گروه سیاسی مشرق - روزنامهها
و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و
اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید
همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت
ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور
با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
جهاد کبیر در افق دولت دوازدهم
محمد ایمانی در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
1- اتفاقاتی مانند انتخابات، جزو هیجانانگیزترین بخشهای سیاست است و چون نتایج آن را زود میتوان مشاهده کرد، بسیاری را دنبال خود میکشاند؛ از چپ تا راست، از مدعی اصلاحطلبی تا اصولگرایی. به همین دلیل فصل انتخابات - که غالبا هر سال هست - فصل رونق و طمطراق سیاست است. اما آیا تکلیف نیروهای انقلابی و حزباللهی نیز همین است که رونق و رکود فعالیتشان مانند برخی حرفهایهای سیاست، معطوف به سررسید یا سپری شدن ایام انتخابات شود؟ یا تکلیف دیگر و مهمتری متوجه آنهاست که انتخابات را - با همه اهمیتی که دارد - باید فرع بر آن مسئولیت مهمتر دید؟! اگر مثلا انتخابات ریاست جمهوری 96 مهم است، آیا باید متوقف در اسامی نامزدها شد؟
2- انتخابات، اگر برایش زحمت بکشید، مانند کاشتن سبزی است. اگر سبزی خوردن ظرف چند روز عمل میآید، انتخابات نیز نهایتا چند ماه کار و زحمت میبرد. اما کار عمیق و زیرساختی فرهنگی در عرصه افکارعمومی، مانند کاشتن و داشتن نخل یا درخت گردو است که گاه یک دهه حوصله میطلبد. کارهای زود بازده و پرطمطراق و پرعنوان سیاسی معمولا دیده میشوند، به چشم میآیند و نسبتا زود به ثمر مینشینند حال آن که کارهای ماندگار فرهنگی، دیر به بازدهی میرسند، کم جلوهاند و در نگاه ظاهراندیشان دیده نمیشوند. اینجا مرز باریکی میان «ایمان به غیب» و «صبر مومنانه» با «نگاه ماتریالیستی» وجود دارد. کاری که امام موسیصدر و شهید مصطفی چمران با گمنامی تمام در جنوب لبنان کردند، در زمان خود هیچ به چشم نیامد و با حوصلههای معمول جور درنمیآید اما امروز ثمره مبارک آن مجاهدت بیهیاهو نه فقط در لبنان بلکه به عنوان سمبل مقاومت و پیروزی (حزبالله) در چهارگوشه منطقه میدرخشد.
3- سیاستزدگی، انتخاباتزدگی و نامزدبازی بدون اولویت قائل شدن به موضوع افکارعمومی و حیات اجتماعی مردم، مانند جاده کشیدن بدون زیرسازی است. زیرسازی یک جاده و کوبیدن و محکم کردن آن چندین برابر آسفالت ریختن زمان میبرد و پیمانکارانی که بدون زیرسازی، آسفالت میریزند، خلاف قاعده عمل میکنند. چند ماه بعد هم، دل و روده بیرون زده همین جاده، اعتبار آنها را به چالش میگیرد. (چیزی مانند وعدههای روی زمین مانده دولت فعلی). اگر افکار عمومی درست و بر مبنای شعارهای ناب انقلاب پرورده شد، 80 -90 درصد راه سیاست و انتخابات در جمهوری اسلامی به درستی پیموده شده و آن وقت ریاست این یا آن نامزد چندان تفاوتی نمیکند، اما اگر روح ژرفاندیشی و حریّت و مطالبهگری اصول و آرمانها از افکارعمومی سلب شود، بهترین نامزدها نیز در پیمودن مسیر دچار مشکل خواهند شد تا چه رسد به انتخاب ناصالحان.
4- خلاصه چند رهنمود اخیر رهبر معظم انقلاب درباره «جهاد کبیر»، اهمیت نه گفتن به استکبار (عدم تبعیت از او) به واسطه تبیین درست واقعیتها برای افکارعمومی و مطالبه «پیشرفت و اقتدار ملی» از مسئولان و دستگاهها، به عنوان ابزار و ضرورت نه گفتن به دشمن است. ایشان درباره ویژگی جهاد کبیر فرمودند؛ «این جهاد هوشمندی لازم دارد، این جهاد اخلاص لازم دارد. این جهاد، مثل جهاد نظامی نیست که کسانی در آنجا بدرخشند و چه شهیدشان، چه زندهشان و چه جانبازشان مثل قهرمان نشان داده بشوند... این جهادی است که ممکن است کسی خیلی هم زحمت بکشد اما چهره او را هیچکس نشناسد؛ اخلاص لازم دارد این جهاد». (3 خرداد، دانشگاه امام حسین علیهالسلام).
5- شبیه همین مضمون را معظمله 26 خرداد 91 در دیدار خانواده و همسنگران مرحوم حاجعبدالله والی (ره) فرمودند «... بعد از انقلاب، یک مرد جوان انقلابی پا میشود میرود آنجا ]بشاگرد[ همه دلبستگیهایش را از شهر و خانه و زندگی به مرکز مأموریت منتقل میکند... شما رفتید بیسروصدا مشغول خدمت شدید، نه جایی ثبت کردید، نه جایی تابلو زدید. بعضیها هستند هر کاری میخواهند بکنند، قبل از اینکه کار انجام بگیرد، تابلویش را میزنند! مدتها تابلو آنجاست، هیچ کاری هم انجام نگرفته. بعضیها هم نه، کار انجام میدهند، هیچ تابلویی هم ندارد. کار مرحوم حاج عبدالله والی و شماها از این نوع دوم است، یعنی بیتابلو رفتید و برای خدا کار واقعی کردید، اینها خیلی با ارزش است. بدانید این جورکارهای بی سر و صدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست میکند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر میگذارد، مثل سیمانی که در یک بنایی تزریق کنند و آن را مستحکم کنند. با انجام این جور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم میشود بدون اینکه کسی بفهمد. یعنی وقتی در گوشه و کنار کشور در بین مردم کسانی هستند که کار را برای خدا میکنند، دنبال هیاهو و جلب نظر این و تحسین آن نیستند، یکی از خواصش این است که اصلاً خود این، بنا را مستحکم میکند، مثل روحی که در یک کالبدی بدمند».
6- مطالبه اصول انقلاب و عناصر اقتدار و پیشرفت از دستگاههای مختلف به ویژه دولت در کنار تمهید زیرساختی «دولت دوازدهم» میتواند یک اولویت مهم برای همه نیروهای انقلاب باشد، مشروط بر آن که این مطالبه، عمومی و اجتماعی شود.به تعبیر رهبر انقلاب« وقتی یک گفتمانی در افکار عمومی شکل بگیرد، مسئولان اجرایی را به دنبال خود میکشاند.» طیف سیاسی متزلزلی که امروز عار نمیبیند استقلال کشور (آزادی در مقیاس یک ملت) را به حراج بگذارد، همان طیفی است که از دو دهه پیش به بهانه شعارهای «آزادی و اصلاحات و دموکراسی و حقوق شهروندی»، اصل راهبردی «عدالت» را سر برید و امروز در حالی ادعا میکند آزادی (اباحهگری) را به ارمغان آورده، که اگر موفق شود، یک ملت را به اسارت دشمن میکشاند. در مجال این ستون نمیگنجد که همه اعترافات طیف «همجُ رُعاع - حزب باد» (کلمه قصار 147 نهجالبلاغه) در این زمینه ذکر شود. تاجزاده 28 تیر 82 به روزنامه ایران گفته بود، «در دوره اول انقلاب، گفتمان غالب، متأثر از نظام دو قطبی بود و مبارزه با امپریالیسم و عدالتطلبی حرف اول را میزد، ولی اکنون گفتمان جهانی عوض شده و دوره دفاع از اصلاحات و دموکراسی و حقوق شهروندی است».
محسن آرمین در همین راستا 25 خرداد 81 در مصاحبه با ایسنا تصریح کرد «گفتمان حاکم در شرایط انقلاب، عدالت بود و اصلیترین چالشها و آرایش نیروهای سیاسی حول محور عدالت شکل میگرفت... اگر فضای کشور مجدداً به گونهای شود که عدالت گفتمان اصلی شود، نیروهای انقلابی که بدنه اصلی جریان اصلاحی را تشکیل میدهند، دیدگاههای عدالتخواهانه خود را اعلام خواهند کرد]!![ البته این سخن به معنای آن نیست که تمام نیروهای جبهه اصلاحطلبان معتقد به عدالت هستند؛ از جریان معروف به راست مدرن و تکنوکرات در این جبهه حضور دارند تا نیروهایی که پیشینه و سابقه چپ دارند» بر همین سیاق علی شکوریراد 6 مهر 82 به روزنامه مردمسالاری گفت «انقلاب اسلامی در زمانی اتفاق افتاد که گفتمان سوسیالیستی در جهان عهدهدار و پرچمدار انقلاب بود و حتی انقلاب و قانون اساسی ما تحت تأثیر گفتمان سوسیالیستی قرار داشت]![ ... فروپاشی شوروی نقطه پایانی بود برای این قضیه و آن دیدگاه اقتصادی که بلوک شرق را اداره میکرد، سپر انداخت در برابر دیدگاه اقتصادی سرمایهداری... طبیعتاً وقتی این گفتمان سوسیالیستی فروکش کرد و گفتمان آزادسازی اقتصادی مطرح شد، اقتضای زمان این بود که تجدیدنظرهایی صورت بگیرد»! چنین رویکرد پردامنهای در حقیقت یک عوامفریبی تمامعیار و موجسواری مبتنی بر موجسازی دشمن است.
7- تبیین هویت حزب بادیها و نشان دادن نقش آنان در «تضعیف کشور» و «بردن مملکت به سمت دریوزگی بیگانگان» یک اولویت مهم ملی برای همه آنهایی است که دل گرو اسلام و انقلاب و ایران دارند. باید تناقض این جماعت در لاف آزادی زدن و در عین حال قربانی کردن استقلال کشور (آزادی در تراز ملی و جهانی) برای مردم روشن شود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت. اینکه بعضی در زبان یا شعار دنبال آزادیهای فردی باشند اما علیه استقلال کشور حرف بزنند این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردی اشخاص محترم باشد اما آزادی یک ملت در مقابل تحریمهای مخالفان و بیگانگان محترم نباشد؟!».(14 خرداد 94، حرم مطهر حضرت امام-ره)
8- انتخابات، نامزد جریان حزباللهی و دولت دوازدهم، فرع بر موضوع ترویج گفتمان انقلاب است. برای این مسئولیت، تجدید سازمان و کادرسازی و برنامهریزی و مدلسازی و رویکرد تیمی (نه ستارهای شخص محور) ضرورت دارد. مجاری ارتباطات سازمانی و ارتباط با افکار عمومی را باید لایروبی کرد. اگر 60 درصد ظرفیت تولید اقتصادی در کشور معطل باشد که باید راهاندازی مجدد شود، در همین حدود، ظرفیتهای سازمانی و فرهنگی و ارتباطی در اختیار جریان حزباللهی معطل و راکد مانده است که احیای آن متوقف به اقدام و عمل برآمده از امید و ایمان است. توقف در اشخاص یا حلقههای خاص، ناخواسته به فرقهسازی و محروم شدن از انبوه ظرفیتهای در خدمت انقلاب و نظام میشود. تصمیمسازان و تصمیمگیران در میان نیروهای انقلابی حق ندارند به اشخاص خاص محدود بمانند و اسباب کمانگیزگی در بدنه را فراهم کنند.
9- دولت دوازدهم مسئولیتهای مختلفی برعهده دارد که محصول بدعملی روسای دولتهای یازدهم و دهم است. کمکاری موجود در حوزههای اقتصادی و فرهنگی، زحمت دولت آینده را دو چندان میکند. به اینها علاوه کنید جبهه رسانهای هم افق با دشمن را که پس از شروع دور تازه تحریمها در سال 90، در خدمت فشار دشمن علیه دولت وقت عمل کرد و به تورم اقتصادی دامن زد. پیروزی در انتخابات بدون چارهاندیشی برای «شبیخون از تنگه رسانه»، اقدامی نیمهکاره است. با این اوصاف رئیس دولت دوازدهم قبل از هر چیز باید فردی «مسئولیتشناس» و برآمده از تعامل جمعی حزب اللهی و مبتنی بر اقدام «تیمی» سازمان یافته - معطوف به راهبرد جهاد کبیر در حوزه اقتصاد و فرهنگ و سیاست - باشد. آنها که اصالتا دنبال ستاره بازی و ستارهپرستی هستند و به برنامه و راهبرد جمعی اصالت نمیدهند، برای دولت کارآمد و مسئول تدارک نمیکنند. منطق رفتار شب امتحانی را باید کنار گذاشت و برای عبور از اضطرار زدگی و ناچاری، از همین حال رنج برد و تدارک کرد؛ حتی اگر زمانبر باشد. باید از گفتمان و مدل و تیم به شخص رسید، نه اینکه کار را کنترات سپرد و بعد دنبالش دوید. قدم را باید استوار برداشت؛ به تعبیر پیامبراعظم(ص) «رحمت خداوند بر کسی که کار را محکم و استوار انجام داد.»
موهومات ذهن سیاستمدار بازنده
آرمان علوی در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
«اشعب»، در تاریخ عرب مردی گول و بذلهگو بوده که در سده اول یا دوم قمری میزیسته است. اشعب را از شدت طمعورزی، «اشعب طماع» لقب داده بودند. این حکایت معروف درباره اشعب بر سر زبانهاست که روزی در معابر، کودکان دورش را گرفتند و به آزارش مشغول شدند. اشعب فریاد زد: «وای بر شما که دامن من گرفتهاید، حال آنکه در خانه فلان ثروتمند حلوای نذری میدهند»؛ اطفال که اشعب را رها کردند و به سمت خانه ثروتمند کذا رفتند، اشعب را هم طمع در دل افتاد که «مبادا واقعا حلوا بدهند و من از آن محروم شوم؟!» خود نیز به سمت خانهای که کودکان را به سویش فرستاده بود روان شد.
رفتار «اشعب طماعگون» در میان کنشگران سیاسی نیز به کرات مشاهده شده و میشود. گاه دروغ یا تحلیلی که امید به صحتش داریم اما از واقعیت آن مطمئن نیستیم، به عنوان یک «واقعیت مسلم» عنوان میشود و خود سیاستمدار یا جریان سیاسی هم این ادعا را باور میکنند. این کار دلایل مختلفی دارد. گاه برای منسجم کردن جبهه خودی و دلگرم کردن آنهاست و گاه برای مقهور کردن جبهه مقابل، گاه به منظور ایجاد یک پروپاگاندای رسانهای و فریب افکار عمومی و زمانی به دلیل دیگر....
اعلام زودهنگام پیروزی قطعی در شب برگزاری انتخابات، اعلام پیروزی در کل کشور بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس در تهران و در حالی که دور دوم انتخابات باقی مانده است و پیروزی لیستی را که حاضرینش مواضع و گرایشهای متفاوتی با سرلیست دارند پیروزی جریانی خاص قلمداد کردن، همه مصادیقی از رفتار براساس حدس، گمانه و فریب و قطعی پنداشتن اطلاعات نادرست است.
اینگونه کنش و واکنش سیاسی، در بازیگران میدان سیاست «توهم پیروزی» پدید میآورد. حالتی وهمگرایانه و به دور از واقعبینی که سیاستورز و هوادارانش میپندارند پیروز عرصه انتخابات شدهاند و قدرت را قبضه کردهاند. حتی ممکن است کنشگر سیاسی خود توهم پیروزی نداشته باشد، اما به دلیل عمل کردن و وعده دادن براساس اطلاعاتی که اساسی در جهان واقع ندارند، چنان وانمود میکند که پیروز است و این توهم را در هوادارانش ایجاد میکند.
اما با اعلام نتیجه رسمی انتخابات یا وقایعی مانند انتخابات درون پارلمانی برای تعیین هیاترئیسه، وزن واقعی جریان مدعی پیروزی نمایان میشود. در این حالت کنشگر سیاسی 3 راه پیش رو دارد:
1- پذیرش شکست: البته این کار میتواند به معنای پایان حیات سیاسی شخص یا جریان مدعی پیروزی نیز باشد. پذیرش شکست نشاندهنده ناآگاهی و ناتوانی فردی است که مدعی پیروزی قطعی بوده و چنین فردی در نظر هیچکس شایستگی سردمداری عرصه سیاست را ندارد. پذیرش شکست میتواند به یأس مطلق و محو شدن بدنه اجتماعی هوادار شخص یا جریان مدعی پیروزی نیز بینجامد.
2- فرافکنی: مدعی پیروزی، تاب پذیرش شکست در برابر هواداران و افکار عمومی را ندارد و به ناچار اقدام به فرافکنی میکند. نتیجه رسمی انتخابات یا شکست در کسب ریاست پارلمان را معلول عملکرد شورای نگهبان، انزوای رسانهای، محدودیتهای خارجی، فریبکاری طرف مقابل و امثالهم میداند و به این مساله که ادعای پیروزی قبلی، بهرغم وجود همه این موارد و با اطلاع از آنها بوده است، بیتوجهی میکند. در این وضعیت مدعی پیروزی با فاصله گرفتن از استدلالات و بحثهای منطقی و با احساسی و رادیکالی کردن فضا، در عین سعی بر فراموش کردن ادعاهای قبلی مبنی بر پیروزی، تلاش میکند پیروزی طرف مقابل را نیز مخدوش کند. حذف آرشیو شمارههایی از روزنامهها که به ادعای پیروزی در انتخابات پرداخته بودند و تیترهای اخیر همین روزنامهها که به اظهار ناراحتی و خشم میپردازند از انتخاب شخصی به ریاست مجلس خبرگان که در تهران شانزدهم شده و در نظر نمایندگان سراسر کشور شایسته ریاست تشخیص داده شده است، موید این مطلب است.
3- مقابله خارج از قواعد بازی: اما خطرناکترین سناریوی پیش رو، زمانی است که «توهم پیروزی» با «توهم قدرت» همراه میشود. مدعی پیروزی که امروز شکستش- یا حداقل پیروز نشدنش- آشکار شده، با نپذیرفتن شکست، ممکن است حتی زمین و قاعده بازی را هم تغییر دهد. معمولا هم در این راه از هیچ کاری ابایی ندارد. گفته شد آشکار شدن شکست کسی که مدعی پیروزی قطعی و قاطع در انتخابات است، چیزی برای از دست دادن برای این شخص یا جریان باقی نمیگذارد. ادعای تقلب، تدلیس و مهندسی در انتخابات، زیر سوال بردن اصل و اساس انتخابات و پیشنهاد دادن راههای جایگزین برای سهم گرفتن در قدرت، کنار کشیدن از رقابت مستقیم در انتخاب ریاست مجلس و حمایت از دیگر جریانها و اشخاص از جمله راههایی است که مدعی پیروزی در همین انتخابات پیش روی خود میبیند.
البته جای امیدواری است که با شکست پروژه زیر میز انتخابات زدن در سال 88، این ابزار برای همیشه از دسترس خارج شود.
در ادبیات عرب حکایتی هست که:
از اشعب پرسیدند: طمع تو تا چه حد است؟ گفت تا حدی که از هر خانهای که دودی برآید، گمان برم برای من طعامی میسازند، پس به آن گمان برخیزم و هر نانپارهخشکی که دارم پیش آورم و در هم شکنم و منتظر بنشینم که در آن شوربا که برسد اشکنه خواهم کرد، چون انتظار بسیار برم و اثری ظاهر نشود، آن نان پارهها در آب آغشته کنم و بخورم.
امیدواریم هیچگاه هیچ شخص یا جریانی، براساس حدس و گمان و اطلاعات نادرست، امید و ناامیدی نیافریند و جامعه را ملتهب نکند، اگر نیز چنین نشد، امیدواریم چون حکایت اشعب، هر مدعی پیروزی که نادرستی ادعایش و ناممکن بودن آنچه به آن طمع داشته آشکار شد، آز کوتاه کند و به آنچه دارد، بسازد.
انتخابات هيات رئيسه شگفتي نبود!
صادق زيباكلام در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:
بعد از مشخص شدن نتايج انتخابات مجلس دو ديدگاه در ميان اصلاحطلبان نسبت به انتخابات هفتم اسفند ۹۵ به وجود آمد. ديدگاه نخست كه در اكثريت قرار داشت، براي كانديداتوري آقاي محمدرضاعارف در جايگاه رياست مجلس تاكيد زيادي كرد كه استناد آنها بر كسب ۱۷۰ كرسي به وسيله ليست اميد در انتخابات بود اما نگارنده مقابل اين ديدگاه همواره تاكيد به عدم رقابت با علی لاريجاني داشتم. البته برخي از اصلاحطلبان نيز با این دیدگاه هم نظر بودند ولي شهامت ابراز آن را نداشتند؛ چرا كه موج و جريان ديدگاه اول نيرومند بود و آنها نيز نميخواستند در مقابل دوستان و هم طيفان سياسي خود ايستادگي كنند.
در نامه ام به دكتر عارف ضمن تاكيد بر عدم كانديداتوري ايشان براي رياست مجلس، اعلام كردم كه تابع نظر رهبري اصلاحات باشد و اگر اعتقاد به اين رقابت باشد آقاي محمد ضا عارف هم بايد وارد رقابت با آقاي علي لاريجاني شود. از ابتدا و بعد از مشخص شدن نتايج انتخابات هرچند عدهاي اعلام ميكردند كه دكتر عارف حداقل ۱۷۰ رأي دارد ولي آن ميزان مقداري متورم بود، زيرا فراكسيون اميد بيش از ۱۰۵ تا ۱۰۷ رأي نداشت و همين تعداد هم به عارف رأي دادند. آنچه باعث خود بزرگ بيني اصلاحطلبان شده بود، تعداد كرسيهاي به دست آمده توسط ليست اميد بود.
اما ليست اميد از سه جريان تشكيلشده بود؛ يك جريان اصلاحطلباني بودند كه شناسنامهدار وارد شدند اما شناسنامه آنها رنگ پریده بود. گروه دوم كه در ليست اميد بودند اصولگرايان معتدلي بودند كه به دليل عدم وجود كانديداي اصلاحطلب، از مردم درخواست شد به آنها رأي دهند و گروه سوم حاضر در ليست اميد، افراد جوان تحصيلكرده بودند كه با حمايت اصلاحطلبان به مجلس راه يافتند. بايد نسبت به اين گروه سوم اميدوار بود كه ظرف سالهاي آينده به كادر اصلی اصلاحات تبديل شوند. به يقين اصلاحطلبان اين نظر را نداشتند كه اين دسته افراد به نماينده اصلاحطلب تبديل ميشوند.
اتفاقا نويسنده اين قلم از ابتدا اعلام كرده بود كه برخی از افراد دسته سوم اگر به مجلس راه يابند احتمالا به الهه راستگوها تبديل خواهند شد و به سمت عارف نخواهند آمد، زيرا ميدانند كه قدرت در دست اصولگرايان است و اصلاحطلبان سهمي از قدرت ندارند كه به آنها ببخشند. بنابراين از ابتدا نبايد اعتقادي به چرخش اين افراد به سمت آقاي عارف پيدا ميكرديم، هر چند اگر ۲۰ نفر از اين ۷۰ نفر به علي مطهري تبدیل شوند نشان ميدهد كه اصلاحات توانسته به خوبي روی افراد سرمايهگذاري كند. زماني كه ما آنها را اصولگراي معتدل ميدانيم چرا بايد انتظار داشته باشيم كه به علي لاريجاني رأي ندهد. درصورتيكه تندروها در قم به لاريجاني اصولگرا حمله كرده و اعتداليون جريان اصولگرا با اين رفتارها مخالف هستند. نتيجه انتخابات هياترئيسه شگفتي نداشت، حتي اگر عارف كمتر از ۱۰۰رأي به دست ميآورد باز هم انتظار آن وجود داشت و اين تعداد رأي بيش از آنچه بود كه انتظار ميرفت.
مجلس دهم؛ پایان تحلیلهای کاغذی، آغاز مأموریتهای واقعی
علیرضاقربانی در سرمقاله امروز روزنامه خراسان نوشت:
یکشنبه 12 اردیبهشت سال جاری، دو روز بعد از مرحله دوم انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، مثل فردای هفتم اسفند 94، بسیاری از روزنامههای کشور با برجستهسازی پیروزی جناح منتسب به خود و ترسیم نمودارهای گرافیکی در صفحه اول سهم جناح خود را تا هفتاد درصد و سهم رقیب را به 25 درصد محدود ساختند.
با اینهمه کسانی هم چشم به گذر ایام سپردند تا واقعیت از پس برداشتها و تبلیغات نمایان شود و همه گمانه ها در ترازوی یک اقدام عملی موردسنجش واقع شود و خیلی نگذشت که چنین هم شد و در ساعات اولیه روز نهم خرداد آرایش سیاسی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی آشکارشده و سهم اصولگرایان از 12 عضو هیئترئیسه به 9 نفر رسید و ائتلاف امید نیز توانستند سه نفر از اعضای خود را به این جمع اضافه کنند.
بدون تردید اتفاقی که در نهم خرداد در بهارستان رخ داد را نمیتوان با آنچه در چند ماه گذشته بر صفحه اول بعضی روزنامهها نشست، متناسب دانست. اما هرچه بود اکنون فصلی جدید آغازشده و منطقی آن است که با فضای هیجانی انتخابات خداحافظی کرد.
مجلس دهم صرفنظر از اظهارنظر قطعی درباره ترکیب سیاسی آن و برجستهسازی سهم هریک از جناحهای سیاسی که چندان هم پوشیده یا حتی مهم نیست، باید وارد فضای کار و فعالیت معمول خود شود. اکنون مسابقه انتخابات تمامشده و رسانهها و فعالان سیاسی پشت پرده آن باید به نمایندگان ملت اجازه دهند که به کار اصلی خودشان برسند. مأموریتی که در کنار وظیفه عام قانونگذاری و نظارت، با پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی و تعیین اولویتهای فوری آن یعنی «اقتصاد مقاومتی» و «فرهنگ اسلامی» دستور کار ویژهای هم برای آن تعیینشده است.
بدیهی است فراکسیون اکثریت مجلس که عنوان «فراکسیون ولایت» را برای خود انتخاب کرده است، در کنار فراکسیون «امید» باید اولویتهای تعیینشده توسط رهبری انقلاب را در دستور کار فوری خویش قرار داده و برای برونرفت از مشکلات جاری کشور، قوه مجریه را هم به این سمت سوق دهند و دولت محترم هم باید به خواست اکثریت جامعه که در مجلس شورای اسلامی نمود یافته است تن داده و از ظرفیتهای مجلس برای غلبه بر مشکلات استفاده کند. مخصوصاً آن که آقای عارف رئیس فراکسیون اقلیت مجلس نیز در اولین اظهارنظر خود بعد از انتخاب هیئت رئیسه در اقدامی شایسته تقدیر اولویت خود را اقتصاد مقاومتی اعلام کرد.
مسئله پنهانی نیست که دولت یازدهم به خاطر تمرکز بیشازاندازه بر حوزه سیاست خارجی و چشم دوختن به معجزه برجام، فرصتی برای فعالسازی ظرفیتهای داخلی اقتصاد پیدا نکرده و نمیتوان برای آن کارنامه موفقی ترسیم کرد و همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها تأکید کردهاند، چاره مشکلات ناشی از تحریمهای ظالمانه، نه در امید بستن صرف به سرمایهگذاری نامطمئن خارجی، که در نگاه به داخل و تقویت اقتصاد مقاومتی است و مجلس دهم چه در قالب تصویب طرحها و لوایح مرتبط و چه با استفاده از حق نظارت خود میتواند کلیدی برای باز کردن قفل مشکلات اقتصادی بهویژه رکود سنگین حاکم بر اقتصاد کشور فراهم کند.
از طرفی طی سال های اخیر کم توجهی نهادها و سازمان ها و بخصوص مسئولان دولتی به حوزه ترویج فرهنگ اسلامی هم پسرفتهای غیرقابل جبرانی بر جای گذاشته است که علاوه بر مسائل جاری و روزمره به بعضی زیربناهای فرهنگی چون اعتمادبهنفس عمومی آسیب رسانده و یا باعث ترویج فرهنگ غربگرایی و رواج اشرافیگری شده است.
متأسفانه مجلس اصولگرای دوره نهم چه در تصویب قوانین و چه در حوزه نظارتی بهویژه نظارت بر عملکرد فرهنگی دولتهای دهم و یازدهم عملکرد قابل دفاعی را به ثبت نرسانده است و این مجلس دهم است که با نصبالعین قرار دادن پیام رهبر انقلاب، بدون کشانده شدن ماجرا به عرصه درگیریهای سیاسی و جناحی، میتواند جلوی ادامه این ماجرا را گرفته و فکری به حال فرهنگ کشور و اصلاح رویکرد فرهنگی دولت کند.
ماجرای اجرای برجام و خلف وعده طرفهای خارجی این قرارداد که تقریباً همه ظرفیتهای کشور در سه سال گذشته را معطل خود کرده است، بیشتر از هر زمان دیگری از فزونخواهی و زیادهطلبی جبهه استکبار و در رأس آن شیطان بزرگ آمریکا پرده برداشته است. حالا نوبت نمایندگان مجلس دهم است که با پشتوانه عظیم رأی ملت، باید به پشتیبانی دولت برای درخواست اجرای کامل و بیکموکاست تعهدات طرف مقابل در برجام اقدام کرده و به نمایندگی از ملت مقاوم ایران، به تعبیر امام جامعه اسلامی «مجلس را سنگری استوار در برابر افزونخواهی گستاخانه استکبار» بسازند.
آرايش پارلمان فراكسيوني
جواد دليري در سرمقاله امروز روزنامه اعتماد نوشت:
سابقه تشكيل و تنوع فراكسيونى در تاريخ پارلمانهاى ايران، سابقهاى دوردست و ديرپاست. هر قدر جامعه سياسى ايران در غياب فرهنگ سياسى مدرن، در الفت و آشتى با مقوله تحزب و تكثر سياسى گرفتار تنگنا و كاستى بوده است پارلمانهاى ايران در بطن خود گروهها و گرايشهاى متنوعى را بروز دادهاند.
قهرا در جامعهاى كه به آداب سياست مدرن، مزين است صحن پارلمان، رونوشت و روگرفتى از صحنه جامعه خواهد بود. اما آفت توسعهنيافتگى سياسى در ايران، ميان صحن پارلمان و صحنه اجتماع، فاصلهاى انداخته است كه يكى از نشانهها و شاخصهاى آن، عدم تكثر سياسى در جامعه و وجود تكثر فراكسيونى در پارلمان است. به اين اعتبار از آغاز تولد نهاد پارلمان در ايران، فراكسيونهاى مختلف در آن شكل گرفت. اما با وجود اين تنوع در تركيب فراكسيونى مجالس، معمولا و نوعا يكى دو فراكسيون، وجهه و جلوه اصلى را در نقشآفرينى داشتهاند.
از اين زاويه انتخابات هياترييسه پارلمان دهم پيامهاي روشن و مشخصي دارد:
١- ١٠٣راي به محمدرضا عارف بيترديد راي واقعي، متعهدانه و ارزشمند منتخبان وفادار و متعهد فهرست اميد است. اين راي منتخباني بود كه حتي با وجود اينكه (شايد برخي از آنها) مديريت لاريجاني را بر عارف ترجيح دادند، به تصميم فراكسيوني وفادار ماندند. اين رفتار فراكسيوني قابل تحسين و سرمايه ارزشمند براي مردماني است كه روز هفتم اسفند پاي صندوقهاي راي رفتند تا «نه به افراط» بگويند و «اعتدال» را برگزينند.
شايد گروهي از تحليلگران اصولگرا يا نزديك به دلواپسان علاقهمند باشند راي عارف را به باخت و شكست كل جريان اصلاحات و اعتدال بكشانند كه قطعا يك روند انحرافي و تبليغاتي خواهد بود چرا كه ميان راي نايبرييس اول كه نامزد فراكسيون اميد بود (مسعود پزشكيان) با راي علي لاريجاني تنها ٢٤ كرسي فاصله وجود داشت و حتي فاصله راي دو دبير برگزيده هياترييسه و عضو فراكسيون اميد (عثماني و حسينزاده) و نيز نامزد ديگر نواب رييس (مطهري كه البته راي نياورد) با آراي رييس منتخب تنها ٣٥ راي فاصله بود.
اين نشان ميدهد راي واقعي فراكسيون اميد حدود ١٣٠تا ١٤٠ راي در مجلس دهم است و راي هواداران آقاي لاريجاني و اصولگريان و جبهه پايداريها (همگي با هم) نيز حدود ١٤٠ تا ١٥٠ راي است و كرسيهاي ديگر نيز از آن آراي مستقلها است (حدود ٤٠ راي). يعني تركيب كلي دو طرف تا حدودي مساوي و نهايت در اين ميان حدود ٤٠ تن نيز هستند كه برحسب وضعيت سياسي و موقعيت فردي تصميم ميگيرند. ديگر اينكه فاصله آراي علي مطهري نامزد فراكسيون اميد (١٣٢) با آراي نايبرييس دوم نامزد فراكسيون اصولگريان (١٣٦) تنها ٤ راي است.
نكته جالبتر اينكه ١٠٣ نفر از ٢٧٩ نماينده به معاون اول دولت اصلاحات و ١٥٤ نفر از اين جمع به وزير بهداشت همان دولت(پزشكيان) كه در مجلس قبلي مواضع نزديك به علي مطهري اتخاذ ميكرد راي دادند. بنابراين مجلس دهم يك «مجلس فراكسيوني» خواهد بود كه آراي خاكستري و مستقل همراهيكننده خواهد بود و هيچ جرياني پيروز دايم آن نخواهد بود مگر آنكه جريان مستقل با آن همراهي كند. البته اينكه هر فراكسيون، نامزدان خود را معرفي كرد و همگان در صحن مجلس نيز بر آن پاي فشردند اقدامي قابل توجه است. در درون فراكسيونها هم اين رقابت بسيار جدي و روشن رخ داد و رقابتها به رفاقتها و تصميمات فراكسيوني ارجحيت يافت. همچون كنارهگيري الياس حضرتي به نفع پزشكيان و مطهري كه در نخستين گام قدم مهمي در انسجام فراكسيون اميد بود.
٢- اما در غياب فعاليت حزبى-تشكيلاتي چقدر مىتوان به وجود يك گرايش و جريان سياسى تحت عنوان «مستقل»ها اميدوار بود؟ برخى از صاحبنظران سياسى معتقدند زمانى مىتوان از فراكسيون مستقلهاى مجلس سخن گفت كه نظام انتخابات، متاثر از پذيرش تكثر اصولى در عرصه سياست و رقابت رسمى ميان احزاب و تشكلها باشد. در يك جامعه انقلابى با ويژگى پوپوليستي، جامعه به زودى و بلادرنگ به قطبى شدن شكافهاى اجتماعى دچار مىشود.
در وضعيت قطبى شدن فضاى سياست و اجتماع، دو قطب اصلى همه «بُرادههاى سياسى» را به جانب خود جذب مى كند و كمتر جايى براى نيروهاى مستقل يا جريان سوم باقى مىماند و لذا آنچه در صحن مجالس ايران تحت عنوان نيروهاى مستقل به چشم مىآيد فىالواقع از جنس توابع و فروع دو قطب اصلى هستند و خود به هيچ عنوان، جرياني مستقل به شمار نمىآيند. به اين اعتبار، مستقلها از سويى مىكوشند خود را در مظان و معرض فعاليت حزبى و جناحى قرار ندهند و از سوى ديگر مى كوشند استقلال خود را از جناحها و احزاب شاخص حفظ كنند.
اما استمداد از مكانيزمى سنتى براى فرآيندى مدرن چقدر با منطق و عقلانيت عجين است؟ آيا مىتوان به ميدان سياست مدرن ورود كرد اما به آداب و لوازم اين نوع سياست گردن ننهاد؟ در مجلس دهم و در نخستين آزمايش مستقلها كه حدود ٤٠ نفر برآورد ميشوند در موضوع رياست ميل به لاريجاني داشتند اما در ساير اركان هياترييسه به نظر ميرسد بيشتر به سوي طيف فراكسيون اميد متمايل بودهاند. شواهدى وجود دارد كه به اتكاى آنها مىتوان ادعا كرد كه مستقلهاى مجلس دهم، روايت تازهاى از فكر مستقل بودن را عرضه مىكنند كه هر كجا اعتدال حرف نخست را بزند آنجا محل تجمع اكثريت مجلس خواهد بود.
براين اساس رهبران فراكسيون اميد بايد يك استراتژي مدون براي جذب آراي اين طيف و همراهي آنان با خود ترسيم و تبيين كنند. اين شانس براي فراكسيون اميد وجود دارد كه باتوجه به اينكه بسياري از مستقلها در فهرست اميد بودهاند با رايزني و تبيين اهداف اعتدال گونه فراكسيون اميد و ثابت شدن اين موضوع كه همگي در طيفي به نام حاميان دولت قرار دارند جذب فراكسيون اميد شوند يا حداقل در بزنگاهها و تصميمات مهم با اين فراكسيون همراهي كنند. بايد در انتظار نشست و ديد كه مستقلهاى مجلس دهم به يارى اصولگريان ميانه رو مسلك خواهند رفت يا به كمك اصلاحطلبان و اصولگريان اعتدال منش خواهندشتافت؟
٣- يكي از تبليغاتي كه همواره پس از انتخابات هفتم اسفند در طيف رسانههاي اصولگرا دنبال ميشود اين است كه اصلاحطلبان در انتخابات پيروز نشدهاند، و همواره اعداد و ارقامي را نيز ملاك قرار ميدهند اما آنها هيچگاه به اين موضوع اشاره نكردهاند و علاقهمند هستند فراموش كنند بسياري از افرادي كه امروز حتي نامزد اصولگريان در هياترييسه بودهاند به واسطه فهرست اميد راهي مجلس شدهاند و اگر نام فهرست اميد را «تكرار نميكردند» امروز در مجلس شادمان نبودند.
اين مصادره به مطلوب كردن و جعل واقعيت، رفتاري دور از اخلاق سياسي كه فقط كافي است كه تحليلگران اصولگرا (كه بيشتر به طيف دلواپسان نزديكند) با واقعيت مجلس دهم و حذف نابرجاميان كنار بيايند و بپذيرند كه اكثريت مجلس دهم را اصلاحطلبان و اصولگريان معتدل و اعتداليون بر عهده دارند. البته اينان هماناني هستند كه در مجلس نهم بارها عليه علي لاريجاني قيام كردند و بارها اتهام دوپينگ و ديكتاتور و... به او سنجاق كردند، در قم عليه او شبنامه توزيع ميكردند وكار به جايي رسيد كه حتي نام علي لاريجاني را در ليست انتخاباتي خود قرار ندادند و آنقدر فشار وارد كردند كه او گفت مستقل ميآيد.
مخالفان ديروز لاريجاني امروز تبديل به موافقان او ميشوند. اين در حالي است كه مردم امروز لاريجاني را نه يك اصولگرا بلكه يك برجامي ميدانند و از چرايي چرخش ناگهاني اصولگرايان به سمت لاريجاني كاملا آگاهي دارند.
٤- فراموش نكردهايم كه اصولگرايان ناكام و رسانههايشان در انتخابات خرداد٩٢، آنگاه كه حسن روحاني رييسجمهور شده بود تا يك ماه مدعي بودند و تيتر ميزدند و تحليلسازي ميكردند كه روحاني يك اصولگراست تا رايدهندگان به روحاني با تصوير اصلاحطلبي را مأيوس كنند اما حالا تمام تلاششان بر اين است كه دوران رياستجمهوري او را يكدورهاي كنند و حالا بازهم همان حرفها و تيترها را درباره علي لاريجاني ميگويند كه با نيم نگاهي به روابط سرد و انشقاق پيشا انتخاباتي آنان و لاريجاني، تعجب برانگيز است. از سوي ديگر فراكسيون اميد اينك بايد برخود ببالد كه در ابتداي مجلس تكليف «غيرمتعهدها» روشن شد.
هرچند اخلاق سياسي حكم ميكرد اين افراد در تصميمات فراكسيوني مطابق رفتار حرفهاي و قابل پسنديده علي مطهري عمل ميكردند اما با رفتار غيرفراكسيونيشان، مرزهايشان را همين ابتداي كار مجلس با «اميدان واقعي» به نمايش گذاشتند.
اين رفتار در حالي است كه علي مطهري را كه نميتوان اصلاحطلب ناميد (هرچند كه از نظر نگارنده از بسياري از اصلاحطلبان اصلاحطلبتر است) به رفتار فراكسيوني پايبند بود. مطهري هر چند بااختلاف تنها چهار راي از نايبرييسي جا ماند اما بيترديد او پيروز ميدان بازيهاي فراكسيوني جرياني مجلس بود. اينك ميتوان براي او بيشتر تلاش كرد تا در هياترييسه دايمي جايگاه بهتري يابد و البته ميتواند (و بهتر نيز است) كه در كف پارلمان باشد، چه آنكه نشان داده و اثبات كرده كه آنجا بيشتر و مناسبتر ميتواند از حق و حقيقت و آرمان و خواسته موكلان خود دفاع كند، بازي سياست در ايران تمام ناشدني است.
هرچند رقابت جاي خود را به رفاقت داد و دست تبريك عارف به لاريجاني نمادي از يك رفاقت و يك انسجام اعتدالي - پارلماني شد. بايد منتظر ماند و ديد نابرجاميان (برجام ستيزان و برجام گريزان) با بازي اعتدالي مجلس چگونه برخورد ميكنند ؟بايد منتظر ماند و ديد وقتي طرح و لايحه و مصوبهاي در صحن بيايد كه مطابق ميل نابرجاميان نباشد چه اتفاقاتي رخ ميدهد؟ آن وقت است كه اعداد از پيروزي و شكست سخن ميگويند كه چه خوش گفت لسانالغيب شيرازي كه:
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد
نقطه سیاه دیگر در پرونده آل سعود
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی می خوانید:
سازمان حج و زیارت در بیانیهای رسمی از محروم شدن هموطنان زائران ایرانی خانه خدا برای حج تمتع در سال جاری خبر داد. این بیانیه پس از انقضای مهلتی صادر شد که در پایان دور دوم مذاکرات میان مقامات سازمان حج و زیارت و دولت سعودی برای اعلام موضع نهائی عربستان تعیین شده بود.
بدین ترتیب یکبار دیگر مقامات عربستان با توسل به انواع شیوهها برای کارشکنی در امر حج، حق شرعی برگزاری حج را از مردم ایران سلب کردند و با تلاش در این زمینه مرتکب ظلم بزرگی علیه این ملت مسلمان شدند. در این مقوله ملت ایران مظلوم واقع شده و علیرغم آنکه صبر و انتظاری طولانی از خود نشان داد ولی در نهایت نیز به خاطر رفتار کینهتوزانه مقامات ریاض، از حق شرعی خود محروم شد.
جای تعجب است که آل سعود با در پیش گرفتن رفتارهای غیراصولی که تحت هیچ شرایطی قابل توجیه و پذیرش نیست، چهرهای نامطلوب را از خود به تصویر کشیده است.
حج یکی از واجبات شرعی است و مسلمانان از سراسر جهان با اشتیاق فراوان برای اجرای این دستور الهی به سرزمین وحی سفر میکنند و رنج سفر را به جان و دل خریدارند. ایکاش آل سعود هم با درک مسئولیتهای تعطیل ناپذیر خود برای همراهی و هماهنگی با زائران خانه خدا به وظیفه خود عمل میکرد. حوادث تلخ و تاسف بار سالیان مختلف در طول برگزاری مراسم حج از جمله فاجعه خونین منا، تمامی زائران خانه خدا را داغدار و متاسف نمود. اگرچه دولتمردان سعودی هنوز هم اصرار میورزند که آمار قربانیان حوادث منا را تعمداً کمتر نشان دهند ولی گزارشهای موثق رقم این تلفات را بیش از 7 هزار تن اعلام کردهاند. کمترین انتظار از میزبانان این بود که ضمن اعلام همدردی با حجاج و بازماندگان حوادث دوران حج سال گذشته، با تمامی توان و ظرفیت خود برای خدمت رسانی به خیل ضیوف الرحمن در مراسم حج امسال قرار گیرد. آل سعود با این مانع تراشیها و کارشکنیها اقدام زشت و نادرستی را انجام داد که در قاموس فرهنگ قرآنی به عنوان کسانی که مانعی در مسیر حج ایجاد میکنند و مرتکب «صدعن سبیل الله» میشوند، مستوجب عذابی شدید و دردناک هستند.
روشن است که آل سعود مالک حج نیست بلکه باید خادم حجاج باشد و تمامی توان و استعداد خود را برای پذیرش و میزبانی از ضیوف الرحمن به کار گیرد. طبعاً خادم حجاج، مرتبه بزرگ و گرانقدری دارد که الزامات خاص خود را دارد و حق کارشکنی و ممانعت از حضور حجاج بیتالله الحرام را نداشته و ندارد. کارنامه درخشان جمهوری اسلامی ایران در این سالها همواره نشانگر رفتاری شایسته برای برپائی پرشکوه مراسم حج بوده و ایرانیان همواره از ممتازترین رفتارها و کاروانها برخوردار بودهاند که توانسته همواره الگوی نظم، بهداشت، اخلاق و رفتار اسلامی به ویژه تعامل با سایر ضیوف الرحمن و میزبانان محسوب گردد.
جای تعجب است که آل سعود، عربستان را که سرزمین وحی است و نزد ملتها و دولتها منزلت و قداستی دارد، به جولانگاه دشمنان اسلام تبدیل نموده و به طرز آشکاری با دولتها و ملتهای مسلمان سر ناسازگاری و عناد دارد درحالی که براساس تعالیم قرآنی باید به ملتها و دولتهای مسلمان به چشم یاران و یاوران بنگرد و رعایت اصول و معیارهای اسلامی – قرآنی را مدنظر قرار دهد.
هرگز انتظار نمیرفت دولت عربستان از جایگاه و موقعیت خود علیه ضیوف الرحمن سوءاستفاده کند و ذهنیتی منفی و غیرقابل دفاع از خود به جا بگذارد.
اگرچه فرصتهای زیادی در این مقوله به هدر رفته و شاید امکان جبران بسیاری از موارد به خاطر سپری شدن زمان طلائی، فراهم نباشد اما دولت عربستان هنوز هم فرصت دارد گذشتهها را تا حدودی جبران کند. در غیر این صورت، علاوه بر اینکه آل سعود باید پاسخگوی عواقب تضییع این حق شرعی باشند، این واقعیت را نیز باید بپذیرند که با چنین روشی قطعاً در جهان اسلام منزوی خواهند شد و این واقعیت که حکام سعودی کفایت لازم را برای مدیریت حج ندارند برای ملتهای مسلمان به اثبات خواهد رسید. تردیدی وجود ندارد که عملکرد آل سعود در محروم ساختن زائران ایرانی خانه خدا از انجام فریضه حج، نقطه سیاه دیگری در پرونده این خاندان به ثبت رسانده است.
جهاد کبير و خطر نفوذي ها
محمود فرشیدی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:
مقام معظم رهبري در بازديد از دانشگاه افسري و نيز ديدار با منتخبان مجلس خبرگان از «جهاد کبير» به عنوان ضرورت و نياز امروز جامعه ياد کرده و تاکيد فرمودند که؛ «جهاد کبير يعني اطاعت نکردن از دشمن و از کافر.» اصولا در فرهنگ اسلامي، جهاد به نوعي تلاش پر مشقت براي دستيابي به هدف گفته ميشود که دشوارترين نوع آن جهاد با نفس و همان جهاد اکبر است و نوع ديگر آن جهاد اصغر يا نبرد با دشمن در ميدان کارزار ميباشد که در قرآن با تعبير قتال نيز از آن ياد شده است. اما در آيه 52 سوره فرقان به نوعي ديگر از جهاد تحت عنوان «جهاد کبير» اشاره شده است که مفسران جنس آن را جهاد فرهنگي و علمي و اعتقادي بيان کردهاند، چنان که مرحوم طبرسي در تفسير مجمعالبيان، جهاد کبير را جهاد کساني ميداند که با روشنگري خويش، يافتهها و شبهات بدانديشان و گمراه کنندگان را از اذهان ميزدايند و علامه طباطبايي (ره) مقصود آيه را جهاد با دشمنان، با تمسک به قرآن، معنا ميکند و شاهد ديگر آنکه اين آيه در مکه نازل شده است و خداوند به پيامبر (ص) توصيه ميکند به وسيله قرآن با کفار، «جهاد کبير» داشته باش.
اما نکته قابل توجه آن است که در صدر آيه و به عنوان مبناي اعتقادي جهاد کبير، تاکيد ميشود که از کافران اطاعت مکن، يعني لازمه آماده شدن و موفقيت در ميدان جهاد کبير، پذيرش و باور قلبي ممنوعيت اطاعت از کافران است. به تعبير روشنتر؛ کسي که نظام اعتقادي و فکري اسلام را پذيرفت، بايد اطاعت کامل از دستورات الهي را مبناي تصميمات و انديشه و اعمال و رفتار خويش در هر لحظه قرار دهد و در حقيقت همين اطاعت کامل، شاخصه ايمان کامل به خداست، چنان که در آيات قرآن، روي گرداندن از اطاعت خدا، مصداق کفر شمرده شده است (1) و مقام اطاعت کنندگان از خدا و پيامبر (ص)، برخورداري از نعمات الهي و مجاورت با پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، عنوان شده (2) و تاکيد شده که سرپيچي از اطاعت خدا و رسول، موجب ضايع شدن اعمال است (3) و اطاعت از پيامبر (ص) موجب هدايت (4) و در آيات مختلف پس از تاکيد در باره نماز، زکات (5)، پرهيز از اختلاف (6)، انفال و اصلاح ذات البين (7)، اطاعت از خدا و رسول به عنوان مهم ترين اصل مورد تاکيد قرار گرفته است.
اما متاسفانه علي رغم اين تاکيد قرآن بر جايگاه اساسي اطاعت از خداوند و بر حذر داشتن از اطاعت کافران، برخي افراد گويي همه اطاعتشان در عبادتهايشان خلاصه ميشود و ميپندارند با انجام کامل عبادات الهي نظير نماز و روزه و حج و امثال آن، در ساير امور زندگي و اجتماعي بايد به تشخيص خود عمل کنند. يعني دستورات خداوند متعال، حضوري در ساير برنامههايشان ندارد و همين عدم اعتقاد به جامعيت دستورات و وعدههاي الهي، بخصوص اگر خداي ناکرده در رجال سياسي و مسئولين و شخصيتهاي موثر کشور مصداق پيدا کند، زمينهاي براي دشمن فراهم ميسازد تا با نفوذ در انديشه اين گونه افراد، به تدريج آنان را به سوي خود جلب و از ميان آنان يارگيري کند و به آنان چنين القا نمايد که دفاع واقعي از اسلام توسط اين گروه صورت ميگيرد و نيروهاي انقلابي و مومن نسبت به تمامي دستورات و وعدههاي الهي، تندرو و غيرمنطقي هستند و به اسلام ضربه ميزنند.
البته در دوران ما، دشمن براي آنکه به اين گونه ياران نفوذي خويش، اطمينان بيشتري ببخشد، نوعي تحرکات انقلابي نما و افراطي به نام اسلام، نظير داعش و تکفيري را نيز پايه ريزي کرده است تا برآيند اين دو اقدام جذبي و دفعي، بر يقين شيفتگان استکبار بيفزايد.
در حقيقت همچنان که از آغاز خلقت و در طول تاريخ، شيطان با ترويج وسوسه نافرماني از اطاعت خداوند و انحصاراً اطاعت در عبادات و تحديد فرامين الهي، همواره عدهاي را به دام انداخته است.
امروز هم شياطين انس و استکبار جهاني براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي، اين سياست را در پيش گرفته اند و ميکوشند با نفوذ در انديشه و باور برخي کارگزاران و دولتمردان و تاثيرگذاري در مراکز تصميم ساز و تصميم گير کشور، به هدف خويش يعني استحاله نظام اسلامي دست يابند و تهاجم به مباني و نهادهاي انقلاب نظير سپاه پاسداران و شوراي نگهبان و جوانان حزب اللهي و شخصيتها و روحانيون انقلابي نيز از جمله اقدامات در راستاي تضعيف نيروهاي انقلاب و استحاله نظام است، چنان که در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي و خبرگان نيز دشمن و عوامل نفوذي او، تلاش فراواني براي رخنه در اين دو نهاد سرنوشت ساز به عمل آوردند که خوشبختانه با هوشياري ملت موفق نشدند.
شگفت آنکه در فرآيند نفوذ، شيفتگان مکتب گفتگو با شيطان، دانسته يا ندانسته چنان با استکبار جهاني همصدا ميشوند و جذابيتهاي اين مکتب چنان مسحورشان ميسازد که دستاوردهاي عظيم انقلاب و انقلابيون و شهدا و دانشمندان کشور را فراموش ميکنند، اما اگر در قبال سکه زر، آمريکا وعده شکلاتي به آنان بدهد، باور ميکنند و شادمان ميشوند و به آن ميبالند و گوش فلک را کر ميکنند.واقعيت آن است که باور به کارآمدي اسلام انقلابي در وجود آنان و فرزندانشان روز به روز کمرنگ تر ميشود و گرايش به دنيا غلبه مييابد و لذا نه تنها از هرچه که رنگ و بوي عطرانگيز اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي را داشته باشد، گريزانند، بلکه با ابداع واژههايي جديد و فريبنده تلاش ميکنند در باورهاي مردم انقلابي ايران نيز تغيير پديد آورند.
پي نوشت ها:
1- آل عمران 32
2- نساء 69
3- محمد 33
4- نور 54
5- نور 56
6- انفال 46
7- انفال 1
نوید تعامل در مجلس دهم
جواد جهانگیرزاده در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
آنچه دیروز در مجلس شورای اسلامی رخ داد، از جهاتی قابل پیشبینی بود. ضمن احترام به شخصیت فردی و سیاسی جناب آقای دکتر عارف، انتخاب مجدد جناب آقای دکتر لاریجانی به عنوان رئیس دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، نشان از آن دارد که مجلس شورای اسلامی و منتخبان جدید آن با توجه به شرایط عمومی و مهم کشور تلاش دارند تا بسترهای مناسبتری را برای ایجاد یک وفاق عمومی جهت حل و فصل مشکلات عمده کشور برگزینند.
این انتخاب از آنجایی مهمتر مینماید که حدود سه ماه پس از انتخابات هفتم اسفند سال گذشته عمده نگاههای سیاسی داخل و خارج از کشور به مسأله انتخابات رئیس آینده مجلس شورای اسلامی معطوف بود و آن را نمایانگر آینده سیاسی کشور میدانستند.
فارغ از داوری درخصوص چنین نگاه و ارزیابی، میتوان چند نکته برجسته را در انتخابات داخلی دیروز مجلس شورای اسلامی یافت که میتواند سرآغاز فصل جدید و روشنی از ارتباطات و تعاملات مطلوب در یکی از قوای مهم کشور را نوید دهد. اگرچه انتظار درخصوص ایجاد تغییراتی جزئی در انتخابات هیأت رئیسه دائم امری بدیهی و دور از انتظار نیست اما میتوان از انتخابات انجام شده و هیأت رئیسههای شعب، سمت و سوی توزیع جایگاهی در مجلس آینده را تا حدود زیادی پیشبینی کرد.
1- انتخاب دکتر لاریجانی نشان از علاقه نمایندگان جدید ملت به استفاده از تجربیات پارلمانی دارد. این امر نه تنها خود برای دو وظیفه اساسی و قانونی مجلس یعنی قانونگذاری و نظارت مهم مینماید، بلکه توانایی آن را نیز دارد که از ظرفیتهای جدی مجلس در ارتباطات منطقهای و بینالمللی بویژه در IPO، اتحادیه مجالس اسلامی و اتحادیه مجالس آسیایی استفاده فراوانی ببرد. رئیس مجلس شورای اسلامی همیشه نسبت به تصویب قوانین پی در پی و انباشت قوانین که اجرای آن حتی برای مجریان توانمند نیز سخت مینماید و مردم را در تبعیت از آن دچار سردرگمی میسازد، پایفشاری کرده و پایش و پالایش قوانین را از جدیترین وظایف مجلس برشمردهاند. به طور مثال میتوان به اهتمام ایشان در یایش قوانین مزاحم یا مشوق و حتی خلأهای قانوننویسی در بحث اقتصاد مقاومتی اشاره داشت.
2- به نظر میرسد برخورد متین و مورد انتظار کاندیدای رقیب ریاست یعنی آقای دکتر عارف به هنگام پیروزی رقیب نوید روزهای مطلوبی از تعامل جریانات سیاسی درونی مجلس را در پی داشته باشد. تسری این امر به مجلس میتواند منجر به ظهور هنجار مورد انتظار از سوی نخبگان و عموم مردم از مجلس باشد که میتواند سخن را قاطع ولی آرام و بدون جنجال بیان کرد. باید بپذیریم که مجلس دهم متشکل از نمایندگان و علاقهمندان گفتمانهای متفاوت درون نظام است، پس انتظار از چنین مجلسی دمیدن فضای آرامش، منطق و کار کارشناسی به جامعه است که میتواند در مسیر حل و فصل مسائل مهم کشور باشد. امروز فضای سیاسی جامعه بیش از پیش به آرامش نیاز دارد. مردم درگیر مشکلات جاری باید از تریبون مجلس فضای آرامتر و عقلانیتری را دریافت کنند.
3- مطمئناً انتخابات دیروز مجلس بازتاب منطقهای و بینالمللی نیز خواهد داشت، پایبندی به رفتارهای دموکراتیک، واقعیت درونی جامعه ایرانی را مشهودتر به نمایش خواهد گذاشت و بر این امر صحه خواهد نهاد که رقابت در میان گفتمانهای درون نظام در ایران مسابقه خدمت بیشتر به مردم و انقلاب است و نیروهای انقلاب از هرگونه رقابتی که منجر به جراحت و آسیب افکار عمومی شود، پرهیز مینمایند. البته تعمیم چنین انتخاباتی به کمیسیونها نیز میتواند آنها را به مسئولیتهای اساسی خود متوجه و متمرکز کند.
4- باید از دولت قدردانی کرد که هم در سخن و هم در عمل اصل تفکیک قوا را به رسمیت شناخت و تلاش کرد تا از تأثیرگذاری در انتخابات هیأت رئیسه مجلس به دور ماند. این امر ضمن حفظ استقلال مجلس، دست نمایندگان را در همکاری و مشارکت با دولت برای حل و فصل مشکلات عمومی کشور و مردم بازتر گذاشته و از سایش بدون هدف و منفعت سیاسی مجلس و دولت جلوگیری خواهد کرد.
5- مجلس و نمایندگان محترم میدانند که امروزه مسئولیتهای بزرگی بر دوش آنان توسط مردم و رهبری نهاده شده است. توجه ویژه به مطالبات مردم و رهبری بویژه در حوزه اقتصاد و فرهنگ نیازمند استفاده از ظرفیت تمامی نمایندگان مردم است. توجه به این نکته ضروری است که تجربه سالیان پس از انقلاب نشانگر آن است که مسائل اساسی کشور فقط با دستان گرهگشای نیروهای انقلاب قابل حل بوده و یکی از موضوعات محوری و مهم آن تمرکز روی مشکلات و رفع آنها از طریق علمی بدون تعصبات قومی، منطقهای و سیاسی و خارجی است. امید که مجلس دهم موفقترین مجلس پس از انقلاب در این زمینه باشد.
******
جهاد کبیر در افق دولت دوازدهم
محمد ایمانی در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
1- اتفاقاتی مانند انتخابات، جزو هیجانانگیزترین بخشهای سیاست است و چون نتایج آن را زود میتوان مشاهده کرد، بسیاری را دنبال خود میکشاند؛ از چپ تا راست، از مدعی اصلاحطلبی تا اصولگرایی. به همین دلیل فصل انتخابات - که غالبا هر سال هست - فصل رونق و طمطراق سیاست است. اما آیا تکلیف نیروهای انقلابی و حزباللهی نیز همین است که رونق و رکود فعالیتشان مانند برخی حرفهایهای سیاست، معطوف به سررسید یا سپری شدن ایام انتخابات شود؟ یا تکلیف دیگر و مهمتری متوجه آنهاست که انتخابات را - با همه اهمیتی که دارد - باید فرع بر آن مسئولیت مهمتر دید؟! اگر مثلا انتخابات ریاست جمهوری 96 مهم است، آیا باید متوقف در اسامی نامزدها شد؟
2- انتخابات، اگر برایش زحمت بکشید، مانند کاشتن سبزی است. اگر سبزی خوردن ظرف چند روز عمل میآید، انتخابات نیز نهایتا چند ماه کار و زحمت میبرد. اما کار عمیق و زیرساختی فرهنگی در عرصه افکارعمومی، مانند کاشتن و داشتن نخل یا درخت گردو است که گاه یک دهه حوصله میطلبد. کارهای زود بازده و پرطمطراق و پرعنوان سیاسی معمولا دیده میشوند، به چشم میآیند و نسبتا زود به ثمر مینشینند حال آن که کارهای ماندگار فرهنگی، دیر به بازدهی میرسند، کم جلوهاند و در نگاه ظاهراندیشان دیده نمیشوند. اینجا مرز باریکی میان «ایمان به غیب» و «صبر مومنانه» با «نگاه ماتریالیستی» وجود دارد. کاری که امام موسیصدر و شهید مصطفی چمران با گمنامی تمام در جنوب لبنان کردند، در زمان خود هیچ به چشم نیامد و با حوصلههای معمول جور درنمیآید اما امروز ثمره مبارک آن مجاهدت بیهیاهو نه فقط در لبنان بلکه به عنوان سمبل مقاومت و پیروزی (حزبالله) در چهارگوشه منطقه میدرخشد.
3- سیاستزدگی، انتخاباتزدگی و نامزدبازی بدون اولویت قائل شدن به موضوع افکارعمومی و حیات اجتماعی مردم، مانند جاده کشیدن بدون زیرسازی است. زیرسازی یک جاده و کوبیدن و محکم کردن آن چندین برابر آسفالت ریختن زمان میبرد و پیمانکارانی که بدون زیرسازی، آسفالت میریزند، خلاف قاعده عمل میکنند. چند ماه بعد هم، دل و روده بیرون زده همین جاده، اعتبار آنها را به چالش میگیرد. (چیزی مانند وعدههای روی زمین مانده دولت فعلی). اگر افکار عمومی درست و بر مبنای شعارهای ناب انقلاب پرورده شد، 80 -90 درصد راه سیاست و انتخابات در جمهوری اسلامی به درستی پیموده شده و آن وقت ریاست این یا آن نامزد چندان تفاوتی نمیکند، اما اگر روح ژرفاندیشی و حریّت و مطالبهگری اصول و آرمانها از افکارعمومی سلب شود، بهترین نامزدها نیز در پیمودن مسیر دچار مشکل خواهند شد تا چه رسد به انتخاب ناصالحان.
4- خلاصه چند رهنمود اخیر رهبر معظم انقلاب درباره «جهاد کبیر»، اهمیت نه گفتن به استکبار (عدم تبعیت از او) به واسطه تبیین درست واقعیتها برای افکارعمومی و مطالبه «پیشرفت و اقتدار ملی» از مسئولان و دستگاهها، به عنوان ابزار و ضرورت نه گفتن به دشمن است. ایشان درباره ویژگی جهاد کبیر فرمودند؛ «این جهاد هوشمندی لازم دارد، این جهاد اخلاص لازم دارد. این جهاد، مثل جهاد نظامی نیست که کسانی در آنجا بدرخشند و چه شهیدشان، چه زندهشان و چه جانبازشان مثل قهرمان نشان داده بشوند... این جهادی است که ممکن است کسی خیلی هم زحمت بکشد اما چهره او را هیچکس نشناسد؛ اخلاص لازم دارد این جهاد». (3 خرداد، دانشگاه امام حسین علیهالسلام).
5- شبیه همین مضمون را معظمله 26 خرداد 91 در دیدار خانواده و همسنگران مرحوم حاجعبدالله والی (ره) فرمودند «... بعد از انقلاب، یک مرد جوان انقلابی پا میشود میرود آنجا ]بشاگرد[ همه دلبستگیهایش را از شهر و خانه و زندگی به مرکز مأموریت منتقل میکند... شما رفتید بیسروصدا مشغول خدمت شدید، نه جایی ثبت کردید، نه جایی تابلو زدید. بعضیها هستند هر کاری میخواهند بکنند، قبل از اینکه کار انجام بگیرد، تابلویش را میزنند! مدتها تابلو آنجاست، هیچ کاری هم انجام نگرفته. بعضیها هم نه، کار انجام میدهند، هیچ تابلویی هم ندارد. کار مرحوم حاج عبدالله والی و شماها از این نوع دوم است، یعنی بیتابلو رفتید و برای خدا کار واقعی کردید، اینها خیلی با ارزش است. بدانید این جورکارهای بی سر و صدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست میکند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر میگذارد، مثل سیمانی که در یک بنایی تزریق کنند و آن را مستحکم کنند. با انجام این جور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم میشود بدون اینکه کسی بفهمد. یعنی وقتی در گوشه و کنار کشور در بین مردم کسانی هستند که کار را برای خدا میکنند، دنبال هیاهو و جلب نظر این و تحسین آن نیستند، یکی از خواصش این است که اصلاً خود این، بنا را مستحکم میکند، مثل روحی که در یک کالبدی بدمند».
6- مطالبه اصول انقلاب و عناصر اقتدار و پیشرفت از دستگاههای مختلف به ویژه دولت در کنار تمهید زیرساختی «دولت دوازدهم» میتواند یک اولویت مهم برای همه نیروهای انقلاب باشد، مشروط بر آن که این مطالبه، عمومی و اجتماعی شود.به تعبیر رهبر انقلاب« وقتی یک گفتمانی در افکار عمومی شکل بگیرد، مسئولان اجرایی را به دنبال خود میکشاند.» طیف سیاسی متزلزلی که امروز عار نمیبیند استقلال کشور (آزادی در مقیاس یک ملت) را به حراج بگذارد، همان طیفی است که از دو دهه پیش به بهانه شعارهای «آزادی و اصلاحات و دموکراسی و حقوق شهروندی»، اصل راهبردی «عدالت» را سر برید و امروز در حالی ادعا میکند آزادی (اباحهگری) را به ارمغان آورده، که اگر موفق شود، یک ملت را به اسارت دشمن میکشاند. در مجال این ستون نمیگنجد که همه اعترافات طیف «همجُ رُعاع - حزب باد» (کلمه قصار 147 نهجالبلاغه) در این زمینه ذکر شود. تاجزاده 28 تیر 82 به روزنامه ایران گفته بود، «در دوره اول انقلاب، گفتمان غالب، متأثر از نظام دو قطبی بود و مبارزه با امپریالیسم و عدالتطلبی حرف اول را میزد، ولی اکنون گفتمان جهانی عوض شده و دوره دفاع از اصلاحات و دموکراسی و حقوق شهروندی است».
محسن آرمین در همین راستا 25 خرداد 81 در مصاحبه با ایسنا تصریح کرد «گفتمان حاکم در شرایط انقلاب، عدالت بود و اصلیترین چالشها و آرایش نیروهای سیاسی حول محور عدالت شکل میگرفت... اگر فضای کشور مجدداً به گونهای شود که عدالت گفتمان اصلی شود، نیروهای انقلابی که بدنه اصلی جریان اصلاحی را تشکیل میدهند، دیدگاههای عدالتخواهانه خود را اعلام خواهند کرد]!![ البته این سخن به معنای آن نیست که تمام نیروهای جبهه اصلاحطلبان معتقد به عدالت هستند؛ از جریان معروف به راست مدرن و تکنوکرات در این جبهه حضور دارند تا نیروهایی که پیشینه و سابقه چپ دارند» بر همین سیاق علی شکوریراد 6 مهر 82 به روزنامه مردمسالاری گفت «انقلاب اسلامی در زمانی اتفاق افتاد که گفتمان سوسیالیستی در جهان عهدهدار و پرچمدار انقلاب بود و حتی انقلاب و قانون اساسی ما تحت تأثیر گفتمان سوسیالیستی قرار داشت]![ ... فروپاشی شوروی نقطه پایانی بود برای این قضیه و آن دیدگاه اقتصادی که بلوک شرق را اداره میکرد، سپر انداخت در برابر دیدگاه اقتصادی سرمایهداری... طبیعتاً وقتی این گفتمان سوسیالیستی فروکش کرد و گفتمان آزادسازی اقتصادی مطرح شد، اقتضای زمان این بود که تجدیدنظرهایی صورت بگیرد»! چنین رویکرد پردامنهای در حقیقت یک عوامفریبی تمامعیار و موجسواری مبتنی بر موجسازی دشمن است.
7- تبیین هویت حزب بادیها و نشان دادن نقش آنان در «تضعیف کشور» و «بردن مملکت به سمت دریوزگی بیگانگان» یک اولویت مهم ملی برای همه آنهایی است که دل گرو اسلام و انقلاب و ایران دارند. باید تناقض این جماعت در لاف آزادی زدن و در عین حال قربانی کردن استقلال کشور (آزادی در تراز ملی و جهانی) برای مردم روشن شود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت. اینکه بعضی در زبان یا شعار دنبال آزادیهای فردی باشند اما علیه استقلال کشور حرف بزنند این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردی اشخاص محترم باشد اما آزادی یک ملت در مقابل تحریمهای مخالفان و بیگانگان محترم نباشد؟!».(14 خرداد 94، حرم مطهر حضرت امام-ره)
8- انتخابات، نامزد جریان حزباللهی و دولت دوازدهم، فرع بر موضوع ترویج گفتمان انقلاب است. برای این مسئولیت، تجدید سازمان و کادرسازی و برنامهریزی و مدلسازی و رویکرد تیمی (نه ستارهای شخص محور) ضرورت دارد. مجاری ارتباطات سازمانی و ارتباط با افکار عمومی را باید لایروبی کرد. اگر 60 درصد ظرفیت تولید اقتصادی در کشور معطل باشد که باید راهاندازی مجدد شود، در همین حدود، ظرفیتهای سازمانی و فرهنگی و ارتباطی در اختیار جریان حزباللهی معطل و راکد مانده است که احیای آن متوقف به اقدام و عمل برآمده از امید و ایمان است. توقف در اشخاص یا حلقههای خاص، ناخواسته به فرقهسازی و محروم شدن از انبوه ظرفیتهای در خدمت انقلاب و نظام میشود. تصمیمسازان و تصمیمگیران در میان نیروهای انقلابی حق ندارند به اشخاص خاص محدود بمانند و اسباب کمانگیزگی در بدنه را فراهم کنند.
9- دولت دوازدهم مسئولیتهای مختلفی برعهده دارد که محصول بدعملی روسای دولتهای یازدهم و دهم است. کمکاری موجود در حوزههای اقتصادی و فرهنگی، زحمت دولت آینده را دو چندان میکند. به اینها علاوه کنید جبهه رسانهای هم افق با دشمن را که پس از شروع دور تازه تحریمها در سال 90، در خدمت فشار دشمن علیه دولت وقت عمل کرد و به تورم اقتصادی دامن زد. پیروزی در انتخابات بدون چارهاندیشی برای «شبیخون از تنگه رسانه»، اقدامی نیمهکاره است. با این اوصاف رئیس دولت دوازدهم قبل از هر چیز باید فردی «مسئولیتشناس» و برآمده از تعامل جمعی حزب اللهی و مبتنی بر اقدام «تیمی» سازمان یافته - معطوف به راهبرد جهاد کبیر در حوزه اقتصاد و فرهنگ و سیاست - باشد. آنها که اصالتا دنبال ستاره بازی و ستارهپرستی هستند و به برنامه و راهبرد جمعی اصالت نمیدهند، برای دولت کارآمد و مسئول تدارک نمیکنند. منطق رفتار شب امتحانی را باید کنار گذاشت و برای عبور از اضطرار زدگی و ناچاری، از همین حال رنج برد و تدارک کرد؛ حتی اگر زمانبر باشد. باید از گفتمان و مدل و تیم به شخص رسید، نه اینکه کار را کنترات سپرد و بعد دنبالش دوید. قدم را باید استوار برداشت؛ به تعبیر پیامبراعظم(ص) «رحمت خداوند بر کسی که کار را محکم و استوار انجام داد.»
موهومات ذهن سیاستمدار بازنده
آرمان علوی در سرمقاله امروز روزنامه وطن امروز نوشت:
«اشعب»، در تاریخ عرب مردی گول و بذلهگو بوده که در سده اول یا دوم قمری میزیسته است. اشعب را از شدت طمعورزی، «اشعب طماع» لقب داده بودند. این حکایت معروف درباره اشعب بر سر زبانهاست که روزی در معابر، کودکان دورش را گرفتند و به آزارش مشغول شدند. اشعب فریاد زد: «وای بر شما که دامن من گرفتهاید، حال آنکه در خانه فلان ثروتمند حلوای نذری میدهند»؛ اطفال که اشعب را رها کردند و به سمت خانه ثروتمند کذا رفتند، اشعب را هم طمع در دل افتاد که «مبادا واقعا حلوا بدهند و من از آن محروم شوم؟!» خود نیز به سمت خانهای که کودکان را به سویش فرستاده بود روان شد.
رفتار «اشعب طماعگون» در میان کنشگران سیاسی نیز به کرات مشاهده شده و میشود. گاه دروغ یا تحلیلی که امید به صحتش داریم اما از واقعیت آن مطمئن نیستیم، به عنوان یک «واقعیت مسلم» عنوان میشود و خود سیاستمدار یا جریان سیاسی هم این ادعا را باور میکنند. این کار دلایل مختلفی دارد. گاه برای منسجم کردن جبهه خودی و دلگرم کردن آنهاست و گاه برای مقهور کردن جبهه مقابل، گاه به منظور ایجاد یک پروپاگاندای رسانهای و فریب افکار عمومی و زمانی به دلیل دیگر....
اعلام زودهنگام پیروزی قطعی در شب برگزاری انتخابات، اعلام پیروزی در کل کشور بعد از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس در تهران و در حالی که دور دوم انتخابات باقی مانده است و پیروزی لیستی را که حاضرینش مواضع و گرایشهای متفاوتی با سرلیست دارند پیروزی جریانی خاص قلمداد کردن، همه مصادیقی از رفتار براساس حدس، گمانه و فریب و قطعی پنداشتن اطلاعات نادرست است.
اینگونه کنش و واکنش سیاسی، در بازیگران میدان سیاست «توهم پیروزی» پدید میآورد. حالتی وهمگرایانه و به دور از واقعبینی که سیاستورز و هوادارانش میپندارند پیروز عرصه انتخابات شدهاند و قدرت را قبضه کردهاند. حتی ممکن است کنشگر سیاسی خود توهم پیروزی نداشته باشد، اما به دلیل عمل کردن و وعده دادن براساس اطلاعاتی که اساسی در جهان واقع ندارند، چنان وانمود میکند که پیروز است و این توهم را در هوادارانش ایجاد میکند.
اما با اعلام نتیجه رسمی انتخابات یا وقایعی مانند انتخابات درون پارلمانی برای تعیین هیاترئیسه، وزن واقعی جریان مدعی پیروزی نمایان میشود. در این حالت کنشگر سیاسی 3 راه پیش رو دارد:
1- پذیرش شکست: البته این کار میتواند به معنای پایان حیات سیاسی شخص یا جریان مدعی پیروزی نیز باشد. پذیرش شکست نشاندهنده ناآگاهی و ناتوانی فردی است که مدعی پیروزی قطعی بوده و چنین فردی در نظر هیچکس شایستگی سردمداری عرصه سیاست را ندارد. پذیرش شکست میتواند به یأس مطلق و محو شدن بدنه اجتماعی هوادار شخص یا جریان مدعی پیروزی نیز بینجامد.
2- فرافکنی: مدعی پیروزی، تاب پذیرش شکست در برابر هواداران و افکار عمومی را ندارد و به ناچار اقدام به فرافکنی میکند. نتیجه رسمی انتخابات یا شکست در کسب ریاست پارلمان را معلول عملکرد شورای نگهبان، انزوای رسانهای، محدودیتهای خارجی، فریبکاری طرف مقابل و امثالهم میداند و به این مساله که ادعای پیروزی قبلی، بهرغم وجود همه این موارد و با اطلاع از آنها بوده است، بیتوجهی میکند. در این وضعیت مدعی پیروزی با فاصله گرفتن از استدلالات و بحثهای منطقی و با احساسی و رادیکالی کردن فضا، در عین سعی بر فراموش کردن ادعاهای قبلی مبنی بر پیروزی، تلاش میکند پیروزی طرف مقابل را نیز مخدوش کند. حذف آرشیو شمارههایی از روزنامهها که به ادعای پیروزی در انتخابات پرداخته بودند و تیترهای اخیر همین روزنامهها که به اظهار ناراحتی و خشم میپردازند از انتخاب شخصی به ریاست مجلس خبرگان که در تهران شانزدهم شده و در نظر نمایندگان سراسر کشور شایسته ریاست تشخیص داده شده است، موید این مطلب است.
3- مقابله خارج از قواعد بازی: اما خطرناکترین سناریوی پیش رو، زمانی است که «توهم پیروزی» با «توهم قدرت» همراه میشود. مدعی پیروزی که امروز شکستش- یا حداقل پیروز نشدنش- آشکار شده، با نپذیرفتن شکست، ممکن است حتی زمین و قاعده بازی را هم تغییر دهد. معمولا هم در این راه از هیچ کاری ابایی ندارد. گفته شد آشکار شدن شکست کسی که مدعی پیروزی قطعی و قاطع در انتخابات است، چیزی برای از دست دادن برای این شخص یا جریان باقی نمیگذارد. ادعای تقلب، تدلیس و مهندسی در انتخابات، زیر سوال بردن اصل و اساس انتخابات و پیشنهاد دادن راههای جایگزین برای سهم گرفتن در قدرت، کنار کشیدن از رقابت مستقیم در انتخاب ریاست مجلس و حمایت از دیگر جریانها و اشخاص از جمله راههایی است که مدعی پیروزی در همین انتخابات پیش روی خود میبیند.
البته جای امیدواری است که با شکست پروژه زیر میز انتخابات زدن در سال 88، این ابزار برای همیشه از دسترس خارج شود.
در ادبیات عرب حکایتی هست که:
از اشعب پرسیدند: طمع تو تا چه حد است؟ گفت تا حدی که از هر خانهای که دودی برآید، گمان برم برای من طعامی میسازند، پس به آن گمان برخیزم و هر نانپارهخشکی که دارم پیش آورم و در هم شکنم و منتظر بنشینم که در آن شوربا که برسد اشکنه خواهم کرد، چون انتظار بسیار برم و اثری ظاهر نشود، آن نان پارهها در آب آغشته کنم و بخورم.
امیدواریم هیچگاه هیچ شخص یا جریانی، براساس حدس و گمان و اطلاعات نادرست، امید و ناامیدی نیافریند و جامعه را ملتهب نکند، اگر نیز چنین نشد، امیدواریم چون حکایت اشعب، هر مدعی پیروزی که نادرستی ادعایش و ناممکن بودن آنچه به آن طمع داشته آشکار شد، آز کوتاه کند و به آنچه دارد، بسازد.
انتخابات هيات رئيسه شگفتي نبود!
صادق زيباكلام در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:
بعد از مشخص شدن نتايج انتخابات مجلس دو ديدگاه در ميان اصلاحطلبان نسبت به انتخابات هفتم اسفند ۹۵ به وجود آمد. ديدگاه نخست كه در اكثريت قرار داشت، براي كانديداتوري آقاي محمدرضاعارف در جايگاه رياست مجلس تاكيد زيادي كرد كه استناد آنها بر كسب ۱۷۰ كرسي به وسيله ليست اميد در انتخابات بود اما نگارنده مقابل اين ديدگاه همواره تاكيد به عدم رقابت با علی لاريجاني داشتم. البته برخي از اصلاحطلبان نيز با این دیدگاه هم نظر بودند ولي شهامت ابراز آن را نداشتند؛ چرا كه موج و جريان ديدگاه اول نيرومند بود و آنها نيز نميخواستند در مقابل دوستان و هم طيفان سياسي خود ايستادگي كنند.
در نامه ام به دكتر عارف ضمن تاكيد بر عدم كانديداتوري ايشان براي رياست مجلس، اعلام كردم كه تابع نظر رهبري اصلاحات باشد و اگر اعتقاد به اين رقابت باشد آقاي محمد ضا عارف هم بايد وارد رقابت با آقاي علي لاريجاني شود. از ابتدا و بعد از مشخص شدن نتايج انتخابات هرچند عدهاي اعلام ميكردند كه دكتر عارف حداقل ۱۷۰ رأي دارد ولي آن ميزان مقداري متورم بود، زيرا فراكسيون اميد بيش از ۱۰۵ تا ۱۰۷ رأي نداشت و همين تعداد هم به عارف رأي دادند. آنچه باعث خود بزرگ بيني اصلاحطلبان شده بود، تعداد كرسيهاي به دست آمده توسط ليست اميد بود.
اما ليست اميد از سه جريان تشكيلشده بود؛ يك جريان اصلاحطلباني بودند كه شناسنامهدار وارد شدند اما شناسنامه آنها رنگ پریده بود. گروه دوم كه در ليست اميد بودند اصولگرايان معتدلي بودند كه به دليل عدم وجود كانديداي اصلاحطلب، از مردم درخواست شد به آنها رأي دهند و گروه سوم حاضر در ليست اميد، افراد جوان تحصيلكرده بودند كه با حمايت اصلاحطلبان به مجلس راه يافتند. بايد نسبت به اين گروه سوم اميدوار بود كه ظرف سالهاي آينده به كادر اصلی اصلاحات تبديل شوند. به يقين اصلاحطلبان اين نظر را نداشتند كه اين دسته افراد به نماينده اصلاحطلب تبديل ميشوند.
اتفاقا نويسنده اين قلم از ابتدا اعلام كرده بود كه برخی از افراد دسته سوم اگر به مجلس راه يابند احتمالا به الهه راستگوها تبديل خواهند شد و به سمت عارف نخواهند آمد، زيرا ميدانند كه قدرت در دست اصولگرايان است و اصلاحطلبان سهمي از قدرت ندارند كه به آنها ببخشند. بنابراين از ابتدا نبايد اعتقادي به چرخش اين افراد به سمت آقاي عارف پيدا ميكرديم، هر چند اگر ۲۰ نفر از اين ۷۰ نفر به علي مطهري تبدیل شوند نشان ميدهد كه اصلاحات توانسته به خوبي روی افراد سرمايهگذاري كند. زماني كه ما آنها را اصولگراي معتدل ميدانيم چرا بايد انتظار داشته باشيم كه به علي لاريجاني رأي ندهد. درصورتيكه تندروها در قم به لاريجاني اصولگرا حمله كرده و اعتداليون جريان اصولگرا با اين رفتارها مخالف هستند. نتيجه انتخابات هياترئيسه شگفتي نداشت، حتي اگر عارف كمتر از ۱۰۰رأي به دست ميآورد باز هم انتظار آن وجود داشت و اين تعداد رأي بيش از آنچه بود كه انتظار ميرفت.
مجلس دهم؛ پایان تحلیلهای کاغذی، آغاز مأموریتهای واقعی
علیرضاقربانی در سرمقاله امروز روزنامه خراسان نوشت:
یکشنبه 12 اردیبهشت سال جاری، دو روز بعد از مرحله دوم انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، مثل فردای هفتم اسفند 94، بسیاری از روزنامههای کشور با برجستهسازی پیروزی جناح منتسب به خود و ترسیم نمودارهای گرافیکی در صفحه اول سهم جناح خود را تا هفتاد درصد و سهم رقیب را به 25 درصد محدود ساختند.
با اینهمه کسانی هم چشم به گذر ایام سپردند تا واقعیت از پس برداشتها و تبلیغات نمایان شود و همه گمانه ها در ترازوی یک اقدام عملی موردسنجش واقع شود و خیلی نگذشت که چنین هم شد و در ساعات اولیه روز نهم خرداد آرایش سیاسی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی آشکارشده و سهم اصولگرایان از 12 عضو هیئترئیسه به 9 نفر رسید و ائتلاف امید نیز توانستند سه نفر از اعضای خود را به این جمع اضافه کنند.
بدون تردید اتفاقی که در نهم خرداد در بهارستان رخ داد را نمیتوان با آنچه در چند ماه گذشته بر صفحه اول بعضی روزنامهها نشست، متناسب دانست. اما هرچه بود اکنون فصلی جدید آغازشده و منطقی آن است که با فضای هیجانی انتخابات خداحافظی کرد.
مجلس دهم صرفنظر از اظهارنظر قطعی درباره ترکیب سیاسی آن و برجستهسازی سهم هریک از جناحهای سیاسی که چندان هم پوشیده یا حتی مهم نیست، باید وارد فضای کار و فعالیت معمول خود شود. اکنون مسابقه انتخابات تمامشده و رسانهها و فعالان سیاسی پشت پرده آن باید به نمایندگان ملت اجازه دهند که به کار اصلی خودشان برسند. مأموریتی که در کنار وظیفه عام قانونگذاری و نظارت، با پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی و تعیین اولویتهای فوری آن یعنی «اقتصاد مقاومتی» و «فرهنگ اسلامی» دستور کار ویژهای هم برای آن تعیینشده است.
بدیهی است فراکسیون اکثریت مجلس که عنوان «فراکسیون ولایت» را برای خود انتخاب کرده است، در کنار فراکسیون «امید» باید اولویتهای تعیینشده توسط رهبری انقلاب را در دستور کار فوری خویش قرار داده و برای برونرفت از مشکلات جاری کشور، قوه مجریه را هم به این سمت سوق دهند و دولت محترم هم باید به خواست اکثریت جامعه که در مجلس شورای اسلامی نمود یافته است تن داده و از ظرفیتهای مجلس برای غلبه بر مشکلات استفاده کند. مخصوصاً آن که آقای عارف رئیس فراکسیون اقلیت مجلس نیز در اولین اظهارنظر خود بعد از انتخاب هیئت رئیسه در اقدامی شایسته تقدیر اولویت خود را اقتصاد مقاومتی اعلام کرد.
مسئله پنهانی نیست که دولت یازدهم به خاطر تمرکز بیشازاندازه بر حوزه سیاست خارجی و چشم دوختن به معجزه برجام، فرصتی برای فعالسازی ظرفیتهای داخلی اقتصاد پیدا نکرده و نمیتوان برای آن کارنامه موفقی ترسیم کرد و همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها تأکید کردهاند، چاره مشکلات ناشی از تحریمهای ظالمانه، نه در امید بستن صرف به سرمایهگذاری نامطمئن خارجی، که در نگاه به داخل و تقویت اقتصاد مقاومتی است و مجلس دهم چه در قالب تصویب طرحها و لوایح مرتبط و چه با استفاده از حق نظارت خود میتواند کلیدی برای باز کردن قفل مشکلات اقتصادی بهویژه رکود سنگین حاکم بر اقتصاد کشور فراهم کند.
از طرفی طی سال های اخیر کم توجهی نهادها و سازمان ها و بخصوص مسئولان دولتی به حوزه ترویج فرهنگ اسلامی هم پسرفتهای غیرقابل جبرانی بر جای گذاشته است که علاوه بر مسائل جاری و روزمره به بعضی زیربناهای فرهنگی چون اعتمادبهنفس عمومی آسیب رسانده و یا باعث ترویج فرهنگ غربگرایی و رواج اشرافیگری شده است.
متأسفانه مجلس اصولگرای دوره نهم چه در تصویب قوانین و چه در حوزه نظارتی بهویژه نظارت بر عملکرد فرهنگی دولتهای دهم و یازدهم عملکرد قابل دفاعی را به ثبت نرسانده است و این مجلس دهم است که با نصبالعین قرار دادن پیام رهبر انقلاب، بدون کشانده شدن ماجرا به عرصه درگیریهای سیاسی و جناحی، میتواند جلوی ادامه این ماجرا را گرفته و فکری به حال فرهنگ کشور و اصلاح رویکرد فرهنگی دولت کند.
ماجرای اجرای برجام و خلف وعده طرفهای خارجی این قرارداد که تقریباً همه ظرفیتهای کشور در سه سال گذشته را معطل خود کرده است، بیشتر از هر زمان دیگری از فزونخواهی و زیادهطلبی جبهه استکبار و در رأس آن شیطان بزرگ آمریکا پرده برداشته است. حالا نوبت نمایندگان مجلس دهم است که با پشتوانه عظیم رأی ملت، باید به پشتیبانی دولت برای درخواست اجرای کامل و بیکموکاست تعهدات طرف مقابل در برجام اقدام کرده و به نمایندگی از ملت مقاوم ایران، به تعبیر امام جامعه اسلامی «مجلس را سنگری استوار در برابر افزونخواهی گستاخانه استکبار» بسازند.
آرايش پارلمان فراكسيوني
جواد دليري در سرمقاله امروز روزنامه اعتماد نوشت:
سابقه تشكيل و تنوع فراكسيونى در تاريخ پارلمانهاى ايران، سابقهاى دوردست و ديرپاست. هر قدر جامعه سياسى ايران در غياب فرهنگ سياسى مدرن، در الفت و آشتى با مقوله تحزب و تكثر سياسى گرفتار تنگنا و كاستى بوده است پارلمانهاى ايران در بطن خود گروهها و گرايشهاى متنوعى را بروز دادهاند.
قهرا در جامعهاى كه به آداب سياست مدرن، مزين است صحن پارلمان، رونوشت و روگرفتى از صحنه جامعه خواهد بود. اما آفت توسعهنيافتگى سياسى در ايران، ميان صحن پارلمان و صحنه اجتماع، فاصلهاى انداخته است كه يكى از نشانهها و شاخصهاى آن، عدم تكثر سياسى در جامعه و وجود تكثر فراكسيونى در پارلمان است. به اين اعتبار از آغاز تولد نهاد پارلمان در ايران، فراكسيونهاى مختلف در آن شكل گرفت. اما با وجود اين تنوع در تركيب فراكسيونى مجالس، معمولا و نوعا يكى دو فراكسيون، وجهه و جلوه اصلى را در نقشآفرينى داشتهاند.
از اين زاويه انتخابات هياترييسه پارلمان دهم پيامهاي روشن و مشخصي دارد:
١- ١٠٣راي به محمدرضا عارف بيترديد راي واقعي، متعهدانه و ارزشمند منتخبان وفادار و متعهد فهرست اميد است. اين راي منتخباني بود كه حتي با وجود اينكه (شايد برخي از آنها) مديريت لاريجاني را بر عارف ترجيح دادند، به تصميم فراكسيوني وفادار ماندند. اين رفتار فراكسيوني قابل تحسين و سرمايه ارزشمند براي مردماني است كه روز هفتم اسفند پاي صندوقهاي راي رفتند تا «نه به افراط» بگويند و «اعتدال» را برگزينند.
شايد گروهي از تحليلگران اصولگرا يا نزديك به دلواپسان علاقهمند باشند راي عارف را به باخت و شكست كل جريان اصلاحات و اعتدال بكشانند كه قطعا يك روند انحرافي و تبليغاتي خواهد بود چرا كه ميان راي نايبرييس اول كه نامزد فراكسيون اميد بود (مسعود پزشكيان) با راي علي لاريجاني تنها ٢٤ كرسي فاصله وجود داشت و حتي فاصله راي دو دبير برگزيده هياترييسه و عضو فراكسيون اميد (عثماني و حسينزاده) و نيز نامزد ديگر نواب رييس (مطهري كه البته راي نياورد) با آراي رييس منتخب تنها ٣٥ راي فاصله بود.
اين نشان ميدهد راي واقعي فراكسيون اميد حدود ١٣٠تا ١٤٠ راي در مجلس دهم است و راي هواداران آقاي لاريجاني و اصولگريان و جبهه پايداريها (همگي با هم) نيز حدود ١٤٠ تا ١٥٠ راي است و كرسيهاي ديگر نيز از آن آراي مستقلها است (حدود ٤٠ راي). يعني تركيب كلي دو طرف تا حدودي مساوي و نهايت در اين ميان حدود ٤٠ تن نيز هستند كه برحسب وضعيت سياسي و موقعيت فردي تصميم ميگيرند. ديگر اينكه فاصله آراي علي مطهري نامزد فراكسيون اميد (١٣٢) با آراي نايبرييس دوم نامزد فراكسيون اصولگريان (١٣٦) تنها ٤ راي است.
نكته جالبتر اينكه ١٠٣ نفر از ٢٧٩ نماينده به معاون اول دولت اصلاحات و ١٥٤ نفر از اين جمع به وزير بهداشت همان دولت(پزشكيان) كه در مجلس قبلي مواضع نزديك به علي مطهري اتخاذ ميكرد راي دادند. بنابراين مجلس دهم يك «مجلس فراكسيوني» خواهد بود كه آراي خاكستري و مستقل همراهيكننده خواهد بود و هيچ جرياني پيروز دايم آن نخواهد بود مگر آنكه جريان مستقل با آن همراهي كند. البته اينكه هر فراكسيون، نامزدان خود را معرفي كرد و همگان در صحن مجلس نيز بر آن پاي فشردند اقدامي قابل توجه است. در درون فراكسيونها هم اين رقابت بسيار جدي و روشن رخ داد و رقابتها به رفاقتها و تصميمات فراكسيوني ارجحيت يافت. همچون كنارهگيري الياس حضرتي به نفع پزشكيان و مطهري كه در نخستين گام قدم مهمي در انسجام فراكسيون اميد بود.
٢- اما در غياب فعاليت حزبى-تشكيلاتي چقدر مىتوان به وجود يك گرايش و جريان سياسى تحت عنوان «مستقل»ها اميدوار بود؟ برخى از صاحبنظران سياسى معتقدند زمانى مىتوان از فراكسيون مستقلهاى مجلس سخن گفت كه نظام انتخابات، متاثر از پذيرش تكثر اصولى در عرصه سياست و رقابت رسمى ميان احزاب و تشكلها باشد. در يك جامعه انقلابى با ويژگى پوپوليستي، جامعه به زودى و بلادرنگ به قطبى شدن شكافهاى اجتماعى دچار مىشود.
در وضعيت قطبى شدن فضاى سياست و اجتماع، دو قطب اصلى همه «بُرادههاى سياسى» را به جانب خود جذب مى كند و كمتر جايى براى نيروهاى مستقل يا جريان سوم باقى مىماند و لذا آنچه در صحن مجالس ايران تحت عنوان نيروهاى مستقل به چشم مىآيد فىالواقع از جنس توابع و فروع دو قطب اصلى هستند و خود به هيچ عنوان، جرياني مستقل به شمار نمىآيند. به اين اعتبار، مستقلها از سويى مىكوشند خود را در مظان و معرض فعاليت حزبى و جناحى قرار ندهند و از سوى ديگر مى كوشند استقلال خود را از جناحها و احزاب شاخص حفظ كنند.
اما استمداد از مكانيزمى سنتى براى فرآيندى مدرن چقدر با منطق و عقلانيت عجين است؟ آيا مىتوان به ميدان سياست مدرن ورود كرد اما به آداب و لوازم اين نوع سياست گردن ننهاد؟ در مجلس دهم و در نخستين آزمايش مستقلها كه حدود ٤٠ نفر برآورد ميشوند در موضوع رياست ميل به لاريجاني داشتند اما در ساير اركان هياترييسه به نظر ميرسد بيشتر به سوي طيف فراكسيون اميد متمايل بودهاند. شواهدى وجود دارد كه به اتكاى آنها مىتوان ادعا كرد كه مستقلهاى مجلس دهم، روايت تازهاى از فكر مستقل بودن را عرضه مىكنند كه هر كجا اعتدال حرف نخست را بزند آنجا محل تجمع اكثريت مجلس خواهد بود.
براين اساس رهبران فراكسيون اميد بايد يك استراتژي مدون براي جذب آراي اين طيف و همراهي آنان با خود ترسيم و تبيين كنند. اين شانس براي فراكسيون اميد وجود دارد كه باتوجه به اينكه بسياري از مستقلها در فهرست اميد بودهاند با رايزني و تبيين اهداف اعتدال گونه فراكسيون اميد و ثابت شدن اين موضوع كه همگي در طيفي به نام حاميان دولت قرار دارند جذب فراكسيون اميد شوند يا حداقل در بزنگاهها و تصميمات مهم با اين فراكسيون همراهي كنند. بايد در انتظار نشست و ديد كه مستقلهاى مجلس دهم به يارى اصولگريان ميانه رو مسلك خواهند رفت يا به كمك اصلاحطلبان و اصولگريان اعتدال منش خواهندشتافت؟
٣- يكي از تبليغاتي كه همواره پس از انتخابات هفتم اسفند در طيف رسانههاي اصولگرا دنبال ميشود اين است كه اصلاحطلبان در انتخابات پيروز نشدهاند، و همواره اعداد و ارقامي را نيز ملاك قرار ميدهند اما آنها هيچگاه به اين موضوع اشاره نكردهاند و علاقهمند هستند فراموش كنند بسياري از افرادي كه امروز حتي نامزد اصولگريان در هياترييسه بودهاند به واسطه فهرست اميد راهي مجلس شدهاند و اگر نام فهرست اميد را «تكرار نميكردند» امروز در مجلس شادمان نبودند.
اين مصادره به مطلوب كردن و جعل واقعيت، رفتاري دور از اخلاق سياسي كه فقط كافي است كه تحليلگران اصولگرا (كه بيشتر به طيف دلواپسان نزديكند) با واقعيت مجلس دهم و حذف نابرجاميان كنار بيايند و بپذيرند كه اكثريت مجلس دهم را اصلاحطلبان و اصولگريان معتدل و اعتداليون بر عهده دارند. البته اينان هماناني هستند كه در مجلس نهم بارها عليه علي لاريجاني قيام كردند و بارها اتهام دوپينگ و ديكتاتور و... به او سنجاق كردند، در قم عليه او شبنامه توزيع ميكردند وكار به جايي رسيد كه حتي نام علي لاريجاني را در ليست انتخاباتي خود قرار ندادند و آنقدر فشار وارد كردند كه او گفت مستقل ميآيد.
مخالفان ديروز لاريجاني امروز تبديل به موافقان او ميشوند. اين در حالي است كه مردم امروز لاريجاني را نه يك اصولگرا بلكه يك برجامي ميدانند و از چرايي چرخش ناگهاني اصولگرايان به سمت لاريجاني كاملا آگاهي دارند.
٤- فراموش نكردهايم كه اصولگرايان ناكام و رسانههايشان در انتخابات خرداد٩٢، آنگاه كه حسن روحاني رييسجمهور شده بود تا يك ماه مدعي بودند و تيتر ميزدند و تحليلسازي ميكردند كه روحاني يك اصولگراست تا رايدهندگان به روحاني با تصوير اصلاحطلبي را مأيوس كنند اما حالا تمام تلاششان بر اين است كه دوران رياستجمهوري او را يكدورهاي كنند و حالا بازهم همان حرفها و تيترها را درباره علي لاريجاني ميگويند كه با نيم نگاهي به روابط سرد و انشقاق پيشا انتخاباتي آنان و لاريجاني، تعجب برانگيز است. از سوي ديگر فراكسيون اميد اينك بايد برخود ببالد كه در ابتداي مجلس تكليف «غيرمتعهدها» روشن شد.
هرچند اخلاق سياسي حكم ميكرد اين افراد در تصميمات فراكسيوني مطابق رفتار حرفهاي و قابل پسنديده علي مطهري عمل ميكردند اما با رفتار غيرفراكسيونيشان، مرزهايشان را همين ابتداي كار مجلس با «اميدان واقعي» به نمايش گذاشتند.
اين رفتار در حالي است كه علي مطهري را كه نميتوان اصلاحطلب ناميد (هرچند كه از نظر نگارنده از بسياري از اصلاحطلبان اصلاحطلبتر است) به رفتار فراكسيوني پايبند بود. مطهري هر چند بااختلاف تنها چهار راي از نايبرييسي جا ماند اما بيترديد او پيروز ميدان بازيهاي فراكسيوني جرياني مجلس بود. اينك ميتوان براي او بيشتر تلاش كرد تا در هياترييسه دايمي جايگاه بهتري يابد و البته ميتواند (و بهتر نيز است) كه در كف پارلمان باشد، چه آنكه نشان داده و اثبات كرده كه آنجا بيشتر و مناسبتر ميتواند از حق و حقيقت و آرمان و خواسته موكلان خود دفاع كند، بازي سياست در ايران تمام ناشدني است.
هرچند رقابت جاي خود را به رفاقت داد و دست تبريك عارف به لاريجاني نمادي از يك رفاقت و يك انسجام اعتدالي - پارلماني شد. بايد منتظر ماند و ديد نابرجاميان (برجام ستيزان و برجام گريزان) با بازي اعتدالي مجلس چگونه برخورد ميكنند ؟بايد منتظر ماند و ديد وقتي طرح و لايحه و مصوبهاي در صحن بيايد كه مطابق ميل نابرجاميان نباشد چه اتفاقاتي رخ ميدهد؟ آن وقت است كه اعداد از پيروزي و شكست سخن ميگويند كه چه خوش گفت لسانالغيب شيرازي كه:
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد
نقطه سیاه دیگر در پرونده آل سعود
در سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی می خوانید:
سازمان حج و زیارت در بیانیهای رسمی از محروم شدن هموطنان زائران ایرانی خانه خدا برای حج تمتع در سال جاری خبر داد. این بیانیه پس از انقضای مهلتی صادر شد که در پایان دور دوم مذاکرات میان مقامات سازمان حج و زیارت و دولت سعودی برای اعلام موضع نهائی عربستان تعیین شده بود.
بدین ترتیب یکبار دیگر مقامات عربستان با توسل به انواع شیوهها برای کارشکنی در امر حج، حق شرعی برگزاری حج را از مردم ایران سلب کردند و با تلاش در این زمینه مرتکب ظلم بزرگی علیه این ملت مسلمان شدند. در این مقوله ملت ایران مظلوم واقع شده و علیرغم آنکه صبر و انتظاری طولانی از خود نشان داد ولی در نهایت نیز به خاطر رفتار کینهتوزانه مقامات ریاض، از حق شرعی خود محروم شد.
جای تعجب است که آل سعود با در پیش گرفتن رفتارهای غیراصولی که تحت هیچ شرایطی قابل توجیه و پذیرش نیست، چهرهای نامطلوب را از خود به تصویر کشیده است.
حج یکی از واجبات شرعی است و مسلمانان از سراسر جهان با اشتیاق فراوان برای اجرای این دستور الهی به سرزمین وحی سفر میکنند و رنج سفر را به جان و دل خریدارند. ایکاش آل سعود هم با درک مسئولیتهای تعطیل ناپذیر خود برای همراهی و هماهنگی با زائران خانه خدا به وظیفه خود عمل میکرد. حوادث تلخ و تاسف بار سالیان مختلف در طول برگزاری مراسم حج از جمله فاجعه خونین منا، تمامی زائران خانه خدا را داغدار و متاسف نمود. اگرچه دولتمردان سعودی هنوز هم اصرار میورزند که آمار قربانیان حوادث منا را تعمداً کمتر نشان دهند ولی گزارشهای موثق رقم این تلفات را بیش از 7 هزار تن اعلام کردهاند. کمترین انتظار از میزبانان این بود که ضمن اعلام همدردی با حجاج و بازماندگان حوادث دوران حج سال گذشته، با تمامی توان و ظرفیت خود برای خدمت رسانی به خیل ضیوف الرحمن در مراسم حج امسال قرار گیرد. آل سعود با این مانع تراشیها و کارشکنیها اقدام زشت و نادرستی را انجام داد که در قاموس فرهنگ قرآنی به عنوان کسانی که مانعی در مسیر حج ایجاد میکنند و مرتکب «صدعن سبیل الله» میشوند، مستوجب عذابی شدید و دردناک هستند.
روشن است که آل سعود مالک حج نیست بلکه باید خادم حجاج باشد و تمامی توان و استعداد خود را برای پذیرش و میزبانی از ضیوف الرحمن به کار گیرد. طبعاً خادم حجاج، مرتبه بزرگ و گرانقدری دارد که الزامات خاص خود را دارد و حق کارشکنی و ممانعت از حضور حجاج بیتالله الحرام را نداشته و ندارد. کارنامه درخشان جمهوری اسلامی ایران در این سالها همواره نشانگر رفتاری شایسته برای برپائی پرشکوه مراسم حج بوده و ایرانیان همواره از ممتازترین رفتارها و کاروانها برخوردار بودهاند که توانسته همواره الگوی نظم، بهداشت، اخلاق و رفتار اسلامی به ویژه تعامل با سایر ضیوف الرحمن و میزبانان محسوب گردد.
جای تعجب است که آل سعود، عربستان را که سرزمین وحی است و نزد ملتها و دولتها منزلت و قداستی دارد، به جولانگاه دشمنان اسلام تبدیل نموده و به طرز آشکاری با دولتها و ملتهای مسلمان سر ناسازگاری و عناد دارد درحالی که براساس تعالیم قرآنی باید به ملتها و دولتهای مسلمان به چشم یاران و یاوران بنگرد و رعایت اصول و معیارهای اسلامی – قرآنی را مدنظر قرار دهد.
هرگز انتظار نمیرفت دولت عربستان از جایگاه و موقعیت خود علیه ضیوف الرحمن سوءاستفاده کند و ذهنیتی منفی و غیرقابل دفاع از خود به جا بگذارد.
اگرچه فرصتهای زیادی در این مقوله به هدر رفته و شاید امکان جبران بسیاری از موارد به خاطر سپری شدن زمان طلائی، فراهم نباشد اما دولت عربستان هنوز هم فرصت دارد گذشتهها را تا حدودی جبران کند. در غیر این صورت، علاوه بر اینکه آل سعود باید پاسخگوی عواقب تضییع این حق شرعی باشند، این واقعیت را نیز باید بپذیرند که با چنین روشی قطعاً در جهان اسلام منزوی خواهند شد و این واقعیت که حکام سعودی کفایت لازم را برای مدیریت حج ندارند برای ملتهای مسلمان به اثبات خواهد رسید. تردیدی وجود ندارد که عملکرد آل سعود در محروم ساختن زائران ایرانی خانه خدا از انجام فریضه حج، نقطه سیاه دیگری در پرونده این خاندان به ثبت رسانده است.
جهاد کبير و خطر نفوذي ها
محمود فرشیدی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:
مقام معظم رهبري در بازديد از دانشگاه افسري و نيز ديدار با منتخبان مجلس خبرگان از «جهاد کبير» به عنوان ضرورت و نياز امروز جامعه ياد کرده و تاکيد فرمودند که؛ «جهاد کبير يعني اطاعت نکردن از دشمن و از کافر.» اصولا در فرهنگ اسلامي، جهاد به نوعي تلاش پر مشقت براي دستيابي به هدف گفته ميشود که دشوارترين نوع آن جهاد با نفس و همان جهاد اکبر است و نوع ديگر آن جهاد اصغر يا نبرد با دشمن در ميدان کارزار ميباشد که در قرآن با تعبير قتال نيز از آن ياد شده است. اما در آيه 52 سوره فرقان به نوعي ديگر از جهاد تحت عنوان «جهاد کبير» اشاره شده است که مفسران جنس آن را جهاد فرهنگي و علمي و اعتقادي بيان کردهاند، چنان که مرحوم طبرسي در تفسير مجمعالبيان، جهاد کبير را جهاد کساني ميداند که با روشنگري خويش، يافتهها و شبهات بدانديشان و گمراه کنندگان را از اذهان ميزدايند و علامه طباطبايي (ره) مقصود آيه را جهاد با دشمنان، با تمسک به قرآن، معنا ميکند و شاهد ديگر آنکه اين آيه در مکه نازل شده است و خداوند به پيامبر (ص) توصيه ميکند به وسيله قرآن با کفار، «جهاد کبير» داشته باش.
اما نکته قابل توجه آن است که در صدر آيه و به عنوان مبناي اعتقادي جهاد کبير، تاکيد ميشود که از کافران اطاعت مکن، يعني لازمه آماده شدن و موفقيت در ميدان جهاد کبير، پذيرش و باور قلبي ممنوعيت اطاعت از کافران است. به تعبير روشنتر؛ کسي که نظام اعتقادي و فکري اسلام را پذيرفت، بايد اطاعت کامل از دستورات الهي را مبناي تصميمات و انديشه و اعمال و رفتار خويش در هر لحظه قرار دهد و در حقيقت همين اطاعت کامل، شاخصه ايمان کامل به خداست، چنان که در آيات قرآن، روي گرداندن از اطاعت خدا، مصداق کفر شمرده شده است (1) و مقام اطاعت کنندگان از خدا و پيامبر (ص)، برخورداري از نعمات الهي و مجاورت با پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، عنوان شده (2) و تاکيد شده که سرپيچي از اطاعت خدا و رسول، موجب ضايع شدن اعمال است (3) و اطاعت از پيامبر (ص) موجب هدايت (4) و در آيات مختلف پس از تاکيد در باره نماز، زکات (5)، پرهيز از اختلاف (6)، انفال و اصلاح ذات البين (7)، اطاعت از خدا و رسول به عنوان مهم ترين اصل مورد تاکيد قرار گرفته است.
اما متاسفانه علي رغم اين تاکيد قرآن بر جايگاه اساسي اطاعت از خداوند و بر حذر داشتن از اطاعت کافران، برخي افراد گويي همه اطاعتشان در عبادتهايشان خلاصه ميشود و ميپندارند با انجام کامل عبادات الهي نظير نماز و روزه و حج و امثال آن، در ساير امور زندگي و اجتماعي بايد به تشخيص خود عمل کنند. يعني دستورات خداوند متعال، حضوري در ساير برنامههايشان ندارد و همين عدم اعتقاد به جامعيت دستورات و وعدههاي الهي، بخصوص اگر خداي ناکرده در رجال سياسي و مسئولين و شخصيتهاي موثر کشور مصداق پيدا کند، زمينهاي براي دشمن فراهم ميسازد تا با نفوذ در انديشه اين گونه افراد، به تدريج آنان را به سوي خود جلب و از ميان آنان يارگيري کند و به آنان چنين القا نمايد که دفاع واقعي از اسلام توسط اين گروه صورت ميگيرد و نيروهاي انقلابي و مومن نسبت به تمامي دستورات و وعدههاي الهي، تندرو و غيرمنطقي هستند و به اسلام ضربه ميزنند.
البته در دوران ما، دشمن براي آنکه به اين گونه ياران نفوذي خويش، اطمينان بيشتري ببخشد، نوعي تحرکات انقلابي نما و افراطي به نام اسلام، نظير داعش و تکفيري را نيز پايه ريزي کرده است تا برآيند اين دو اقدام جذبي و دفعي، بر يقين شيفتگان استکبار بيفزايد.
در حقيقت همچنان که از آغاز خلقت و در طول تاريخ، شيطان با ترويج وسوسه نافرماني از اطاعت خداوند و انحصاراً اطاعت در عبادات و تحديد فرامين الهي، همواره عدهاي را به دام انداخته است.
امروز هم شياطين انس و استکبار جهاني براي مقابله با نظام جمهوري اسلامي، اين سياست را در پيش گرفته اند و ميکوشند با نفوذ در انديشه و باور برخي کارگزاران و دولتمردان و تاثيرگذاري در مراکز تصميم ساز و تصميم گير کشور، به هدف خويش يعني استحاله نظام اسلامي دست يابند و تهاجم به مباني و نهادهاي انقلاب نظير سپاه پاسداران و شوراي نگهبان و جوانان حزب اللهي و شخصيتها و روحانيون انقلابي نيز از جمله اقدامات در راستاي تضعيف نيروهاي انقلاب و استحاله نظام است، چنان که در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي و خبرگان نيز دشمن و عوامل نفوذي او، تلاش فراواني براي رخنه در اين دو نهاد سرنوشت ساز به عمل آوردند که خوشبختانه با هوشياري ملت موفق نشدند.
شگفت آنکه در فرآيند نفوذ، شيفتگان مکتب گفتگو با شيطان، دانسته يا ندانسته چنان با استکبار جهاني همصدا ميشوند و جذابيتهاي اين مکتب چنان مسحورشان ميسازد که دستاوردهاي عظيم انقلاب و انقلابيون و شهدا و دانشمندان کشور را فراموش ميکنند، اما اگر در قبال سکه زر، آمريکا وعده شکلاتي به آنان بدهد، باور ميکنند و شادمان ميشوند و به آن ميبالند و گوش فلک را کر ميکنند.واقعيت آن است که باور به کارآمدي اسلام انقلابي در وجود آنان و فرزندانشان روز به روز کمرنگ تر ميشود و گرايش به دنيا غلبه مييابد و لذا نه تنها از هرچه که رنگ و بوي عطرانگيز اسلام انقلابي و انقلاب اسلامي را داشته باشد، گريزانند، بلکه با ابداع واژههايي جديد و فريبنده تلاش ميکنند در باورهاي مردم انقلابي ايران نيز تغيير پديد آورند.
پي نوشت ها:
1- آل عمران 32
2- نساء 69
3- محمد 33
4- نور 54
5- نور 56
6- انفال 46
7- انفال 1
نوید تعامل در مجلس دهم
جواد جهانگیرزاده در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
آنچه دیروز در مجلس شورای اسلامی رخ داد، از جهاتی قابل پیشبینی بود. ضمن احترام به شخصیت فردی و سیاسی جناب آقای دکتر عارف، انتخاب مجدد جناب آقای دکتر لاریجانی به عنوان رئیس دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، نشان از آن دارد که مجلس شورای اسلامی و منتخبان جدید آن با توجه به شرایط عمومی و مهم کشور تلاش دارند تا بسترهای مناسبتری را برای ایجاد یک وفاق عمومی جهت حل و فصل مشکلات عمده کشور برگزینند.
این انتخاب از آنجایی مهمتر مینماید که حدود سه ماه پس از انتخابات هفتم اسفند سال گذشته عمده نگاههای سیاسی داخل و خارج از کشور به مسأله انتخابات رئیس آینده مجلس شورای اسلامی معطوف بود و آن را نمایانگر آینده سیاسی کشور میدانستند.
فارغ از داوری درخصوص چنین نگاه و ارزیابی، میتوان چند نکته برجسته را در انتخابات داخلی دیروز مجلس شورای اسلامی یافت که میتواند سرآغاز فصل جدید و روشنی از ارتباطات و تعاملات مطلوب در یکی از قوای مهم کشور را نوید دهد. اگرچه انتظار درخصوص ایجاد تغییراتی جزئی در انتخابات هیأت رئیسه دائم امری بدیهی و دور از انتظار نیست اما میتوان از انتخابات انجام شده و هیأت رئیسههای شعب، سمت و سوی توزیع جایگاهی در مجلس آینده را تا حدود زیادی پیشبینی کرد.
1- انتخاب دکتر لاریجانی نشان از علاقه نمایندگان جدید ملت به استفاده از تجربیات پارلمانی دارد. این امر نه تنها خود برای دو وظیفه اساسی و قانونی مجلس یعنی قانونگذاری و نظارت مهم مینماید، بلکه توانایی آن را نیز دارد که از ظرفیتهای جدی مجلس در ارتباطات منطقهای و بینالمللی بویژه در IPO، اتحادیه مجالس اسلامی و اتحادیه مجالس آسیایی استفاده فراوانی ببرد. رئیس مجلس شورای اسلامی همیشه نسبت به تصویب قوانین پی در پی و انباشت قوانین که اجرای آن حتی برای مجریان توانمند نیز سخت مینماید و مردم را در تبعیت از آن دچار سردرگمی میسازد، پایفشاری کرده و پایش و پالایش قوانین را از جدیترین وظایف مجلس برشمردهاند. به طور مثال میتوان به اهتمام ایشان در یایش قوانین مزاحم یا مشوق و حتی خلأهای قانوننویسی در بحث اقتصاد مقاومتی اشاره داشت.
2- به نظر میرسد برخورد متین و مورد انتظار کاندیدای رقیب ریاست یعنی آقای دکتر عارف به هنگام پیروزی رقیب نوید روزهای مطلوبی از تعامل جریانات سیاسی درونی مجلس را در پی داشته باشد. تسری این امر به مجلس میتواند منجر به ظهور هنجار مورد انتظار از سوی نخبگان و عموم مردم از مجلس باشد که میتواند سخن را قاطع ولی آرام و بدون جنجال بیان کرد. باید بپذیریم که مجلس دهم متشکل از نمایندگان و علاقهمندان گفتمانهای متفاوت درون نظام است، پس انتظار از چنین مجلسی دمیدن فضای آرامش، منطق و کار کارشناسی به جامعه است که میتواند در مسیر حل و فصل مسائل مهم کشور باشد. امروز فضای سیاسی جامعه بیش از پیش به آرامش نیاز دارد. مردم درگیر مشکلات جاری باید از تریبون مجلس فضای آرامتر و عقلانیتری را دریافت کنند.
3- مطمئناً انتخابات دیروز مجلس بازتاب منطقهای و بینالمللی نیز خواهد داشت، پایبندی به رفتارهای دموکراتیک، واقعیت درونی جامعه ایرانی را مشهودتر به نمایش خواهد گذاشت و بر این امر صحه خواهد نهاد که رقابت در میان گفتمانهای درون نظام در ایران مسابقه خدمت بیشتر به مردم و انقلاب است و نیروهای انقلاب از هرگونه رقابتی که منجر به جراحت و آسیب افکار عمومی شود، پرهیز مینمایند. البته تعمیم چنین انتخاباتی به کمیسیونها نیز میتواند آنها را به مسئولیتهای اساسی خود متوجه و متمرکز کند.
4- باید از دولت قدردانی کرد که هم در سخن و هم در عمل اصل تفکیک قوا را به رسمیت شناخت و تلاش کرد تا از تأثیرگذاری در انتخابات هیأت رئیسه مجلس به دور ماند. این امر ضمن حفظ استقلال مجلس، دست نمایندگان را در همکاری و مشارکت با دولت برای حل و فصل مشکلات عمومی کشور و مردم بازتر گذاشته و از سایش بدون هدف و منفعت سیاسی مجلس و دولت جلوگیری خواهد کرد.
5- مجلس و نمایندگان محترم میدانند که امروزه مسئولیتهای بزرگی بر دوش آنان توسط مردم و رهبری نهاده شده است. توجه ویژه به مطالبات مردم و رهبری بویژه در حوزه اقتصاد و فرهنگ نیازمند استفاده از ظرفیت تمامی نمایندگان مردم است. توجه به این نکته ضروری است که تجربه سالیان پس از انقلاب نشانگر آن است که مسائل اساسی کشور فقط با دستان گرهگشای نیروهای انقلاب قابل حل بوده و یکی از موضوعات محوری و مهم آن تمرکز روی مشکلات و رفع آنها از طریق علمی بدون تعصبات قومی، منطقهای و سیاسی و خارجی است. امید که مجلس دهم موفقترین مجلس پس از انقلاب در این زمینه باشد.