سرمقاله روزنامه ها

رییس جمهور محترم و دیگر روسای قوای کشور در شرایط تهدید تازه، می‌بایست از بیان مواضع تفرقه انگیز داخلی بپرهیزند وبا هماهنگی بیشتری در برابر توطئه جدید دشمنان، وحدت و اشتراک نظر خود را به نمایش بگذارند.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌

********

تاوان تظاهر به دیوانگی

حسین شریعتمداری در کیهان نوشت:
1- شخصی را حکایت کرده‌اند که کیسه‌ای گندم برای آرد کردن به آسیاب برده بود و درحالی‌که برای نوبت به انتظار ایستاده بود، گندم کیسه دیگران را به کیسه خود می‌ریخت. آسیابان که متوجه شده بود با عصبانیت به او نهیب زد که این چه کاری است؟ چرا به گندم دیگران دست‌درازی می‌کنی؟ و او در پاسخ گفت؛ مگر نمی‌دانی که من دیوانه‌ام؟ همه اهل روستا مرا به دیوانگی می‌شناسند. آسیابان گفت؛ اگر دیوانه‌ای چرا از کیسه خودت به کیسه دیگران نمی‌ریزی؟!


از نوامبر 2016 که دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شده است تا همین امروز، یک جریان مرموز در آمریکا و اروپا اصرار دارد که او را یک دیوانه تمام‌عیار معرفی کند که در چرخه‌ای غیرمنتظره بر کرسی ریاست‌جمهوری آمریکا نشسته است! دنباله همان جریان مرموز در داخل کشور خودمان نیز هر از چند گاه در این شیپور فریب می‌دمد که رئیس‌جمهور آمریکا یک سیاستمدار دیوانه و خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی است و نتیجه می‌گیرد که باید از چالش و رویارویی با او پرهیز کرد چرا که ترامپ نشان داده است به چرخه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در چارچوب تعریف شده دیپلماسی آمریکا اعتقادی ندارد و هر لحظه ممکن است دست به اقدامی خطرناک زده و تصمیم فاجعه‌آفرینی علیه کشورمان اتخاذ کند!


2- آیا ترامپ آنگونه که برخی از مقامات آمریکایی و اروپایی و جریان سیاسی یاد شده در داخل کشور ادعا می‌کنند، یک دیوانه تمام‌عیار است؟ و یا زیر این کاسه، نیم‌کاسه‌ای نهفته است؟ بخوانید!


الف: دو هفته قبل شبکه خبری «آکسیوس» آمریکا در گزارشی از یک نشست با حضور مقامات برجسته آمریکایی در کاخ سفید خبر داد که در آن «جیمز متیس» وزیر دفاع، «سانی پرود» وزیر کشاورزی، «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه و «رابرت لایتیزر»، نماینده تجاری آمریکا حضور داشته‌اند. موضوع این نشست، باقی ماندن یا خروج آمریکا از توافق تجاری با کره جنوبی بوده است. در این نشست دونالد ترامپ به نماینده تجاری آمریکا می‌گوید؛ 30 روز فرصت دارید تا از کره جنوبی امتیازات مورد نظر را بگیرید و در غیر این صورت از توافق با این کشور خارج خواهیم شد. لایتیزر با تأیید نظر ترامپ می‌گوید «بسیار خوب، به کره‌ای‌ها اعلام می‌کنم که فقط 30 روز مهلت دارند». به گزارش آکسیوس، ترامپ سخن او را قطع می‌کند و می‌گوید: «نه، نه، نه، شما نباید اینگونه مذاکره کنید! نباید بگوئید 30 روز مهلت دارند. باید به آنها بگوئید که این -یعنی ترامپ- دیوانه است و هر لحظه ممکن است از توافق خارج شود»!


ب: ترامپ در زمستان سال گذشته با برف از آسمان به آمریکا وارد نشده است که او را یک استثناء در تاریخ دیپلماتیک این کشور معرفی می‌کنید! او برآمده از یک گزینش چند مرحله‌ای در حزب جمهوریخواه آمریکاست. در این چرخه ابتدا بیش از ۱۰ تن، نامزد می‌شوند و از میان آنها تعدادی انتخاب شده و به مرحله دوم و سپس به همین ترتیب مراحل بعدی را طی می‌کنند و در نهایت پس از بررسی‌ها و ارزیابی‌های درون حزبی، یکی از آنها به عنوان نامزد نهایی حزب معرفی می‌شود. دونالد ترامپ نامزد نهایی حزب جمهوریخواه آمریکا است که در چرخه چند مرحله‌ای انتخاب و معرفی شده است. بنابراین بسیار ساده‌لوحانه است اگر تصور کنیم یک دیوانه توانسته است از تمام فیلترهای چندگانه حزب عبور کند و به عنوان نامزد نهایی این حزب معرفی شود.
نکته درخور توجه این که، چند تن از مقامات برجسته حزب جمهوریخواه که در گزینش ترامپ دست داشته‌اند نیز او را دیوانه نامیده‌اند. چرا؟!


ج: و بالاخره؛ کسانی که ترامپ را دیوانه معرفی می‌کنند و با استناد به دیوانگی ترامپ نسخه مدارا- بخوانید سازش- با او را می‌پیچند باید به این پرسش پاسخ بدهند که کدامیک از اقدامات ترامپ طی چند ماهی که از ریاست جمهوری او می‌گذرد، به زیان آمریکا بوده و از نوع زورگویی به دیگران و باج‌خواهی از آنان نبوده است؟! اگر دیوانه است باید دستکم در یک مورد به زیان منافع آمریکا تصمیمی گرفته و دست به اقدامی زده باشد.


شواهد فراوانی که به چند نمونه از آن اشاره شد، کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد که ادعای دیوانگی ترامپ یک ترفند برای ایجاد رعب در طرف‌های مقابل آمریکاست و همانگونه که «آکسیوس» فاش کرده است با هدف امتیازگیری از دیگران جعل و به میدان آورده‌اند! اما چرا؟ و این ترفند در کدام نقطه با منافع کشورمان تلاقی می‌کند؟


3- جریان سیاسی مورد اشاره داخلی که این روزها همسو با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بر دیوانه بودن ترامپ اصرار دارد، همان جریانی است که ملت را از «سایه جنگ» می‌ترساند و در مقابل این پرسش که چرا بعد از آنهمه تعریف و تمجید اغراق‌آمیز درباره برجام و دستاوردهایی که برای آن برشمرده بودید، دست‌خالی از این میدان بازگشته‌اید، پاسخ می‌دادند، برجام «سایه‌جنگ» را از سر ملت رفع کرده است! یعنی اگر امتیازات فراوانی داده‌ایم و در برابر آن فقط چند وعده نسیه تحویل گرفته‌ایم، غیر از آن چاره‌ای نداشته‌ایم و در عوض، سایه جنگ را از سر ملت دور کرده‌ایم!


امروزه این نگرانی جدی وجود دارد که مبادا جریان یاد شده با دمیدن در شیپور دیوانگی ترامپ و یا باور کردن ادعای حریف درباره دیوانگی او، زمینه وادادگی دیگری نظیر آنچه در برجام شاهد آن بودیم را رقم بزنند و با این توجیه که طرف مقابل یک دیوانه تمام عیار است به باج‌خواهی‌ها و زورگویی‌های پی در پی آمریکا تن بدهند و در یک کلمه به بهانه «دیوانگی ترامپ»! ملت را با همان فاجعه و خسارت بزرگی روبرو کنند که به بهانه «سایه جنگ» روبرو کردند. احتمال یاد شده با توجه به برخی از برخوردهای منفعلانه دولت در مقابل باج‌خواهی آمریکا قوت بیشتری گرفته و این توهم را در حریف پدید آورده است که دولت درمقابل زورگویی‌های آمریکا، واکنش درخور توجهی نشان نخواهد داد و به قول «الداد پاردو» کارشناس مسائل ایران در دانشگاه عبری اورشلیم؛ «مزیت ترامپ آن است که ایران از او تصویر فردی غیرقابل پیش‌بینی را دارد. آنها (مقامات ایرانی) بازیگران غیرعقلانی نیستند و به دلیل ترس از آماده شدن ترامپ برای جنگ، در برابر او تسلیم خواهند شد»!


و اما، اهمیت استراتژیک موضع اخیر فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دقیقا در همین نقطه قابل درک است.
4- دو روز قبل، سردار سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران به آمریکا هشدار داد که اگر سپاه پاسداران را در لیست گروه‌های تروریستی جای دهد، سپاه نیز ارتش آمریکا را یک جریان تروریستی نظیر داعش تلقی خواهد کرد.


آمریکا به خوبی می‌داند که طرف مقابل او در ایران اسلامی، دولت کنونی نیست بلکه در این آوردگاه با سپاه ‌پاسداران انقلاب و صدالبته با ارتش مجهز جمهوری اسلامی ایران روبرو خواهد بود و در صورتی که دست به حماقتی بزند باید هزینه سنگین این حماقت را نیز بپردازد. هزینه‌ای که هرگز توان تحمل آن را ندارد.


امروزه آمریکا با نزدیک به 50 پایگاه نظامی که در منطقه دارد و بیش از 50 هزار نیروی نظامی که در این پایگاه‌ها حضور دارند، به گونه‌ای با ما همسایه است و در صورت دست زدن به حماقت، از تیررس موشک‌های میان‌برد و دوربرد و سایر تجهیزات استراتژیک ما در امان نخواهد بود و همانگونه که تروریست‌های داعش را مستحق مجازات می‌دانیم، در صورت قرار دادن سپاه در لیست گروه‌های تروریست، میان ارتش آمریکا با تروریست‌های داعش تفاوتی قائل نخواهیم بود. ضمن آن که مجازات همپیمان منطقه‌ای و استراتژیک آمریکا نیز به عنوان عقبه ارتش آمریکا مجاز خواهد بود.


ترامپ باید تاوان تظاهر به دیوانگی را پس بدهد و به خوبی می‌داند و بارها تجربه کرده است که سپاه ادعای بی‌پشتوانه نمی‌کند و بر عهد خود پایدار است و اساسا دلیلی ندارد و عاقلانه نیست که وقتی ارتش آمریکا جایگزین داعش می‌شود، از مجازات‌های سخت نظیر آنچه بر سر داعش آمده است، در امان باشد.

مردم شناسی ضعیف دولت در بخش اقتصاد

مهدی حسن زاده در خراسان نوشت:

هفته گذشته دولت مهلت واریز باقی مانده ارزش اسمی سهام عدالت را برای مشمولان تا پایان مهرماه تمدید کرد تا شاید پس از استقبال بسیار اندک مردم از واریز باقی مانده ارزش اسمی سهام که شامل کمتر از یک درصد متقاضیان می شد، اتفاق خاصی موجب شود که مردم آورده سهام عدالت خود را تکمیل کنند. این مهلت در شرایطی تمدید شد که آسیب شناسی خاصی درباره دلایل استقبال نکردن مردم از واریز باقی مانده ارزش اسمی سهام صورت نگرفت یا حداقل این که اعلام نشد و از سوی دیگر به جز درخواست برای اطلاع رسانی بیشتر، تصمیم خاصی برای ترغیب مردم به تکمیل آورده خود صورت نگرفت. بنابراین مشخص نیست که با تمدید این مهلت قرار است چه اتفاق خاصی در واریز باقی مانده ارزش اسمی سهام عدالت رخ  دهد.

پیش از این نیز در دولت یازدهم، تصمیماتی نظیر افزایش وام مسکن، کارت اعتباری و توزیع سبد کالا به عنوان اقدامات اجرایی و برخی تصمیمات کلان سیاست گذاری از جمله بسته های خروج از رکود، برنامه های اشتغال زایی و کاهش نرخ سود بانکی با ناهماهنگی در اجرا و ناکامی در تحقق اهداف مواجه شد. اکنون بحث بر سر این است که مشکل کجاست؟

چالش سیاست گذاری

در شرایط فعلی اقتصاد ایران با تعدد مشکلات و بحران هایی که بسیاری از جمله اقتصاددانان دولتی نظیر دکتر نیلی، مشاور اقتصادی رئیس جمهور از آن ها به اَبَر بحران تعبیر می کنند مواجهیم. معضلات سنگین نظام بانکی، از معوقات تا نرخ های سود بالایی که پرداخت آن ها را برای بانک ها با دشواری مواجه کرده است. کاهش قدرت خرید مردم که موجب تشدید رکود از ناحیه ضعف تقاضا شده است.

بحران رو به افزایش صندوق های بازنشستگی که هر روز بیش از روزهای دیگر به بودجه دولت وابسته می شوند، کاهش منابع آبی و چالش های زیست محیطی و معضلات ریز و درشت دیگر، شرایطی سخت را فراهم آورده است که در مواجهه با آن سیاست گذار باید اقدام به اولویت بندی کند. این اولویت بندی باید هم براساس فوریت و هم اهمیت صورت گیرد. پس از تعیین اولویت ها، باید اقدامات و زمان بندی رسیدن به اهداف مشخص شود تا معلوم باشد که در یک بازه زمانی مشخص بحران در چه سطحی متوقف شده یا کاهش می یابد. در این میان نحوه مواجهه با دیگر موضوعات در حوزه اقتصاد باید براساس تاثیری باشد که بر بحران های اصلی می گذارد. در این میان باید دید اقدام برای سامان دهی سهام عدالت و توزیع سود چه تاثیری بر قدرت خرید مردم دارد.

طرح ها از کاغذ تا اجرا

با این توضیح به بررسی برخی تصمیمات اقتصادی دولت در سال های اخیر می پردازیم. از ابتدای فعالیت دولت یازدهم، به درستی تشخیص داده شد که میزان وام مسکن تناسبی با قیمت واحدهای مسکونی ندارد و کمک چندانی به قدرت خرید در بازار مسکن نمی کند، بنابراین طی چند مرحله ابتدا سقف وام را افزایش داد و سپس نرخ سود را کاهش داد. با این حال به دلیل اقساط سنگین این وام و برخی دیگر از عوامل، این اقدامات هیچ تاثیری بر بازار به شدت رکود زده مسکن نگذاشت و اکنون وزارت راه و شهرسازی تصمیم به تسهیل شرایط این وام و کاهش اقساط گرفته است.

کارت اعتباری نمونه دیگری از اقدامات ناموفق است که در قالب بسته خروج از رکود سال 94 مطرح شد. براساس این بسته طی مدت یک هفته بیش از 120 هزار وام فروش خودرو پرداخت شد، اما لوازم خانگی به عنوان صنعتی که بیش از خودرو نیازمند نقدینگی بود و فعال شدن آن اثر بیشتری بر خروج از رکود داشت، با اختلاف نظر بانک مرکزی و وزارت صنعت نتوانست از طرح کارت اعتباری استفاده چندانی ببرد. اگر به موضوعاتی دیگر نظیر ارائه سبد کالا و فراخوان حذف یارانه در سال های 92 و 93 نیز نگاهی بیندازیم، به وضوح ناتوانی در برآورد صحیح از واکنش مردم و ناهماهنگی بین دستگاه ها را می بینیم که منجر به شکست این طرح های دولت شد. اکنون نیز که دولت برای واگذاری سود سهام عدالت و سامان دهی آن اقدام کرده است، باز هم ضعف های قبلی در تصمیم گیری ها مشاهده می شود.

دولت فراخوان می دهد که مشمولان سهام عدالت برای واریز باقی مانده ارزش اسمی سهام خود اقدام کنند، اما کمتر از یک درصد حاضر می شوند حدود 500 هزار تومان باقی مانده ارزش اسمی سهام را واریز کنند. اوایل مهرماه دولت تصمیم می گیرد یک ماه مهلت واریز وجوه را تمدید کند. رئیس سازمان خصوصی سازی نیز چند نوبت مصاحبه می کند و به مردم اطمینان می دهد که واریز این مبلغ موجب می شود که همه 150 هزار تومان سود سالانه را دریافت کنند و مالک سهامی شوند که ارزش روز آن دو میلیون تومان است. یعنی مردم که اکنون مالک سهامی با ارزش اسمی 500 هزار تومان و ارزش روز یک میلیون تومان هستند و سودی معادل 75 هزار تومان دریافت خواهند کرد، با واریز حدود 500 هزار تومان دیگر مالک سهامی به ارزش اسمی یک میلیون تومان، ارزش روز دو میلیون تومان و سودی معادل 150 هزار تومان خواهند شد. با این حال باز هم استقبال چندانی از سوی مردم نمی شود، چرا که ابهامات همچنان پابرجاست. مردم نمی دانند این سهام چه زمانی در اختیارشان قرار خواهد گرفت و قابلیت خرید و فروش خواهد داشت. اضافه بر این که بخشی از مالکان سهام (به جز دو دهک پایین که با تخفیف 50 درصدی قانون، اکنون مالک کل سهام هستند) حتی توانایی این را که برای خود و اعضای خانوار خود، به واریز باقی مانده ارزش اسمی سهام اقدام کنند، ندارند.

در هر صورت ماجرای سهام عدالت و مدیریت کج دار و مریزی که در این باره صورت گرفته است نشان می دهد که دولت در حال تکرار تجربه برخی اقدامات قبلی نظیر کارت اعتباری و وام مسکن است. به نظر می رسد تیم اقتصادی دولت در دوره جدید باید علاوه بر هماهنگی بیشتر، نگاهی عمیق تر و دقیق تر به مردم داشته باشد و بتواند در قبال تصمیماتی که یک سوی آن اقدامات مردم است، پیش بینی دقیق تری از رفتار احتمالی مردم داشته باشد تا بتواند با اعتمادسازی بیشتری مشارکت مردم را جلب کند.


همه ‌گیری بیماری خشونت

حامد حاجی حیدری در رسالت نوشت:

* قضیه - «در هر ساعت، بیش از 66 ایرانی درگیری منجر به جرح و پزشکی قانونی دارند!»؛ بر اساس آمارهای پزشکی قانونی کشور به طور میانگین، روزانه هزار و 600 شهروند به دلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند و تشکیل پرونده می‌دهند. این، آمار رسمی است که سازمان پزشکی قانونی از ثبت پرونده‌های نزاع شدید در این سازمان اعلام کرده است (یاسا، 13960309). بی‌گمان، آمار نزاع شدید که به پزشکی قانونی کشیده نمی‌شود، و آمار نزاع به طور کلی، بسیار بیش از این است. بر اساس اعلام سازمان، تهرانی‌ها بیشتر از بقیه مردم با هم گلاویز می‌شوند و به یکدیگر صدمه می‌زنند (یاسا، 13960309). در همین ارتباط، مهدی جوهری، معاون اجتماعی دادگستری البرز معتقد است که تقویم جرایم عمدی نشان می‌دهد زمانی که نوجوانان و جوانان از درس و مدرسه فارغ می‌شوند، آمار خشونت افزایش می‌یابد. او باور دارد که یکی از عوامل افزایش خشونت در سال‌های اخیر به خصوص در میان کودکان ایجاد فضاهای خشن در خانه است به طوری که بازی‌های رایانه‌ای و فیلم‌های خشن موجب شده است که خشونت در خانواده و جامعه نهادینه شود (یاسا، 13960309).

* کاوش در اطراف قضیه 

- نکته مقدماتی: احساسات اخلاقی افراد، تحت تأثیر بند و بست‌های اجتماعی قرار دارند. البته، اغلب، افراد، دلایلی برای احساسات خود می‌آورند که در جای خود مهم هستند، ولی زمینه‌های اجتماعی که فراتر از آگاهی‌های فردی عمل می‌کنند، تأثیر قابل ملاحظه خود را دارند. خانواده، آموزش‌ها، رسانه‌ها، سیاست، انتظامات سازمانی جامعه، سنت‌ها، شهر و گروه‌ها، همه و همه بر شکل‌گیری احساسات اخلاقی افراد تأثیر مهمی دارند. بویژه، به وقت هتک معیارهای اخلاقی، آن چه بیشتر موجب احساس گناه یا خجلت یا عذاب وجدان می‌شود، 

«شرم حضور»، نزد سایر افراد اجتماع است. این، کلید تحلیل ماست؛ در واقع، در یک زندگی دیجیتالی شده، از آن سنخی که در تهران، یکی از ابرشهرهای شدیداً دیجیتالی شده دنیا، و نزد غاطبه متوسط این شهر متداول شده است، بخش اعظم روابط در یک جو هم‌حضور اتفاق نمی‌افتد. در عوض، تهدید و ایجاد ترس و تعدی با سهولت بیشتری اتفاق می‌افتد و تحقیر و خشم و نفرت بر می‌انگیزد. این، حاصل ریشه‌یابی بسیاری از نژندی‌های اخلاقی روزگار ماست که در موارد دانه درشتی مانند گیس و گیس‌کشی و قهر و قهر کشی چهره‌های عامه پسند به اوج می‌رسد و واقعاً جامعه را جریحه‌دار می‌کند. مشکل مهم در فقدان «شرم حضور» در یک محیط مأنوس اخلاقی همچون اجتماع صمیمی روستا یا محله است. 

- نکته دوم: اغلب، تصور بر این بوده است که آزادی موجب بهبود حس رضایت اخلاقی در افراد می‌شود و از این قرار تحلیلگران سیاسی و اجتماعی در ابتدا از آزادی در دنیای دیجیتال استقبال می‌کردند. خب؛ این متعلق به زمانی بود که بلاگرها در مقایسه مطبوعات رهایی بیشتری احساس می‌کردند و در همان اوان کار حس بی‌سابقه‌ای از آزادی سیاسی را تجربه می‌کردند. حالا دوران توئیتر و فیس‌بوک بلوغ یافته، و احساس آزادی در بیان عاطفی به اوج رسیده و جنبه‌های آزار دهنده خود را عیان کرده است. پل رازین در کتاب مهم «اخلاق و بهداشت/ 2013»، نشان می‌دهد که چگونه در یک فضای رها از چیزی که ما نام آن را «شرم حضور» می‌نامیم، نقض هنجارهای جمعی توسط دیگران، منجر به احساس تحقیر و نقض حس خودمختاری اخلاقی افراد می‌شود که این نیز به نوبه خود، موجب تجربه خشم و به خطر افتادن بهداشت روانی فردی و اجتماعی می‌گردد و عصبانیت و پرخاش نسبت به دیگران را به بار می‌آورد.

- نکته سوم: بخش مهمی از آزردگی‌های اخلاقی روزگار دیجیتال ما، باز می‌گردد به از دست دادن «کنترل بر خویشتن». منطق دنیای تکنولوژی و بویژه دنیای دیجیتال بر افزایش کنترل بنا شده است؛ کنترل بر سایر اشیاء و سایر مردم، با این قیاس که هر چه کنترل بر دیگران بیشتر شود، تسلط به خویشتن، بلاموضوع‌تر جلوه می‌کندیشتن، و ما بیش از پیش با افرادی مواجه خواهیم بود که ضمن سرکشی، تیغ‌های برانی نیز در دست دارند که با آن‌ها دیگران را می‌آزارند و زخم می‌زنند.

- نکته چهارم: گسترش قابل ملاحظه آزار، در نتیجه از دست رفتن 

«شرم حضور» و «کنترل بر خویشتن»، باعث پدیده‌ بدیعی به نام «سرسام» می‌شود. افرادی که حضور فعالی در دنیای دیجیتال دارند، همچون کسانی هستند که از همه سوی و از جانب بسیاری افراد، مشت‌ها و سیلی‌های چپ و راست دریافت می‌کنند. آن‌ها دقیقاً نمی‌دانند که از کجا ضربه می‌خورند، و از این قرار دستپاچه و آزرده، شروع به سرزنش همه چیز و زمین و زمان می‌کنند. اما این راه فرار خوبی نیست. چرا که نمی‌توان به این میزان با دیگران در افتاد، بدون آن که خطر سطحی از روان نژندی را بر خود هموار نمود. مردمانی که ظاهراً در دنیای توئیتر و فیس‌بوک بسیار در ارتباط غرق هستند، اما در واقع، به شدت تنها و آزرده روزگار می‌گذرانند.

- نکته مهم آخر این است که وقتی «سرسام»زدگان، از ابراز خشم بسیار، اما بی‌ثمر، نسبت به دیگران خسته و ملول می‌شوند، درگیر علائم شدید و قوی افسردگی خواهند شد، و پرخاشی را که اعمال آن را نسبت به دیگران 

بی ثمر می‌یابند، به سمت خود معطوف می‌دارند. این وضعیت هر چند که بسیار خطرناک است، بسیار اپیدمیک و همه‌گیر هم هست، و از جمله ده عامل منجر به مرگ در جهان صنعت‌زده محسوب می‌شود (توأم با اقتباس‌های آزاد از پل رازین و کوین مک‌کافری).

فقر علت‌العلل انحطاط و عقب‌ماندگی

سید عبدالله متولیان در جوان نوشت:

از سال ۱۳۹۲ روز ۲۵ مهرماه (هفدهم اکتبر) هر سال از سوی سازمان ملل متحد به عنوان روز نمادینِ جهانی ریشه‌کنی فقر نامیده شده است. بر اساس اصل چهل و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (اصل فراموش شده)، یکی از مهم‌ترین چالش‌ها و دغدغه‌های نظام، موضوع ریشه‌کنی فقر از جامعه و بهبود وضع معیشت مردم است. 

حضرت امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام در فرمان خویش به مالک اشتر می‌فرماید: «ویرانی زمین، از تنگدستی مردم زمین حاصل می‌شود»، یعنی وقتی مردم تنگدست بودند، زمین ویران می‌شود. حضرت، در این عبارت می‌خواهند به مالک اشتر بگویند: سرزمینی که تو داری به آنجا می‌روی، اگر توانستی مردمش را ثروتمند کنی، آباد خواهد شد، اما اگر مردم را فقیر نگه داشتی یا فقیر کردی، این سرزمین هم آباد نخواهد شد و ویرانه خواهد ماند. مردم هستند که با نشاط خودشان و با توانایی‌هایی که پیدا می‌کنند، سرزمین‌شان را آباد می‌کنند.

آن‌طور که مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای در باره اصلاحات واقعی می‌فرمایند؛ «عوامل انحطاط و عقب‌ماندگی کشور سه چیز است: فقر، فساد و تبعیض. اگر با فقر و فساد و تبعیض در کشور مبارزه شود، اصلاحات به معنای حقیقی، اصلاحات انقلابی و اسلامی تحقق پیدا خواهد کرد. مشکلات ما از این سه پایه شوم و از این سه عنصر مخرب است. ناامنی هم که داریم، به خاطر همین است. بسیاری از ناامنی‌ها به خاطر فقر و بسیاری به خاطر فساد است.» ریشه بسیاری از آسیب‌ها و معضلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... مشکلات اقتصادی است. فقر، بیکاری، گرانی منشأ یا تشدیدکننده بسیاری از آسیب‌های جامعه است.

بسیار شنیده‌ایم که ما در کشوری زرخیز و سرشار از منابع طبیعی و تاریخی زندگی می‌کنیم، شنیده‌ایم و خوانده‌ایم که ایران با تنها یک درصد از جمعیت جهان بیش از ۷ درصد از منابع جهان را در اختیار دارد، شنیده‌ها در باره منابع سرشار از ایران چهره‌ای ثروتمند را در اذهان تداعی می‌کند اما کافی است قدری جغرافیای پهناور ایران را شخم بزنیم تا چهره کریه و دردآور فقر و محرومیت را در گوشه گوشه ایران ببینیم. واقعاً آنچه که در چهار گوشه ایران از فقر و حرمان به چشم می‌خورد فقر است یا توزیع نابرابر و ناعادلانه ثروت، فقر است یا میوه سیاست‌های غلط اقتصادی.

هم‌اینک بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی مراجع رسمی و دولتی، بیش از ۵۵ درصد از جمعیت کشور زیر خط فقر (فقر مطلق)، حدود ۱۵ درصد همتراز خط فقر، ۲۵ درصد تا حدی بالای خط فقر و تنها ۴ الی ۵ درصد در رفاه قرار دارند. بر این اساس با جرئت می‌توان گفت بیش از ۵۰ میلیون نفر از جمعیت حدود ۸۰ میلیونی کشور یا در فقر مطلق زندگی می‌کنند یا همتراز خط فقر برای معاش خود تلاش می‌کنند. آمارهای رسمی نشان می‌دهد که قاطبه حقوق‌بگیران با دریافت حدود یک سوم حداقل حقوق در واقع کار می‌کنند تا حقوق بیکاری دریافت کنند و این موضوع به هیچ وجه زیبنده نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیست. 

گفته می‌شود ۳۰ درصد طلاق‌ها ریشه در فقر دارد و علت ۵۵ درصد از طلاق‌ها اعتیاد است که آن هم ریشه در فقر دارد و مهم‌ترین عامل فقر بیکاری است. ریشه‌کنی فقر عملاً بدون ایجاد اشتغال برای میلیون‌ها بیکار ممکن نیست. بی‌تردید آلام و عقده‌های ناشی از رنج بیکاری زمانی که جامعه به سمت اشرافی‌گری میل پیدا کرده و مسئولان و دولتمردان کشور نیز مسیر اشرافی‌گری مبتنی بر تبعیض را بپیمایند موجب سر باز کردن عقده‌های تنفر از تبعیض شده و باورهای مردم نسبت آینده نظام جمهوری اسلامی را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. اگرچه بخشی از مشکلات کشور مربوط به تحریم‌ها و تهدیدات نظام سلطه است که در ۴۰ سال اخیر هر چه در چنته داشته برای نابودی نظام اسلامی ایران به میدان آورده است اما بخش اعظم مشکلات معیشتی مردم ناشی از انباشت ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های داخلی است که ریشه آن‌ها هم به فاصله گرفتن مسئولان و دستگاه‌های حاکمیتی از انقلاب و روحیه و منش انقلابی بازمی‌گردد. عمده‌ دلیل عجز و ناتوانی مسئولان و دولتمردان از حل مشکلات معیشتی مردم به داخل کشور باز می‌گردد: 

۱ - فاصله گرفتن برخی از مسئولان از آرمان‌های انقلاب اسلامی

۲ - چشم دوختن به خارج و نسخه‌های بیگانه. 

۳ - غفلت از توانمندی‌ها و ظرفیت‌های بسیار عظیم داخلی. 

۴ - توزیع ناعادلانه و نابرابر ثروت. 

۵ - فاصله گرفتن مسئولان از زندگی زاهدانه و مردمی

۶ - تغییر الگوهای مسئولیتی و حرکت به سمت تکاثر ثروت و ترویج فرهنگ و خوی اشرافی‌گری و کاخ نشینی. 

۷ - توزیع رانت‌های آقازادگی و غیرمولد مبتنی بر انحصارطلبی و حمایت از انسان‌های فاسد. 

۸ - نگاه تک‌بُعدی به فقر و غفلت از «فقر چندبُعدی» مشتمل بر ابعاد «آموزش»، «سلامت» و «استانداردهای زندگی.» 

۹ - وجود گروه‌های ذی‌نفوذ و بی‌اعتقاد به ظرفیت‌ها و توانمندی‌های داخلی در بدنه دولت‌ها که هنر ایرانیان را تهیه آبگوشت بزباش‌ دانسته و برای حل مشکل به دنبال جذب مدیر از خارج از کشور هستند!

۱۰ - وجود نهادهای اقتصادی معیوب، ناکارآمد، غیرسیستمی و هم‌عرض، غیرانقلابی و بی‌انگیزه و بی‌نشاط. 

۱۱ - گسترش نامتناسب جمعیت. 

۱۲ - رشد ناپایدار اقتصادی 

۱۳ - وضعیت نامساعد بازار کار

۱۴ - توزیع ناعادلانه قدرت و مدیریت در کشور. 

۱۵ - توزیع ناعادلانه فرصت‌ها

۱۶ - اصرار احزاب و جناح‌های سیاسی برای دولتی نگه داشتن اقتصاد و ممانعت از تقویت بخش خصوصی 

۱۷ - بها ندادن و عدم استفاده از ظرفیت‌های نیروهای انقلابی و با انگیزه داخلی. 

۱۸ - عدم بهره‌گیری از ظرفیت‌های سخت‌اقزاری و نرم‌افزاری فرهنگی و دینی کشور. 

۱۹ - الگوبرداری از روش‌های متداول لیبرال سرمایه داری غربی و نظام سلطه. 

۲۰ - وجود نگاه نمایشی، هیجانی، تبلیغاتی و آماری به موضوع فقر. 

نظام اقتصادی ایران به شدت ناکارآمد و غیرانقلابی و اسیر واژگان اقتصادی غیربومی و وارداتی است. اکنون با تعاریف ناقص و غلط و یک ساعت کار در هفته! (استاندارد جهانی ۴۰ ساعت کار در هفته است) حداکثر ۲۰ میلیون نفر از جمعیت حدود ۸۰ میلیونی ایران با نرخ رشد گمراه‌کننده کمی بیش از ۱۲ درصد شاغلند. بدیهی است که فروش بیشتر و گران‌تر نفت شاخص کاملی برای تعیین نرخ رشد نیست. همه این موارد و ناگفته‌های بسیاری که از حوصله این وجیزه خارج است به عیان گوشه‌ای از خطرات بسیار زیاد فقر را گوشزد کرده و نشان می‌دهد که ریشه‌کنی فقر با شعارزدگی و بدون برنامه مدون انجام‌پذیر نبوده و حل ریشه‌ای مسئله باید اولویت اول تمامی دستگاه‌های مسئول در قوای سه‌گانه کشور باشد. 

مناسبات راهبردی تهران - ایروان

میرقاسم مؤمنی در ایران نوشت:

سفر آقای «کاراپتیان» نخست‌وزیر جمهوری ارمنستان به ایران در راستای سیاست‌های توسعه مناسبات همه‌جانبه دو کشور انجام شده است. با توجه به پیشینه تاریخی و فرهنگی‌شان و ضرورت توسعه مناسبات اقتصادی و کشاورزی در راستای اهداف و منافع مشترک دو کشور از سه سال گذشته توسعه مناسبات دوجانبه به عنوان یک استراتژی جدید در دستور کار تهران و ایروان قرار گرفت و سفر مقامات و مسئولان دو کشور در چند سال گذشته افزایش یافت.


ایران و ارمنستان در طول روابط ربع قرنی خود امن‌ترین مرزهای مشترک را داشته و در مقاطع مختلف برای توسعه روابط دوجانبه تلاش کرده‌اند، اما در مقایسه با روابط سیاسی، روابط اقتصادی دو کشور در حد مطلوب توسعه نیافته و این امر موجب شده است که مقامات دوکشور جهت توسعه مناسبات اقتصادی و رونق تجاری بین تجار دو کشور تفاهمنامه‌های همکاری‌های اقتصادی و گمرکی امضا کنند.


ایجاد خط راه‌آهن جنوب شمال که از مسیر ایران، ارمنستان و گرجستان مسیر تجاری جدیدی را بین حوزه کشورهای خلیج‌فارس و دریای سیاه ایجاد می‌کند، می‌تواند تحولی در اقتصاد منطقه باشد و با تلاش مقامات دو کشور در حال تحقق است. همچنین تأسیس مرکز تجاری ایران در ایروان از سوی اتاق بازرگانی ایران و ارمنستان نیز اقدام مناسبی است که با هدف توسعه صادرات کالاهای ایرانی به ارمنستان و سایر کشورهای مشترک‌المنافع شکل گرفته است.


با این همه مشکل اساسی در توسعه اقتصادی دو کشور نبود یک استراتژی مدون در توسعه روابط اقتصادی و بازرگانی است. بر همین اساس ضرورت به‌کارگیری راهکارهایی مناسب و مشوق‌های لازم که تجار و بازرگانان را به توسعه مناسبات تجاری تشویق کند، از جمله موضوعاتی بود که در سفر رئیس‌جمهوری کشورمان به ارمنستان و سفر آقای سرکیسیان رئیس‌جمهوری ارمنستان به تهران از سوی مقامات دوکشور مورد توجه قرار گرفت.


همچنین حل بحران قره‌باغ از جمله مسائلی است که در توسعه روابط دو کشور مورد توجه است. این بحران که از سال 1988 بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان درخصوص تسلط بر منطقه ناگورنو قره‌باغ آغاز شد، موجب آوارگی بیش از یک میلیون نفر و آسیب دیدن زیرساخت‌های اقتصادی در هر دو کشور شده است. همسایگی ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان و منطقه خودمختار قره‌باغ، حضور ایران در حل بحران را ضروری می‌نماید. اما کشورهای فرامنطقه‌ای همچون امریکا و اروپا حاضر به قبول مشارکت طرح صلح ایران در موضوع قره‌باغ نیستند و این امر موجب شده است از سال 1995 آتش‌بس موقت بین مرزهای دوکشور برقرار شود؛ ولی صلح پایدار تحقق نیابد.

از همین رو در سفر آقای کاراپتیان، نخست‌وزیر جمهوری ارمنستان به ایران ایشان مشارکت ایران در طرح صلح منطقه خودمختار قره‌باغ را مطرح کرده است و این فرصتی است برای دستگاه دیپلماسی کشور جهت تأمین امنیت در منطقه قفقاز جنوبی و ایجاد صلح پایدار بین دو کشور در مرزهای شمال غربی کشور.


از سوی دیگر لازم است جهت توسعه مناسبات اقتصادی ایران و ارمنستان فرصت‌های تجاری و بازرگانی و شرایط مناسب و مشوق‌های لازم در نظر گرفته شود. توسعه مناسبات اقتصادی با ارمنستان می‌تواند در راستای اقتصاد مقاومتی و صادرات غیرنفتی به آن کشور و صادرات مجدد از ارمنستان به اروپا و کشورهای مشترک‌المنافع پیگیری شود. با توجه به معافیت مالیاتی و گمرکی بین ارمنستان و کشورهای مشترک‌المنافع، امکان صادرات کالاهای ایرانی از ارمنستان به سایر کشورهای منطقه بدون پرداخت حقوق گمرکی مجدد فراهم است و این فرصتی برای توسعه صادرات کالاهای غیرنفتی است؛ فرصت طلایی که تحقق آن در گرو افزایش نظارت بر کالاهای صادراتی و افزایش کیفیت آنها مطابق با استانداردهای بین‌المللی است. خلاصه کلام آنکه با توجه به ظرفیت‌های بالقوه اقتصادی و سیاسی موجود، باید به روابط ایران و ارمنستان نگاهی بلندمدت و استراتژیک داشت.

«گام دوم»؛ مصالحه منصفانه

فریدون مجلسی در شرق نوشت:

روزنامه «شرق» دوشنبه، ١٧ مهر، عکس و خبری از دیدار رهبرانی از اقلیم کردستان عراق با مسئولان دولت مرکزی آن کشور زیر عنوان «گام اول تفاهم» منتشر کرد که برای منطقه و ایران حائز اهمیت بسیار است. اگر به گذشته بازگردیم، شاید در آغاز کسی تصمیم بارزانی برای برگزاری رفراندوم استقلال‌طلبانه را باور نمی‌کرد، زیرا غالبا این کار را به سود اقلیم و عراق نمی‌دانستند، اما او جدی بود. وقتی با نزدیک‌شدن روز اخذ رأی، تبلیغات از هر سو اوج گرفت، بسیاری در ایران، عراق و ترکیه نگران شدند؛ عراقی‌ها از خطر تجزیه که برای هر کشوری دردناک است. ترکیه نگران از اینکه جنگ داخلی کنونی با «پ‌ک‌ک» ابعاد گسترده‌تری یابد و برای کُردهای ترکیه معیار و الگویی برای جدایی‌طلبی شود.

در ایران نیز برداشت‌های نسبتا مشابه باعث ابراز نگرانی شد؛ خصوصا آنکه برخی گروه‌های کُرد مخالف، فریب عربستان را خورده و در زمانی که نایب‌السلطنه آن کشور اعلام کرده است «خواهان کشاندن جنگ به داخل ایران است» دعوت او را پذیرفته و به مخالفت خود رنگ خصومت‌آمیزتری داده‌اند. در آستانه همه‌پرسی در اقلیم، ایران و ترکیه اعلام کردند مرزهای هوایی خود را روی پروازهای اقلیم بسته‌اند. شاید در آخرین لحظه بتوانند موجب تعلیق یا تعویق همه‌پرسی شوند، اما این تصمیم به‌ آسانی و سادگی قابل بازنگری و انصراف نبود. باید دید که این امر خطیر تا چه اندازه و چرا در این زمان برای کردهای عراق مهم بوده است. در مقالات کارشناسان خواندم که کسی این کار را «غیرقانونی» و دیگری «احمقانه» خوانده بود. 

نگارنده در جایگاه یک کارشناس روابط بین‌الملل، ضمن آنکه نظام فدرالی را با اصلاحاتی در سامانه کنونی اقلیم به سود خود آنان و همسایگان می‌دانم، درعین‌حال مایلم برای جلب دیدگاهی منصفانه نکاتی را مطرح کنم. کردها برای ما ایرانیان خودی و خویشاوند هستند و این دیدگاه با رابطه ترک‌ها و عرب‌ها نسبت به آنها متفاوت است. ما ‌هزاران سال به همزیستی ایرانی عادت کرده‌ایم که برخی از ما کُرد، برخی لر، آن یکی گیلک و ترک به معنی آذربایجانی و بلوچ و خراسانی یا مازندرانی باشند.

شهر تهران به‌تنهایی ایران کوچکی است که در آن این جمعیت‌ها از اغلب شهرهای بزرگ استان‌های بومی آنان بیشتر است که به قول آمریکایی‌ها همچون «بوته ذوب» همه را در هم می‌آمیزد، مشهد و اصفهان و بسیاری از شهرهای بزرگ دیگر نیز کم‌وبیش چنین وضعی دارند؛ یعنی در تهران که جمعیت بومی آن در اقلیت است، هیچ‌کس غریبه نیست، اما در عراق و ترکیه چنین نیست. ترک‌ها که شاید با وجود هفت قرن پیشینه استقرار هنوز خود را مهاجر و میهمان تلقی می‌کنند و نسبت به بومیان کُرد احساس جدایی دارند، همواره بر آنها سخت گرفته و خصوصیات و سنت‌های فرهنگی و تاریخی آنان را برنتابیده و به‌آسانی با آنها درنیامیخته‌اند. برپایی نوروز و سخن‌گفتن به کردی جرم تلقی می‌شد. در آنجا کردها در کشور چندهزارساله خود شهروندان درجه‌دوم بوده‌اند و هستند.

دولت نیز اگر در تنگناها در گذشته با آنان به توافق‌هایی رسیده، در زمان اقتدار، آن توافق‌ها را زیر پا گذاشته است. در عراق متأسفانه نگاه متفرعنانه و تبعیض‌آمیز صدامی نسبت به «عجم‌ها و مجوس‌ها»‌ آنان را به شهروندانی کمتر از درجه‌دوم تبدیل کرده بود و با دیدگاهی بیگانه‌ستیز و برنامه‌ریزی‌شده به عربی‌سازی سرزمین‌هایشان پرداخته بودند. شهر کردی موصل، زادگاه صلاح‌الدین ایوبی، بزرگ‌ترین چهره تاریخی کرد، اکنون کاملا عربی شده و کردها نیز نظری به آن ندارند. خانقین و ایالت نفت‌خیز کرکوک نیز در همین مسیر بودند. بااین‌حال هنوز بیش از ٨٠ درصد جمعیت آنها کرد هستند. صدام بسیاری از روستاهایشان را در اجرای همین سیاست ویران کرد و جمعیت‌ها را بعضا به جنوبِ داغ کوچاند یا ناپدید کرد. شاهد بودیم که چگونه حلبچه و انفال و جمعیت آنها را با بمب شیمیایی به خاک و خون کشید.

آیا می‌توانست این قربانیانش را هم‌وطن بنامد؟ و باز ما که شاهد بودیم چگونه موج دوم اعراب سنی بنیادگرا در قالب داعش، کردهای هم‌دین و هم‌مذهب خود را بی‌رحمانه قتل‌عام کردند و کردان ایزدی را سر بریدند و به زنانشان تجاوز کردند و آنان را به اسارت بردند و در بازار بدوی برده‌فروشان خودشان فروختند! کافیست هر کسی خود را به‌جای آنان بگذارد و ببیند اگر با او چنین می‌کردند چه احساسی داشت؟ به‌سادگی بگذرند و فراموش کنند؟ صرفا قانونی‌نبودن یا احمقانه‌بودن یا نبودن آن را در نظر داشته باشند، یا به عقلانیت و امکان‌پذیربودن یا نبودن آن بیندیشند؟ مبارزه طولانی و پرتلفات کردها در جنگ با صدام در کنار شیعیان، میان آنها الفتی پدید آورد که موجب شد پس از آزادی عراق از شر صدام، به موجب قانون اساسی جدید در «اقلیم کردستان» به آنان خودمختاری اعطا و سرنوشت کرکوک به همه‌پرسی واگذار شود. دولت مرکزی پس از استقرار، وفای به عهد درباره کرکوک را فراموش کرد تا داعش با تدارکات گسترده به همت عربستان و خرید فرماندهان و مقامات بعثی به موصل یورش آورد و به سمت بغداد سرازیر شود. مقاومت و حمایت نیروهای ایرانی از یک طرف و ستیز جانانه کردان از سوی دیگر داعشیان را متوقف کرد و سپس با پایداری به عقب راند.

در این ماجرا اقلیم با دفاع و تصرف کرکوک و خانقین درواقع اکنون آن همه‌پرسی انجام‌نشده را به پرسش گرفته است، اما در ماه‌های اخیر دولت مرکزی هم به علت تصرف نفت کرکوک از سوی کردها، حواله بودجه آن ایالت و حقوق پیشمرگه‌ها را قطع کرد. به نظر نگارنده هدف بارزانی از آغاز قمار بازنده برای استقلال نبوده بلکه به مرگ گرفته است تا به تبِ روشن‌کردن وضع کرکوک راضی شوند. اما ایران ضمن دوستی با دولت مرکزی که اکثریت آن شیعه است و با تجربه آموخته است که برابری و حقوق بقیه شهروندان را هم باید رعایت کند، نباید روابط ویژه و خویشاوندی فرهنگی و تاریخی خود را با کردها فراموش کند و باید نقش حامی هر دو طرف را برعهده داشته باشد، که وظیفه‌ای ظریف و دشوار است.

ایران می‌تواند با میانجیگری، دولت مرکزی را به رفتاری منصفانه نسبت به اقلیم و اصلاح عادلانه مرزها با رعایت حقوق اعراب و ترکمن‌ها وادارد به‌طوری که «کردها درآمد نفتی کرکوک را به خزانه واریز و سهم خود را دریافت کنند» و حقوق اعراب و ترکمن‌ها و آسوریان نیز در شرایط مساوی در منشوری اگر لازم باشد با تضمین یا شهادت ایران در قالب خودمختاری منصفانه ثبیت شود تا صلح و آرامشی دوستانه در مرز مهم کشورمان برقرار شود. نباید کاری کرد که پای بیگانگان نامطلوب به این ماجرا کشانده شود.

همکاری ایران در این زمینه را نمی‌توان دخالت نامید، زیرا ایران از صدامیان آسیب جدی دیده است و حق دارد از آتش‌افروزی در مرزهایش نگران باشد و حق دارد به‌جای افزوده‌شدن بر زیان‌هایش خواهان آن باشد که با برقراری صلح بتواند از روابط متقابل بازرگانی سودمند با هر دو بخش شمالی و جنوبی عراقِ یکپارچه بهره‌مند شود. خصوصا که در پایان پیام «گام اول تفاهم» آمده بود: «علاوی نیز پیش از دیدار روز شنبه با بارزانی، در جمع خبرنگاران گفته بود که تلاش‌هایی در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی برای یافتن راه‌حلی که به نفع عراق و حفظ وحدت باشد، در جریان است». اکنون بر عهده ایران است که در «گام دوم» نقش فعالانه خود را برای رسیدن به تفاهمی بر مبنای برد-برد ایفا کند و چشم‌به‌راه عملکرد «غریبگان» نباشد.

 زمانه وحدت و قاطعیت

صبح نو در سرمقاله امروز خود نوشت:

چند هفته‌ای است که رییس جمهور آمریکا با عصبانیت از نفوذ منطقه‌ای ایران سخن می‌گوید و تلاش دارد با استفاده از اهرم برجام و تحریم‌های جدید، ایران را به مذاکره مجدد مجبور سازد. از این مواضع آمریکایی‌ها به اضافه تلاش‌هایی که برخی شرکای آنها چون فرانسه و ایادی منطقه‌ای‌شان مثل عربستان سعودی، چنین برمی آید که آنها از دست برتر جمهوری اسلامی در منطقه و ناکام ماندن پروژه خلق داعش و جریان تکفیری عصبانی‌اند و می‌کوشند با توطئه‌ای جدید، ایران  و محور مقاومت را زمینگیر کنند.

قانون کاتسا و ایجاد محدودیت برای توان دفاعی جمهوری اسلامی، یکی از این برنامه‌هاست و رییس جمهور آمریکا بخش دیگری از اعلام مواضع ضد ایرانی خود را به آخر این هفته موکول کرده است. طبیعی است در چنین شرایطی، بیش از هر زمان دیگری فضای داخلی کشور به وحدت مسوولان و مواضع قاطع آنان نیاز دارد. فرمانده سپاه پاسداران در روزهای اخیر موضع قاطعی در برابر حماقت‌های احتمالی آمریکایی‌ها گرفت و به آنها هشدار داد در صورت تروریستی خواندن سپاه، باید پایگاه‌های خود را از تیررس موشک‌های سهمگین ایران دور کنند و به موازات آن، وزیر امورخارجه کشورمان در حمایتی تحسین برانگیز از سپاه، از پاسخ تند ایران در برابر اقدامات ماجراجویانه آمریکایی‌ها خبر داد. اتخاذ این مواضع قطعاً دشمنان را در موضع انفعال قرار می‌دهد.

به نظر می‌رسد رییس جمهور محترم و دیگر روسای قوای کشور در شرایط تهدید تازه، می‌بایست از بیان مواضع تفرقه انگیز داخلی بپرهیزند و با هماهنگی بیشتری در برابر توطئه جدید دشمنان، وحدت و اشتراک نظر خود را به نمایش بگذارند. تجربه مکرر در مکرر نشان داده که دشمن در برابر موضع محکم و قاطع ما عقب خواهد نشست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس