به گزارش مشرق، ماجرای شب اول ماه ربیعالاول مشهور به لیلهالمبیت از این قرار بود که مشرکان قریش بر شدت آزارشان علیه مسلمانان افزوده بودند و عرصه را برای پیامبر(ص) تا حدی تنگ کرده بودند که نتواند به وظیفه رسالت خویش بپردازد. پیامبر(ص) که این وضعیت را پیشبینی کرده بود، بر اساس پیمانی که با اهل یثرب(مدینه) داشت، به مسلمانان دستور هجرت به این شهر را داد؛ این پیماننامهها به نام پیمان عقبه اول و دوم در تاریخ اسلام شهرت دارد. لذا مسلمانان دسته دسته و به صورت پنهانی مکه را به سوی مدینه ترک کردند.
حضور ابلیس در نقشه ترور پیامبر(ص)
قریش که از قصد پیامبر(ص) مطلع شدند، تصمیم به ترور آن حضرت گرفتند لذا در مکانی به نام «دار الندوه» دور هم جمع شدند. مرحوم طبرسی(ره) ماجرا را اینگونه نقل کرده و مینویسد: «برای مشورت در این کار 40 نفر از بزرگان در دارالندوه جمع شدند و چون خواستند وارد شور و مذاکره شوند دربان دارالندوه پیرمردی را دید که با قیافهای جالب و ظاهر الصلاح دم در آمده و اجازه ورود به مجلس را میخواهد و چون از او پرسید: تو کیستی؟جواب داد: من پیرمردی از اهل نجد هستم که وقتی از اجتماع شما با خبر شدم برای همفکری و مشورت با شما خود را به اینجا رساندم، شاید بتوانم کمک فکری در این باره به شما کنم. دربان موضوع را به اطلاع اهل مجلس رسانده و اجازه ورود پیر نجدی به مجلس صادر شد و این پیرمرد کسی جز شیطان و ابلیس نبود که طبق روایت به این صورت درآمده و خود را به مجلس رسانده بود؛ در ادامه وقتی نظرات مختلف درباره نحوه قتل پیامبر(ص) ارائه شد شیطان مجلس گفت: یک راه بیشتر نیست و جز آن نیز کار دیگری نمیتوان کرد و آن این است که از هر تیره و قبیلهای از قبایل و تیرههای عرب حتی از بنیهاشم یک مرد را انتخاب کنید و هر کدام شمشیری به دست گیرند و یک مرتبه بر او بتازند و همگی بر او شمشیر بزنند و در قتل او شرکت جویند و بدین ترتیب خون او در میان قبایل عرب پراکنده خواهد شد و بنیهاشم نیز که خود در قتل او شرکت داشتهاند، نمیتوانند مطالبه خونش را بکنند و به ناچار به گرفتن خونبها راضی میشوند و در آن صورت به جای یک خونبها سه خونبها میدهید». لذا این تصمیم مورد پذیرش جمع قرار گرفت و بنا شد به این ترتیب پیامبر(ص) را از سر راه بردارند.
علی(ع) در بستر پیامبر(ص) قرار گرفت
در چنین شرایطی پیامبر(ص) از طریق وحی از توطئه آنها با خبر شد لذا همان شب قصد هجرت به سوی مدینه کرد. پیامبر به دستور خداوند به امیرالمؤمنین(ع) فرمود آن شب را در بسترش استراحت کند تا فرصت فرار راحتتر فراهم شود. مهاجمان در هنگام بامداد، به طور گروهی داخل اتاق رسول خدا صلی الله علیه و آله شده و به سوی رختخوابش هجوم آوردند. ناگهان امام علی علیهالسلام از میان رختخواب برخاست و بر آنان بانگ زد: وای بر شما، چه کار می کنید؟ مهاجمان که ناباورانه، علی علیه السلام را در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله می دیدند، از او پرسیدند: پس محمد صلی الله علیه و آله کجا است؟ علی علیه السلام پاسخ داد: او را به من نسپرده بودید تا از من بخواهید. میان آنان و علی علیه السلام سخنانی رد و بدل شد و چون چیزی دستگیرشان نگردید، با خشم تمام از خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون رفته و در پی آن حضرت به راه افتادند.
نزول آیه207 بقره در حق امیرالمؤمنین(ع)
بسیاری از مفسران شیعه سنی شأن نزول آیه207 سوره بقره را درباره این شب و در حق امیرالمؤمنین(ع) دانستهاند آنجا که خداوند میفرماید: «وَ مِنَ الْنَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و از مردم کسی است که برای کسب خشنودی خدا، جان خود را میفروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»
ابن ابی الحدید که از علمای قرن هفتم اهل سنّت است، در شرح نهج البلاغه خود آورده است: تمام مفسّران گفتهاند این آیه درباره علی بن ابی طالب علیهالسلام نازل شده است که در لیلةالمبیت در بستر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خوابید. و این موضوع در حدی از تواتر است که جز کافر یا دیوانه آنرا انکار نمی کند.«شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 262»
بسیاری از علمای اهل سنّت، به این فضیلت علی علیه السلام اقرار کردهاند. صاحب تفسیر اطیب البیان مینویسد: در کتاب غایةالمرام، بیست حدیث آمده که نُه حدیث از علمای اهل سنّت و یازده حدیث از علمای شیعه است و این آیه را درباره فداکاری حضرت علی علیهالسلام دانستهاند. همچنین در ادامه شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید (ج 4، ص 73) آمده است: معاویه چهار هزار درهم پول داد تا بگویند این آیه در شأن ابن ملجم نازل شده است! »تفسیر نمونه، ج 2، ص 49»
منابع:
بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج 19، ص 53
ألارشاد (شیخ مفید)، ص 45
تفسیر نور حجتالاسلام قرائتی