*«شش چشم»
فیلم «شش چشم» اثری موجز و کوتاه از کارگردانی است که اگر از تکه پرانی به نظام دست بردارد و تنها به وضعیت و شرایط نابینایان توجه کند کار ارزنده تری را می توانست ارایه دهد. فیلمساز در بخش هایی به وضعیت ایران و شرایط نابینایان در دیالوگ هایی کاملا شعاری اشاره دارد در حالی که نوع فرم و محتوای اثر نشان از کارگردانی کارکشته است. ابتدا و انتهای داستان نشان از تبحر و هوشمندی فیلمساز است که با دیالوگ های شعارگونه و ضد نظام ارزش و اعتبار کارش را زیر سوال برد.
*«میراث گمشده»
«میراث گمشده» اثر زنده یاد حامد خسروی درباره میراث فرهنگی اثری تحسین شده بود. اثری که او نتوانست خود آن را شاهد باشد. اثری موجز و کوتاه با ساختاری درست از غارت میراث این مرز و بوم . اثری که هر ایرانی را به تفکر و تعمق وامی دارد و باید مورد توجه مسئولین قرار گیرد. در این اثر خسروی به مدیرانی که هیچ گاه پیشینه ای از این حوزه نداشته و تنها برای ایجاد سبقه وارد این حوزه شدند انتقاد می کند
در ادامه نگاهی میاندازیم به مستند «برد_برد» به کارگردانی محسن خانجهانی:
این روزها برخی از اتفاقات و کلمات و تبدیل به مفاهیمی در بین مردم جامعه شده است که با اشاره به آنتها می توان منظور خود را با کمترین کلمات منتقل کرد. مانند کلید که این روزها همه را به یاد رییس جمهور میاندازد و یا مثلا عبارت «برد_برد» که نشان از مذاکرات هستهای ایران با گروه 5+1دارد.
اصولا سینما فضایی دارد که میتوان از این عبارات استفاده کرد و اثر خود را با آن نام راحتتر معرفی کرد و مخاطب آشنایی ندیدهای با فیلم پیدا خواهد کرد.
محسنخانجهانی کارگردانی است که همواره در جشنواره مستند تلاش داشته که سر و صدا به پا کند سر و صدایی که پیش از اینکه از دل اثرش در بیاید خودش زمینه آن را فراهم میکند تا به نوعی پروپاگاندای تبلیغاتی هم برای خودش و هم برای فیلمش داشته باشد.
این کارگردان با مستند قبلی خود در جشنواره «سینما حقیقت» حضور داشته و بعد از نمایش فیلمش گله کرده و همواره ابراز نارضایتی کرده است. تا جایی که میتوان او را به عنوان مستند سازی دانست که تلاش دارد خودش با این رویه حقش را از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بستاند. جال در این دوره شاهد ساخت مستندی با عنوان «برد_برد» از وی هستیم که تهیهکنندگی آن را مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بر عهده داشته است. شاید این ستاندنها به ساخت این فیلم ختم شده است!
جالب است که در اولین بولتن سینما «حقیقت» از این مستند در بخش چهرهها اینطور یاد شده است «آغاز با جنجال». بعد از دیدن فیلم این سوال در ذهن به وجود میآمد کدام جنجال؟! چرا باید مرکز گسترش در شرایطی که برگزار کننده جشنوارهای است که آثار مستقل نیز در آن حضور پررنگی دارند برای خود و فیلم مورد حمایتش اینطور نوشابه باز کند!؟
محسن خانجهانی در مستند «برد_برد» تلاش داشته روایت داستانی از روستا را که با روستای دیگری بر سر آب مشکل دارند به تصویر بکشد. و مبحث مذاکرات آنها را بر سر این موضوع هدف قرار داده تا بتواند مثلا، در لایهای زیرین به سراغ مذاکرات هستهای برود. در ادامه یک فردی که در شورای روستا است همچنان که احساس قدرت میکند و کاراکتری کمدی و شیرین به زبان ترکی دارد ماجرای مستند را پیش میبرد.
در دوره قبل محمد کارت با مستند «بختک» در جشنواره سینما حقیقت حضور پیدا کرده بود که بخشهایی را در فیلم اضافه کرد که انتقادهایی را به همراه داشت چرا که مستند را از مستند بودن دور کرده بود. حال در این فیلم هم محسن خان جهانی با چنین کاری روایتِ مستندی ارائه نداده است بخش مستند فیلم بسیار ضعیف و بخش داستانیاش با نکاتی جذاب شده بود که در ادامه به آن میپردازیم.
اگر «برد_برد» یک مستند داستانی است که قطعاً با ضعفهایی مواجه بوده است باید در بخشی با سایر اثار رقابت کند که تماماً مستند است؟! قطعاً در بخش داستانی دست کارگردان برای ایجاد لحظههای کمیک و دراماتیک باز است و میتواند مخاطب را راضی نگه ندارد این نکتهای مهم است که داوران باید به آن توجه داشته باشند. در برگزار جشنواره سینما حقیقت در دورهای که هدی هانیگمان به ایران آمده بود بحث خوبی شکل گرفت آن هم در این مورد که مستند ها باید در عصر جدید دارای درام باشند، اما چه نوع درامی؟! درامی که کارگردان با هنرمندی در دل اثر یافته یا درامی که خودش به آن مبحث اضافه کرده تا مستند دارای کشش، تعلیق و جذابیت لازم برای تماشاگر شود. آیا این دو نوع از مستند میتوانند در یک ظرف قابل داوری باشند؟!
اما «برد_برد» جذابیتهایی داشت که قطعاً حال مخاطب را هنگام خروج از سالن بد نمیکند و البته ممکن است به دلیل داشتن نکاتی که در بالا به آن اشاره شد مخاطب را گول بزند، که صرفاً یک اثر تمام مستند دیده است که اینطور نیست.
مستند با فضای کمدی آغاز میشود و روستاییان درگیر این موضوع هستند که چرا رییس جمهور حسن روحانی به برخی با پیامک تبریک عید گفته و به عدهای دیگر پیامک نداده است. متاسفانه در تصاویری که خانجهانی به نمایش گذاشته ما شاهد روستاییان ساده و عقبافتادهای هستیم که هنوز در نمییابند چنین پیامکی برای همه افراد ارسال شده است و حتما مشکل خاصی وجود داشته که برایشان ارسال نشده است.
روخوانی و از یک کاغذ رونوشت توسط روستاییان ترک زبان که متاسفانه یک خط ساده را نمیتوانند بخوانند موجب خنده در سالن میشود. خنده هایی که در سالن توسط مستند «برد_برد» شکل میگیرد به چیست؟! خنده به موقعیت یا خنده به آدمها؟! اگر این یک فیلم داستانی بود مخاطب به راحتی تمیز میداد که این خنده ها به کاراکتری است که نویسنده ساخته است، اما اگر این صحنهها هم ساختگی باشد چون اثر یک مستند است مخاطب را به اشتباه میاندازد و او دقیقا به آذریها میخندد نه به فیلم و شرایط.
دیالوگهای دم دستی که به روستاییان گفته شده که بگویند بیآنکه بدانند در این اثر مورد تمسخر قرار گرفتهاند خیلی هم خوب در نیامده و به قول معروف از قاب بیرون میزند. در ادامه به مباحث هستهای پرداخته و نشان میدهد که چگونه دولت برای انرژی هستهای زحمت کشیده و شاید این روستاییان هستند که درک درستی از شرایط ندارند. البته این نکته در همهجای فیلم صدق نمیکند.مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که نهادی دولتی است که با این فیلم برای دولت نوشابه باز کرده و در حقیقت برای خودش! لهجه دلنشین آذری به مستند طعم شیرینی داده است. اما ایا آذری زبانها اگر بدانند تماشاگران این فیلم نه به موقعیت بلکه به آنها میخندند راضی به اکران فیلم میشوند!؟ پلانهایی که در فیلم است اگر اصلاح شود قطعاً این بیاحترامی ها کمرنگ خواهد شد و یا از بین میرود.