رهبر انقلاب نمایه

دستگاه امنیتی برای این که شناسایی آقای خامنه ای را برای مأموران آسانتر کند، دو قطعه عکس او را به شهربانی فرستاد و تأکید کرد که پرونده او در دادگاه نظامی در جریان رسیدگی است و باید بازداشت و به س اواک تحویل گردد. اما این عکس ها دردی از ناتوانی شهربانی در یافتن او درمان نکرد، چرا که شباهتی به آقای خامنه ای نداشت؛ بدون عمامه، با ته ریش و عینکی که شیشه های ضدآفتاب داشت.

گروه فرهنگی مشرق - شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه چند ماه قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت.
 
آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش هفتاد و پنجم این کتاب است.
 

زندان سوم

***در تعقیب مترجم

سرتیپ بهرامی ، رئیس ساواک خراسان، از خرداد 1345 در پی آقای خامنه ای بود. او بیست و چهارم همین ماه از شهربانی مشهد خواسته بود مأمورش را به سراغ سیدعلی خامنه ای بفرستد و از او بخواهد خودش را به ساواک معرفی کند.
 و اما ماجرای کتابی که به تعقیب مترجمش انجامید. همه چیز از آنجا آغاز گردید که روز اول خرداد، هنگامی که احمد مجری سازان طوسی، یکی از بنیانگذاران انتشارات سپیده، تعدادی از کتاب چاپ شده آینده در قلمرو اسلام را به گاراژ میهن تور مشهد می برد که آن را به تهران بفرستد، بازداشت شد. خبر چاپ کتاب کی به گوش ساواک رسید و بررسی محتوای آن و تشخیص« مضره » بودن آن با چه مراحلی در این سازمان طی شد، که احمد طوسی را سر بزنگاه گرفتند؟ آقای محسنیان قضیه را چنین بازمی گوید: یک روز که برای تحویل گرفتن کتاب به چاپ خانه خراسان رفتم، دیدم دو نفر آنجا نشسته اند. بعدها متوجه شدم که آنها ساواکی بودند. من 100 جلد کتاب را گرفتم و بیرون آمدم. عصر آن روز احمدآقای طوسی با دو تن از شاگردانش با دو چمدان برای تحویل گرفتن 900 جلد کتاب رفتند. ساواک هم کتاب ها و هم آنها را می گیرد، اما از آنجایی که من 100 جلد کتاب را همان صبح به تهران فرستادم، تهران هم افست کرد و به تعداد 5 هزار جلد پخش نمود.

در پی بازجویی هایی که احمد طوسی در ساواک پس می دهد، وی را به دادسرای ارتش می سپارند تا به جرمش رسیدگی شود. همچنین در نامه ای که سرتیپ بهرامی، رئیس ساواک خراسان، به لشکر 6 خراسان می نوید، ضمن معرفی کتاب آینده در قلمرو اسلام که مضره تشخیص داده شده، یادآور می شود که این کتاب اثر سیدقطب و ترجمه سیدعلی خامنه ای که از روحانیون افراطی مخالف دولت می باشد بوده و مترجم در پاورقی ها سعی نموده به کنایه مطالبی اهانت آمیز نسبت به مقام شامخ سلطنت و طرفداری از مخالفین حکومت بیان دارد که با مطالعه دقیق و موشکافی مطالب آن به خوبی این مطلب آشکار می گردد.

در ادامه این نامه خبر داده می شود که مدیرعامل شرکت انتشاراتی سپیده، محسن محسنیان، و سیدعلی خامنه ای احضار شده اند. خبر دستگیری و تعقیب ها به ساواک تهران نیز ارسال می شود و متعاقباً سپهبد نصیری، رئیس ساواک کشور، با ارسال نامه ای به وزارت فرهنگ و هنر، کتاب آینده در قلمرو اسلامرا حاویم طالب خلاف مصلحت معرفی کرده، می خواهد چنانچه کتاب مورد بحث بدون اخذ مجوز قانونی طبع و نشر گردیده، نسبت به جلوگیری از توزیع آن به هر نحوی که آن وزارت خانه مقتضی بدانند اقدام و از نتیجه این سازمان را مستحضر فرمایند.

دستور جمع آوری کتاب در مشهد داده شده بود. شهربانی خراسان از اداره اطلاعات این نیرو نامه ای دریافت کرده بود که کتاب یادشده حاوی مطالب برخلاف مصلحت معرفی گردیده بود. شهربانی مشهد موظف شده بود تمام کتاب خانه های شهر، کیوسک های روزنامه فروشی، کتاب فروشان دوره گرد و بساط روزنامه فروشی ها را بگردد و هر نسخه ای از آینده در قلمرو اسلام دید جمع آوری کند.

از جمله نکات کتاب که برای ساواک گران آمد، مطالب صفحه 164 بود: فی المثل اگر دیدیم دستگاه های استعماری و استبدادی با برخی از شعائر به اصطلاح دینی نه تنها مخالفتی ابراز نمی دارند بلکه تا آنجا که موجب جلب وجهة ملی و مقدور آنان است به آن هم کمک می کنند و مثلاً حتی اسب هم برای تعزیه خوانی ها و شمشیر هم برای قمه زنی ها می فرستند و یا در مراسم جشن ها و سوگواری های مذهبی با ملت در سرخ و سیاه پوشیدنی ها همکاری می کنند و در محافل سوگ و شادی شرکت می جویند یا خود مجالسی از این قبیل برپا می سازند، باید کشف کنیم که این ظواهر و تشریفات یا اساساً از مذهب نیست و یا اگر هست به قدری از واقع و حقیقت دور مانده و منحرف گشته است که نه تنها با نقشه های ضددینی این عناصر مخالف مذهب مخا لفتی ندارد بلکه حتی مددکار و زمینه ساز نقشه ها است. و به عکس اگر مشاهده کردیم که همین دستگاه ها با آن تظاهرات مزورانه و ریاکارانه و با ادعای خنده آور حمایت از دین هر جا با تعلیماتی عمیق و آموزنده مواجه می شوند، هر جا جلوه ای از تحرک و خروش مذهبی احساس می کنند، با زبان و قلم، با اسلحه سرد و گرم و خلاصه با هر وسیله مقدور به مخالفت برمی خیزند، زندان ها را پر می کنند، مردان را از وطن آواره می سازند و... باید بدانیم که دین به حقیقت خود نزدیک شده است.

در سال 1345 آینده در قلمرو اسلام تنها کتاب مذهبی توقیف شده نبود . کتاب هایی چون پیمان جوانمردان نوشته غلامرضا سعیدی ، فلسفه روزه اثر میرسیداحمد روضاتی، زن و آزادی تألیف سید رضا صدر، اندلس سرزمین خاطره ها نوشته سیدعلی محقق، کارنامه سیاه استعمار ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی، کتاب های کودک نیل، آینده اسلام، دنیا در خطر سقوط و شیعه و زمامداران خود سر نگاشته ها و ترجمه های مصطفی زمانی از کتاب هایی بودند که از نظر حکومت مضر به حال مردم تلقی می شدند و نباید در دسترس قرار می گرفتند.

جست وجوها برای یافتن آقای خامنه ای شروع شده بود. ساواک ابتدا گمان کرد وی در مشهد است اما تظاهر می کند که به تهران فرار کرده، خود را از انظار پنهان نموده است. سعید پایان، فروشنده انتشارات سپیده، به شنیده یا به غلط، به ساواک گفته بود که آقای خامنه ای در منزل خود است، روزها بیرون نمی آید و مشغول ترجمه کتابی از دکتر شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه الازهرا است.  همچنین به اطلاع ساواک خراسان رسید که نسخه هایی از این کتاب برای سیدمحمد خامنه ای به قم فرستاده شده تا وی کتاب را در آن شهر منتشر کند و متهمین در مشهد بتوانند به استناد آن که اگر [کتاب] مضره بود چرا در سایر نقاط چاپ و توزیع شده است، خود را تبرئه نمایند.

دستگاه امنیتی برای این که شناسایی آقای خامنه ای را برای مأموران آسانتر کند، دو قطعه عکس او را به شهربانی فرستاد و تأکید کرد که پرونده او در دادگاه نظامی در جریان رسیدگی است و باید بازداشت و به ساواک تحویل گردد. اما این عکس ها دردی از ناتوانی شهربانی در یافتن او درمان نکرد، چرا که شباهتی به آقای خامنه ای نداشت؛ بدون عمامه، با ته ریش و عینکی که شیشه های ضدآفتاب داشت.


مأموران شهربانی پس از تکاپوی فراوان به این نتیجه رسیدند که وی در مشهد دیده نشده است. یکی از گزارش ها می گفت که در روستای اخلمد است. با این حال متوجه شدند که زن و فرزند او در خانه شیخ علی تهرانی، شوهرخواهرش، واقع در خیابان خسروی نو، کوچه مستشاری ساکن هستند و مخارج آنها را پدر سیدعلی تأمین می نماید اما از خودش خبری نیست.


***نامه ای از نجف

در این زمان مسیرهای منتهی به آقای خامنه ای در مراقبت ساواک بود. نامه هایی که از طریق پست برای او فرستاده می شد، تحت سانسور قرار داشت. سید محمدجواد فضل الله، دوست لبنانی، همو که در ماه صفر دو سال گذشته، همسفر او به گرگان بود، نامه ای از نجف برای دوست ایرانی اش فرستاد که به دست ساواک افتاد. متن نامه عربی، و نشانی آن «ایران–مشهد – کوچه ارک»  خانه پدری آقای خامنه ای بود. قرار بود نامه، به دست « فضیلة الاخ الع لامة السیدعلی خامنه ئی دام حفظه » برسد؛ یعنی همان که، ساواک در تعقیب اوست. نامه را در مشه د ترجمه کردند یا به تهران فرستادند تا از محتوای آن سردرآورند، معلوم نیست، اما هر چه بود ساواک خراسان درباره آن تصمیم نگرفت و این مدیرکل اداره سوم، ناصر مقدم بود که به رئیس ساواک خراسان نوشت: تسلیم نامه مذکور به نامبرده بالا به مصلحت نمی باشد.

سیدمحمدجواد فضل الله، نامه را در پاسخ به نامه آقای خامنه ای فرستاده بود. نشانه ای که بگوید این نامه مطالب حساسی، یا نکات امنیتی دارد و نمی بایست به دست گیرنده آن برسد دیده نمی شود. سیدجواد از اقامتش در مشهد و مسافرتی که با دوست ایرانی اش به مازندران کرده بود به نیکی یاد می کند و خبر می دهد که به تازگی خداوند پسری به او هدیه کرده که نامش را عبدالهادی گذاشته است. در میانه این نامه تک صفحه ای، او به جلسه ای در نجف اشاره می کند که یکی از اعضای آن مصطفی خمینی است.

برادر... چه خوب بود در جلسه ای که دیشب در خانه ما برپا شد می بودی. آقامصطفی خمینی و آقاجواد گلپایگانی و سیدمصطفوی کاشانی و شیخ عمید بودند و این جلسه قشنگ تا نزدیک صبح ادامه داشت و یاد و خاطره شما و سفری که با هم به مازندرا ن داشتیم زنده شد.

در پایان نیز به جلال آشتیانی، سیدمحمدعلی میلانی و دیگران سلام رسانده است. چه بسا وجود نام خمینی در این نامه ، ساواک را وادار کرد که آن را در سانسور آن سازمان نگه دار د و به مقصد نرسد! ساواک موضوع را از نمایندگی خود در عراق پی گیری کرد و به جای ذکر نام اصلی سوژه سیدمحمدجواد فضل الله، خواستار تعیین موقعیت «محمدجواد فضل» شد. نماینده ساواک ،  در عراق هم پاسخ داد که در خانه محمدجواد فضل جلسه ویژه ای برگزار نمی شود. این جلسه ها در خانه شیخ عمید زنجان ی برپا می شود که فعلاً در ایران بسر می برد. البته سیدجواد دیگری هم هست که فرزند سیدمحمد گلپایگانی است و فعالیت های مشکوکی دارد. تحقیق ادامه خواهد داشت. شاید دو سال بعد، در 1347 ش، زمانی که آقای خامنه ای با خانواده اش سفری به تهران و قم کرد و سیدمحمدجواد فضل الله را که با پدر و برادرش به آن شهر زیارتی آمده بودند، دید، درباره این نامه هم گفت وگویی کرده باشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 10
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۰۸:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    3 7
    مشرقيا محترم با پسر خالتون صحبت نميكنيد كه اين چه تيتري هست كه گذاشتيد سيد علي؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اون كه تو كاخ سفيد نشسته ميگه امام خامنه اي بعد هي بگيد ما پشتيبان ولايتيم
  • شجاع ۰۸:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    1 2
    اااااااااااااااااا چه گزارش جالبي دمتون گرم
  • مهدی ۱۰:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    2 4
    بزرگواران در نوشتن تیتر و الفاظ دقت کنید
  • ميثم ۱۰:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    0 1
    دمت گرم ناسناس... واقعا كه... لااقل الان عوضش كنيد .
  • ۱۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    0 1
    سلام- برادر بزرگوار لفظ سید علی در کتاب به تناسب آن زمان آمده است و مخاطب حضرت آیت الله خامنه ای امروز نیست و این کتاب از جانب سوم شخص نقل می شود و این فائده نویسندگی است لطفا به اول کتاب رجوع شودعلت اینکه اغلب سید علی نوشته میشود را خواهید فهمید وغرض نویسنده را خواهید فهمید.
  • لندرودی ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    1 1
    سلام -به بینندگان توصیه می کنم به خاطر اینکه موضوع را کاملا فهم کرده باشند کتاب را از اول با دقت بخوانند و ممکن است خواندن بخشهای منتخب مانند همین بخش فوق شبهاتی را درذهن ایجاد کند برای هر شیعه ای ضرورت دارد تا ولی خود را بشناسد و این کتاب به قول نویسنده که در صفحه 6 بند 5 بیان نموده است این کتاب را نمی توان آیینه تمام قد زندگی معظم له دانست لاکن این کتاب گرانقدر تصویر حقیقی ار آن بزرگوار ارائه می کند مختصر اینکه برای مقلدان و دوستداران رهبر بهتر از این کتاب وجود ندارد.امیدوارم بخشهایی از این کتاب مستند به صورت مختصر در اختیار دانش آموزان قرار گیرد تا نسل جوان شناخت بهتری داشته باشند.و امید است دست نویسنده رادر نوشتن این گونه کتابها بیشتر باز بگذارند.
  • ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    0 1
    از لند رودی تشکر می کنم
  • رضا ۱۸:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۳
    1 3
    جانم فدای رهبر (امام خامنه ای)
  • علی آقای گل ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۰/۰۷
    0 2
    رهبرا توی مقتدایم / همه از تست عزیزم هرچه دارم متعی بهتر از جان در کفم نیست / که آنراهم به راحت میگذارم فدائی رهبر عزیز
  • ۲۲:۳۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۵
    1 3
    رهبررادوست دارم.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس