پشتیبانی مالی و حمایتی از جبههها و نمونههای دیگر در مثلا هنگامه وقوع حوادث و بلایای طبیعی مثل سیل و زلزله را میتوان برشمرد.
آنچه به عنوان روح حاکم و موتور محرکه انگیزشی مردم در سالهای مبارزه و دفاع مقدس برای حضور و خلق چنین حماسهای میتوان ذکر کرد آن چیزی است که بعدها به عنوان تفکر و فرهنگ بسیجی نام گرفت و نهادینه شد. در واقع اگر چه شکلگیری بسیج به عنوان یک تشکل مردمی ایثارگر و خدوم چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود اما این تفکر و فرهنگ متعالی از سالها قبل در بین مردم کشورمان وجود داشت که البته با رهبری الهی امام خمینی(ره) به بهترین شکل ممکن جهتدهی شد.
اگر بخواهیم تفکر و فرهنگ بسیجی را تعریف کنیم باید گفت فرهنگ بسیجی یعنی احساس مسئولیت در قبال جامعه و دیگران و وارد گود شدن برای خدمت به جامعه بدون داشتن چشم داشت. یعنی هرجا احساس کردیم جامعه و دیگران به کمک و حضور ما نیاز دارد لحظهای درنگ نکنیم. حال چه بسیجی به معنی خاص آن باشیم یا هر کدام از مردم جامعه.
البته این تفکر بسیجی ممکن است گاهی همچون زمان دفاع مقدس خود را در قالب حضور در جبههها یا در صورت نداشتن امکان برای حضور نظامی ، در قالب کمک به جبهه و خالی نکردن پشت جهادگران نشان دهد و گاه ممکن است در عرصه خدمترسانی خالصانه هر کدام از اقشار جامعه به کشور و مردم ظهور کند. به هر حال فرقی ندارد یک پزشک تفکر بسیجی داشته باشد یا یک کاسب یا راننده تاکسی مهم قصد خدمت داشتن و انجام درست وظایف به نیت کمک به جامعه است.
در همین زمینه رهبر انقلاب میفرمایند: «منطقهای که ما نام بسیج را بر آن اطلاق میکنیم و روحیه بسیجی را در آن گسترش میدهیم، یک منطقه محدود نیست، فقط منطقه نظامی نیست؛ همه بخشهای کشور میتوانند دارای روحیه بسیجی باشند. علمآموزی بسیجی، ثروتاندوزی بسیجی، دیپلماسی بسیجی، سیاستورزی بسیجی، مدیریت بسیجی، سازماندهی بسیجی؛ مفهوم بسیج شامل حال همه این زمینهها میشود.»
این فرهنگ و تفکر پیشبرنده در هر کجا به کار گرفته شود کارهای ناممکن را ممکن میکند. اگر چه خدمت و کارهای جهادی و بیمنت در کشور ما بیشتر با نام و تابلوی تفکر بسیجی جلوه میکند اما ممکن است در کشوری دیگر با نام دیگر وجود داشته باشد، مهم محتوا و خروجی کار است. نگاهی به مسیر پیاده روی روزهای اخیر اربعین نشان میدهد که بدون داشتن آنچه ما تفکر بسیجی میدانیم که البته بخش عمده و اصلی آن ریشه در فرهنگ دینی و اعتقادی ما دارد برگزاری چنین مراسمی تقریبا غیر ممکن است. فقط لحظهای تصور کنید این موج جمعیت مشتاق زائران که به سوی حرم امام خویش در حرکتند اگر از سوی مردم در طول مسیر مورد استقبال و حمایت و خدماتدهی قرار نگیرند چه میشود.
بیان مثال راهپیمایی اربعین برای لمس بهتر این ماجرا است وگرنه امروز به هرکجای کشور که نگاه کنیم آنجا که کارها با روحیه و تفکر بسیجی انجام شده است به سرعت به سامان رسیده اما آنجا که کارها در هزار توی بروکراسی و پیچ و خم کارهای اداری و بخشنامه و غیره گیر افتاده خلا و کمبود احساس میشود. تفکر جهادی و بسیجی یعنی وقتی یک کار کوچک مثل ساخت یک مدرسه یا یک کلاس درس در یک روستای دور افتاده سالها معطل رسیدن بودجه و کار اداری و کاغذبازی میماند عدهای جوان به همراه عدهای خیر در عرض چند روز با حضور و همت خود این مشکل را حل میکنند.
یکی از برکات انقلاب اسلامی تشکیل گروههای جهادی و خدوم برای گرهگشایی از کار مردم و نیازمندان بوده است. این امر در سالهای نه چندان دور در قالب جهاد سازندگی وجود داشت اما پس از آنکه با کجسلیقگی این سازمان خدوم در یک وزارتخانه ادغام شد دیگر مثل قبل نمود خدمتی نداشت. در سالهای اخیر تشکیل گروهها و اردوهای جهادی از بین دانشجویان و طلاب و حتی دانشآموزان و رفتن آنها به مناطق محروم تا حد زیادی توانسته خلأ ادغام جهاد سازندگی را بر طرف کند. به راستی چه چیزی جز حس خدمت و ایثار باعث میشود یک دانشجو یا طلبه یا پزشک و مهندس و... از شهر و دیار خود و راحتی و آرامش دل بکند و چند صباحی را در بین مردم مناطق محروم به خدمترسانی بگذراند؟ آیا این همان روحیه و فرهنگ بسیجی نیست؟ اگر یک روز رزمنده بسیجی با ایثار تمام پیکرخود را پل عبور همرزمانش از میدان مین قرار میداد امروز گروههای جهادی مشکل نداشتن پل مردم یک روستا را حل میکنند. اگر یک روز امدادگران بسیجی با شجاعت تمام در خط مقدم نبرد با دشمنان مرحم زخم رزمندگان بودند امروز یک پزشک جهادگر با حضور در مناطق محروم درد مردم کمتوان و مستضعف را درمان میکند. اگر یک روز دانشآموز و دانشجوی بسیجی درس و تحصیل را رها میکرد تا در جبههها از ناموس این کشور دفاع کند امروز جوان جهادگر ایرانی ایام فراغت تحصیلی خود را با حضور در مناطق محروم صرف خدمت به دیگران میکند. آیا اینها چیزی غیر از تداوم تفکر بسیجی است؟
فرهنگ بسیجی که بیشترین تبلور را در سالهای پس از انقلاب داشته است امروزه از مرزهای کشور مان هم فراتر رفته است. خدا رحمت کند شهید بزرگوار مهندس حسن شاطری را که سالها در کشورهای لبنان و سوریه مبلغ فرهنگ بسیجی بود. مردم این کشور با حضور این مرد بزرگوار طعم فرهنگ خدمت و جهاد را چشیدند و شاهد خدمات عمرانی و فرهنگی وی در کشورشان بودند.
در واقع تا زمانی که مردم این کشورها رو به سوی الگوی فرهنگ بسیجی و ایثار و جانبازی نیاوردند با کارهای کلاسیک و رفع تکلیفی راه به جایی نمیبردند. پس این تفکر نسخهای ناب برای تمام مکانها و زمانها است.
به جرأت میتوان گفت امروزه بخش زیادی از مشکلات کشور و موانع پیشرفت و تحقق کامل آرمانهای والای انقلاب اسلامی فاصله گرفتن از روحیه ایثار و جهاد و به عبارت بهتر دور شدن از فرهنگ بسیجی است. شاید برای خیلیها عجیب باشد که چرا کشوری که توانسته با اراده و پشتکار جوانان خود به بالاترین سطح علوم هستهای یا بهترین کیفیت توان موشکی برسد مثلا در صنعت خودرو یا رفع آلودگی هوا با گذشت سالها درجا زده یا پیشرفت کندی داشته است؟
بدون شک همانطور هم که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند راه حل امروز مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... حاکم شدن فرهنگ و تفکر بسیجی و دور شدن از نسخههای نامأنوس خارجی است. البته این به این معنی نیست که همه کارها را به بسیجیان بسپاریم بلکه به این معنی است که همه و به خصوص مسئولان با روحیه ایثار و تحمل سختیها به دور از منفعتطلبیها و با محوریت قرار گرفتن منافع کشور و مردم عمل کنند. نکته دیگر اینکه عنوان بسیجی میتواند به هرکسی که در مسیر خدمت حرکت میکند اطلاق شود. همچنان که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «وقتی میگوییم بسیج، مراد ما فقط یک مجموعه نظامی و مُلبس به لباس نظامی و آموزشهای نظامی نیست، بلکه بسیج، یعنی مجموعه انسانهایی که نیروی خودشان را به میدان میآورند تا در جهاد عمومی کشور و ملتشان، در جهت رسیدن به قلهها، فعال باشند و با آنها همکاری کنند و در کارشان سهیم باشند؛ این، معنای بسیج است.»
ایشان همچنین در تبیین معنی بسیجی میفرمایند: «آن خانوادههایی که در دوران سخت این کشور، در همه مشکلاتی که بر سر راه این ملت وجود داشت، خود را سهیم دانستند؛ با زبانشان، با پولشان، با کارِ دستیشان، با حضورشان، همان کاری را که میتوانستند انجام بدهند، آن را به میدان آوردند، اینها بسیجیاند. یک سیاستمدار بسیجی، یک نظامی بسیجی، یک دانشجوی بسیجی، یک روحانی بسیجی، یک کشاورز بسیجی، یک کارگر بسیجی، یک محقق و دانشمند بسیجی، یک استاد بسیجی، از همه قشرها یک بسیجی، آن کسی است که مقدورات و امکان خود را در راه هدفهای عظیم این ملت به میدان میآورد؛ خود را سهیم میکند؛ خود را مسئول میداند و مایل نیست کنار بنشیند، تا دیگران تلاش کنند، او هم نگاه کند؛ یا آنجایی که سودمند است، سودش را ببرد؛ و یا تا یک گوشهاش ساییده شد، بنا کند به ایراد گرفتن و اعتراض کردن؛ اینجور انسان هم در جامعه داریم؛ بسیجی آن کسی است که اینگونه نیست. آنجایی که نیازمند رفتن به عرصه نظامی است، او پیشاهنگ است؛ جوان و پیر هم نمیشناسد؛ دور و نزدیک هم نمیشناسد؛ آنجایی که جای حضور در عرصه سیاسی و میدان سیاست است، او فعال و پُرنشاط است؛ آن جایی که در عرصههای بینالمللی باید حضور پیدا کرد - عرصههای گوناگون بینالمللی؛ عرصه سیاسی، عرصه فرهنگی، عرصه ورزشی - او در آنجا، مظهر عزت ملت و کشور خود است. با این روحیه، با این احساس، در آنجا حاضر میشود؛ آن جایی که جای علم است، جای تحقیق است، جای صبر کردن بر مشکلات نوآوری علمی است، از جان و ذهن خودش مایه میگذارد؛ آنجایی که جای پول خرج کردن است، اگر پولی دارد، پول خرج میکند. این، بسیجی است... روحیه بسیجی یک روحیهای است که اگر در هر نقطهای و در هر قشری بهوجود بیاید، در آنجا فعالیت و نشاط و حرکت و حیات را مضاعف و چند برابر میکند؛ این معنای بسیج است.»
امروزه اگر بخواهیم کشور پیشرفت داشته باشد باید مسئولان از عافیتطلبی پرهیز کنند. قطعا عافیتطلبی و آلوده شدن به چرب و شیرین دنیا سم مهلک سیستم مدیریت کشور است. پدیده شوم حقوقهای نجومی که در ماههای اخیر مورد توجه قرار گرفت نشان از وجود تفکر سودمحور و فاصله گرفتن از ارزشهای اولیه انقلاب در بین برخی مسئولان است. اگر این مسئولان به پست و مسئولیت خود به عنوان یک امانت و سنگر ادای وظیفه و نه سفره پرزرق و برق نگاه کنند به هیچ وجه نباید شاهد کمبودها و مشکلات و همچنین فساد در سیستم اداری باشیم.
در همین زمینه رهبر انقلاب میفرمایند: «بعضی خیال میکنند بسیج یک سازمان دولتی است؛ اما اینطور نیست. اگر هر کدام از دستگاههای گوناگون کشور روحیه بسیجی پیدا کنند، توفیقاتشان بیشتر میشود. فرهنگ بسیجی است که میتواند بر همه تحولات این کشور فایق بیاید و حرکت این کشور را تضمین کند.»
اگر مردم ببینند مسئولان آنها با تمام تلاش با حفظ روحیه انقلابی و بسیجی در حال تلاش و خدمت به آنها هستند در صورت وجود کمبود و مشکل باز هم تحمل میکنند اما چه دردناک است دیدن فیش نجومی یک مدیر که به مسئولیتش نه به عنوان یک امانت و عرصه خدمت بلکه به عنوان چراگاه امیال خود نگاه میکند.
مردم نیز میتوانند همچون سالهای مبارزه با رژیم طاغوت و پس از انقلاب در عرصه دفاع مقدس و موارد دیگر، با فرهنگ اتحاد و ایثار و با تحمل سختیها در مسیر رسیدن به قله در عرصههای مختلف اقتصاد، فرهنگ و... نقش خود را به خوبی ایفاکنند. مثلا فرهنگ مصرف منطقی انرژی یا خرید کالای ایرانی و بسیاری دیگر از کارها توسط مردم از جمله خوب درس خواندن، انجام کارهای روزمره و شغلی به قصد خدمت و گرهگشایی و... میتواند تکرار همان روحیه ایثارگری سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی باشد.
برخی علاقه دارند تفکر و فرهنگ بسیجی را یک تفکر قدیمی و مربوط به سالهای دفاع مقدس معرفی کنند اما پاسخ به این افراد در بیان رهبر انقلاب خواندنی است، آنجا که میفرمایند: «بسیج یعنی به صحنه آمدن و به میدان آمدن. چه میدانی؟ میدان چالشهای حیاتی و اساسی. میدانها و چالشهای اساسی زندگی چیست؟ فقط آن وقتی است که به کشوری حمله شود و مردم آن کشور به صحنه بیایند تا از مرزهای خودشان دفاع کنند؟ البته که نه؛ این فقط یکی از موارد به میدان آمدن است. آن وقتی هم که هویت ملی و سیاسی یک ملت مورد مناقشه قرار میگیرد، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که به فرهنگ و اعتقادات و باورهای ریشهدار یک ملت اهانت میشود و آن را تحقیر میکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که نسل برگزیده یک ملت احساس میکنند از غافله دانش عقب ماندهاند و باید علاجی بکنند، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که احساس بشود پایههای یک زندگی مطلوب و عادلانه در کشور احتیاج به تلاش دارد تا ترمیم و یا استوار شود، جای به میدان آمدن است. آن وقتی هم که جبهههای فکری و فرهنگی دنیا برای تسخیر ملتها با ابزارهای فوق مدرن میآیند تا ملتی را از سابقه و فرهنگ و ریشه خود جدا کنند و بهراحتی آن را زیر دامن خودشان بگیرند، جای به میدان آمدن است. همه اینها انسانهایی را میطلبد که نیاز را احساس کنند؛ آدمهای گیج و غافل و سرگرم نیازهای حقیر اصلاً این نیازها را احساس نمیکنند. بعد از احساس نیاز، آمادگی است. همه آماده نیستند از راحتی و حضور پای بخاری گرم در زمستان یا کولر خنک در تابستان صرفنظر کنند؛ همه حاضر نیستند برای خودشان دشمن بتراشند؛ همه حاضر نیستند در یک راه دشوار عرق بریزند و سنگلاخها را بنوردند؛ انسانی با همت و با اراده میخواهد. پس عزم و اراده کار کردن و گذشت از راحتی و آسایش هم یک شرط است.»
وقتی که قرار باشد تفکر بسیجی بر کشور ما حاکم باشد باید در تمام زمینهها باشد تا منجر به پیشرفت و حرکتی متعادل و مناسب شود. رهبر انقلاب درباره عرصههای مختلف حاکم شدن تفکر بسیجی میفرمایند: «حضور در دفاع، حضور در علم، حضور در هنر، حضور در سازندگی، حضور در سیاست، در فرهنگ، در کمک به مستضعفان، در کمک به درماندگان، در تولید، در فناوری، در پیشبرد مسائل گوناگون کشور، در ورزش، در درخششهای بینالمللی، در هر کار خیر؛ این حرکت بسیج است؛ حرکتی مردمی، برای مردم، در دل مردم، از خود مردم، از همه قشرها، زنان، مردان، جوانان، پیران، نوجوانان، از اصناف گوناگون؛ یعنی تشکیل یک مجموعه حزبالله واقعی... روحيه بسيجي و معرفت بسيجي بايد فراگير شود تا اين کشور بتواند بار سنگيني را که بر دوش دارد که همان بار هدايت الهي و سعادت انسانهاست - به سرمنزل برساند، لذا بسيج تمام شدني نيست. بسیج یعنی حضور در میدانهایی که نظام اسلامی، وظیفه انسانی و الهی و نیازهای کشور، حضور او را در آن میدانها، لازم میداند و او را به آنها فرا میخواند.»