گروه فرهنگی مشرق - هر سال در ایام برگزاری جشنواره فیلم فجر٬ شاهد رقابت فیلمهای مستندی هستیم که در کنار فیلمهای داستانی بر پرده سالنهای سینما نقش میبندند. گرچه به شکل برگزاری بخش فیلمهای مستند جشنواره فجر نقدهای فروانی وارد است اما نمیتوان کتمان کرد که حضور فیلمهای مستند در بزرگترین رویداد سینمایی ایران برای مستندسازان فرصت کمنظیری را برای دیده شدن آثارشان ایجاد می کند. البته میتوان گفت که جدیترین نقدی که به مسئولان برگزاری جشنواره فجر وارد بوده این است که در هیاهو و زرق و برق اکران فیلمهای داستانی و توجه ویژه اهالی رسانه٬ منتقدان و مخاطبان، هیچگاه آن طور که باید برنامهریزی مناسبی برای دیده شدن فیلم های مستند وجود نداشته است؛ در نتیجه گاهی بهترین فیلمهای مستند حاضر در جشنواره فجر به شکلی کاملا غریبانه در سالنهای خالی از تماشاگر و در سکوت خبری اکران میشوند.
برج میلاد در هفتمین روز از سیودومین جشنواره فیلم فجر، ميزبان اهالی رسانه بود كه به تماشاي فيلم مستندی نشستند كه در برخي از صحنهها مو را بر اندامها سيخ ميكرد. «فيلم ناتمامي براي دخترم سميه» عنوان مستندی است به كارگردانی مرتضي پايهشناس و تهيهكنندگي محمد شكيبانيا كه روايتگر بخشی از زندگی پدری است كه خواهان نجات فرزندانش از كمپ اشرف، پايگاه سازمان مجاهدين خلق در عراق بوده است. سوژه منحصر به فرد این فیلم و اکران موفق چندماه قبل آن در جشنواره سینما حقیقت منجر به آن شد که این بار در جشنواره فجر هم سالن شماره پنج برج میلاد٬ مملو از تماشاگر باشد و بسیاری از تماشاگران با شناخت قبلی برای دیدن این فیلم به سالن بیایند.
هرچند از سوی مسولان برگزاری جشنواره فجر برنامهای برای جلسه نقد و بررسی آثار مستند وجود نداشت٬ اما استقبال مناسبی که از این فیلم در اکرانهای قبلی صورت گرفت٬ سازندگان این فیلم را به این فکر انداخت که بعد از اکران مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» در برج میلاد٬ به صورت پیش بینی نشده، جلسه گفت و گو و نقد و بررسی این فیلم را برگزار کنند. این نشست با پیشنهاد سازندگان و البته با مساعدت مسؤلین٬ بلافاصله بعد از اکران فیلم در سالن کمالالملک مجموعه برج میلاد برگزار شد و تعداد زیادی از مخاطبان فیلم بعد از گذشت ۹۰ دقیقه اکران فیلم٬ ۹۰ دقیقه دیگر را ماندند تا درباره این فیلم با عوامل سازنده گفتگو کنند. گزارش زیر خلاصهای از همین گفتگو است.
فيلم درباره يكي از سياسیترين موضوعات ايران معاصر يعنی مساله سازمان مجاهدين خلق است، ولي چنانچه کارگردان آن٬ مرتضی پايهشناس در جلسه پرسش و پاسخ گفت، این اثر به دنبال بيان حرفهای سياسی نيست. «فيلم ناتمامي براي دخترم سميه» به يكي از ايدئولوژيكترين سازمان های ايران معاصر میپردازد ولي اساسا تلاش میكند به موضوع٬ فراتر از ايدئولوژی نگاه كند. پايهشناس در پاسخ به يكي از تماشاگران كه به عبور فيلم از برخی از خط قرمزهای رايج در رسانههای تصويری ايران اشاره میكند تاكيد میكند كه فيلم او روايتگر يك دعوا يا بازی سياسی نيست. مضمون مورد توجه او در اين فيلم خانواده است و فيلم او روايتگر تلاش يك پدر برای جمع كردن دوباره خانوادهای است كه به واسطه يك سازمان متلاشی شده است.
«فيلم ناتمامي براي دخترم سميه» داستان زندگی مصطفي محمدی، مردی است که پس از اعدام یکی از بستگان همسرش٬ در دهه هفتاد از ایران خارج میشود. او برای سهولت پروسه پناهندگی٬ کیس هواداری سازمان مجاهدین خلق را انتخاب میکند و از آن پس٬ به دلیلی دینی که به سازمان احساس میکند٬ در کشور کانادا به عنوان يكی از هوادارن سازمان مجاهدين خلق فعاليت میكند. اما مشكل از جايی آغاز میشود كه سازمان مجاهدين خلق، سميه دختر او را برای يك بازديد سه هفتهای به عراق دعوت میكند. سه هفتهای كه هنوز پايان نيافته است و سميه هرگز به آغوش خانواده باز نمیگردد. داستان به اين ختم نمیشود و محمد، پسر ديگر مصطفی محمدی نيز برای بازگرداندن خواهرش سميه٬ به عراق میرود ولي او نيز در پادگان اشرف ماندگار میشود.
عمده فيلم، مربوط به صحنههايی است كه مصطفی محمدی از تلاشهايش برای بازگرداندن دو فرزندش به آغوش خانواده ضبط كرده است. تصاويری كه با دوربين غير حرفهای ضبط شده و شايد از اين رو بود كه يكي از حاضران در جلسه پرسش و پاسخ٬ از دليل استفاده بیش از اندازه٬ از پلانهایی که در آنها حرکت دوربين وجود دارد٬ در يك سوم اول فيلم میپرسد. پايه شناس پاسخ میدهد كه دليل لرزشهای دوربين در بخشهای اوليه فيلم، قراردادی است كه كارگردان با مخاطب میبندد. درواقع اين تصاوير به عمد اينگونه ضبط شدهاند كه چشم مخاطب را عادت دهد كه قرار است فيلمی ببيند كه در آن لرزش دوربين زياد است.
اما مخاطب اين فيلم چه كسانی هستند؟ اين سوال ديگري بود كه از دست اندرکاران این اثر پرسيده شد. محمد شكيبانيا، تهيهكننده فيلم پاسخ داد كه مخاطب فيلم جوانان زير سی سالی هستند كه از سازمان مجاهدين خلق تنها يك اسم شنيدهاند و نمیدانند اين اسم به چه پديدهای اطلاق میشود. او به اين مسئله اشاره میكند كه مسئولينی كه سازمان مجاهدين خلق را عامل وقايع پس از انتخابات سال ۸۸ ایران ذكر كردند٬ نمیدانند كه تا چه اندازه به نفع اين سازمان عمل كردند و موجب شدند تصويری به شدت اشتباه از اين سازمان شكل بگيرد. شكيبانيا معتقد است كه يك بخش از مخاطبان اين فيلم جوانانی هستند كه ممكن است انتقاداتی از وضعيت كشور داشته باشند و در دام اين سازمان بيفتند.
يكي از شركتكنندگان در جلسه پرسش و پاسخ از نحوه آشنايی كارگردان با مصطفی محمدی میپرسد. پايهشناس در پاسخ گفت: «در سال ۸۷ قرار شد که فیلمی درباره سازمان مجاهدین خلق کار کنم که نتیجه آن فیلمی شد به نام «ملاقات پشت دیوار اشرف». در جریان ساخت این فیلم با خانواده مصطفی محمدی آشنا شدم و ارتباطم را با آنها از طریق تلفن و ایمیل ادامه دادم. کمی بعد در یکی از کشورهای خارجی با آنها قرار ملاقات گذاشتم و پیشنهاد دادم که فیلمی درباره زندگی شان بسازم. در ابتدا آقای محمدی چندان به ساخته شدن این فیلم راغب نبود؛ اما اصرار و پیگیری من باعث شد که به این کار تن بدهد». کارگردان فیلم در پاسخ به سوال یکی دیگر از حضار جلسه که پرسید آيا پدر سميه نگران نيست كه با انتشار اين تصاوير، سرنوشت دخترش پيچيدهتر از گذشته شود و اساسا چطور مصطفی محمدی حاضر شده تا تصاویر خانوادگی او در یک فیلم و در فضای عمومی منتشر شود؟ گفت:«سميه اينك تبديل به يك نماد شده است؛ هم برای سازمان مجاهدين و هم برای خانوادههايی كه فرزندشان در اين سازمان است. پدر سميه معتقد بود كه حتی اگر همه خانوادهاش به خاطر اين فيلم آسيب ببيند٬ اين فيلم مي تواند گام مهمی برای خانوادههايی كه فرزندشان گرفتار اين سازمان هستند بردارد».
يكي ديگر از حضار پرسيد آيا مصطفی محمدی اميدی براي بازگشت سميه دارد؟ كارگردان و تهيهكننده فيلم با اشاره به نام فيلم كه عنوان فيلم ناتمام را دارد اشاره كردند كه اين فيلم هنوز به پايان نرسيده است و پدر سميه اميدوار است با بازگشت دخترش اين فيلم به پايان برسد.
يكي از حاضرين نيز از جای خالی موضع رسمی سازمان مجاهدين خلق و جمهوری اسلامی سخن میگويد كه پايهشناس اشاره میكند كه: «این فیلم برای خود من بیشتر از این که یک فیلم سیاسی باشد، یک فیلم انسانی است. درست است که در یک طرف ماجرا با سازمان مجاهدین خلق مواجه هستیم و همین مساله به صورت ناخودآگاه، فیلم را سیاسی میکند؛ اما آنچه در این فیلم برای من اهمیت داشت و در نتیجه نهایی کار هم به وضوح دیده میشود، دغدغههای انسانی است. من در این فیلم کاری با دعواهای سیاسی نداشتم و فقط درباره مسایل انسانی صحبت کردم. من میخواهم بگويم هركس، هر ایدئولوژی٬ هر نهاد و سازمان و حكومتی مانع از رابطه يك پدر و دختر شود محكوم است.»
«فيلم ناتمامي براي دخترم سميه» كه جایزه بهترین فیلم سیاسی هفتمین جشنواره سینماحقیقت را از آن خود کرده، به تعبیرکارگردان، دفاعی است از خانواده در برابر فعاليت سياسی جمعی و سازمانی. از اين روست كه مبناي کارخود را فيلمهای خانوادگی قلمداد میکند و میگويد: »فیلمهای خانوادگی چیزهای عجیبی هستند. میشود دستهجمعی رو به رویشان نشست و در عرض چند ساعت تمام یک زندگی را مرور کرد.
گاهی با دور آهسته، گاهی هم با دور تند. فیلمهای خانوادگی چیزهای با ارزشی هستند. هر چه از عمرشان میگذرد با ارزشتر هم میشوند؛ به خصوص برای آدمهایی که سرگذشت عجیبی مثل ما داشته باشند.» با این وجود به نظر می رسد این فیلم نگاه بیننده و ذهن او را فراتر از چاردیوار خانوادهای خاص٬ به فضای جامعه ما که خود تعبیری از خانواده ملی ماست٬ حتی فراتر از زمان و مکان٬ به جامعه انسانی میبرد؛ آنجا که همه ارزشهای انسانی٬ اخلاقی و آرمانی٬ پیش پای مطامع فرقه و فرقهگرایی٬ در سکوت٬ غفلت یا فریبکاریهای سیاسی٬ بیرحمانه ذبح میشود.
هرچند از سوی مسولان برگزاری جشنواره فجر برنامهای برای جلسه نقد و بررسی آثار مستند وجود نداشت٬ اما استقبال مناسبی که از این فیلم در اکرانهای قبلی صورت گرفت٬ سازندگان این فیلم را به این فکر انداخت که بعد از اکران مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» در برج میلاد٬ به صورت پیش بینی نشده، جلسه گفت و گو و نقد و بررسی این فیلم را برگزار کنند. این نشست با پیشنهاد سازندگان و البته با مساعدت مسؤلین٬ بلافاصله بعد از اکران فیلم در سالن کمالالملک مجموعه برج میلاد برگزار شد و تعداد زیادی از مخاطبان فیلم بعد از گذشت ۹۰ دقیقه اکران فیلم٬ ۹۰ دقیقه دیگر را ماندند تا درباره این فیلم با عوامل سازنده گفتگو کنند. گزارش زیر خلاصهای از همین گفتگو است.
«فيلم ناتمامي براي دخترم سميه» داستان زندگی مصطفي محمدی، مردی است که پس از اعدام یکی از بستگان همسرش٬ در دهه هفتاد از ایران خارج میشود. او برای سهولت پروسه پناهندگی٬ کیس هواداری سازمان مجاهدین خلق را انتخاب میکند و از آن پس٬ به دلیلی دینی که به سازمان احساس میکند٬ در کشور کانادا به عنوان يكی از هوادارن سازمان مجاهدين خلق فعاليت میكند. اما مشكل از جايی آغاز میشود كه سازمان مجاهدين خلق، سميه دختر او را برای يك بازديد سه هفتهای به عراق دعوت میكند. سه هفتهای كه هنوز پايان نيافته است و سميه هرگز به آغوش خانواده باز نمیگردد. داستان به اين ختم نمیشود و محمد، پسر ديگر مصطفی محمدی نيز برای بازگرداندن خواهرش سميه٬ به عراق میرود ولي او نيز در پادگان اشرف ماندگار میشود.
عمده فيلم، مربوط به صحنههايی است كه مصطفی محمدی از تلاشهايش برای بازگرداندن دو فرزندش به آغوش خانواده ضبط كرده است. تصاويری كه با دوربين غير حرفهای ضبط شده و شايد از اين رو بود كه يكي از حاضران در جلسه پرسش و پاسخ٬ از دليل استفاده بیش از اندازه٬ از پلانهایی که در آنها حرکت دوربين وجود دارد٬ در يك سوم اول فيلم میپرسد. پايه شناس پاسخ میدهد كه دليل لرزشهای دوربين در بخشهای اوليه فيلم، قراردادی است كه كارگردان با مخاطب میبندد. درواقع اين تصاوير به عمد اينگونه ضبط شدهاند كه چشم مخاطب را عادت دهد كه قرار است فيلمی ببيند كه در آن لرزش دوربين زياد است.
اما مخاطب اين فيلم چه كسانی هستند؟ اين سوال ديگري بود كه از دست اندرکاران این اثر پرسيده شد. محمد شكيبانيا، تهيهكننده فيلم پاسخ داد كه مخاطب فيلم جوانان زير سی سالی هستند كه از سازمان مجاهدين خلق تنها يك اسم شنيدهاند و نمیدانند اين اسم به چه پديدهای اطلاق میشود. او به اين مسئله اشاره میكند كه مسئولينی كه سازمان مجاهدين خلق را عامل وقايع پس از انتخابات سال ۸۸ ایران ذكر كردند٬ نمیدانند كه تا چه اندازه به نفع اين سازمان عمل كردند و موجب شدند تصويری به شدت اشتباه از اين سازمان شكل بگيرد. شكيبانيا معتقد است كه يك بخش از مخاطبان اين فيلم جوانانی هستند كه ممكن است انتقاداتی از وضعيت كشور داشته باشند و در دام اين سازمان بيفتند.
يكي ديگر از حضار پرسيد آيا مصطفی محمدی اميدی براي بازگشت سميه دارد؟ كارگردان و تهيهكننده فيلم با اشاره به نام فيلم كه عنوان فيلم ناتمام را دارد اشاره كردند كه اين فيلم هنوز به پايان نرسيده است و پدر سميه اميدوار است با بازگشت دخترش اين فيلم به پايان برسد.
«فيلم ناتمامي براي دخترم سميه» كه جایزه بهترین فیلم سیاسی هفتمین جشنواره سینماحقیقت را از آن خود کرده، به تعبیرکارگردان، دفاعی است از خانواده در برابر فعاليت سياسی جمعی و سازمانی. از اين روست كه مبناي کارخود را فيلمهای خانوادگی قلمداد میکند و میگويد: »فیلمهای خانوادگی چیزهای عجیبی هستند. میشود دستهجمعی رو به رویشان نشست و در عرض چند ساعت تمام یک زندگی را مرور کرد.
گاهی با دور آهسته، گاهی هم با دور تند. فیلمهای خانوادگی چیزهای با ارزشی هستند. هر چه از عمرشان میگذرد با ارزشتر هم میشوند؛ به خصوص برای آدمهایی که سرگذشت عجیبی مثل ما داشته باشند.» با این وجود به نظر می رسد این فیلم نگاه بیننده و ذهن او را فراتر از چاردیوار خانوادهای خاص٬ به فضای جامعه ما که خود تعبیری از خانواده ملی ماست٬ حتی فراتر از زمان و مکان٬ به جامعه انسانی میبرد؛ آنجا که همه ارزشهای انسانی٬ اخلاقی و آرمانی٬ پیش پای مطامع فرقه و فرقهگرایی٬ در سکوت٬ غفلت یا فریبکاریهای سیاسی٬ بیرحمانه ذبح میشود.