کتاب بهزاد - کراپ‌شده

مسئولیت‌پذیری اجتماعی راوی و بی‌تفاوت نبودن او به جامعه با زبانی ساده روایت شده است. این در حالی است که نقش تأثیرگذار او و دستاوردهای ایشان بهانه خوبی برای تعریف و تمجیدهای اغراق شده در کتاب بود.

به گزارش مشرق، آنچه در ادامه می‌خوانید، معرفی کتاب بهزاد به قلم دکتر محسن شاه‌رضایی است که خانم معصومه رامهرمزی (نویسنده، مستندنگار، پژوهشگر و منتقد ادبی) آن را در اختیار مشرق قرار داده است...

نگارش زندگی‌نامه بزرگان یک تکلیف بزرگ و بلندپروازانه است که روش‌ها و سختی‌های خودش را دارد؛ چیزی شبیه کشف یک معمای بزرگ و چندوجهی است. نویسنده بر قطار واقعیت سوار می‌شود و مسیر طولانی زندگی شخصیت را کنجکاوانه می‌پیماید و در هر ایستگاه با برهه‌ای از زندگی او آشنا می‌شود.

از کویر تا گراف

تا زمانی که زندگی‌نامه بزرگان را نخوانده‌ایم، تصویری بسته از دستاوردهای آنها در ذهن داریم اما انتخاب، تصمیم و تلاشی که منجر به این دست‌آوردها شده است در این شناختِ محدود، محصور و ناشناخته می‌ماند. هر خاطره و تجربه‌ای در این نوع نوشتار با داستانی خیالی و جذاب برابری می‌کند و حتی بیش از آن مایه شگفتی و تحسین مخاطب می‌شود چرا که واقعی است و باورپذیر. کتاب «بهزاد» به قلم دکتر محسن شاه‌رضایی از این دست کتب و در زمره آثار مستندنگاری محسوب می‌شود که در دویست صفحه به همت نشر دیبایه در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

نوشتن زندگی‌نامه شخصیت‌های علمی که بیشتر عمرشان را صرف تولید علم و اشاعه آن کرده‌اند از منظر فهم دانش تخصصی و انتقال آن به مخاطب، دشواری خاصی دارد. معمولاً در چنین موقعیتی نویسنده‌ای مشرف بر آن علم باید وارد میدان شود تا با عبور معانی تخصصی از صافی ذهن خود، آن‌ها را ساده‌سازی کند و به‌گونه‌ای در لایه‌های تودرتوی متن پراکنده سازد که کشش روایی متن متأثر از مباحث جدی و خبرگی شخصیت حفظ شود و متن خواندنی بماند، دکتر محسن شاه‌رضایی دانش‌آموخته و استاد ریاضی است که در کتاب بهزاد، این نقش واسطه‌ای را بر عهده دارد.

 در کتاب زندگی‌نامه دکتر مهدی بهزاد که از پیش‌کسوتان نام‌آور ریاضی در ایران و ملقب به پدر علم گراف است؛ شاهد به ثمر نشستن هم زبانی و همدلی نویسنده و شخصیت هستیم. شاه‌رضایی با ذوق ادبی و آشنایی چند دهه کار مستندنگاری، به‌گونه‌ای مباحث تخصصی دانش ریاضی و خاطرات و تجربیات زندگی فردی استاد مهدی بهزاد را در هم ‌تنیده است که خواننده ناآشنا و کم‌آشنا به مباحث ریاضی هم از خواندن کتاب خسته نمی‌شود و حتی ممکن است خواننده با حسرت به خود بگوید: ای‌کاش در زندگی بیشتر ریاضی خوانده بودم.

حس احترام به دانش ریاضی نهایت آرزوی دکتر بهزاد است. استاد در سن هشتاد و پنج‌سالگی هنوز هم سودای ترویج ریاضی را در سر دارد و چه چیز بهتر از آنکه مخاطبان با خواندن تلاش‌های خستگی‌ناپذیر او برای رشد و توسعه این دانش در کشور به فکر فرو روند و ریاضیات را جدی‌تر از گذشته ببینند و بشناسند.

کتاب بهزاد نمونه موفقی از زندگی‌نامه‌نویسی علمی و مستند با روایتی شیرین و نثری روان است. ذهن فعال جناب ریاضی‌دان و قلم توانای نویسنده، اطلاعات اجتماعی و تاریخی دهه سی و چهل را به‌خوبی به تصویر کشیده است.

کتاب با روایتی جذاب آغاز می‌شود. مطلع روایت این است: «شاه مهدی حصبه گرفته»؛ نویسنده با هوشمندی، روایت روزهای بیماری شاه مهدی، نوه عزیزکرده بی‌بی را با نثری اثرگذار در آغاز متن قرار می‌دهد. خواننده در مواجهه با این روایت شیرین که تحلیلی جامعه‌شناسانه از زندگی راوی در دهه سی شمسی دارد، مجذوب روایت می‌شود. زندگی در شهر کویری یزد که چند خیابان بیشتر نداشت اما در همین محیط کوچک پیروان زرتشتی و یهودی در کنار مسلمان‌ها با آرامش و دوستی زندگی می‌کردند. اطلاعات کمتر شنیده شده از شهر یزد، تهرانِ روبه‌رشد و ترقی و تحولات علمی ریاضی طی چند دهه، خواننده را به حشر و نشر با دکتر بهزاد ترغیب می‌کند. توجه به پس‌زمینه‌های تربیتی خانواده و اجتماع در مسیر تحول شخصیت بهزاد، از نقاط قوت این کتاب است.

در دوره‌ای که ضعف بهداشت و درمان موجب مرگ‌ومیر کودکان بود و جامعه از بیماری‌هایی چون حصبه، وبا و تراخم رنج می‌برد. در روزگاری که به متولیان آموزش‌های نوین تهمت بی‌دینی می‌زدند. رسم بسیاری از معلمان، تأدیب دانش‌آموزان با شلاق و خط کش بود و محصلان پیش از آنکه در مباحث آموزشی مورد توجه اولیاء مدرسه باشند به چوب و فلک بسته می‌شدند و در ازاء کمترین خطا مجازات سنگینی را تحمل می‌کردند.

 در زمانه‌ای که دانش‌آموزان پس از گرفتن تصدیق ششم از ادامه تحصیل سر باز می‌زدند و به دنبال حرفه پدر یا سایر مهارت‌های درآمدزا می‌رفتند. مهدی بهزاد شاگرد اول مدرسه بود. او موفقیت خود را بیش از هر چیز مدیون پدری می‌دانست که روزهای کودکی او را با معماهای ریاضی پر کرد و راه اندیشیدن را به او آموخت. معمای گرگ، گوسفند و گیاه که استاد بعدها آن را معمای سه گاف نامید و معمای دوم را که پدر آن را معمای شیخ بهایی می‌خواند؛ ذهن بهزاد را برای پرسش‌های سخت‌تر آماده می‌کرد. معمای سه گاف داستانی شنیدنی داشت. این معما حکایت حالِ قایقرانی بود که علاوه بر قایق، گرگ و گوسفند و گیاهی داشت. قایقران دو موجود زنده را چنان تربیت کرده بود که در حضور او جرئت نمی‌کردند به طعمه مورد علاقه خود دست‌درازی کنند. قایق کوچک بود و تنها قایقران و یکی از آن سه موجود زنده جا می‌گرفتند. روزی قایقران تصمیم می‌گیرد اموال خود را سالم به آن طرف رودخانه ببرد. راه چاره چیست؟

مهدی معمای اول را در همان دوران کودکی حل کرد. او چشم‌هایش را می‌بست و در عالم خیال گرگ و گوسفند و گیاه را با قایق از یک طرف رودخانه به طرف دیگر می‌برد. جهت این حرکت خیالی با پایین و بالا بردن سر مشخص می‌شد. سرانجام وقتی سرش را هفت بار بالا و پایین ‌آورد معما حل شد اما معمای دوم سودای حل شدن نداشت. چه روزها که مهدی بر روی کاغذهای کاهی خطوط وصل‌ کننده نقاط به یکدیگر را پر کرد و بی نتیجه همه کاغذها را دور انداخت. بعدها که او با علم گراف که شاخه‌ای از ریاضیات است آشنا شد، دانست که این معما اصولاً جواب ندارد و قابل حل کردن نیست.

مهدی بهزاد مثل بسیاری از همسالان خود در کنار درس و تحصیل، تابستان‌ها به کار مشغول می‌شد تا هنر پول در آوردن را بیاموزد و هیچ‌گاه نیازمند دیگری نباشد. با پدر به دادگستری می‌رفت و در ازاء نوشتن یک حکم حقوقی، پنج ریال مزد می‌گرفت. تلاش برای معاش و کارکردن در یک مرکز تجاری و انجام اموری چون منشی‌گری، حسابداری و انبارداری تجربه‌های خوبی بود که او را برای آینده‌ای روشن آماده می‌کرد.

در خلال روایت‌های دکتر بهزاد که نویسنده آنها را جمع‌آوری و مکتوب کرده است، توجه به انتخاب‌های مهم راوی در زندگی از مزیت‌های محتوایی کتاب است. تردید در ادامه تحصیل و شروع به کار در شهری چون تهران که جذابیت مسحورکننده‌ای برای جوانی یزدی داشت، بازگشت مهدی به امر پدر و شرکت در سال پایانی دبیرستان، تصمیم نهایی برای انتخاب رشته ریاضی، قبولی در رشته فنی دانشگاه تهران و انصراف از این رشته در کمتر از یک ترم و شرکت دوباره در کنکور دانشسرای عالی در رشته ریاضی، فراز و نشیب‌هایی است که ممکن است در زندگی هر فردی وجود داشته باشد و در این کتاب با صداقت روایت شده است. خواننده به ‌خوبی با این بخش از زندگی استاد همذات‌پنداری می‌کند و می‌تواند در آن جایگاه بنشیند و به بررسی عملکرد خود بپردازد. مهدی بهزاد پس از پشت سر گذاشتن تردیدها و دودلی‌ها در این که چه باید بکند، خودش را شناخت و دانست که برای چه کاری ساخته شده است. او مرد ریاضی بود. فراگیری و آموزش ریاضیات ارزش زندگی‌کردن را داشت و برای او همان انرژی و انگیزه مضاعف برای رسیدن به موفقیت بود.

حرکت علمی استاد از دوره کارشناسی در دانشسرای عالی آغاز شد. نمرات عالی و اشراف ایشان بر دروس ریاضی او را در فهرست دانشجویان اعزام به خارج قرار داد. جوان یزدی سخت‌کوش، به قول خودش، بار و بندیل سفر را بست و عازم آمریکا شد. همه چیز در این سفر برای او تازه و شگفت‌انگیز بود. روایت بهزاد در این کتاب روایت از زندگی دیروز اوست. او بدون توجه به جایگاه استادی امروز و عناوین ریز و درشتی که طی هشتاد سال کسب کرده به روایت خود می‌پردازد، مهدی جوان جویای دانش، مختصر وسایلی را در چمدان دانشجویی گذاشت و زودتر از موعود به فرودگاه مهرآباد رسید. تا آن روز نه فرودگاهی دیده بود و نه هواپیمایی. پس از نشستن در هواپیما فکرهای جدی سراغش آمد. مرد حسابی هیچ به عاقبت کار فکر کردی؟ در کشور غریب می‌خواهی چکار کنی؟ خیلی زبان بلدی؟ خیلی پول داری؟ ... پس از رسیدن به واشنگتن در یک اقامتگاه ارزان‌قیمت اتاقی اجاره کرد. در آنجا برای اولین ‌بار در زندگی‌اش مرد سیاه پوستی را دید. بهزاد تا آن روز نمی‌دانست که در آمریکا سیاه‌پوستان زندگی می‌کنند. در واقع به دلیل نبودن وسایل ارتباط‌جمعی به معنای امروزی، مردم اطلاعات کمی از خارج از کشور داشتند.

مهدی بهزاد طی چهار سال در دانشگاه ایالتی میشیگان دوره کارشناسی ارشد و دکترای رشته ریاضی را با موفقیت تمام کرد. در دوره دکترا به واسطه یکی از دانشجویان آمریکایی به نام گری شارتراند با علم گراف آشنا شد. علاقه‌مندی دکتر بهزاد به علم گراف موجب تألیف چند کتاب مشترک با دوست آمریکایی‌اش درباره علم گراف شد. پس از اتمام دوره دکترا برای کسب تجربه بیشتر یک سال در دانشگاه شهر دیترویت به آموزش ریاضی پرداخت. دکتر بهزاد هیچ‌گاه سخنِ گری شارتراند را فراموش نکرد که به او گفت: تو امروز دکتر شدی. فردا استاد.

دکتر بهزاد در کسوت استاد بین‌المللی ریاضی، همواره به تحقیق و پژوهش در این رشته مشغول بود. ایشان چند سفر دیگر برای به‌روزرسانی علم خود به آمریکا داشت. هر بار که برای فرصت مطالعاتی به آنجا می‌رفت با کنجکاوی و دقت، تجربه‌های توسعه ریاضی را در آمریکا دنبال می‌کرد. استاد به امید روزی بود که ایده‌های مشابه را در کشورش اجرا کند و شاهد شکوفایی دانش مورد علاقه‌اش در وطن باشد. راوی طی سال‌ها در دانشگاه‌های شیراز، ملی، شریف و خوارزمی به آموزش دروس مختلف ریاضی چون حسابان پرداخت و با بزرگان این علم همچون دکتر غلامحسین مصاحب پیوندی عمیق پیدا کرد. موفقیت استاد به توانایی علمی و حرفه‌ای او محدود نمی‌شد. ازدواج او با خانم منیژه شیخ‌جوادی او را به حد اعلای سعادتمندی در زندگی رساند.

استاد بهزاد به ‌موازات فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی برای رشد و ترویج ریاضی در کشور تلاش بسیاری کرد و چندین مسئولیت اجرایی همچون دبیری انجمن ریاضی کشور را بر عهده گرفت. او پس از رسیدن به سن بازنشستگی از پا ننشست و همکاری خود را با مرکز نشر دانشگاهی آغاز کرد. سامان‌دهی به وضعیت کتاب‌های درسی ریاضی اعم از تألیف و ترجمه، تلاش برای واژه‌گزینی اصطلاحات ریاضی و ویراستاری متون درسی از اهداف این همکاری به شمار می‌آمد. عضویت در هیئت تحریریه نشر ریاضی و نقش مدیر مسئولی در این مجموعه و عضویت در فرهنگستان علوم از دیگر فعالیت‌های استاد بهزاد برای تحکیم زیرساخت‌های علمی ریاضیات در کشور است. او هیچ‌گاه دست از آرزوهایش برنداشت. یکی از این آرزوها پیوند و آمیزش هنر با علم ریاضی بود. استاد با کمک همسرش که نویسنده و مترجمی تواناست، حالت تعمیم یافته معمای سه گاف را تبدیل به نمایشنامه کرد. نگارش اولیه با عنوان افسانه پادشاه و ریاضی‌دان، با همکاری خانم نغمه ثمینی از نمایشنامه‌نویسان مطرح کشور تبدیل به کتاب شد و مورد استقبال صاحب‌نظران داخلی و خارجی قرار گرفت. یکی از ویژگی‌های قابل‌تحسین کتاب بهزاد، دوری از مبالغه‌گویی و بزرگ‌نمایی شخصیت استاد است. تعدیل و میانه‌روی، روایت متن را باورپذیر کرده و حس اعتماد را در خواننده زنده می‌کند.

مسئولیت‌پذیری اجتماعی راوی و بی‌تفاوت نبودن او به جامعه با زبانی ساده روایت شده است. این در حالی است که نقش تأثیرگذار او و دستاوردهای ایشان بهانه خوبی برای تعریف و تمجیدهای اغراق شده در کتاب بود.

دکتر بهزاد در همایش چهره‌های ماندگار انتخاب شد. جایزه این انتخاب یک خودرو سمند بود. ایشان بدون ذره‌ای تردید در مراسم بزرگداشت جایزه‌اش را به انجمن ریاضی کشور هدیه کرد. مدتی بعد جایزه علامه طباطبایی بنیاد ملی نخبگان را که صد میلیون تومان برای هزینه‌های پژوهشی فرد برگزیده بود برای ارتقای آموزش ریاضی برای بچه‌های محروم روستاها و شهرهای دورافتاده هزینه کرد.

اطلاعات ارزشمند دکتر بهزاد با همت و توجه دکتر محسن شاه‌رضایی در متن کتاب به‌خوبی نشسته است. یک‌دستی زبان نویسنده متنی منسجم را به مخاطب ارائه داده است. کلمات و واژگان در بندِ نگاه و قلم نویسنده قرار دارد و در جای خود خرج شده است. نتیجه این یک‌دستی و استفاده صحیح از واژگان، نثری آهنگین است که موجب ترغیب مخاطب به خواندن کتاب می‌شود. حفظ استناد متن و درج اسناد در ضمیمه پایان کتاب، گواه روشنی بر توجه نویسنده به روش مستندنگاری است. درس‌ها و عبرت‌های فراوان خاطرات دکتر مهدی بهزاد، کتاب را در جایگاهی شایسته قرار می‌دهد که ارزش خواندن دارد. طرح جلد ساده با رسم نام «بهزاد» و خطی خوش، انتخاب نوع قلم خوانا در متن و صفحه‌آرایی مناسب از مزیت‌های ظاهری کتاب است که با موضوع زندگی‌نامه علمی مناسبت دارد.

عشق به دانش، فارغ از منافع مادی و معنوی آن، مهاجرت علمی و شوق بازگشت به وطن برای رقم زدن تحولات نو در کتاب بهزاد، سرمشق خوبی برای قدم نهادن جوانان در مسیر کسب علم و خدمت به کشور است.

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به‌جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد ...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • احمد شیرازی IR ۱۳:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۸/۲۲
    2 0
    صدا وسیما کجایید این فرزانگان رو در زمان حیاتشون به مردم مخصوصا جوانان معرفی کنید کی می خواین دست به کار بشین

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس