به گزارش مشرق، نمایش «اروندخون» یکی از آثار قابل تامل این روزهای تئاتر صحنهای کشور است، اثری که نویسندگی آن را ایوب آقاخانی برعهده داشته است. قلم ایوب در همراهی با کارگردانی کوروش زارعی در انتخاب بجای بازیگران و استفاده صحیح از نور و صدا و جلوههای ویژه و هدایت درست بازیگران حرکت، این نمایش را متفاوت از آثار دیگر کرده است. در ادامه، متن نشست کوروش زارعی، کارگردان و حیمد نیلی تهیهکننده نمایش «اروندخون» پیش روی شماست.
الهام گرفتن «اروندخون» از ۱۷۵ شهید غواص
نمایش «اروندخون»چطور شکل گرفت؟ هسته اولیه به ذهن چه کسی رسید؟
حمیدنیلی-کوروش زارعی - شکل گیری این کار با تشییع شهدای غواص بود که با حضور در این مراسم به دهه 65 برگشتم و احساس کردم یک عقبه تبلیغاتی با این حجم تشییعکننده یک اتفاق برای فضای دفاع مقدس است و احساس کردم برای تکریم شهدا و دفاع مقدس کار خاصی نکردهایم، اتفاق بعدی این بود که در اربعین هم درگیر کار سکوت سرخ بودیم و دوست داشتم در این فضا باشم. وجه مشترک شهدای غواص و فضای اربعین هسته اولیه شکلگیری بود که بعد از آن آقای زارع تشریف آوردند و برای نویسندگی آقای ایوب آقاخانی را پیشنهاد دادند.
در ایامی که دو شهید را در حوزه هنری به خاک سپردیم جزو مکنونات قلبیام این بود که کاری که در توانمان و در شان این بچهها هست انجام دهیم و سه روزی از این موضوع نگذشته بود که آقای نیلی زنگ زدند. خوشحالم که توانستم برای این بچهها و عملیات کربلای 4 کاری روی صحنه ببرم.
در کشورهای صاحب فرهنگ قاعده این است که هنرمندان در حوزه فرهنگ جامعه را راهبری میکنند و موضوعی را مهم میکنند. در ماجرای شهدای غواص به وضوح دیده شد که هنرمندان از مردم جا ماندند...
کوروش زارعی- البته برای شهدای
گمنام تئاترهای زیادی بوده و کارهای بسیاری انجام شده است. این فاجعه
دردناک احساسات را جریحهدار کرد و دیدیم نمایش خیابانی دریادلان کار شد.
هنرمندان ما آدمهای بیدردی هم نیستند و اشخاصی در این قضیه دغدغه دارند و
توانستهاند در این مدت کوتاه حداقل در عرصه تئاتر جریانسازی خوبی کنند.
حمید نیلی -به نظرم چون در این فضا زندگی میکنند خیلی از اتفاقات میتواند یک کار هنری را رقم بزند، در نتیجه وقتی میخواهیم بگوییم وظیفه هنرمند این است که راجع به اتفاقات عکسالعمل نشان بدهد، این دور از ذهن نیست که هنرمند الهام بگیرد و کاری را خلق کند.
۴۵ میلیون هزینه دکور شد و ۴۰ هزار لیتر آب روی صحنه آوردیم
هنرمندان توانستند آن عقبماندگی از جامعه را در ماجرای شهدای غواص جبران کنند ؟ برای اینکار چقدر هزینه شد؟
کوروش زارعی- ما به هم کمک میکردیم و همه یک تیم شدیم و گفتیم میخواهیم این کار را انجام دهیم و تلاشمان باید این باشد که بتوانیم در شان این شهدا کاری را خلق کنیم که سفارشی نباشد و دلی باشد، برای همین از آقای ایوب آقاخانی کمک خواستیم تا به عنوان تکنسین و نمایشنامهنویس از کمک ایشان و افراد دیگر در طراحی صحنه و ... استفاده کنیم. با اینکه بامداد افشار بسیار جوان است اما چند سالیست که جایگاهی برای خود دست و پا کرده و در جنس موسیقی نامبروان شده است. ما خواستیم که بهترین ها باشند و برای همین مثلا در دکور فقط 45 تومان هزینه شد یعنی 40 هزار لیتر آب روی صحنه آوردیم و اگر این استخر را ایجاد نمیکردیم امکان پذیر نمیشد که اروند را روی صحنه بازسازی کنیم لذا شاید یکی از دلایل، تراژیک این موضوع که قلب همه را به درد آورد موجب شد که همه بخواهند دینشان را نسبت به شهدا ادا کنند. در سال 2000 میلادی نمایشی را در آلمان به صحنه بردم که نامش آینهای روی سقف بود و این نمایش یک کار آیینی بود و قصه در یکی از روستاهای بندرلنگه اتفاق میافتاد و زمانی بود که انگلیسیها آنجا را اشغال کرده بودند و همرزمان رئیس علی دلواری در بندرلنگه داشتند مبارزه و انقلاب را ادامه میدادند، نوعی کار دفاع مقدسی با تمام مولفه های شرقی را روی صحنه بردیم که آلمانیها متحیر مانده بودند و میگفتند ما از تئاتر شرق چنین چیزی میخواهیم.
اول کار را شروع کردیم و بعد دنبال اسپانسر گشتیم/ کن و اسکار هم سفارشی کار میکنند
حمید نیلی- یک جمله معترضه بگویم. بنده معنی سفارشی بودن را در این حوزه متوجه نشدهام، به هر آنچه در حوزه دفاع مقدس و عرصه دینی و آیینی اتفاق میافتد انگ سفارشی بودن را نزنیم. در حوزه کارهایی که انجام دادم ابتدا کار شروع شده و بعد دنبال اسپانسر بودیم یعنی این دغدغه خود من بوده است. در حوزه روشنفکران این عرصه هم هر اتفاق در حوزه مذهب و دفاع مقدس و دین و آیین یک شائبه سفارشی بودن دارد که میخواهم بگویم خود ما باید این شائبه را ترمیم کنیم.
کوروش زارعی- من هیچ ابایی ندارم که اینطور باشد. فکر میکنید فستیوال کن یا اسکار برای خودش سیاستگذاری ندارد؟ آنها سفارش میدهند که فیلم اینطور شکل شود، هر فستیوال و جشنواره و هر کشوری برای خودش خط مشی دارد. آمریکاییها وقتی فیلم میسازند در هر فیلم سینمایی ده پلان و شات از پرچم آمریکا دارند، کدامیک از فیلمهای ما پرچم ایران را دارد؟ تا یک کارگردان پرچم ایران بگذارد میگویند پاچهخواری کرده است! در کشور ما یک جریان شبهروشنفکری هست که عقیم وارد شده و عقیم مانده و عقیم هم خواهد ماند. روشنفکر رسولالله صلوات الله علیه و امیرالمومنین علیهالسلام بودند و روشنفکرتر از اینها در طول تاریخ بشریت نداشتهایم.
سفارشی دو وجه است، جاهایی بار مثبت و جاهایی بار منفی دارد. من هم در سوالم گفتم «اروند خون» با وجود سفارشی بودن به دل مینشیند. کانال کمیل چندسال پیش بود؟
سال 78 بود. این کار با دل بود.
کنار آن چقدر کار آمده است؟ نشده است.
کوروش زارعی- بله. اگر این کارها را با تمام اعتقاد و دل انجام ندهیم در نمیآید، من سراغ کار مذهبی و دفاع مقدس که میروم معامله اش را با کسی دیگر میکنم. گاهی جنگولکبازی هم در تئاتر در میآورم که بدانند این را هم بلدم و 8 تا جایزه هم گرفتم. پس اگر این کار را میکنم کار دل و عشقم است و ممکن است برخی بگویند این شخص شعار میدهد اما برایم مهم نیست. مهم این است که سعی میکنم با مخاطب ارتباط برقرار کنم.
کربلای ۴ بهانهای بود که برش کوچکی از مؤلفههای مقدس بودن دفاعمان را به رخ بکشیم
«اروندخون» برخلاف برخی نمایشنامههای حوزه دفاعمقدس و ... پیوندی دارد که میتوانست نداشته باشد و آن کربلای 4 است، شما هم به کربلای 4 گریز زدید و هم اینکه آنچنان که باید برای مخاطبی که با کربلای 4 آشنا نیست ماجرا را باز نکرده اید...
کوروش زارعی- اولاً حماسه کربلای 4 هم خیلی عظیم است، فکر میکنید در یک نمایش 70 دقیقهای میتوانیم این حماسه بزرگ را روی صحنه نشان دهیم؟ قطعا اینطور نیست، اما ما گل مطلب را درآوردهایم که این عملیات وحشتناک بود و با اینکه بچههای ما میدانستند لو رفته به دل دشمن رفته و شهید شدند و کارشان را کردند مثل واقعهای که در کربلا رخ داده است، ما پیوند خیلی ظریفی بین کربلای 4 و کربلا زدیم، اینها میدانستند که میروند تا شهید شوند. 12000 شهید و کلی زخمی و مفقود که تتمه آن 175 شهید دستبسته است که مظلومانه و زندهزنده دفن شدند. ما دیالوگی داریم که ایوب خیلی زیبا آن را نوشته است و میگوید شما که ادعای مسلمانی و شیعه بودن داشتید، اگر سر سفره اسلام و اهلبیت نشسته باشید که اینطور برخورد نمیکنید، شما بدتر از مار و نمکنشناس هستید.
حمید نیلی- شاید کربلای چهار بهانهای بود تا مولفههای اینکه چطور دفاع را دفاع مقدس میدانیم ذکر کنیم. هرکدام اینها دغدغههای خاص خودشان را داشتند، یکی پدرش مریض بود، یکی نامزد داشت و ... و هرکدام بنا به دغدغه خود رفتند، کربلای 4 بهانه است که برش کوچکی از مؤلفههای مقدس بودن دفاعمان را به رخ بکشیم.
با دیدن «اروند خون» به جوانی که زمان جنگ را خیلی به یاد ندارد چه حسی به جوان دست میدهد؟ به هرحال در بین رزمندگان هم کسانی بودند که این اهداف ارزشی را نداشتهاند.
اما همه اینها به خاطر دفاع از مملکت و خاک و... رفتند.
این نگاه در بازی هم تاثیر میگذارد. در این مورد توضیح میدهید؟
کوروش زارعی_ بله قطعا. ما ارمنی و ار همه مذاهب و ادیان و کسانی را داشتیم که اصلا شاید با انقلاب هم مشکل داشتند اما جنگ رفتند. همانطور که خیلی آدمها در زندگی اجتماعیشان طور دیگری بودند و وقتی جنگ رفتند از فیلتر جنگ جور دیگری بیرون آمدند. درست است که نمایشنامه ایوب به پاسداشت یک عده از افراد تولید شده است اما کاملا اینطور نیست که بگوییم اینها دغدغه خاص خودشان را ندارند، اتفاقا نمایش اروندخون قبل از اینکه وارد عملیات کربلای 4 شود به دغدغههای این اشخاص میپردازد یعنی از منظر زندگی شخصی این آدمها به جنگ ورود میکنیم، مثلا فاضل ماهها به مادرش التماس میکند تا برود یا علیرضا که وقت دفن میگوید رضایت مادرم را بگیرید چون راضی نبود به جنگ بیایم. نمایشنامه ایوب آقاخانی این پتانسیل را داشته که به ورطه شعاری بودن نیفتیم و فضای خاکستری کاراکترها و متن ایجاد نشود و جذابیت دراماتیک را در پرداخت کاراکتر و موضوع و محتوا نداشته باشیم.
بازگشت و عمل به تعهد در روایت رزمنده آذری
روایت زندگی آدمها در بعضی از اینها رنگآمیزی جدیدی دارد. روایت رزمنده مشهدی جدید و جذاب است، روایت شمالی با اینکه بارها دیدهایم شخص نامزدش را رها میکند و میرود خوب درآمده است اما در روایت آذری آنقدر که باید این ذوق دیده نمیشود و در روایت زاویه پردازش جدیدی ندارد.
کوروش زارعی_ در آن روایت یک اتفاق مهم میافتد که آن را نو میکند و آن بازگشت است. در روایت پایانی میگوید فکر کردم شهید شدم اما نشده بودم یعنی حسرتی با خودش دارد، اسفندیار میگوید فاضل آنجا چهخبر است؟ میگوید همه شهید شدند، میگوید مواظب خودت باش تو قول دادی و باید برگردی و شهید نشوی و این کار سختی است. او برای مادرش قسم خورده و گفته برمیگردم. اینکه بتوانی خودت را حفظ کنی و آرزوی شهادت هم داشته باشی اما این قسم سدّ معبر تو شده خیلی مهم است.
پس در ادامه فرمایش امام حسین در شب عاشوراست که میفرمایند هرکس تعهدی به کسی دارد برگردد و فاضل تعهد دارد.
کوروش زارعی - دقیقا نقطه عطف کاراکتر فاضل همین است که آن را از کلیشهای بودن درمیآورد، او قسم خورده و باید برگردد و این فضای دراماتیک کاراکتر را بالا میبرد که تو در جنگ چطور قول دادهای که برمیگردی.
چطور به بازیگرها رسیدید؟ بازیگر شمالی کیست؟
حسین پورکریمی از جوانان خوشآتیه کشور است که ساعت 20 هم نقش پسر مرا بازی میکرد، امسال هم در جشنواره سراسری تئاتر ماه جایزه بهترین بازیگری مرد را دریافت کرد.
خود نمایی ندارد؟
20 روز درگیر تصمیمگیری بودیم و شب و روز در چالش بودیم و حسین دهدار به بالای 60 نفر زنگ زد. بعضی از دوستان هم رفاقتی آمدند.
کدام بازیگران رفاقتی آمدند؟
همه آنها. مثلا قاسم زارع
زارع در نقش مربی خیلی تکرار نشده است؟
کوروش زارعی- مربیای که دغدغه خانواده و ... باشد را تکرار نکرده است.
حمید نیلی- وقتی دیدیم کار جواب میدهد به خدا توکل کردیم، برآوردی که حساب میکردم با این برآوردی که اتفاق افتاده زمین تا آسمان فرق دارد.
در کل هزینه کار چقدر شد؟
حمید نیلی- میگویم ولی منتشر نکنید (...) مثلا برای آب خیلی با کورش بحث کردم که آب را بیخیال شویم چون پشتیبانی این آب خیلی سختتر از خود اجرای آب است.
حضور این حجم از آب روی صحنه نیاز بود؟
کوروش زارعی- آب یک اتفاق نو و خوب است. در عرصه بازیگری هم الان میبینم چقدر خوب شد که فقط سراغ بچههای تئاتر برویم چون هرکس سر جای خودش است. ما دغدغه مالی داشتیم و صحبتی هم که کرده بودیم چندین بار برآورد کردیم اما برآورد نهایی خیلی متفاوت است، ما به خدا توکل کردهایم و خدا خودش میرساند.
این یه ترکه، یه شمالی و ... در کارها زیاد تکرار نشده؟ بنظر نخ نما میاد
کوروش زارعی- بخش اعظم غواصهای ما از شمال و جنوب هستند. از زنجانیها یک کتاب است که ایوب خیلی از آن الهام گرفته است، بیشتر غواصان ما از زنجان و مشهد هستند و ما خواستیم بگوییم اینها از همه ایرانند.
حمید نیلی- خود آقای خامنهای هم در سفر زنجان میگویند شهر غواصان دریادل. یعنی خود آقا هم این را اعلام میکنند.
ماهی چگونه راوی نمایش شد؟
کوروش زارعی- خود ایوب به این رسید و وقتی این را گفت گفتم چقدر ظریف و زیباست و ایده خوبی بود که به نتیجه رسید.
حمید نیلی- خودمان که با کورش صحبت میکردیم به ایده ای رسیده بودیم، ما در حوزه پیاده روی اربعین در حوزه موکب ها فکر می کردیم تا اینکه این اتفاق خوب افتاد.
پس ذوق آقاخانی است؟
بله
بازیگران حرکت واقعا بازی دارند و متفاوت از دیگر کارها هستند
در طراحی لباس و ... چطور به این فضا رسیدید؟ چون طراحی آن بازیگران حرکت واقعا در خدمت کار بود، طراح چه کسی بود؟
خانم مژگان عیوضی، سالهاست که کار طراحی صحنه میکنند و از حرفهای ها و کاربلدیهای این کار هستند. علی براتی خیلی زحمت کشید و در فضاسازی و طراحی و حرکت خیلی کمک کرد. روز اول به علی گفتم نمیخواهم حرکت موزون در حد رقصنده باشد که از صحنه خارج شوند، من میخواهم اینها هم جزو بازیگران من باشند، اگر در بروشور من نگاه کنید میبینید برای اولین بار اینها را جزو بازیگران قرار دادم و گروه حرکت نگذاشتم.
پس باید کاری اضافه بر کار فرمی داشته باشند. آن کار چه بود؟
-به علی براتی گفتم اینها باید در خلق فضا و ایجاد موقعیت و بازسازی اتفاقات نمایش سهیم باشند و موقعیتها را به وجود بیاورند، یعنی باید ریاکشن نشان دهند و روی صحنه حس داشته باشند و رفلکسها و ریاکشن های یک بازیگر را داشته باشند و بنابراین روی حس و قدم زدن آنها و نوع فیگورهای بدنشان تصویر و حس و حرف و کلام هم باشد. پس اینها باید ماهیهایی باشند که آن شب در عملیات کربلای 4 هم بودند و اینها را برایمان بازسازی و فضاسازی میکنند.من این بچهها را بازیگران حرکت فرم نمیدانم بلکه جزو گروه بازیگران میدانم و ما به این رسیدیم که اینها ماهی شوند و تمام فضاها و موقعیت را بازی کنند تا به سمت اربعین حرکت کنند.
نمایش حماسی ایجاب میکند که موسیقی هم تاثیر خاصی روی مخاطب بگذارد و با خیلی کارها فرق کند...
موسیقی همیشه برایم به عنوان یک کاراکتر عمل کرده است. طراحی صحنه و موسیقی و حتی تا حدودی طراحی نور برایم یک عنصر تزئین کننده نبوده است و به عنوان عنصر تزئینی از آن استفاده نکردم، همیشه موسیقی و طراحی صحنه برایم یک کاراکتر بودند. ما دیدیم این نمایش نمایشی نیست که فضای موسیقایی ملودیک داشته باشد در نمایشهای دفاع مقدسی از جنس از کرخه تا راین و ... بود، ما گفتیم این کار حماسی است و باید موسیقی هم در خلق فضاهای حماسی به ما کمک کند و خودش یک شخصیت هفتم شود و فضاسازیها را ایجاد کند و دلهره ها را نشان دهد. موسیقی ما باید تماشاگر را به موقعیت میآورد، و بعد فضای شاعرانه زندگی آدمها را هم میداشتیم و به همین جهت به آقای بامداد افشار رسیدیم و الحمدلله ایشان هم خوب از پس کار برآمد.
چرا فرهنگسرای بهمن کار اجرا شد؟ یکی از مشکلات کار محل نمایش است که ویژه تئاتر نیست و برخی صداها در کار واقعا به مخاطب نمیرسد.
حمید نیلی- شهرداری میخواست در یکی از سالنهای خودش اجرا شود و سالنی که خوب بود فرهنگسرای بهمن بود که باید بگویم از این انتخاب حمایت میکنم چون هم مدیر فرهنگسرا و هم بچههای سالن با ما همکاری کردند. کم میشود که 40 هزار لیتر را روی صحنه ببرید و اینقدر با ما همکاری کنند، نکته بعدی اینکه به نظرم تئاتر فقط با وحدت و حوزه هنری و ... کامل نیست، همه جا قابلیت دارد که استفاده شود.
آنجا برای جامعه مخاطب تئاتر دور است. برای مخاطب بهترین حالت مرکز شهر است.
حمید نیلی- دیشب 1100 نفر مهمان داشتیم و این همه یعنی دو اجرای تالار وحدت. وقتی مخاطب بیرون میآید و خودشان دوست دارند بار دیگر کار را ببینند یعنی کار موفق بوده است. در سطح شهر شاید زیاد تبلیغ ندیدهاید، ما نه بیلبورد و نه تیزر داشتیم و تازه الان چند بیلبورد اضافه شده است و با این وضعیت شبی 700 نفر مهمان داریم و بعد از اجرا هم مردم دوست دارند کار را ببینند.
به ذهنتان نرسید کار را در حوزه هنری روی صحنه ببرید؟
حمید نیلی- برای اینکه بحث مالی برایمان جدی بود و بحث خود اجرای کار بود که برایمان خیلی سخت بود. دوستان سازمان مبلغی را اعلام کردند که بدهند، ما آن مبلغ را هم نداشتیم که حوزه هنری برویم، یکی از شرطهای سازمان این بود که آنجا برویم. اینجا حداقلها را داشت و ما هم اجرا کردیم.
به تداوم اجرا فکر کردهاید؟ ایام خاصی هست؟
حمید نیلی- بله، پیشنهادم به دوستان این بود که این کار را حتما در راهیان نور و اروند رود میتوانیم اجرا کنیم و این قابلیت را داریم که در استانهای مختلف بچرخیم.
با همین بازیگران ؟
حمید نیلی- اگر بتوانند خوشحال میشویم اما بستگی به آقای زارعی دارد. این کار میتواند یک تئاتر میدانی عظیم باشد.
و نکته پایانی ...
حمید نیلی- به خاطر این دو شهید دوست داشتم اجرا در حوزه هنری باشد اما حوزه قانون خاصی داشت و طلب پول برای سالن کردند و حقیقتاً نداشتیم که پول سالن را بدهیم. من خودم دوست دارم در تالار وحدت به اجرا ببریم چون جای این کار در وسط شهر خالی است. رسیدن به آقای زارعی یک نعمت خداوندی بود، از دوستان تولید و اجرا و بازیگران تشکر میکنم همچنین آقای کلاته، افشار، براتی و ... که بسیار کمک کردند.
کوروش زارعی- تهیه کننده انصافا هم چیزی کم نگذاشتند و هرچه گفتیم قبول کرد و لطف کرد. آرامشی که در این کار داشتم در کار قبلی هم نداشتم. بخشی از بار فکری مرا حسین دهدار به دوش میکشید و همچنین همه دوستان که در کار بودند موجب آرامش فکری من بودند و خداراشکر که توانستم با آرامش خاطر فقط به کارگردانی و هدایت متن و بازیگری و ... فکر کنم و کاری به مسائل تولید و دکور و ... نداشته باشم.