در میان هنرمندان دو نفر شخصیت های اصلی این نمایش را بازی می کنند. سعیده فرضی در نقش قدم خیر و در مقابل او مهرداد مهماندوست در نقش همسرش صمد، قرار دارد.
دیالوگ ها را تمرین می کنند و با هر دیالوگ آشا محرابی جمله ای می گوید و آنها را تنظیم می کند.
«صمدجان»، این نام را فرضی با اشک و با صدایی که به سختی از دهانش برون می آید، بیان می کند. وی نقش قدم خیر را بازی می کند که همان دختر شیناست و داستان در دوران دفاع مقدس روایت می شود. در این صحنه بعد از مدتی انتظار به قدم خیر خبر داده اند که همسرش صمد در بیمارستان است و حالا یک باره همسرش را روی تخت می بیند. اشک شوق و دلتنگی را هر دو با هم باید نشان دهد. به محض اینکه همسرش را می بیند او را با گریه و ناله صدا می کند.
محرابی تاکید می کند که برای درآمدن فضای درست نمایش دو بار «صمد جان» را تکرار کند.
قدم خیر: صمدجان... صمدجان.
مهماندوست (صمد): آمدی قدم جان، بچه ها کجان؟
قدم خیر: پیش خواهرم، حالشون خوبه... تو خوبی؟
همه این جملات را همراه با اشک بیان می کند و محرابی بعد از تمرین اولیه به او می گوید که گریه کار را ضعیف می کند و از او می خواهد در این قسمت ها از گریه استفاده نکند. توضیح می دهد که در لحظه ای که صمد را می بیند برای زنده بودن او شاد است بنابراین اگر هم قرار است گریه ای داشته باشد باید اشک شوق باشد.
متن ها را بیشتر از یک دور نمی خوانند ولی با همان یک بار فرم و لحن کار مشخص می شود و نیازی به تمرین بیشتر نیست. به همین دلیل در چند ساعت به راحتی چند قسمت را ویرایش کرده و درباره آنها با هم گفتگو می کنند. در یکی از این صحنه ها قدم خیر از همسرش صمد که دایم به جبهه می رود، می خواهد که قید کار را بزند و با هم به شهرشان بازگردند. صمد خیلی با ملایمت به این درخواست جواب منفی می دهد و می گوید: «نه اصلا حرفش را هم نزن، من سرباز امامم، قول دادم سرباز امام هم بمونم قدم، هنوز کشور به من احتیاج داره، به جای این حرفا دعا کن هرچه زودتر حالم خوب بشه برم سر کارم. نمی دونی این روزا چقدر زجر می کشم. من نباید توی رختخواب بخوابم، باید برم به این ممکلت خدمت کنم...» به این نقطه که می رسد سرفه می کند.
محرابی نکته ای را متذکر می شود و می گوید: این سخن قدم خیر آنقدر اذیت کننده است که باعث می شود صمد به سرفه بیفتد، بنابراین مخاطب باید به نوعی این واکنش را ببیند. ریتم کلام باید در اینجا تندتر باشد و حتی باید نشان هد که صمد از گفته قدم خیر اذیت شده و به سرفه افتاده است.
صمد دوباره سخنش را تکرار می کند و این بار محرابی تاییدش می کند. هر جمله ای که می خوانند او توضیحی می دهد و بیشترین تاکیدش بر این است که کار شعاری نشود.
بخش دیگری از دیالوگ ها را در صحنه ای دیگر اینجا می خوانید:
صمد: من میرم سپاه و زود برمی گردم.
قدم خیر: عصری بریم بازار؟
صمد: کجا؟
قدم خیر: نزدیک عیده... می خوام برای بچه ها لباس نو بخرم.
صمد: چی؟ لباس عید؟ (این کلمات را با تعجب و کمی هم پرسشگرانه می گوید)
قدم خیر: حرف بدی زدم؟
صمد: یعنی من دست بچه هامو بگیرم ببرم لباس نو بخرم؟ اون وقت جواب بچه های شهدا را چی بدم؟ یعنی از روی بچه های شهدا خجالت نمی کشم؟ ای داد بیداد... نیستی، ببینی هر روز چه دسته گل هایی جلو چشامون پر پر میشن. خیلی هاشون زن و بچه دارن قدم خیر! کی شب عیدی برای اونا لباس نو بخره؟
قدم خیر: باشه ببخشید اصلا بچه های من لباس عید نمی خوان.
محرابی بعد از این دیالوگ ها تنها تاکید می کند که لازم است اعتقاد و حسی که صمد برای بیان این جملات دارد بیشتر شود تا باز هم از شعاری بودن دربیاید.
حالا مهین نثری هنرمند پیشکسوت نمایش های رادیویی هم به جمع اضافه می شود. دیالوگ ها ادامه دارد اما در عین حال همه به او ادای احترام می کنند و حتی یک نفر از دور میز بلند می شود تا او بنشیند.
به دیالوگ های صحنه ای می رسند که در آن مهین نثری در نقش شیرین جان یا شینا دخترش قدم خیر را به دلیل انتظار و غصه برای صمد که در جبهه است نصیحت می کند و او را به صبر فرامی خواند.
ابتدا بازیگران به همراه کارگردان درباره این نکته بحث می کنند که آیا در دیالوگ ها به نوعی اشاره شده است که در میان فامیل، شیرین جان را شینا خطاب می کنند یا خیر و بعد از آن، گوینده نقش قدم خیر می خواهد در دیالوگ خود از نام شینا استفاده کند تا مشخص باشد که این نام عمومیت دارد.
قدم خیر در این صحنه خبری می شنود که گویی همسرش از جبهه به منزل بازگشته است و سراسیمه به داخل کوچه می رود. متوجه می شود که رزمنده ای که برگشته یکی از همسایه هایشان است و بعد با ناراحتی به شینا که به دنبال او بیرون آمده است می گوید که به منزل بازگردند. شینا نیز در این صحنه به او در حالی که حالتی از اشک دارد، می گوید به جای گریه به کودک تازه از راه رسیده خود فکر کند و با جملاتی مادرانه سعی در آرام کردن وی دارد.
«دختر شینا» یک نمایش رادیویی است که به صورت سریالی به نگارش درآمده است. «دختر شینا» خاطرات قدم خیر محمدی کنعان درباره زندگی او با همسرش سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر است که نسخه کتاب آن به قلم بهناز ضرابی زاده نوشته شده است. این اثر از دوران کودکی راوی تا زمان مرگ همسرش را روایت می کند. قدم خیر محمدی کنعان در سال ۱۳۴۱ در روستایی در همدان متولد شد، در سال ۵۶ با ستار ابراهیمی هژیر ازدواج کرد و صاحب پنج فرزند شد. وی در سال ۱۳۶۵ شوهرش را در جنگ از دست می دهد و مسئولیت بزرگ کردن کودکانش را به تنهایی بر عهده می گیرد.
فرشاد آذرنیا تهیه کننده نمایش رادیویی «دختر شینا» درباره متن اولیه آن که برای نمایش رادیویی تنظیم شد گفت: این متن را نیما بیگلریان تنظیم کرده بود که در ابتدا بیشتر شبیه فیلمنامه بود و ما با کمک خانم محرابی آن را بار دیگر تنظیم کردیم و در سه جلسه متن را که در هفت قسمت تنظیم شده بود، تمرین کردیم.
وی درباره انتخاب کتاب «دختر شینا» توضیح داد: من پیش از این نسخه صوتی کتاب «دختر شینا» را هم تولید کرده بودم و می دانستم که متن آن با جامعه و آدم ها به خوبی ارتباط برقرار می کند. داستان این کتاب درباره زندگی ساده یک زن قهرمان است که همه سختی ها را تحمل می کند و همه اتفاقات زندگی او در عین سادگی رخ می دهد بدون اینکه نویسنده بخواهد شعار دهد.
آذرنیا با اشاره به واقعی بودن اتفاقاتی که در «دختر شینا» رخ می دهد بیان کرد: من پیش از این کتاب های «آن بیست و سه نفر» و خاطرات «فرنگیس» را کار کرده بودم و وجه مشترک همه این آثار مستند بودن آنهاست و همین باعث شده است که من به این کتاب ها علاقه مند شوم، این داستان ها واقعا از زبان افرادی است که خودشان در جنگ بوده اند.
این تهیه کننده نمایش های رادیویی درباره اهمیت ساخت چنین آثاری اظهار کرد: من گاهی می شنوم که عده ای می گویند سال هاست که جنگ تمام شده است و دیگر چه دلیلی دارد که به آن بپردازیم و من همیشه سعی می کنم یادآوری کنم که ما باید به خاطر بسپاریم که چه کسانی به جبهه ها رفتند تا امروز ما با امنیت زندگی و کار خود را داشته باشیم.
آذرنیا همچنین با اشاره به کم کاری هایی که گاهی برای تولید نمایش های رادیویی انجام می شود، تصریح کرد: یکی از ویژگی های رادیو سرعت و ارزانی آن است که بعضی هم از آن به عنوان یک نقیصه یاد می کنند، متاسفانه گاهی کیفیت فدای این سرعت می شود و چون بعضی آثار قرار است زودتر به پخش برسند به کیفیت لازم نمی رسند که به نظر من پیش می آید.
مهین نثری بازیگر نقش شینا در این نمایش رادیویی نیز در سخنانی درباره نقش خود بیان کرد: من در این اثر نقش شینا را دارم زنی که نام اصلی او شیرین است و با شینا شناخته می شود. شینا مادر قدم خیر است با این حال در این نمایش چندان به نقش شینا پرداخته نشده است و خانواده وی کمرنگ تر هستند. اتفاقات بیشتر پیرامون قدم خیر می گذرد، زنی که وارد جریان زندگی می شود و بعد می فهمد چه وقایعی برایش رخ می دهد.
این هنرمند پیشکسوت نمایش های رادیویی در پایان کرد: در فضاهایی شبیه به «دختر شینا» بهترین و کاملترین شخصیتی که من در این سال ها بازی کردم در نمایش «دا» خاطرات زهرا حسینی بود که کارگردانی آن را میکائیل شهرستانی بر عهده داشت.
نمایش رادیویی «دختر شینا» کاری از اداره کل هنرهای نمایشی رادیو نمایش است که توسط حدود ۲۰ بازیگر تولید شده است. تمرین این نمایش در سه روز انجام شد و در هفت قسمت ساخته شده است.