کد خبر 1482114
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۰
روایت زن خائن آقای دکتر از قتل شوهرش | مهران چرا استاد دانشگاه را کشت؟ | قاتلان فراری در دام قاچاقچیان انسان

متهمان قتل یک استاد دانشگاه جوان که یکی همسر وی و دیگری معشوق همسرش هستند، ۲ بار قصد فرار به ترکیه را داشتند اما هر بار اتفاقی رخ داد که مانعشان شد و در نهایت دستگیر شدند.

به گزارش مشرق، این پرونده جنایی بیست و هفتم آذر سال گذشته به جریان افتاد؛ روزی که مردی میانسال قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت پسرش به طرز مشکوکی ناپدید شده است. وی توضیح داد: پسرم استاد دانشگاه است. او چند سال قبل با دختری به نام مونا عقد کرد اما ما مخالف این ازدواج بودیم؛ به همین دلیل پسرم هنوز زندگی مشترکش را شروع نکرده بود. او آخرین بار در حالی که به شدت عصبانی بود خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت. من و مادرش بارها به موبایل او زنگ زدیم اما جوابی نداد. حتی با موبایل مونا هم تماس گرفتیم اما خاموش بود و این مسئله نگرانی ما را بیشتر کرده است. شروع تحقیقات

با اظهارات این مرد، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس دادسرای جنایی، تحقیقات برای یافتن ردی از زوج گمشده را آغاز کردند. هیچ ردی از این زوج وجود نداشت تا اینکه اواخر دی‌ماه سال گذشته دختری جوان راهی اداره آگاهی تهران شد و اسرار ناپدید شدن آقای دکتر و همسرش را فاش کرد.

من شاهد یک جنایت بودم
دختر جوان درحالی که وحشت‌زده بود و دست و پایش می لرزید، گفت: من شاهد قتل استاد دانشگاه بودم. حالا هم آمده ام راز قتل را فاش کنم تا شاید به آرامش برسم.

وی ادامه داد: پاتوق من کافه‌ای در یکی از مناطق تهران است. در جریان رفت و آمد به کافه با زنی به نام مونا (همسر مقتول) آشنا شدم. خیلی زود تبدیل به دوستان صمیمی شدیم. آن‌طور که مونا می‌گفت، شوهرش وضع مالی خیلی خوبی داشت. هرچه دوستی‌ام با مونا بیشتر شد، کم‌کم به اسرار زندگی او پی بردم.

دختر جوان گفت: در جریان رفت و آمد به خانه مونا متوجه شدم که او با شوهرش اختلافاتی دارد تا اینکه یک روز برایم تعریف کرد که قصد دارد از او جدا شود اما وی طلاقش نمی‌دهد. مونا به تازگی با یکی از پسرهایی که به کافه رفت و آمد داشت صمیمی شده بود. نام او مهران بود و مونا سفره دلش را برای مهران باز کرده و از مشکلات زندگی‌اش برای او گفته و همین باعث شده بود رابطه آنها به شدت صمیمی شود.

شاهد ماجرا ادامه داد: یک شب مونا به خانه من آمده بود و چند ساعت بعد، مهران هم در حالی که هراسان و وحشت‌زده بود نزد ما آمد و گفت که آقای دکتر را به قتل رسانده و جسدش را داخل ماشینش گذاشته است. حسابی وحشت کرده بودم. آن شب همگی به سمت روستایی واقع در دماوند رفتیم؛ مونا و مهران جسد آقای دکتر را در بیابان آتش زدند و بعد مرا به خانه رساندند و آنطور که از حرف‌های مونا شنیدم، تصمیم گرفته بودند از کشور فرار کنند. آن شب آنها رفتند و من ماندم با عذاب وجدانی که لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد. دیگر از مونا و مهران خبری نداشتم تا اینکه بعد از گذشت ۱۰روز تصمیم گرفتم این راز هولناک را فاش کنم تا از کابوس‌هایی که می‌دیدم خلاص شوم.

ماموران با شنیدن حرف‌های دختر جوان به استعلام از پلیس دماوند پرداختند که مشخص شد جسد سوخته آقای دکتر در یکی از روستاهای واقع در دماوند توسط چوپانی کشف شده اما چون هویت او معلوم نبود، به پزشکی قانونی منتقل شده است.

پایان ۴ ماه فرار
تیم جنایی تحقیقات گسترده‌ای را برای دستگیری مونا و مهران آغاز کرد تا اینکه مخفیگاه آنها در شهرستان اسلامشهر به دست آمد. زن و مرد جوان در خانه‌ای زندگی پنهانی خود را در پیش گرفته بودند که در یک عملیات ضربتی دستگیر شدند و فرار ۴ماهه آنها پایان یافت.

مونا و مهران به اداره آگاهی تهران منتقل شدند و اسرار جنایت را فاش کردند.

مهران گفت: من قصد کشتن آقای دکتر را نداشتم. روز حادثه با او قرار گذاشتم تا با او صحبت کنم. آنطور که مونا می‌گفت، آقای دکتر طلاقش نمی‌داد و خانواده‌اش هم مخالف ازدواجشان بودند. مونا تصمیم گرفته بود تا از زندگی آقای دکتر بیرون برود اما آقای دکتر راضی به جدایی نمی‌شد. آن روز سوار ماشین سوزوکی آقای دکتر شدم و به حوالی آجودانیه رفتیم. در آنجا جر و بحثمان شد و من ناخواسته جان آقای دکتر را گرفتم. متهم اعتراف کرد که با همدستی مونا زن موردعلاقه اش، جسد آقای دکتر را به آتش کشیده و بعد تصمیم به فرار گرفتند اما در نهایت دستگیر شدند.

ناکامی در فرار از کشور
مونا لیسانس هنر دارد و ۳۰ ساله است. او می‌گوید که هرگز نقشه قتل شوهرش را نکشیده وهمه چیز اتفاقی بوده است. گفت‌وگو با او را می‌خوانید.

با همسرت اختلاف داشتی؟

این اواخر خیلی بگو مگو می‌کردیم. چون تکلیفم را مشخص نمی کرد. ۶ سال بود که عقد کرده بودیم و خانواده‌اش مدام چوب لای چرخ‌مان می‌گذاشتند. اوحاضر نمی شد تصمیم درستی بگیرد. بر سر این موضوع بود که مدام با هم درگیر می‌شدیم.

چرا خانواده‌اش مخالف ازدواج شما بودند؟

نمی‌دانم. تا جایی که شنیدم مدام در گوش سامیار می خواندند که من در حد و اندازه پسرشان نیستم. می گفتند مشکل اخلاقی و فرهنگی دارم. به همه چیز ایراد می گرفتند. می گفتند او مدرک دکترا دارد اما من لیسانس. خلاصه بگویم از من خوششان نمی آمد به همین دلیل دوران عقد و نامزدی ما ۶ سال طول کشید. برای همین می‌خواستم طلاق بگیرم.

و تو هم نقشه قتل کشیدی؟

باور کنید من نقشه قتل نکشیدم. اصلا قصد من و مهران کشتن سامیار نبود.

با مهران چطور آشنا شدی؟

کافه‌ای در شمال تهران پاتوق من و دوستم سارا بود. همان دختری که شاهد جنایت و از اسرار قتل با خبر بود. من و سارا می رفتیم کافه و مافیا بازی می‌کردیم. مهران هم در آن کافه کار می کرد و او هم به جمع ما پیوسته بود. کم کم رابطه من با مهران صمیمی‌تر شد تا اینکه یک روز برایش تعریف کردم که قصد جدایی از شوهرم را دارم اما او طلاقم نمی‌دهد. زمانی که من با مهران آشنا شدم تصمیمم برای جدایی جدی شده بود. تا اینکه شوهرم متوجه ارتباط من و مهران شد و همین موضوع به بحث و جدل میان ما منجر شد. پس از آن شوهرم تصمیم گرفت با مهران صحبت کند و با هم قرار ملاقات گذاشتند و آن اتفاق افتاد.

چه اتفاقی؟

آن روز من رفته بودم پیش سارا. دوستم سارا همان دختری که ما را لو داد و از اسرار ما با خبر بود، ویلایی در حوالی دماوند دارد که من گاهی پیش او می رفتم. آن روز هم چون ترسیده بودم رفتم پیش سارا. شوهرم و مهران هم با هم قرار صحبت گذاشته بودند و منتظر بودم ببینم نتیجه چه می شود. سرانجام بعد از چند ساعت مهران پیش ما آمد. خیلی وحشت زده بود و دستانش می لرزید. سارا فریاد کشید چه شده است و من همان لحظه لکه های خون روی لباس او را دیدم و متوجه عمق فاجعه شدم. مهران می گفت گند بزرگی زده و شوهرم را کشته است. آن روز دعوای مهران و شوهرم در ماشین بالا گرفته و مهران با چاقو ضرباتی به شوهرم زده بود. سپس جسد را در صندلی عقب قرار داده، روی او پتویی کشیده و خودش را نزد من رسانده بود تا حقایق را بازگو کند.

بعد از آن تصمیم گرفتید که جسد را از بین ببرید؟

چاره ای جز این نداشتیم. منتظر ماندیم تا هوا تاریک شود بعد به همراه سارا و مهران راهی بیابان‌های دماوند شدیم. البته سارا داخل ماشین نشست و پیاده نشد چون خیلی ترسیده بود. من و مهران جسد را بیرون کشیدیم و آن را آتش زدیم.

بعد از قتل کجا فرار کردید؟

تصمیم‌مان خروج از کشور بود اما خب اتفاقات ناخوشایندی در این مسیر برایمان افتاد. چند وقت رفتیم شمال و یک ویلا اجاره کردیم. البته طلاهای مادرم را برداشتیم و مهران هم مقداری پول پس‌انداز داشت که آن را برداشت. بعد از آن راهی یکی از شهرهای شمال غربی کشور شدیم و یک قاچاقچی انسان پیدا کردیم تا ما را از مرز رد کند. می‌خواستیم به ترکیه برویم و در آنجا فکر کنیم که مقصد اصلی ما کجا باشد. دیگر به این قسمت فکر نکرده بودیم فقط می‌خواستیم به هر نحوی شده ایران را ترک کنیم اما خب سرمان کلاه رفت.

وی ادامه داد: یک نفر را پیدا کردیم و ۳۰۰ میلیون تومان به او پول دادیم. قرار شد ما را از مرز رد کند اما یک روز آمد گفت مرز بسته است و روز بعد ناپدید شد. تا چند روز دنبال او گشتیم اما نتوانستیم ردی از او به دست آوریم. باید به دنبال یک قاچاقچی دیگر می‌گشتیم تا مانند قبلی کلاهبردار نباشد اما به محض اینکه یک نفر را پیدا کردیم و در تکاپوی تهیه پول بودیم شنیدیم که در ترکیه زلزله مهیبی آمده است. راستش این را که شنیدیم دیگر بی‌خیال رفتن به ترکیه شدیم. با خودمان گفتیم که در این فصل سرما و خراب شدن خانه‌ها،‌آواره می شویم. این شد که تصمیم گرفتیم در مملکت خودمان بمانیم.

در این مدت کجا بودی؟

شهر به شهر می چرخیدیم و با مدارک جعلی خانه اجاره می‌کردیم. چند روز قبل به گمان اینکه آب‌ها از آسیاب افتاده به اسلامشهر رفتیم. در آنجا خانه‌ای اجاره کردیم و می‌خواستیم یک کاسبی مانند پخت شیرینی در خانه راه بیندازیم که پلیس ما را دستگیر کرد.


منبع: روزنامه ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 49
  • در انتظار بررسی: 21
  • غیر قابل انتشار: 1
  • حسین IR ۰۹:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    49 0
    پناه بر خدا لعنت خدا بر این نوع قشر شهوت پرست
    • IR ۱۳:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      54 3
      این دختره اگه پاش میرسید اونور مرز قطعا به عنوان یه فعال حقوق زنان در شبکه های ضد انقلاب معرفی میشد. همه هرزه های زن زندگی آزادی از همین قماشن
  • FI ۱۰:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    57 7
    زن، هرزگی , آزادی
    • IR ۱۳:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      2 17
      گم شونفعم
    • IR ۱۶:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      13 1
      #زن_بردگی_ نازایی
    • BE ۱۷:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      7 0
      زن بی حجابی هرزگی فاحشه گی
  • IR ۱۰:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    53 2
    اینست عاقبت بی دینی و بی خدایی و "عشق و حال". گاو و گوساله های کودن خوشگذرون عاقبت بخیر نمیشن.
    • محمدقزل IR ۱۳:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      23 1
      عاقبت زن زندگی آزادی همین میشه
    • IR ۱۶:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      6 10
      داداش زندکیش 6 سال رو هوا بوده چی میکی...کارش اشتباه بوده ی جورایی بهش حق بدین...خچدتون جاش بذاربن
  • IR ۱۰:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    49 2
    آقای دکتر اشتب کردی. اولین فاکتور در انتخاب همسر دین و اعتقاداتشه. اینارو گذاشتی کنار رفتی سراغ یه الاغ خوشگل! اینم عاقبتش.
    • افتخار AU ۱۱:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      31 1
      احسنت - زدی تو خال
    • حاجی ازجوبشور قم IR ۰۰:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
      0 1
      از کجا فهمیدی
  • IR ۱۱:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    47 0
    خداوند ما را یک لحظه به خودمان وا مگذار و خداوند درگذشتگان را بیامرزد انشاا...
  • IR ۱۱:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    33 2
    اگه حکم ارتباط با زن شوهردار و ارتباط زن شوهردار با یکی دیگه اعدام باشه هیچ کسی جرات چنین کثافت بازیهایی رو نداره
    • BE ۱۴:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      13 0
      إوا! ااووقت جوابه اتحادیه أروبا رو شما میدی؟ اگه اونا عاقمون کنن جنهای برترمونو کوجا برفستیم؟
  • IR ۱۱:۳۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    26 5
    خب طلاق میدادی دیگه . من نمیدونم پس خدا طلاق رو برای کی گذاشته.
    • BE ۱۴:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      8 6
      طلاهای مادرشو دزدیده بوده واقعا مغزه فندقیت فقط به طلاق فکر کرد؟
  • IR ۱۱:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    34 1
    خیلی دخترای خوب هیچی خواستگار ندارند اونوقت ی عده میفتند دنبال زن شوهر دار. اللهم عجل لولیک الفرج
  • رض IR ۱۲:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    7 0
    خانوادشون اشتباه می کردن تو اصلا مشکل اخلاقی و فرهنگی نداشتی عزیزم :))) برم فشار بخورم/:))) بچه ها حس ششم پدر مادرا اکثرا درست می گه به حرفاشون گوش کنین
  • IR ۱۲:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    27 0
    خاک تو سر دختره ،شوهر دکتر و پولدار ول کرده رفته با یه اس و پاس ازدواج کرده ,خوشی زده زیر دلش
    • IR ۱۲:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      8 0
      گلی که توی لجن زار بزرگ بشه نباید انتظار بوی خوب ازش داشت
  • دکتری امیرکبیر IR ۱۲:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    33 1
    زن. زندگی. آزادی؟!
  • ایمان IR ۱۲:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    8 0
    اعدامشون کنید تا جامعه پاک شه
  • IR ۱۳:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    10 0
    اشتباه اول از آقای دکتر بوده که حرف و پدر و مادرش گوش نداده
  • IR ۱۳:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    11 0
    زن_فحشا_هرزگی
  • IR ۱۳:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    12 0
    زن دیوونه شوهری که دوسش داشته و پولدار و تحصیلکرده و شاغل و خوش قیافه بوده رو ول کرده رفته با یه ادم که خشمشم نمیتونست کنترل کنه . خدا مارو لحظه ای به حال خودمون رها نکنه
    • IR ۱۵:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      7 4
      هنوز با دکترای امروزی حرف نزدی ببینی چه روان پریش های گند دماغ و متکبر مدرک داشتن و بی تربیت و بد دهن و هرزه و ...هستن
  • IR ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    3 0
    اقوام مهسا امینی.
  • IR ۱۵:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    4 3
    با قاضی هم دوست میشه از سنگسار فرار میکند
  • IR ۱۵:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    8 0
    اگر همه به دستورات خداعمل کنیم این فجایع اتفاق نخواهدافتاد
  • IR ۱۵:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    3 4
    دکی بیسواد ،سنتی صنعتی رو باهم میخواست اور دوز کرد.
  • مریم IR ۱۵:۴۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    6 0
    پناه می برم به خدا از نادانی، جهالت، لجاجت و شهوت پرستی سنگدلی و ـ... ــــ
  • IR ۱۵:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    6 0
    از این حوادث واقعی، فیلم درست کنید رمان بنویسید کار فرهنگی کنید تا جامعه واقعیت ها را درک کند.تا بعد جیغ بنفش نزنند زن ،زندگی ،آزادی!!!
  • IR ۱۶:۰۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    4 0
    مهران میگه نمی خواستم بکشمش ولی با خودش چاقو برده. حرفاش ضد و نقیضه.
  • IR ۱۶:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    5 0
    خانوادش درست گفته بودن فرهنگی و اخلاقی مشکل داشتی
  • سیف IR ۱۶:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    5 4
    خانم خائن است و خیانت کرده درست! اون مرحوم چی؟ هیــــچ تقصیری نداشتـه؟! 6-7 سال یکتفر رو بلاتکلیف نگهداشتن درستـه؟ اگر کسی دختر خانواده مرحوم‌رو اینهمه‌سال بلاتکلیف نگهمیداشت چیکارش میکردن؟؟! یه سوزن به خودمون بزنیم یه جوالدوز به مردم
    • IR ۱۶:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      3 2
      عزیز من راه داره آقا و خانم هر دو مقصرند اما قانون رو برای همین وقتا گذاشتند که وقتی دو نفر با هم صلاح نرفتند از طریق قانون دنبال کنند نه اینکه طرفو رو بکشند
    • BE ۱۷:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
      5 2
      ابله!! مرگه اون مرحوم مسجله ولی ادعای شش سال معطلی قاتل یا حداقل مباشر در قتل فقط ادعاس و اثبات نشده. پس خفه شو.
    • علی IR ۰۱:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
      1 3
      بی تربیتی هستی تو 17:31 که تحمل شنیدن یه نظر رو نداری!!! یحتمل فامیل مقتولی
  • لیلا IR ۱۷:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    3 0
    پدرو مادر مقتول درست متوجه شده بوده‌اند که شما مناسب ازدواج با پسرشان نیستید خدا لعنت تان کند
  • ناشناس IR ۱۷:۳۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    5 0
    من‌ نمیتونم قضاوت کنم .دکتر همسرش یا مهران دوست همسرش چقدر مقصر هستن.ولی خوب کار بعضی مردان رو نمیتونم درک کنم به خاطر یه زن‌شوهر دار دست به قتل میزنن که چندان هم آمارش کم نیست.اونم کسی که میدونن به شوهرش خیانت کرده حالا به هر دلیلی.انگار گاهی چشم و گوش ها بسته میشه
  • IR ۱۸:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    4 0
    زن هرزه باید با خاک یکسان شود البته خاک را نجس خواهد کرد
  • IR ۱۸:۵۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    3 0
    جالبه باز مرده اعدام میشه و اون فاسده چند وقت زندان میشه و بعد زندانی میاد بیرون به عنوان فعال حقوق زنان معرفی میشه و ...
  • علی IR ۱۹:۱۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    2 0
    حکم اینها فقط باید اعدام باشه
  • رضا IR ۱۹:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    1 1
    می‌گن میزان سواد الزاما به معنای میزان شعور شخص نیست همینه ها به هر حال خدا بیامرزتش
  • IR ۲۰:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    4 0
    طرف رو کشتند بعد دنبال پخت شیرینی در منزل بودند. چقدر وجدان آدم باید مرده باشه. پناه بر خدا
  • سعید IR ۲۱:۱۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
    1 1
    اگه سارا نمیرفت اعتراف کنه،پلیس صد سال سیا پیداشون نمیکرد
  • سینا IR ۰۰:۵۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
    2 0
    عاقبت سبک زندگی کثیف بر پایه هرزگیهای ماهواره و اینستا و روش عن فکریهای تهوع آور میشه همین لجن و کثافت
  • IR ۰۱:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
    1 0
    زن هرزگی آزادی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس