انتشار خبر بدون اطمینان از موثق بودن آن پیامدهای مختلفی به همراه دارد. اگر از تشویش خانوادههای این هنرمندان و مخاطبان آنها بگذریم، این پدیده کمکم به یک اپیدمی تبدیل شده است که چرایی آن را میتوان در علل مختلف جست؛ از قربانی شدن محتوا در مقابل سرعت تا رقابتی چندشآور و خوفناک که در آن هر چیزی زیر سؤال میرود.
انتشار این دسته از اخبار گاهی در سطح وسیعتر، معضلی برای کشور ایجاد میکند. مانند اخباری که درباره شهادت جمشید داناییفر در موضوع گروگانگیری اشرار صورت گرفت. در آن زمان بارها این خبر از سوی رسانهها، گاه هم به نقل از منبع، منتشر میشد که هم بر تشویش خانوادهاش میافزود و هم سرنوشت دیگر سربازان گروگان گرفته شده را به خطر میانداخت و در نهایت مسئولان به این امر اعتراض کردند.
امروز بار دیگر خبر درگذشت حمید سبزواری، پدر شعر انقلاب که چندی است در بستر بیماری است، از سوی رسانههای مختلف منتشر و خیلی سریع در فضای مجازی دست به دست شد و بعد از چند دقیقه، این خبر تکذیب بود که باز همان روال را طی کرد و منتشر شد. نکته نه در قبال سبزواری است و نه درباره کشاورز و نه درباره هیچکدام از کسانی که به نوعی قربانی این سوء رفتار شدهاند. با احترام به همه این اساتید، باید گفت آنچه که در رسانههای امروز گاه بر دیگر مؤلفهها برتری مییابد، نگاهی سطحیانگارانه به هنرمندان است. بارها و بارها از سوء استفاده قرار گرفتن هنرمندان توسط اهل سیاست و دیگران که آنها را مایهای برای ارتقا و معرفی خود یافتهاند، گلایه کردهایم، اما به واقع خود رسانهها نیز بر چنین ریسمانی چنگ انداختهاند. پرسش اینجاست که آیا رسانههای فرهنگی اعتبارشان را باید از این راه کسب کنند؟ آیا این آدرس اشتباهی نیست که فرجام تاریکی در پی دارد؟
با دیدن پدیدههای اینچنینی، در کنار همه گوشزدهایی که از سوی اساتید حوزه رسانه بارها و بارها تکرار و تکرار شده، تذکرات علما به یاد میآید که در سالهای اخیر بر رعایت اخلاق در رسانه تأکید کردهاند. موضوعی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به نظر میرسد مانند دیگر موارد فرهنگی تا زمانی که یک معضل به چالش تبدیل نشود، یادی از آن نکنیم.