به گزارش مشرق، «محمدجواد اخوان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
چهاردهه است که گوش ایرانیان به یک هشدار قدیمی و البته تکراری عادت کرده است. سخن از تهدید نظامی از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، از سوی سران کاخ سفید طرح گردید و تا به امروز به انحای مختلف از گزینههای روی میز سخن به میان آورده شده است. هرچند این تهدیدات در جامعه ایرانی تأثیر چندانی نداشته است، اما تلاش طرف مقابل برای تکرار چندباره آن نشان از امیدواریشان بر مؤثر بودن این ابزار دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با فرماندهان قرارگاه پدافند هوایی خاتمالانبیا (ص) تأکید نمودند «از لحاظ محاسبات سیاسی، احتمال وقوع جنگ نظامی وجود ندارد.» هرچند بیان رهبر معظم انقلاب، آشکارا واقعیت پوچ بودن طبل توخالی تهدید نظامی را برملا میسازد، اما با یک ارزیابی چندوجهی نیز میتوان این حقیقت را از زوایای مختلف درک نمود. در ادامه تلاش خواهد شد تا بر تکیهبر پارهای از شواهد، صفر بودن احتمال وقوع جنگ نظامی بررسی گردد.
۱- یکی از مؤلفههای کاملاً مؤثر در توان بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران، تکیه به ایمان والای نیروهای انقلابی و توان بسیجکنندگی در مقابل توطئه خارجی است که نمونه بارز آن در طول سالهای متمادی پس از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مشاهدهشده است. در جریان دفاع مقدس و نیز حوادث دو دهه اخیر نیز همین عامل مردمی توانسته است پایههای استقامت نظام اسلامی را تقویت سازد که همین امر نیز مورد اذعان تحلیلگران غربی نیز بوده است.
۲- همه کارشناسان عرصههای راهبردی اتفاقنظر دارند که توانمندی دفاعی جمهوری اسلامی ایران در حوزه آفندی و پدافندی در حال حاضر بههیچعنوان با سابق برابری نمیکند و امروز ایران اسلامی چه ازنظر سرمایه انسانی توانمند و متعهد و چه ازنظر امکانات لجستیکی و سختافزاری در سطح بالایی از توانمندی قرار دارد. بهگونهای که به قطع میتوان جمهوری اسلامی ایران را یکی از قدرتهای نظامی جهان به شمار آورد. این مسئله مورد اعتراف طرف غربی هم هست؛ بهگونهای که گزارشهای راهبردی اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی معتبر غربی در خصوص توان نظامی و بازدارندگی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اذعان مینماید که «توان نظامی ایران در دفاع از مرزهای خود سهمگین و غیرقابلتصور خواهد بود و دقت هدفگیری و قدرت تخریبی موشکهای بالستیک میان برد و دوربرد ایران برای هدف قراردادن تجهیزات نظامی بهویژه کشتیها، خیرهکننده و غیرقابلباور است.»
۳- یکی از عواملی که در تردید نظام سلطه برای پیادهسازی تهدیدهای مکرر نظامی مؤثر بوده است؛ نگرانی از پاسخ احتمالی ایران، خصوصاً از جهت حجم و اهداف آن است. با توجه به در دستور کار قرار گرفتن رهنامه (دکترین) دفاع ناهمتراز در جمهوری اسلامی ایران، در صورت حمله احتمالی، طرف مهاجم باید منتظر دریافت پاسخ در هر جای ممکن و خصوصاً اهداف غیرقابلانتظار را داشته باشد که این امر بر تردیدهای طرف مقابل میافزاید. آنچه در این خصوص قابلتأمل است اعتراف غربیها به این امر است که اگر حملهای رخ دهد، آنها آغازگر جنگ هستند، اما دیگر سرنوشت و پایان منازعه را تعیین نخواهند کرد. بهعنوان نمونه، رهبر معظم انقلاب در پاسخ به تهدیدات نظامی رژیمصهیونیستی فرمودند: «گاهی سردمداران رژیمصهیونیستی، ما را تهدید هم میکنند؛ تهدید به حمله نظامی میکنند؛ اما بهنظرم خودشان هم میدانند، و اگر نمیدانند، بدانند که اگر غلطی از آنها سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد.» (۱/۱/۱۳۹۲) که این پاسخ موجی از ترس و واهمه را در سرزمینهای اشغالی به همراه داشت.
۴- هرچند در ۳۰ سال اخیر نبرد مستقیم و تمامعیاری میان نظام سلطه و جمهوری اسلامی ایران رخ نداده است، اما تجربه جنگهای نیابتی نیز دست برتر جبهه انقلاب اسلامی را در منازعه نشان داده است. شکی نیست که خود دشمنان صهیونیست نیز بهخوبی میدانند آنچه در جنگهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و ۸ روزه و نیز نابودی گروهک تروریستی تکفیری داعش در منطقه رخ داد، دلیل روشنی بر برتری محور مقاومت و بهطورکلی جبهه انقلاب اسلامی است. طبیعی است در صورت هرگونه نیت سوء نسبت به ایران چنین شکستهایی برای محور عبری غربی در مقیاسی بسیار بزرگتر تکرار خواهد شد.
۵- امروزه از قدرت نرم بهعنوان یکی از مؤلفههای بازدارنده سخن به میان آورده میشود. تأثیرگذاری مثبت انقلاب اسلامی در محیط پیرامونی خود خصوصاً منطقه غرب آسیا و شمال افریقا سبب ایجاد نوعی نگاه مثبت عمومی به نظام اسلامی در میان ملتها بهعنوان یک نظام مستقل و استکبارستیز شده است. این نگرش مثبت و قدرت نرم متأثر از آن عملاً دست رژیمصهیونیستی و ایالاتمتحده امریکا را برای اقدام نظامی در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران بسته و کار را برای آنها دشوار ساخته است.
۶- از منظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ظرفیتهایی در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که هزینههای اقدام نظامی طرف متخاصم را بهشدت افزایش دهد. بهعنوان نمونه اشراف تمامعیار جمهوری اسلامی ایران به تنگه هرمز یکی از همین ظرفیتهای راهبردی است. بر اساس برآوردها، روزانه حدود ۵/۱۶ تا ۱۷ میلیون بشکه نفت خام که معادل ۴۰ درصد کل نفت حمل شده توسط نفتکشها و نزدیک به ۲۵ درصد کل عرضه جهانی نفت است از این تنگه عبور میکند. حدود ۶۸ درصد ذخایر شناختهشده نفت و گاز دنیا در خلیجفارس قرار دارد و امنیت تنگه هرمز نقش کلیدی در تأمین بیوقفه انرژی دنیا و بهطور مشخص ایالاتمتحده و اروپای غربی دارد. با یک محاسبه حدودی میتوان فهمید این ظرفیت راهبردی تا چه حد هزینه طرف متخاصم را برای تهاجم به جمهوری اسلامی ایران افزایش میدهند.
۷- همانگونه که پیشتر اشاره شد، نقطه دسترسی توانمندی دفاعی کشورمان امروز به سطح خوبی رسیده است، بااینحال طرفهای غربی میدانند در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران کلکسیونی وسیع از منافع راهبردی و حیاتی اعم از پایگاههای نظامی، مراکز اقتصادی و... وجود دارد که مستقیماً متعلق به ایالاتمتحده و جریانهای ابرسرمایهداری غربی است. ناگفته پیداست در شرایط خاص دسترسی به این پایگاه کاری دشوار نخواهد بود و از این منظر بسیار آسیبپذیر خواهند بود. علاوهبراین متحدان نظام سلطه اعم از رژیمصهیونیستی و ارتجاع منطقه نیز اگر در اقدام نظامی امریکا مشارکتجویند یا خاک خود را در اختیار این هدف قرار دهند، از هزینههای غیرقابلپیشبینی و پیامدهای ناگوار از قبیل: نابودی زیرساختها در امان نخواهند بود.
۸- پیشزمینه هر تهاجم نظامی، اتخاذ آرایش نظامی متناسب است. آنچه از آرایش نظامی کشورهای متخاصم اعم از ایالاتمتحده و حتی موجودیتهای نامشروعی، چون رژیمصهیونیستی در سطح منطقه و پیرامون جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود بههیچعنوان آمادگی برای یک منازعه با این وسعت را ندارند. بخش عمدهای از توان نظامی ایالاتمتحده از منطقه غرب آسیا خارجشده است و رژیمصهیونیستی نیز آمادگی لازم برای انجام حتی یک حمله محدود را ندارد. بر اساس آنچه گفته شد، احتمال وقوع تهاجم نظامی علیه ایران بسیار ضعیف است، اما ذکر یک نکته اساسی باقی میماند و آن این است که طرح مکرر تهدیدات نظامی از سوی امریکا و رژیمصهیونیستی هرچند مابهازایی در دنیای واقع ندارد، اما یک هدف راهبردی را دنبال مینماید و آن تأثیرگذاری بر منطق محاسباتی نخبگان و جامعه ایرانی است.
بر اساس اصول راهبردی، غرب تلاش میکند تا طرف ایرانی را وادار با عقبگرد از مسیری که پیگیری میکند، نماید و این هدف را از جنگ ادراکی و ایجاد اختلال و اشتباه محاسباتی تعقیب مینماید. بر این اساس تهدید و ارعاب به همراه فشارهای گوناگون در کنار پارهای مشوقهای تطمیعی، فرآیند قدیمی «چماق و هویج» را برای تصمیمگیری و محاسبه مجدد نخبگان و جامعه ایران اسلامی تکمیل میکند. غرب امیدوار است این فرایند هزینههای روانی و ذهنی استقامت در ملت ایران تا آن حد بالا ببرد که به تجدیدنظر روی آورد.