به گزارش مشرق، حبیب احمدزاده، نویسنده در صفحه اینستاگرام خود نوشت: به خود دروغ نگوییم ما هم دربسیاری از این صف ها ممکن است بایستیم
گویند روزی ملا نصر الدین برای خرید نان راهی بازار شد رفت و رفت تا به نانوایی رسید. جماعت زیادی را دید که در صف نانوایی برای خرید نان ایستاده اند. بسیار برآشفته شد زیرا مدت زیادی باید در صف می ایستاد تا نوبتش شود.
برای دستیابی فوری و بدون زحمت به نان، چاره کار را در حیله ایی بس ناجوانمردانه دید. با خود اندیشید نفس اکثر آدمیان بویژه اگر از جهل هم بهره ایی برده باشد طماع و فرصت طلب است.
پس، حیلتی بکار بست. لذا، به نفری که در مقابلش بود گفت: فلانی شما حلیم نذری گرفته ایی؟ مشتری گفت از کجا ؟ ملا گفت: در انتهای بازار به هر فرد یک قابلمه حلیم مجانی می دهند. مشتری با خود گفت چرا در صف نان بایستم و پول بدهم، حلیم نذری که بهتر است در نتیجه صف را رها کرد و رفت. سپس نوبت به نفر دوم رسید همین قصه تکرار شد. نفر سوم هم از پی دو نفر قبلی برفت و همینطور نفرات بعدی.
ملا همین قصه برایشان تکرار می کرد و صف کم و کمتر می شد. چند دقیقه ایی نگذشت که ملا ماند و شاطر نانوا. ملانصرالدین ناگهان دچار توهم در درستی خبر شد و با خود گفت: نکند واقعا حلیم نذری می دهند و من نمی دانستم. چگونه ممکن است این همه خلق به یک سخن ناروا بوی نان و هیاهوی نانوایی را رها کرده و بدنبال دروغی شوند. از این رو ملا نیز باورش شد که حلیم می دهند و نانوایی را رها کرد برفت.
اکنون باید از خود بپرسیم که هر کدام از ما ، برای دیگران و خود ملانصرالدینی هستیم ؟ و یا بدتر ،ساده دلی جاهلتر در صف بقیه جاهلان عمر تلف کن جلوتر از خود در این جهان و فضای دروغین مجازی ؟
ایکاش مکث در همراهی و باور را زودتر از این در زندگی هامان تمرین میکردیم
البته ایکاش
با تشکر از دکتر پرویز کرمی برای در اختیار قرار دادن کلیپ
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.