گروه جهاد و مقاومت مشرق - کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در ایام مختلف پیکر های گروهی از شهدا را از مناطق مختلف تفحص کرده و برای تشییع به میان مردم میآورند تا روح حماسی در ملت ایران زنده بماند. در این میان پدران و مادرانی هستند که هر بار با شنیدن خبر بازگشت پیکر شهدا، قلبشان به تپش میافتد که شاید این بار گمشده آنها هم در میان آنها باشد.
یکی از این شهدای مفقودالاثر «محمدرضا میرزایی» است که مادر و پدرش در چشم انتظاری از دنیا رفتند، اما خواهر و برادر وی سالهاست که منتظرند تا خبری از بازگشت برادرشان بشنوند. برای آشنایی بیشتر با این شهید به گفتوگو با لطیف میرزایی برادر این شهید پرداختیم.
لطیف میرزایی برادر این شهید بزرگوار که خود نیز در دوران دفاع مقدس نقش آفرینی کرد در گفتوگو با خبرنگار ما اظهار داشت: ما پنج برادر و سه خواهر بودیم که محمدرضا فرزند ارشد خانواده بود. در زندگی رنج و سختی زیادی کشیدیم، اما با این وجود درس خواندیم و در کنار آن به کار هم مشغول شدیم. محمدرضا متولد ۱۳۳۹ بود که تا دوران ابتدایی درس خواند، اما پس از مدتی ترک تحصیل کرد و برای کار به اهواز رفت.
وی افزود: گیلانغرب از جمله شهرهایی بود که در دوران دفاع مقدس مورد هجوم دشمن قرار گرفت. از این رو بالاجبار نقل مکان کردیم. محمدرضا با شروع جنگ به عضویت بسیج عشایر درآمد و وارد جنگ شد. وی یک مرتبه در تنگه حاجیان مجروح شد و پس از گذراندن دوران نقاهت به جبهه برگشت.
برادر شهید خاطرنشان کرد: هیچ پدر و مادری راضی نمیشود فرزندش در شرایطی قرار گیرد که برایش خطرناک است. با وجود اینکه والدینمان به شدت نگران حال محمدرضا بودند، اما با حضورش در جبهه مخالفت نکردند چراکه آن زمان از نزدیک شاهد مظلومیت و آوارگی مردم بودیم.
میرزایی عنوان کرد: برادرم با وجود این که تحصیلات عالیه نداشت، اما دلش میخواست ما درس بخوانیم و در کارهایمان موفق باشیم. زمانی که در اهواز کار میکرد، لوازم التحریر مدرسه من و دیگر خواهران و برادرانم را تهیه میکرد. در دوران جنگ نیز ما را به تحصیل تشویق میکرد.
وی در خصوص شهادت برادرش گفت: برادرم از سال ۵۹ تا ۶۲ در رسته اطلاعات و عملیات فعالیت داشت و نهایتا همراه با همرزمش در قصرشیرین در کمین دشمن افتاد. همرزمش که مجروح شده بود به عقب آمد و اعلام کرد که محمدرضا در کمین دشمن مجروح شد و پیکرش در منطقه ماند.
برادر شهید با بیان این که یک ماه بعد از مفقودی محمدرضا، من به جبهه رفتم و سپس به عضویت سپاه درآمدم، اظهار کرد: ۳۴ سال از مفقودی پیکر محمدرضا میگذرد. پدر و مادرم در چشم انتظاری فوت کردند، اما من و دیگر خواهران و برادرانم همچنان چشم انتظار هستیم.
وی ادامه داد: با وجود این که همرزم برادرم شهادتش را اعلام کرده بود، اما ما نمیخواستیم این مووضع را باور کنیم به همین جهت از طریق هلال احمر مدارکش را به صلیب سرخ فرستادیم. در دوران آزادی اسرا نیز منتظر بازگشتش بودیم، اما خبری نشد.
میرزایی درباره اخلاق و منش برادر شهیدش گفت: محمدرضا ورزشکار بود و منش پهلوانی داشت. با وجود اینکه وضعیت مالی خوبی نداشتیم اما به فقرا کمک میکرد.
این برادر شهید اظهار کرد: برادرم یک ساعت مچی به من هدیه داده بود. این ساعت برایم بسیار ارزشمند است و به یادگار نگه داشته ام.
وی در خصوص جوانان نسل امروز عنوان کرد: اگر مسئولان به جوانان امروز توجه بیشتری داشته باشند، قطعا این جوانان پرشورتر از جوانان دهه اوایل انقلاب فعالیت خواهند داشت.
بنا بر این گزارش، شهید میرزایی از نخستین سالهای جنگ با غیرت ایرانی به جبهه رفت و تا دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۶۲ در جبهههای غرب و جنوبغربی حضور یافت و رشادتهای فراوانی از خود به یادگار گذاشت.
این شهید بزرگوار پس از شرکت در عملیاتهای مختلف در ۱۲ بهمن سال ۱۳۶۲ در جبهه قصر شیرین به فیض شهادت نایل آمد.