مقابله با سلطنت پادشاهان ناتوان و مقابله با قرارداد ننگین شرکت «رژی» که به استعمار نیروی کار و تجار ایران منجر می شد. مردمی که تا آن زمان سابقه نداشت علیه پادشاه کشور حرفی بزنند با حکم یک مرجع شیعه مقابل تصمیم پادشاه کشور ایستادند؛ حتی زنان حرمسرای ناصرالدین شاه!

گروه سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

******

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛انتقام از امام(ره) روایت 2 مشاور امنیتی آمریکا

محمد ایمانی در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:

1- «امام» و «انقلاب» دو تعبیر درهم تنیده‌اند؛ انقلابی بودن، هویت ممتاز امام خمینی(ره) است همچنان که انقلاب بدون امام و مکتب او، فاقد هویت و محتوا خواهد بود. حقیقت تابنده امام برآمده از یک پویش تاریخی است. او بی‌‌همتاست، از جمله به اعتبار دستاوردهای بی‌نظیرش. یک تحلیلگر، انقلابی باشد یا غیر انقلابی، مسلمان باشد یا کمونیست و لیبرال، بیطرف و منصف که باشد، نمی‌تواند انکار کند امام خمینی(ره) ریل تاریخی انحطاط را متوقف کرد و به سمت اعتلا و عزت و پیشرفت گرداند. رهبری امام خمینی در میان جنبش‌های سده اخیر ایران (از مشروطیت به بعد) بی‌نظیر است از این حیث که برای اولین بار در قرن گذشته، یک نهضت به پیروزی رسید و به تأسیس حکومت انقلابی انجامید و این حکومت ماند و بالید و قدرتمند شد. دیگران اگر نمونه مشابهی دارند،‌ عرضه کنند.

2- ویژگی دوم امام که بی‌نظیر است، مدیریت موفق دفاع مقدس در مقابل هجوم دشمن  اشغالگر است. این موفقیت در حفظ تمامیت ارضی در طول جنگ‌های تحمیلی 200 سال گذشته (از جنگ‌های ایران و روس تا درگیری با انگلیسی‌ها در هرات و سپس اشغال ایران توسط متفقین و سرانجام جدا کردن بحرین از ایران در دوران به اصطلاح ژاندارمی رژیم پهلوی) بی‌سابقه است. ملی‌گراها، چپ‌ها یا راست‌ها اگر نمونه مشابهی دارند، رو کنند. عزت و قدرت و بالندگی که از دل این انقلاب و دفاع مقدس سر برآورد بی‌نظیر است. ایران دویست سال اخیر کجا و جزو 10 کشور اول دنیا در برخی فناوری‌های پیشرفته نظیر هسته‌ای و نانو و... شدن کجا؟ جرأت پیشرفت را امام به جوانان برومند ایران بخشید. این سومین ویژگی منحصر به فرد امام است. و چهارم؛ الهام‌بخشی مدل امام در منطقه است. مگر مدلی می‌تواند ناموفق باشد و در عین حال قلب‌ها را به سوی خود جذب کند و ملت‌ها را برمدار ایمان و اراده و امید- و نه ناامیدی و احساس ضعف و رخوت- به حرکت درآورد؟!

3- با این اوصاف «امام و انقلاب» دارای جاذبه‌ها و دافعه‌های بی‌نظیری هستند که از یک سو موجب شده محبوب ملت ما و سایر ملت‌ها باشند و از سوی دیگر مبغوض مستکبران شوند. مفهوم انقلابی ماندن و انقلابی حرکت کردن در این میان، معطوف به دو حقیقت انکارناپذیر است. یکی اینکه هدف انقلاب محدود به سرنگونی رژیم پهلوی نبود، بلکه آرمان‌های بلندی به مثابه قله‌های پیشرفت و تعالی، منظور انقلاب و بنیانگذار کبیر آن است که تا رسیدن به آن قله‌ها، باید در حرکت و تکاپوی تراز انقلاب بود؛ و دوم، دشمنی غیرقابل کتمان دشمنان زخم خورده از انقلاب.

این دشمنی‌های گونه‌گون و نو به نو نیز، انقلابی ماندن و انقلابی حرکت کردن را به ضرورتی غیرقابل انکار تبدیل می‌کند. شرط ثبات قدم در مسیر انقلاب یا بی‌ثباتی و لغزش را قرآن کریم روشن کرده است. یک جا می‌فرماید «ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» (آیه 7 سوره محمد-ص). یعنی برای ثبات قدم، لاجرم باید انقلابی عمل کرد و به یاری دین خدا شتافت. و جای دیگر تصریح می‌کند «ان‌الذین تولوا منکم یوم‌التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ماکسبوا... آنها که در روز مواجهه و نبرد با دشمن، پشت به او کردند (و نایستادند)، همانا جز این نیست که شیطان آنها را لغزاند به خاطر آنچه (از بدعملی) در گذشته کسب کردند». (155-آل‌عمران).

4- تعبیر صریح حضرت امام است که «بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند». انقلابی برجسته‌تر از زبیر سیف‌الاسلام و طلحهًْ‌الخیر که نداریم؛ وقتی چرب و شیرین دنیا زیر زبانشان مزه کرد و امتیازطلبی و تمایزطلبی پیشه کردند، فقط این نبود که از انقلاب دست بشویند و بروند گوشه‌ای بنشینند و زندگی کنند؛ شدند دشمن امیر مؤمنان(ع) و اولین استارت زننده فتنه در حکومت 4 سال و 9 ماهه آن حضرت. چرا؟ «انما بدء وقوع الفتن اهواء تُتَّبع و احکام تُبتَدَع همانا شروع فتنه، هواهایی است که پیروی می‌شود و بدعت‌هایی که در احکام دین می‌آورند». ابتدا سکولاریسم عملی (کنار گذاشتن دین از مشی زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی) واقع می‌شود و سپس رجالی که به خاطر «انحراف» در حال انگشت‌نما شدن هستند، به تئوری‌پردازی و بدعت‌گری (سکولاریسم نظری) در ابعادی می‌پردازند که مصداق تام «تحریف» است. برای مسیر مستقیم نمایاندن انحراف ایجاد شده، تابلوها و آدرس‌های راهنما را باید جابه‌جا کرد! کاری که برخی مدعیان همراهی انقلاب، پس از غلتیدن در مسیر انحراف با آرمان‌های انقلاب و سرفصل‌های اصلی خط امام کردند، در همین فرآیند سقوط تدریجی قابل ارزیابی است. از یک جایی به بعد، امام و آرمان‌های انقلاب همان قدر که مزاحم و خار چشم مستکبران عالم بود، تبدیل شد به سد سر راه برخی طیف‌ها و چهره‌های سیاسی. و وقتی این همدردی(!) با مسئله نفوذ درهم آمیخت، خط فاصل با دشمن نیز به تعبیر اخیر رهبر معظم انقلاب کمرنگ شد و بعضاً حتی به هم افقی و همراهی و همکاری ضد خط امام انجامید.

5- آقای «بهزاد-ن» (عضو سازمان مجاهدین انقلاب) را اهل فن به تذبذب و التقاط می‌شناسند. او همان کسی است که سالها بعد از رحلت امام گفت برخی از افکار و نظرات امام را نمی‌پسندیدیم. با این حال همین فرد 5 شهریور 1384 - پس از ناکامی مهیب افراطیون در انتخابات ریاست جمهوری - با لحنی هشدارآمیز به خبرگزاری ایسنا گفت «سازمان غفلت‌هایی داشته است. در انتخابات اخیر در شهرستانی در ستاد انتخاباتی سخنرانی داشتم. هر چه نگاه کردم، یک عکس از امام در حالی که از دیگران عکس بود، ندیدم. خصوصی به برگزارکننده گفتم مگر ما تغییر کرده‌ایم که خجالت می‌کشیم عکس حضرت امام را بزنیم؟ من به مرحوم مصدق احترام می‌گذارم و او را به عنوان یک رهبر ملی و ضد استعماری و اصلاح‌طلب می‌شناسم ولی اگر در جمع اصلاح‌طلبان عکس مصدق باشد ولی عکس حضرت امام نباشد، تعجب‌آور خواهد بود.

این بی‌مبالاتی‌ها وجود داشته و برخی سعی کرده‌اند صبغه ارتباط با امام را بپوشانند». اما ماجرا به این محدود نماند که برخی مدعیان اصلاح‌طلبی یادشان برود عکس امام را در ستاد انتخاباتی نصب کنند؛ بلکه تیتر اول نویس نشریات مختلف همین طیف در آلمان راز پنهان را بازگو کردو گفت «خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت». او اگر روزنامه‌نگار صرف بود، چند صباح بعد (اول آذر 93) عیسی‌سحرخیز (با سابقه مدیر کلی مطبوعات داخلی در وزارت ارشاد دولت اصلاحات) صراحتاً به سایت ضد انقلابی جرس گفت «خیلی از اصلاح‌طلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند... ما اشتباه کردیم که خوش‌بینی به آقای خمینی و ولایت فقیه داشتیم. تعامل با رهبری تاکتیکی است. بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب معتقد به تغییر قانون اساسی در محافل خصوصی هستند اما در بیرون تقیه می‌کنند».
6- آمریکا در ایران هم تروریست‌هایی در تراز بلک‌واتر و داعش دارد که باید مشخصاً نقطه قوت ملت ایران (انقلاب و امام خمینی) را مستقیم یا غیرمستقیم هدف قرار دهند، چه با عقده‌گشایی صریح و چه با تحریف. ریچارد کاتم (افسر ارشد سیا و همکار لانه جاسوسی) در کتاب «ناسیونالیسم در ایران» تصریح می‌کند «نیرو و نفوذ خمینی آن‌چنان زیاد است که سیاست دولت ایران باید در چارچوب حد و مرزهایی باشد که او تعیین می‌کند. به علاوه نهضت آن چنان قوی است که حتی با درگذشت خمینی نیز امر تعیین حد و مرزها ادامه خواهد یافت». اما 2 مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا درباره بلک‌واترهای ایرانی که قرار است همین شخصیت والا و میراث عزت‌بخش او را ترور کنند، اعترافات جالبی دارند. مایکل لدین- کسی که پس از فتنه 88 اعلام کرد آمریکا برای راه‌اندازی جنبش سبز 20 سال از زمان نخست‌وزیری موسوی ارتباط‌گیری و شبکه‌سازی کرد- 6 خرداد 82 ضمن مقاله‌ای در نشریه نشنال ریویو نوشت «باید از کسانی که ضمن دفاع از جدایی دین از سیاست با تفکرات آیت‌الله خمینی مخالفند، حمایت کنیم به ویژه از طریق هماهنگی‌های بیشتر در داخل آمریکا و حمایت‌های مالی از ایستگاههای تلویزیونی فارسی زبان که برای ایران برنامه پخش می‌کنند و حمایت از برپاکنندگان تجمعات مخالف رژیم».

7- پیش از او گری‌سیک ضمن مصاحبه‌ای با خبرنگاران و با اشاره به آشوب‌افکنی‌های سازمان‌یافته در دولت اصلاحات در سال‌های 1377-78 گفته بود «من چگونه خوشحال نباشم از اینکه در ایران موج تازه‌ای برپا شده که مصمم است طومار حکومت اسلامی را در هم بپیچد و حکومتی نظیر حکومت ایران در دوران شاه و عربستان سعودی را روی کار بیاورد. خواست ما این است که دین در سیاست دخالت نکند. البته هر کس بخواهد، می‌تواند آن قدر نماز بخواند و تسبیح بچرخاند که پوست و انگشت وی ضخیم شود. من در ایران روشنفکرانی را دیدم که اشاره ما را دنبال می‌کنند. آنها ششلولی بالا برده‌اند تا هرکس و هر چه را با ما ناسازگار است، هدف قرار دهند. ] خبرنگار: مثلاً چه چیزی؟[ از جمله ولایت فقیه، را که من فکر می‌کنم تکنولوژی برتر ما را با اراده برتر خود در صحرای طبس دفن کرد».

8- چگونه می‌شود یک عنصر هتاک به امام خمینی در ماجرای فتنه که از کشور گریخته و نامه سرگشاده به سران فتنه نوشته و امام را متهم به دیکتاتوری و... کرده، بی‌سر و صدا بر‌گردد و مدیر کل مرکز اسناد دانشگاه آزاد ‌شود و در زمره مشاوران خاص‌الخاص یک مقام ارشد نظام در ‌آید و در ملاقات هیئت پارلمانی ایتالیا حضور پیدا ‌کند؟ و چه اتفاقی می‌افتد که روزنامه زنجیره‌ای شرق 24 مرداد 1394 با وقاحت درباره همین رجل سیاسی می‌نویسد «اهمیت آقای ]...[ در اعلام ختم دوره انقلاب است.

او اولین دولت پساانقلابی را تأسیس کرد و کسانی را که آمادگی روحی دوره جدید را نداشتند کنار گذاشت و شکاف تاریخی در انقلاب به وجود آورد. او انقلابی در دل انقلاب سامان داد. از همین جا واگرایی آغاز شد، اهمیت او در ایجاد شکاف بین دو دوره است». تلقی یا تلقین اینکه انقلاب محدود به برکناری رژیم پهلوی بود و کمرنگ کردن تدریجی شعارهای «عدالت، مبارزه با فساد و اشرافیگری، استقلال و انزجار و عدم تبعیت از شیطان بزرگ، حمایت از محرومان و مظلومان و مستضعفان، و اجرای احکام اسلامی» آسیبی بود که دامن برخی سیاستمداران و تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان را گرفت و از همین تنگه غفلت یا خستگی یا آلودگی بود که کشور و ملت و انقلاب آسیب دیدند. اگر اشرافیت پاگرفت و عرصه را بر خدمت تنگ کرد و توده‌های محروم را آزرد و تابلوی «لاطاقهًْ لناالیوم بجالوت و جنوده»- شعار ما نمی‌توانیم از عهده دشمن برآییم- را بلند کرد تا آنجا که منتهی به گستاخی و زیاده‌خواهی مستکبران شد، ریشه در فاصله‌گیری از امام و انقلاب داشت. امروز هم اگر کسی دعوت به هضم شدن در هاضمه اقتصاد و سیاست و فرهنگ جبهه استکبار می‌کند، کار همان ششلول‌بندها را انجام می‌دهد؛ منتهی به سبک مخملین و از نوع هل دادن به سمت خودکشی در درون تله مرگ.

 سخن روز مطبوعات صبح کشور؛بيكاري و نظارت

روزنامه اعتماد در سرمقاله امروز خود آورده است:

روز گذشته نخستين ديدار نمايندگان مجلس جديد با رهبري انجام شد. طبيعي است كه اين ديدار به مهم‌ترين مسائل و وظايف مجلس اختصاص يافته باشد. شايد در ميان مجموعه مطالب گفته شده، دو محور اساسي را بتوان در اين سخنان تشخيص داد؛ حل مشكل بيكاري و اهميت نظارت مجلس. آنجا كه گفته شد: «حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با تاكيد بر اينكه وظيفه نظارتي مجلس، تعارضي با موضوع همكاري با دولت ندارد، خاطرنشان كردند: اين همكاري به‌معناي گذشتن مجلس از حق خود نيست و نمايندگان بايد با استفاده از اختيارات قانوني خود همچون تحقيق و تفحص، اجراي صحيح قانون را پيگيري كنند... رهبر انقلاب اسلامي با تاكيد بر اينكه يكي از ضمانت‌هاي حفظ جايگاه والاي مجلس شوراي اسلامي، نظارت مجلس بر خويش است، ... ايشان، حل موضوع ركود و اشتغال از طريق رونق توليد داخلي را از اولويت‌هاي اصلي و بسيار مهم در بخش اقتصاد برشمردند و خاطرنشان كردند: خجلت و شرمندگي نظام از بيكاري يك جوان، از خجلت و شرمندگي جوان بيكار در خانواده خود، بيشتر است، بنابراين بايد براي حل اين مشكل، اقدامات جدي انجام شود.»

واقعيت اين است كه مساله بيكاري و اشتغال بيش از ١٠سال است كه به مهم‌ترين مساله اقتصادي كشور تبديل شده است. كافي است كه گفته شود تعداد شاغلان كشور و با آمدن دولت اصلاحات از رقم حدود ٥/١٤ ميليون نفر در سال ١٣٧٥ به رقم ٥/٢٠ ميليون نفر در سال ١٣٨٥ (سرشماري بعدي) رسيد. به عبارت ديگر در اين فاصله ١٠ ساله به طور ميانگين سالانه حدود ٦٠٠ هزار شغل ايجاد شد، البته در سال‌هاي آخر دولت اصلاحات اين رقم افزايش يافته بود. ولي در دولت احمدي‌نژاد اين روند متوقف و معكوس شد. تعداد شاغلان از سال ١٣٨٥ تا ١٣٩٠، هيچ فرقي نكرد. تعداد شغل‌هاي ايجاد شده به همان اندازه شغل‌هاي از ميان رفته بود. از سال ١٣٩٠ تا ١٣٩٤، نيز كمتر از ٥/١ ميليون شغل ايجاد شده كه اين نيز عمدتا در دولت جديد بوده است. به عبارت ديگر عملكرد ٨ ساله دولت احمدي‌نژاد از نظر ايجاد اشتغال چيزي حدود صفر است، در عين حال كه دولت او صدها ميليارد دلار درآمدهاي نفتي داشت. در واقع اين شرمندگي كه امروز با آن مواجه هستيم عمدتا محصول عملكرد فاجعه‌بار دولت پيش است. دولتي كه بايد حدود ٨٠٠ هزار شغل در هر سال ايجاد مي‌كرد، به عبارت ديگر الان بايد بيش از ٥ تا ٦ ميليون شاغل بيش از اين مي‌داشتيم.

نكته بسيار مهم اين است كه مردم نيز به اين مساله آگاهي كامل دارند. اگرچه همه مردم با تورم و گراني درگير هستند و لزوما همه مردم با بيكاري درگير نيستند، ولي هنگامي كه از مردم خواسته شده عملكرد دولت را در دو زمينه بيكاري و تورم و گراني ارزيابي كنند، شاخص به دست آمده براي تورم و گراني ٧/١٧ بود و براي بيكاري ٦/١٤ (اگر اين شاخص برابر صد مي‌شد، به منزله ارزيابي متوسط از عملكرد دولت بود) و اين ارزيابي براي بهداشت و درمان حدود ٩٩ (يعني به اندازه متوسط) است و اين نشان مي‌دهد كه ارزيابي از عملكرد دولت درباره تورم و بيكاري پايين‌ترين نمرات را داشته و در ميان اين دو مورد نيز بيكاري نمره منفي‌تري گرفته است.

بيكاري با شعار و حرف‌هاي پوچ حل نمي‌شود. كه اگر با اين شيوه‌ها حل مي‌شد در دولت گذشته، حتي يك نفر بيكار هم پيدا نمي‌شد. در واقع شعار و حرف‌هاي پوچ افراد را سر كار مي‌گذارد بدون اينكه شغلي ايجاد ‌كند. بدون اصلاح شاخص‌هاي كسب‌وكار و بدون ايجاد زمينه براي سرمايه‌گذاري داخلي و خارجي ممكن نيست كه اشتغالي ايجاد و بيكاري برطرف شود، و شرمندگي از ميان برود. مسووليت دولت و مجلس در اين زمينه مشترك است. اقدامات دولت احمدي‌نژاد با همراهي مجلس‌هاي هفتم، هشتم و نهم، منجر به وضعيت فعلي شده است. اميدواريم كه اين مجلس از اين نظر راه قبلي را نپيمايد.

وجه نظارتي مجلس نيز در دولت احمدي‌نژاد به حاشيه رانده شد. البته تقصير اصلي متوجه مجلسي‌ها بود كه به اين وضعيت تن دادند، و نظارت را به معناي مخالفت با دولت احمدي‌نژاد تلقي كردند، و بزرگ‌ترين ضربه را هم به آن دولت زدند؛ ضمن اينكه ضربه مهم‌تر را به نهاد مجلس و خودشان زدند و نتيجه همين شد كه حدود ٨٠ درصدشان در انتخابات دوباره براي مجلس جديد راي نياوردند. نظارت موثر و قانوني نه تنها وظيفه مجلس است، بلكه به نفع دولت نيز هست. دولتي كه از نظارت نمايندگان بترسد، به معناي آن است كه به نظارت ديگران نيز وقعي نمي‌نهد.

دولت بدون نظارت دچار فساد خواهد شد، كه بابك زنجاني و معاون اول رييس‌جمهورش يك مشت از نمونه خروارها فساد خواهند بود.  نكته ديگر مساله نظارت بر مجلس است. اگرچه به درستي گفته شده است كه مجلس بر كارهاي خودش نيز نظارت كند، و اين كار لازم و خوبي است، ولي هيچ نهادي را نمي‌توان براساس نظارت دروني آن رها كرد و اميدوار بود كه با نظارت دروني سالم خواهد ماند، همان طور كه دولت هم نيازمند نظارت بيروني از جمله مجلس است، مجلس هم نيازمند نظارت بيروني و به طور مشخص مردم و رسانه‌ها و مطبوعات است. مجلس نيز جزيي از حكومت است و بايد از طريق نهادهاي مدني و مطبوعات آزاد تحت نظارت باشد. نمايندگان آن پاسخگو بوده و نسبت به هر مساله‌اي واكنش مسوولانه نشان دهند. با توجه به تركيب جديد هيات رييسه به ويژه دو نايب‌رييس مجلس، اميدواريم كه مجلس نه‌تنها بر خودش نظارت داشته باشد، بلكه در برابر نظارت بيروني‌ها نيز پاسخگو عمل كند.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛امام ما قاعد نبود!

دکتر حمیدرضا مقدم‌فر در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:

شکی نیست که یکی از مصادیق تحریف شخصیت و مکتب امام خمینی‌(ره) نگاه تک‌بعدی و غیرمنظومه‌ای به ایشان است.

در سال‌های اخیر با ظهور و بروز وسیع‌تر جریان‌های دگراندیش و با افزایش تندبادهای هجوم امام‌ستیزان در داخل و خارج از کشور، عده‌ای که شاید برخی از آنان نیت‌های صادقی هم داشته باشند، تلاش کرده‌اند چهره‌ای از امام خمینی(ره) تصویرکنند که بیش از آنکه به شاخص‌های اسلام ناب محمدی صلی‌الله علیه و آله نزدیک باشد به اسلام سکولار شباهت دارد.

برخی مهربانی، برخی دیگر مردم‌گرایی و برخی نیز صرفاً شخصیت فقهی و عرفانی امام خمینی(ره) را محور معرفی آن بزرگوار قرار داده و می‌دهند و عامدانه یا از سر غفلت به نخی که این خصوصیات برجسته را به یکدیگر متصل کرده و از او یک اسطوره غیرقابل تکرار ساخته است بی‌توجهی می‌کنند.

آنچه امام خمینی(ره) را پیشوای این حرکت بزرگ یعنی انقلاب اسلامی در سردترین فصل دینداری در تاریخ بشر یعنی قرن بیستم کرد، همانی بود که او در سن 20 سالگی در مرقومه خود و با استناد به کریمه قرآنی بیان کرد:

قُلْ إنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَه أَنْ تَقُومُوا لِلهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا 1
آنچه امام را امام کرد زنده بودن روح قیام و جهاد در وی بود.
در طول تاریخ کم نبودند قاعدین در مناسک و مساجد که از نظر مراتب علمی و فقهی کم از امام خمینی(ره) نداشتند اما نتوانستند صرفاً با فقه، با عرفان و با اخلاق، انقلابی به شکوه و ماندگاری انقلاب اسلامی رقم بزنند.

 اما این امام عزیز و بزرگوار ما بود که با روح جهادی و انقلابی‌گری خود فقه و عرفان و اخلاق و فلسفه را در خدمت حاکمیت دین خدا درآورد و در مقام یک احیاگر دین مایه عزت اسلام و مسلمین شد.

غمگینانه باید گفت چرا وقتی برخی می‌خواهند نگاه متفاوت2 به امام خمینی(ره) داشته باشند چشم بر این حقیقت درخشان می‌بندند و تعمداً آنچه به فقه و اخلاق و فلسفه و عرفان امام خمینی(ره) ارزش بخشیده است را انکار می‌کنند.

انقلابی‌گری یک خصوصیت در کنار خصوصیات برجسته امام(ره) نیست؛ بلکه زنده‌کننده و جهت‌دهنده تمام برجستگی‌های آن حضرت است.

با کمی تامل درمی‌یابیم آن مقدار که دشمن تلاش کرده و می‌کند انقلابی‌گری امام راحل(ره) را زیر سوال ببرد، فقاهت و عرفان امام(ره) را زیر سوال نبرده است. چرا که دشمن بر خلاف بسیاری از غافلان می‌داند که فقاهت امام(ره) فی نفسه خطرآفرین نیست، آن فقاهت وقتی با روحیه جهادی و قیام‌لله و انگیزه انقلابی برای آبادانی دین و دنیای مردم و حاکمیت دین خدا در زندگی دنیوی به خدمت گرفته شود، خطرآفرین خواهد بود.

بزرگ‌ترین و خسارت‌بار‌ترین تحریف امام خمینی(ره)، تحریف انقلابی‌گری ایشان و فروکاستن ویژگی «انقلابی» امام خمینی(ره) به یک ویژگی در کنار سایر ویژگی‌‌هاست. امید است صاحبان قلم این حریم را پاس بدارند و زنده و جاری بودن دین خدا با همه برجستگی‌های عزت‌آفرین ایشان را در«قیام‌لله» بدانند و امام عزیز و بزرگوارمان را به عنوان اسوه بی‌بدیل آن به نسل جوان معرفی کنند.

همگان توجه داشته باشند عزت ایران اسلامی امروز رهین شجاعت، صراحت، بصیرت، دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی امام خمینی(ره) است. ویژگی‌هایی که مقام معظم رهبری در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان رهبری از آنها به عنوان معیارهای انقلابی‌گری یاد کردند.
* مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه
........................................................................................
پی‌نوشت
1- سوره شریف سبأ، آیه 46
2- یادداشت «شناخت امام خمینی با نگاهی متفاوت»، روزنامه اطلاعات، مورخ 16خرداد

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛ بازنگری در حذف ٢٤ميليون یارانه‌بگير

علی قنبری در سرمقاله امروز روزنامه شرق نوشت:‌

با تصویب بودجه ٩٥، اتفاق مهمی در هدفمندسازی یارانه‌ها رخ داد؛ اتفاقی که نه‌تنها با اراده دولت نبود بلکه با وجود مخالفت‌های آشکار دولت، مجلس آن را تصویب کرد.

در بند ٤٤ قانون بودجه ٩٥، معیارهای اشخاصی که باید از فهرست یارانه‌بگیران حذف شوند به‌گونه‌ای تعریف شد که باید حدود ٢٤‌ میلیون نفر یکباره از تیرماه مشمول حذف از دریافت یارانه شوند! این موضوع اگرچه یک گام ما را به یکی از اهداف مهم اقتصاد کلان یعنی آزادسازی نزدیک می‌کند اما نحوه تصویب، اشکالات و ابهامات آن در اجرا به گونه‌ای است که عملیاتی‌کردن آن را برای دولت بسیار پرهزینه می‌کند.

 این‌روز‌ها بیش از هر زمان دیگری، سیاسی‌بودن اقتصاد ایران، خود را به رخ می‌کشد. مجلس اصولگرایان که در دوره‌های هفتم و هشتم، مُصرانه، طرح اعطای یارانه نقدی به همه اقشار جامعه را تصویب کرده بود و این طرح را به‌عنوان یکی از ابزارهای سیاسی در اختیار دولت احمدی‌نژاد قرار داد، در آخرین روزهای کاری خود در دوره نهم ناگهان کاهش ٢٤‌میلیونی یارانه‌بگیران را تصویب کرد! آن هم در شرایطی و با روشی که اجرای آن ابهامات تخصصی زیادی به همراه خواهد داشت و دولت یازدهم و اقتصاددانان با توجه به سختی‌های اجرای روش‌های مطرح‌شده و ممکن‌نبودن شناسایی دقیق و بدون ابهام اقشار پردرآمد واقعی، با این موضوع و روش طرح‌شده مخالفت کردند.

مجلس نهم شتاب‌زده خواستار حذف یارانه سه دهک درآمدی شده و این در سال پایانی دولت حسن روحانی، شائبه‌زا شده است؛ چراکه اساسا بانک اطلاعاتی قوی برای این کار در اختیار دولت نیست. در کشورهای در‌حال‌توسعه مانند ایران، معمولا درآمدها واقعی اعلام نمی‌شوند و به‌جز کارمندان، کارکنان و کارگران که حقوق و دستمزد ثابت می‌گیرند، درآمد واقعی همیشه پنهان باقی می‌ماند و به این ترتیب شناسایی پردرآمدترین‌ها همواره در سایه ابهام خواهد بود؛ اما روشی که باید مجلس طرح می‌کرد یا دولت می‌تواند به‌عنوان اصلاحیه به مجلس دهد، شناسایی کم‌درآمدها و اعطای یارانه فقط به آنهاست و به این ترتیب حتی دولت می‌تواند میزان یارانه را کاراتر کند و فاصله اقشار کم‌درآمد را با فقر، کاهش دهد و ضریب جینی را بهبود بخشد.

درحال‌حاضر و با توجه به جمعیت بالای زیر خط فقر، رویکرد عدالت‌گرایانه دولت ایجاب می‌کند که از اقشار آسیب‌پذیر بیشتر حمایت کند و طرحی که از ابتدا زیر س‍ؤال بود و با رویکرد پوپولیستی به تصویب رسید و هزینه‌ها و تبعات زیادی برای دولت یازدهم به ارث گذاشت و ضررهای جبران‌ناپذیری را به منافع ملی وارد آورد، سریعا برای اصلاح در دستور کار قرار گیرد. از مهم‌ترین اصلاحات این طرح این است که پرداختن هم‌زمان مبلغ ثابت یارانه، آن هم به صورت نقد و به همه اقشار درآمدی جامعه با روح عدالت در تضاد است و عدالت به معنی تساوی کمّی نیست بلکه عدالت به معنی اعطای حق به ذی‌حق است.

 از دیگر ابعاد لزوم اصلاح این طرح، نقدی‌بودن آن است که توجیه و وجاهت پرداخت آن به پردرآمدها را زیر س‍ؤال می‌برد چراکه قدرت خرید مبلغ یارانه، اثر معنادار درآمدی بر بودجه خانوارهای پردرآمد ندارد و هزینه‌های سربار این طرح از منافع آن برای این اقشار بسیار بیشتر است.

یکی دیگر از اشکالاتی که از ابتدا به این طرح وارد بود، تناقض آن با روح آزادسازی، بهره‌وری و رقابتی‌کردن اقتصاد و همچنین تناقض آشکار با نام خود طرح است. به دیگر سخن هدفمندی‌سازی یارانه‌ها به این معنی بود که یارانه از برخی کالاها مانند بنزین رفته‌رفته برداشته شود تا به دست اقشار هدف یعنی کم‌درآمدها برسد اما یارانه به همه اقشار درآمدی پرداخت شد که این موضوع در تناقض آشکار با هدفمند‌سازی است. با این تفاسیر محدودیت‌های آماری به گونه‌ای است که دولت برای تحقق اهداف واقعی و اولیه هدفمندسازی یارانه‌ها، اصلاحیه‌ای مبنی بر پرداخت یارانه به کم‌درآمدهای واقعی و حتی افزایش آن تدوین کند و به مجلس بدهد و اجرای آن مرحله به مرحله و با کمترین هزینه و تبعات جانبی سیاسی-اجتماعی انجام شود.

 در پایان باید گفت بهتر است رویکرد‌ها و رویه‌های مجلس از سیاست جدا شود و بیشتر از هر زمانی، در راستای منافع همه‌جانبه و ملی باشد. با توجه به تغییر ترکیب مجلس در دوره دهم و با توجه به شرایط و تنگناهای اقتصادی کشور درحال‌حاضر، بهتر است این مجلس بیش‌ازپیش در راستای تحقق و احیای منافع ملت و اقشار کم‌درآمد و بر مبنای واقعیات اقتصادی و عدالت اجتماعی قانون‌گذاری کند.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛نفی استعمار؛ از قیام تنباکو تا قیام 15 خرداد

امیرحسین یزدان پناه در بخش یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت:


  در مواجهه با رویدادهای تاریخی آنچه باید مورد توجه باشد  این است که گرچه اصل آن رویداد مربوط به گذشته است اما خطوط تحلیلی آن رویداد و به عبارتی درس ها  و عبرت های آن، نه مربوط به گذشته بلکه بدون زمان است و جاری درهمه زمان هاست. به همین دلیل است که گاهی مهم تر از برخی رویدادها خطوط تحلیل و درس های آن هاست، برای این که درباره رویدادهایی که پشت سر گذاشته ایم و یا با آن مواجه خواهیم شد، دچار بخشی نگری و تحلیل غلط نشویم.

درباره انقلاب اسلامی نیز که به نوبه خود، نه فقط یک تحول مهم در تاریخ معاصر ایران بلکه رویدادی است که با تاثیرپذیری و تکیه بر اصول و ارزش های اسلام ناب، براساس مبانی نهضت امام خمینی(ره) که از 15 خرداد 1342 آغاز شد، شیوه ای نوین از حکومتداری را ارائه کرد و معادلات بین المللی مبتنی بر نظم غربی جهان را بهم ریخت، شرایط تاریخی به همان گونه است که در ابتدای مطلب توضیح داده شد. یعنی برای درک واقعیت های رویدادی به نام «انقلاب اسلامی» یا «نهضت 15 خرداد» باید به  «دال مرکزی» آن رجوع کرد. مبرهن است که پرداختن به واقعه ای چون «انقلاب اسلامی»، به یک یادداشت یا مقاله و کتاب کفایت نمی کند اما خیلی مجمل اگر بخواهیم این رویداد را در همان مسیر تاریخی گفته شده تحلیل کنیم، نمی توان ماهیت نهضت مردمی 15 خرداد 1342 را از ماهیت جنبش های قرون اخیر در ایران جدا کرد.

یکی از مهم ترین عناصر موثر بر رویدادها و تحولات لااقل 2 سده اخیر در ایران، به حضور اروپایی ها و آمریکایی ها (که به جریان غرب معروف است) مربوط می شود. هر چه در دوره صفویه ایرانی ها نسبت به ایرانی بودن خود احساس غرور می کردند(1)، این احساس در دوره قاجاریان (پس ازدوره کوتاه حکمرانی افشاریه و زندیه) و پادشاهان ناتوان این سلسله جای خود را به سرخوردگی داد. این نفوذ به خصوص از اواخر عصر طلایی صفویه که افول این سلسله آغاز شده بود، در ایران جدی تر شد. دوران تیره سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران از زمانی آغاز شد که در مقابل رنسانس اروپا، سیاستمداران و تجار ایرانی یا چیزی برای عرضه نداشتند یا آن چه عرضه می کردند کالای خام و بی ارزشی بود که به وابستگی ایران دامن می زد. دوره ای که متاثر از دو قرارداد ننگین «ترکمنچای» و «گلستان» هم بود. هرچند خود این قراردادها نیز متاثر از ضعف مفرط ایران مقابل طرف های خارجی بود. بنابراین مردم ایران در این دوران از 2 عنصر مهم رنج می بردند: 1- سلاطین ناتوان، بی لیاقت و جائر 2- استعمار غرب. استعمار غرب (هرچند نسبت به کشورهایی چون هند، استعمار در ایران نسبی بود و مانند آن ها هرگز مستعمره نشده است) رهاورد دوره ای بود که ایران به کشوری ضعیف تبدیل شده بود.

لذا خیلی منطقی است اگر مردم ایران برای رهایی از شرایط تیره و تاری که برای شان رقم زده شده، به دنبال مقابله با این 2 عنصر باشند. از همین رو قیام تنباکو و به تعبیری دیگر «حماسه مردم و مرجعیت» در این قیام، نقطه عطفی در تاریخ آن روزگار است که 2 هدف مهم را دنبال می کرد: مقابله با سلطنت پادشاهان ناتوان و مقابله با قرارداد ننگین شرکت «رژی» که به استعمار نیروی کار و تجار ایران منجر می شد. مردمی که تا آن زمان سابقه نداشت علیه پادشاه کشور حرفی بزنند با حکم یک مرجع شیعه مقابل تصمیم پادشاه کشور ایستادند؛ حتی زنان حرمسرای ناصرالدین شاه!

این مسیر مقابله با سلاطین و استعمارگران، مسیری نبود که متوقف شود.  با  دنبال کردن خطوط تحلیلی این رویداد، تحولات پس از آن همچون انقلاب مشروطه نیز گویای تلاش رهبران این جنبش ها برای ازبین بردن 2 عنصری است که عامل ضعف مفرط ایران شده بودند. حتی نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز کم وبیش  متاثر از همین شرایط است تا خط تاریخ ما را به نهضت مردمی 15 خرداد برساند. به همین جهت است که نهضت امام خمینی (ره) که از خرداد 1342 آغاز شد و به انقلاب اسلامی ایران انجامید، 2 هدف مهم را دنبال می کند: نفی سلطه حکومت وابسته پهلوی و نفی استعمار آمریکا و انگلیس از سر مردم ایران. هرچند قطع به یقین برپایی نظام حکومتداری مبتنی بر اسلام ناب و حاکم شدن اسلام سیاسی واقعی نیز یکی از اهداف مهم امام خمینی (ره) است. این مسیر البته مختصات دیگری نیز دارد که  در این مجال فرصت پرداختن به آن نیست.

لذا آن چه امروز باعث شده گفتمان امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران از مرزهای جغرافیایی عبور کند و به غرب آسیا، شبه قاره هند، شرق آسیا، شاخ آفریقا و ... اقصی نقاط جهان با شدت و حدت کمتر یا بیشتر برسد، الگوی مبارزاتی امام مبتنی بر نفی سلطه و نفی استعمار است. یعنی همان عناصری که مردم این مناطق نیز همچون مردم ایران طی قرون اخیر منتهی به انقلاب اسلامی از آن رنج برده اند. استعماری که هم  امام خمینی و هم حضرت آیت ا... خامنه ای مصداق کامل اش را در آمریکا می بینند:«امریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است . امریکا برای سیطره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتی خودداری نمی نماید »(2).به همین جهت است که در مرور آن چه بر دوران مبارزاتی انقلاب اسلامی ایران گذشته است، نمی توان و نباید خط تحلیلی اصلی را گم کرد. گم کردن این خط، باعث می شود در تحلیل رویدادهای گذشته دچار خطا شده و در مواجهه با تحولات پیش رو، از مسیر اصلی انقلاب منحرف شویم.

 پی نوشت:
1- رجوع کنید به کتاب «بصیرت تاریخی»  نوشته دکتر موسی نجفی
2-صحیفه نور جلد 13

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛واقعیتی بزرگ‌تر از شکست آل سعود

روزنامه جمهوری اسلامی در بخش سرمقاله امروز خود آورده است:

شاهزاده «محمد بن نایف» ولیعهد عربستان طی سخنانی به شکست سنگین در یمن و سوریه اعتراف کرد ولی مسئولیت ناکامی‌ها را به گردن دیگران انداخت. وی که در حاشیه نشست مشورتی سران شورای همکاری خلیج فارس سخن می‌گفت، مسئولیت ناکامی در یمن را برعهده سایر کشورهای عضو ائتلاف طوفان قاطعیت گذاشت که نه تنها به تعهداتشان عمل نکردند بلکه از انجام دقیق ماموریت‌های محوله نیز شانه خالی کردند.

 به همین دلیل عملیات طولانی شده و از کنترل خارج گردیده است. بن نایف حتی آمریکا و ترکیه را هم در ماجرای سوریه متهم به فریبکاری نمود که برای ساقط کردن بشار اسد وعده‌های اطمینان بخشی می‌دادند که ریاض بر روی آن حساب می‌کرد اما این وعده‌ها هرگز محقق نشد. وی به تلخی و دردناکی وضعیت حاضر اشاره کرد که ریاض ناچار است در سیاست‌ها و عملکرد خود تجدیدنظر کند و اگر شرایط ایجاب کند، امتیازات دردناکی بدهد تا پرونده‌ها بسته شود و ریاض بیش از اینها متضرر نشود.

اگرچه دربار سعودی در دوره حاکمیت ملک سلمان شاید هرگز روی آرامش و ثبات به خود ندیده و عموماً شاهد جنگ قدرت میان محمد بن نایف ولیعهد و طرفدارانش از یکسو و محمد بن سلمان جانشین ولیعهد و وزیر دفاع از سوی دیگر بوده است لکن تنازعات درون دربار تا این اندازه انعکاس بیرونی آنهم در سطح رسانه‌ای نداشته است. اینکه چنین مواضعی در پایگاه اینترنتی روزنامه الوطن بازتاب داشته باشد، نشانگر آنست که جنگ قدرت درون خاندان سعودی وارد مراحل پیچیده و تعیین کننده‌ای شده است.

این نکته به ویژه با در نظرگرفتن وضعیت نابسامان سلامت ملک سلمان بسیار اهمیت دارد و نشان می‌دهد ولیعهد عربستان درصدد زمینه‌سازی رسانه‌ای با اهداف سیاسی – اجتماعی علیه جانشین خود یعنی محمد بن سلمان است و خود را برای شرایط پس از اعلام مرگ ملک سلمان آماده می‌کند. گزارش‌ها حاکیست که ملک سلمان از چند بیماری همزمان از جمله زوال عقل، پارکینسون و... رنج می‌برد که مرتباً تحت نظارت‌های ویژه قرار دارد و طی روزهای اخیر ممنوع‌الملاقات نیز شده است.

حتی اگر مقامات ارشد سعودی هم به این واقعیت‌های عینی و ملموس در منطقه اعتراف نمی‌کردند، کاملاً آشکار است که دربار سعودی نه تنها در محیط پیرامونی که حتی درون خانواده سلطنتی نیز دچار بحران‌های شدید و فزاینده‌ای است که راهکار روشنی برای خروج از بن‌بست، در اختیار ندارد. با وجود آنکه اندکی بیش از یکسال است که ملک سلمان به قدرت رسیده ولی تقریباً تمامی دوران حاکمیتش به جنگ، توطئه، شرارت و جنایت سپری شده است.

سرمایه‌گذاری بدفرجام در جنگ یمن، سوریه، عراق و لیبی به همراه توطئه چینی و شرارت در لبنان و بحرین، فضائی جهنمی در دیپلماسی تهاجمی آل سعود ایجاد کرده است. به علاوه ریاض با همین روحیه و عملکرد خصمانه در تعامل با همسایگان در مسیری قرار گرفته که علیرغم اهمال کاری‌ها و ندانم کاری‌ها در قلمرو مناسبات منطقه‌ای و حتی بی‌کفایتی در برگزاری مراسم حج نیز از موضعی طلبکارانه و به شدت غیرقابل دفاع، سعی در توجیه عملکرد خود و متهم کردن دیگران دارد. آل سعود بارها متحدان خود در ائتلاف نیم بند طوفان قاطعیت را به خاطر عدم بمباران دقیق مناطق مسکونی و کاهش تلفات انسانی در یمن شماتت کرده که چرا بمب‌های خود را به هدر داده‌اند و نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند تلفات سنگین‌تری را بر مردم مظلوم و بی‌دفاع یمن تحمیل نمایند یا بمب‌های خود را در بیابانها رها کرده‌اند!

این یک اتهام نیست بلکه حتی امروز هم بن نایف دقیقاً به همین دلیل، ناکامی و شکست در یمن را توجیه می‌کند و آنرا رمز عدم موفقیت در باز گرداندن «منصور هادی عبدربه» رئیس‌جمهور خائن و فراری سابق به یمن معرفی می‌نماید.

اوضاع آل سعود در مورد سوریه رقت بارتر است. امروزه حتی غرب و مشخصاً آمریکا و اتحادیه اروپا هم به تصریح از نقش آل سعود در تشکیل، عضوگیری، آموزش، تجهیز و حمایت گروه‌های تروریستی سخن می‌گویند و آنرا مورد نکوهش قرار می‌دهند ولی ریاض با اعلام یک ائتلاف کاغذی از 34 کشور برای مبارزه نفس گیر علیه تروریسم! دنیا را متعجب ساخت که بانیان و حامیان تروریسم ناگهان تغییر موضع داده و نه تنها خواستار سرکوب تروریسم هستند بلکه مایلند پرچمدار این مبارزات نفس گیر معرفی شوند!

ریاض بارها خواستار اعزام نیروی زمینی و اعلام جنگ تمام عیار علیه سوریه و به نفع تروریست‌ها شد و حتی هزاران مزدور از چند ملیت را در پایگاه هوائی «اینجرلیک» ترکیه سازماندهی و آماده عملیات نمود این برنامه‌ریزی‌ها اگرچه با همکاری ترکیه و چند رژیم فاسد دیگر منطقه و فرا منطقه همراه شد ولی به خاطر نگرانی‌های واشنگتن درباره پیامدهای ناخواسته‌ای که یک جنگ در سرزمین‌های ژئواستراتژیک خاورمیانه با حضور قدرت‌های متخاصم در مقیاس جهانی ممکن است به همراه داشته باشد، آمریکا در ورود به جنگ زمینی و صدور مجوز برای متحدین و مزدوران منطقه‌ایش در این مقوله هنوز هم دچار تردیدهای جدی است.

هنوز هم وزیر دفاع 25 ساله عربستان برای تشدید عملیات نظامی در سوریه در حمایت از تروریست‌ها پای بر زمین می‌کوبد و خواستار به راه انداختن حمام خون در عراق و سوریه است ولی آمریکا در عین حمایت آشکار و نهان از تروریست‌ها و حتی ارسال کمک‌های تسلیحاتی و تدارکاتی از زمین و هوا، حاضر نیست نظامیان خود را به باتلاق تازه‌ای در منطقه اعزام کند.

اینکه ولیعهد عربستان رسماً در سوریه و یمن اعلام شکست می‌کند ولی وزارت دفاع و ارتش سعودی همچنان به شرارت در یمن و در پشت مرزهای مشترک ترکیه و اردن با سوریه سرگرم است، نشانگر اوج اختلاف درون دربار سعودی و خاندان آل سعود است. اکنون ناکامی آل سعود به قدری محرز و آشکار شده که حتی متحدین عربستان از جمله آمریکا و اتحادیه اروپا آنرا به وضوح اعلام کرده‌اند و خواستار پایان دادن به این شرارت‌ها به هر صورت ممکن شده‌اند. هر چند غرب همواره از تروریسم بیشترین سوءاستفاده‌های ممکن را به عمل آورده لکن امروزه به خاطر بدنامی و رسوائی آل سعود و همدستانش، سعی دارد حساب خود را تا سرحد ممکن از این رسوائی‌ها جدا کند ولی اهداف خود را به صورتی دیگر با طرحی متمایز و تحت پوششی دیگر پیگیری کند.

واقعیت اینست که آل سعود در جریان فعالیت‌های تروریستی تحت پوشش با افکار سلفی – تکفیری و با هدایت وهابیون بسیار منفور و بی‌آبرو شد. به گونه‌ای که امروزه حتی حامیان همیشگی آل سعود هم از همدستی با آنها تبری می‌جویند، بدین ترتیب آنچه ولیعهد عربستان از آن به عنوان شکست یاد می‌کند، فقط یک شکست نظامی نیست بلکه یک رسوائی بزرگ و تاریخی است که نشان می‌دهد موجودیت آل سعود ملازم جنایت، خیانت و شرارت است. این واقعیتی بزرگ و دردناک است که ابعاد شکست نظامی آل سعود در جبهه و پشت جبهه را پررنگ‌تر می‌کند.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛ امام؛ انقلابی، اصلاحگر و وحدت بخش

سیدرضا صالحی امیری در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:

ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره) و وجوه‌ اندیشه‌ای ایشان، از چنان ظرفیتی برخوردار است که بازیابی، بازشناسی و تبیین آن در عصر حاضر هم می‌تواند راهگشا و الهام بخش ملت‌های آزاده و راه رهایی از چنگال ظلم و بی‌عدالتی و خارج شدن از یوغ استکبار و استعمار باشد.

اصول و مبانی اندیشه سیاسی امام منظومه‌ای هماهنگ، منسجم و هدفمند است که در سیر تکاملی آن از آغاز مبارزه در دوران ستمشاهی و بسیج افکار عمومی تا به ثمر نشستن مبارزات در بهمن 57 و پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام رهایی‌بخش و عدالت‌جو، همه ارزش‌های والای انسانی و اجتماعی در بطن و متن جامعه را احیا کرده و به مدد جامعه آورده است. نام امام خمینی(ره) دو بار شرف و وفای بی‌منتهای جامعه ایرانی را در 15 خرداد 1342 و 14 خرداد 1368 با خون و اشک، به عالی‌ترین وجه نشان داده است. در درازای میان این دو روز می‌توان مؤلفه‌ها و آثار اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) را به وضوح نظاره کرد.

ستون جامعه در این سالیان سخت بر اندیشه و عزم کسی استوار شد که می‌خواست حقوق اساسی ملت را بر پایه فروپاشی یک نظام سیاسی خودکامه و تأسیس یک نظام مردم‌سالار از پایگاه دین دنبال کند.

فضای دوران مبارزاتی امام خمینی(ره)، فضایی بود که استبداد با همه توان و ابعاد خود، بر این جامعه حاکم شده بود و اگر چه حرکت‌ها و نهضت‌هایی نیز در مقابل این استبداد به وقوع پیوسته بود، اما طبع جامعه استبدادزده به گونه­ ای بود که «امنیت استبداد بنیاد» را بر «آشفتگی آزادی‌مدار» ترجیح می‌داد. جامعه استبدادزده آن روز حتی مبارزان را نیز به این پندار می‌رساند که زور را فقط با زور پاسخ بگویند. به همین دلیل روی آوردن به تشکل‌های پنهانی و زیرزمینی و اقدام به ترور در برابر سرکوب و آشوب در برابر اختناق بخشی از سرگذشت تلخ تاریخ ملت ایران بود.

در چنین فضای ذهنی، تاریخی و اجتماعی و با چنین پیشینه‌ای بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) رخ نمود و آرزوهای فرو خفته و حرکت‌های ناکام گذشته را با اندیشه‌ای جدید سمت و سو داد. دال مرکزی اندیشه سیاسی امام بر محور توحید استوار بود. امام منشأ قدرت را خدا و تنها مرجع قدرت را مردم می‌دانست. انقلاب اسلامی بر بستر دین حرکت کرد و به همین دلیل توانست عمق اجتماعی زیادی بیابد و از آنجا که بر خواست و مطالبه تاریخی ملت یعنی آزادی و استقلال تکیه داشت، توانست گروه‌های مردم و نخبگان را منسجم و همدل کند.

اسلامی که امام خمینی(ره) منادی آن بود و انقلاب بر اساس آن شکل گرفت و مهم‌ترین حرکت احیای دین در این دوران شد، اسلامی مردم سالار و اخلاق‌مدار بود و می‌خواست به نیازهای انسان و خواست‌های جامعه حاضر پاسخی درخور دهد. بنابراین تکیه بر آرای عمومی و رأی و نظر ملت و نیز حرکت بر مدار اخلاق و حفظ چارچوب‌های اخلاقی، از مهم‌ترین و اصلی ترین رکن‌های اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) است.

اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) با برخورداری از عناصری چون عقلانیت و اعتدال و همچنین تأکید بر ضرورت کاربست اخلاق در کنش‌های سیاسی، تبدیل به جریان گفتمانی گسترده‌ای در جهان اسلام گردید که همچون الگویی ممتاز در شرق و غرب عالم در میان آزادیخواهان جهان گسترش یافته است.

از دیگر ویژگی‌های ممتاز گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی(ره)، تأکید تامّ و تمام ایشان بر نقش مردم در مشروعیت‌بخشی حکومت و نیز اهمیت رأی و نظر ایشان در ادامه استقرار نظام سیاسی است. از نظرگاه ایشان، برخورداری نظام سیاسی از مقبولیت و پشتوانه مردمی، یگانه مرجع عالی مشروعیت‌بخش به نظام و نیز اقدامات کارگزاران آن است؛ چنانچه به اعتقاد ایشان بدون همراهی و همدلی مردم با حاکمیت، استقرار و ادامه حیات آن نظام، امکانپذیر نخواهد بود.

در بینش والای امام(ره) خطر تحجر و ارتجاع از جمله ویرانگرترین خطراتی است که از درون، اسلام و جامعه اسلامی را تهدید می‌کند و هشدار مدام و صریح و درد آلود ایشان، بیانگر حساسیت بجای ایشان نسبت به این موضوع است. در اندیشه امام، خطر متحجران و واپسگرایان خطری جدی است و بر این اساس اسلام ناب محمدی را در مقابل اسلام متحجرانه و اسلام امریکایی مطرح می‌کنند. امام در این راه شجاعانه بر بینشی نو تأکید دارند که مرز میان معرفت شناسی و مشی سیاسی او را با دیگران شفاف می‌کند.

اندیشه سیاسی امام و راهی که او گشود، جانمایه تحرک نه تنها در ایران که در جهان اسلام و جهان‌های دیگر شد. چنان که هر اندیشه منصفی آن را ورای هر نقد و ستایشی، در کانون دگرگونی‌های ایران معاصر جای خواهد داد.

آنچه گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی را از دیگر گفتمان‌های سیاسی اسلامگرایان معاصر متمایز می‌کند، برخورداری توأمان گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی از سه رویکرد گفتمان انقلابی، گفتمان اصلاحی و گفتمان اخلاقی است؛ بدین سبب نگرش سیاسی ایشان به دور از تحجر، افراط و خشونت‌گرایی است و در همه مراحل مبارزه و رویکرد انقلابی، عنصر اخلاق و حفظ چارچوب‌های آن را لازم و ضروری می‌داند. گفتــمان انــــــقلابی امام خمینی(ره) با برخورداری از عناصری چون عقلانیت و اعتدال و نیز تأکید فراوان بر اهمیت مفاهیمی چون کرامت انسانی و حقوق بشر، هیچ نسبتی با افراط‌گرایی و رادیکالیسم نداشته و ندارد. سیره عملی امام خمینی(ره)، راه استقلال و آزادی را فراروی دیدگان بشریت گشود و رهبر معظم انقلاب نیز به شایستگی مقوم این مسیر و راه پر افتخار هستند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس