به گزارش مشرق، سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران روز پنجشنبه در مراسم بزرگداشت شهید عماد مغنیه (حاج رضوان) فرمانده شاخه نظامی حزب الله لبنان که در ۲۳ بهمن سال ۸۶ در منطقه «کفر سوسه» سوریه به دست عوامل موساد به شهادت رسید، به چند مورد از اقدامات برجسته این فرمانده شهید حزبالله اشاره کرد که از جمله آنها «عملیات انصاریه» بود.
این عملیات ۲ دهه قبل با طراحی و هدایت ۲ تن از اعضای شاخص حزبالله اجرا شد که عبارت بودند از شهید حاج عماد مغنیه (حاج رضوان) و شهید مصطفی بدرالدین (ذوالفقار).
عملیات انصاریه یکی از بزرگترین ضربات اطلاعاتی و عملیاتی بود که به رژیم صهیونیستی وارد و شهید «بدرالدین» از آن با عنوان «جنگ مغزها» یاد میکرد.
[این گزارش حاوی یک عکس با درجه خشونت بالا میباشد]
* ضیافت خون در باغ پرتقال
۲۱ سال قبل در پنجم سپتامبر ۱۹۹۷، ساعت ۰۰:۱۰ بامداد، یک تیم ۱۶ نفره از زبدهترین کماندوهای دریایی ارتش اسرائیل موسوم به «شایتت ۱۳» که لباسهای سیاه غیر براق و پوتین های با ساقهای بلند به تن داشتند، جهت انجام یک ماموریت مهم و سری با هدف ربودن برخی اعضای برجسته مقاومت اسلامی، از طریق بندر «صور» وارد خاک لبنان شده و در مسیر ساحل صخرهای که نزدیک یک منزل دو طبقه بود، به راه افتادند.
این نیروها مسلح به بهترین تجهیزات (ازجمله اسلحه A.K۴۷) بودند و دست کم یکی از آنها (گروهبان «ایتمار ایلیا») در کوله پشتیاش مقادیری مین -جهت کارگذاشتن در کنار جاده- به همراه داشت.
«شایتت ۱۳» یکی از سه یگان ویژه ارتش اسرائیل است که تحت امر نیروی دریایی این رژیم فعالیت کرده و توانایی حضور در حملاتهای زمینی، هوایی و دریایی و نیز عملیاتهای پنهانی و مخفی در عمق خاک دشمن و قابلیت حملات همزمان را دارند.
یکی از وظایف اصلی این یگان، انجام «عملیاتهای نجات» و «عملیاتهای ضدتروریستی» است.
نیروهای اسرائیلی هنوز چند کیلومتر بیشتر در خاک لبنان پیشروی نکرده بودند که در روستای انصاریه (جنوب لبنان) در کمین سخت نیروهای حزبالله -که از قبل منتظر ورود این تیم بودند- گرفتار میشوند.
کمین حزبالله به ۴ گروه (مجموعا ۲۰ نفر) تقسیم شده بود که همه آنها تجربه بالایی در مبارزات جنوب لبنان داشتند و فرماندهی آنها نیز برعهده «ابوشمران» قرار داشت که خودش از اهالی روستای انصاریه بود.
همه نیروه در میان درخت ها پنهان پده بودند و «فرمانده» بواسطه نزدیکی به نیروهای دشمن، میتوانست صدای کماندوهای اسرائیلی را که به عبری با هم حرف میزدند، بشنود.
وقتی نیروهای ویژه اسرائیلی به منطقه مورد نظر میرسند، «ابوشمران» دستور حمله را صادر میکند؛ درحالیکه رزمندگان مقاومت از قبل چند تله انفجاری را در این محل پیشبینی کرده بودند.
با دستور فرمانده، اولین بمبی که کنار جاده کار گذاشته بودند، منفجر شد و صدای فوق العاده بلندی در منطقه پیچید.
هنوز گروه ویژه نتوانسته بود خودش را جمع و جور کند که انفجار دوم نیز رخ داد و نیروهای حزبالله که در باغهای پرتقال مخفی شده بودند با مسلسل، نارنجک و موشک به کماندوهای اسرائیلی حمله کردند.
«الکس فیشمن» تحلیلگر صهیونیست در این باره میگوید:
«گروه در دام حزب الله افتاد در حالی که میخواست برای هدف قرار دادن حزب الله کمین کند. در آغاز کماندوهای اسرائیلی خود را در منطقه «وادی سقلوم» مجهز کرده و سوار قایقهایی شده و از طریق دریا وارد منطقه شدند اما بعد انفجارها آغاز شد و سربازان فریاد میزدند که به دام افتادیم.
بعد از چند ثانیه انفجار دوم و سوم رخ داد و تماس با اعضای گروه قطع شد. جنگندهها و بالگردها برای نجات گردان دست به کار شدند اما فایدهای نداشت.»
در همان درگیری اول، بر اثر انفجار مینهای از قبل تعبیه شده، چند نفر از کماندوی اسرائیلی کشته میشوند که از جمله آنها سرهنگ «یوسی گوراکین» فرمانده گروه بود.
بر اثر یکی از همین انفجارها، مواد منفجره در داخل کولهپشتی «ایتمار ایلیا» منفجر شده و او را تکه تکه میکند و ترکشهای ناشی از آن، چند نفر دیگر از کماندوها را نیز از پای درمیآورد.
در ادامه این درگیری که چیزی حدود ۲۰ دقیقه به طول میانجامد، ۱۲ نفر از کماندوهای صهیونیست کشته شده، ۳ نفر زخمی و یک نفر سالم میماند که از طریق بیسیم ماجرا را به مرکز مخابره میکند.
به محض اطلاع از ماجرا، هلیکوپترهای ارتش صهیونیستی به زحمت وارد منطقه شده و میتوانند (با استفاده از برتری تجهیزاتی نسبت به حزبالله به دلیل در اختیار داشتن تجهیزات دید در شب) باقیمانده افراد و جنازه برخی کشته شدهها را با خود ببرند اما بقایای تعدادی از آنها به همراه تجهیزات این گروه به جای میماند که حزبالله لبنان بعدها این تجهیزات را به نمایش گذاشت و باقیمانده جنازه کشتهشدهها نیز با پیکر چند نفر از شهدای مقاومت اسلامی که در دست صهیونیستها مانده بودند، مبادله شد.
با پایان یافتن ماموریت، نیروهای عملکننده حزبالله درحالیکه تنها یکی از آنها جراحت مختصری برداشته بود، منطقه را ترک کردند.
صهیونیستها نام این عملیات را «سرود سپیدار» گذاشته بودند اما حزبالله لبنان به یاد شهید «سید عباس موسوی» (دبیرکل حزبالله که ۶ سال قبل از آن به دست صهیونیستها به شهادت رسید)، آن را «فخ العباس» (کمین عباس) نامید هرچند در افکار عمومی به «عملیات انصاریه» مشهور شد.
* جهنمی دیگر در «بن یهودا»
همزمان با «عملیات انصاریه»، خیابان «بن یهودا» در قدس غربی نیز به دست یکی از نیروهای شهادتطلب فلسطینی به جهنم تبدیل شد که نتیجه آن، کشته شدن ۱۶ نفر از صهیونیستها شد.
مجری عملیات خیابان «بن یهودا»، «خلیل ابراهیم شریف» از اعضای شاخه نظامی «حماس» (گرانهای شهید عزالدین قسام) بود.
این عملیات تعداد کشتههای صهیونیستها را در یک روز به ۲۸ نفر رساند.
در آن مقطع «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود. او «عملیات انصاریه» را یکی از بدترین فجایع برای این رژیم نامید و گفت:
«حادثه پیش آمده خیلی اندوه برانگیز است...
این یکی از بدترین فجایعی است که ما با آن مواجه شدیم. مبالغه نمی کنم اگر بگویم ما بهترین نیروهایمان را در این عملیات از دست دادیم. چنین روزی همیشه برای ملت اسراییل یادآور اندوهی بزرگ است...»
«اسحاق مردخای» وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی نیز درباره این عملیات اظهار داشت:
«این عملیات در جایی انجام گرفت که فرض میشد سطح آمادگی و حساسیت در آن پایین خواهد بود. همه احتیاط های لازم برای تضمین موفقیت عملیات اتخاذ شد اما من نمی دانم که مشخصا چرا چنین اتفاقی افتاد...»
عملیات انصاریه برای اسراییل نه تنها یک شکست نظامی، بلکه یک فاجعه اطلاعاتی بود؛ شکستی که هنوز پس از گذشت دو دهه از تاریخ آن، یکی از تلخترین حوادث برای ارتش رژیم صهیونیستی است.
در آن مقطع هیچکس نمیدانست واقعا چه اتفاقی افتاد و صهیونیستها نیز ادعای حزبالله مبنی بر اطلاع از انجام آن را یک بلوف میدانستند.
سیدحسن نصرالله چندساعت بعد از پیروزی رزمندگانش در انصاریه، در کنفرانسی مطبوعاتی گفت:
«مقاومت دقیقا بعد از انفجار بلده الکفور [عملیاتی که اندکی قبل از انصاریه توسط کماندوهای اسرائیلی در منطقه الکفور انجام شد و آنها توانستند چند تن از اعضای مقاومت را به شهادت برسانند]، از آنجا که مؤمن دوبار از یک سوراخ گزیده نمی شود، در بیشتر مناطق درحالت آماده باش کامل با عالی ترین تجهیزات جنگی بود...»
او یک سال بعد نیز در سالگرد عملیات انصاریه تاکید کرد که تله انصاریه یک تله نمایشی و درگیری اتفاقی نبود و رزمندگان حزب الله منتظر کماندوهای اسراییلی بودند و آن چه منفجر شد و دست و پاهای زیادی را قطع کرد، مین هایی بود که از قبل کار گذاشته شده بود و آن طور که صهیونیستها میگویند، انفجار مینهایی که کماندوها با خود حمل می کردند، نبود.
دبیرکل حزبالله قول داد در زمان مناسب توضیحات بیشتری بدهد؛ توضیحاتی که دنیا را گیج خواهد کرد.
این وعده، ۱۳ سال بعد، در مقطعی که دادگاه ترور رفیق حریری (نخستوزیر اسبق لبنان) در جریان بود، رخ داد.
سید حسن نصرالله در یکی از سخنرانیهای خود بار دیگر به این موضوع اشاره و اعلام کرد که در آن روز، رزمندگان مقاومت اسلامی در باغهای ساحلی جنوب لبنان منتظر کماندوهای اسرائیلی بودند.
بعدها «عمیرام لوین» معاون اسبق موساد و فرمانده سابق منطقه شمالی رژیم صهیونیستی برای اولین بار اعتراف کرد در عملیات «انصاریه»، نیروهای حزبالله مکالمات خلبانان اسرائیلی را شنود کرده است و به همین دلیل در جریان این عملیات قرار گرفته و برای نیروهای اسرائیلی قبل از رسیدن به محل مذکور «کمین» کرده بودند.
این اعترافات در فیلم مستندی که شبکه «المیادین» تحت عنوان «باتلاق اسرائیلی در جنوب» با موضوع همین عملیات پخش کرد، منتشر شد.
* جزئیات بیشتر از زبان سید حسن نصرالله
سناریوی قتل رفیق حریری (در سال ۲۰۰۵) طوری چیده شده بود که انگشت اتهام به سمت حزب الله باشد اما این موضوع به لحاظ سیاسی به دلیل روابط خوب حریری با حزب الله قابل قبول نبود.
از طرفی حزبالله لبنان مدعی بود اطلاعاتی در دست دارد که نشان میدهد، صهیونیستها عامل اصلی ترور نخست وزیر سابق لبنان بودند.
در آن سخنرانی، سید حسن نصرالله برای اینکه نشان دهد این ادعای حزبالله یک بلوف نیست، برای اولین بار -جهت نشان دادن توان اطلاعاتی نیروهای مقاومت- به ارائه اسنادی از عملیات انصاریه پرداخت.
این اسناد از طریق شنود هواپیماهای شناسایی اسرائیلی توسط نیروهای حزب الله بدست آمده بود که ۱۳ سال پس از انجام عملیات انصاریه منتشر میشد.
سید حسن نصرالله در آن سخنرانی گفت:
«پیش از سال ۱۹۹۷، مقاومت اسلامی در جنوب با تلاشهای فنی توانست، به تصاویر گرفته شده از سوی هواپیمای جاسوسی «M.M.K» دست پیدا کند. این هواپیماها در حال تصویربرداری از مناطق مشخصی در جنوب لبنان بوده و تصاویر خود را مستقیما به اتاق عملیات دشمن ارسال میکردند.
برادران ما توانستند به شبکه ارسال این تصاویر وارد شوند و در نتیجه توانستند تصاویری که به طور مستقیم به اتاق عملیات دشمن ارسال میشد را در همان لحظه به اتاق عملیات مقاومت نیز ارسال کنند. این یک دستاورد فنی برای جوانان مقاومت بود، جوانانی که تحصیل کرده های مدارس و موسسات لبنانی هستند.
ابتدا مشکلاتی در این باره وجود داشت، چرا که بازخوانی تصاویر و فیلمها نیازمند تخصص است که ما به طور کافی آن را در اختیار نداشتیم.
همچنین بازخوانی تصاویر، نیازمند شناخت مستقیم از مناطق یا تصاویر ماهوارهای بود تا تصاویر و عکسهای گرفته شده با آنها مقایسه و تطابق داده شود تا در نتیجه موقعیت تصویر مشخص شود که به کدام منطقه یا روستا یا شهر مربوط میشود.
هیچ انسانی نمی تواند حتی اگر چنین تصاویری را در اختیار داشته باشد، به طور مستقیم موقعیت یابی کند، بلکه نیازمند تخصص و امکانات است که به طور کافی در اختیار ما نبود.
مساله دیگر اینکه توانمندیهای فنی ما در حدی نبود که تصاویری را که هواپیماهای جاسوسی اسرائیل همزمان دریافت و ارسال میکردند، دریافت کند.
همانطوری که آگاهید، چند هواپیمای جاسوسی همزمان به پرواز بر فراز جنوب لبنان، ضاحیه، بیروت، شمال و منطقه بقاع اقدام میکردند و ما توانمندی این را نداشتیم تا همه تصاویر را دریافت کنیم بلکه موفق به گرفتن برخی از آنها میشدیم...
...برادران تصاویر هوایی گرفته شده از یک هواپیمای جاسوسی اسرائیلی را دریافت کردند که تا لحظاتی دیگری مشاهده خواهید کرد. [اسناد تصاویر گرفته شده در جریان سخنرانی دبیرکل حزبالله پخش شد]
این هواپیما از ساحل دریا به طرف باغها و بر فراز جادههای مشخصی حرکت میکرد تا به جاده «زفت» میرسد که در نهایت به روستای انصاریه ختم میشود.
البته در ابتدا متوجه نمیشدیم که این منطقه کجاست. اما با توجه به اینکه تصاویر مربوط به جنوب میشدند و برادران ما نیز اهل جنوب بودند، پس از تحلیل و بررسی موفق به موقعیت یابی تصاویر شدیم. تصاویری که پخش خواهد شد برای ما تازگی داشت.
در آن زمان بر تجربه انسانی و روستایی تکیه میکردیم. به این معنا که از دوستانی که اهل جنوب بودند، کمک میگرفتیم به ویژه اینکه در آنجا خطی ساحلی وجود داشت.
اماکن و راههایی که هواپیماهای دشمن تصویربرداری کرده بودند شناسایی و بررسی شد که آیا اسرائیل در این منطقه اقدام به انجام عملیات خواهد کرد یا خیر؟
فرض را بر این گذاشتیم که اقدام به چنین عملیاتی خواهد کرد. در این مسیر کمینهای مختلفی نصب کردیم. برادران ما به مدت چند هفته در آنجا منتظر بودند که در یکی از شبهای تاریک به تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۹۷، نیروهای کماندوی اسرائیلی از دریا و از طریق جادهای که شناسایی شده بود، در طول شب حرکت کردند تا به کمینی که برادران ما برای آنها نصب کردند بودند رسیدند و در آنجا رویارویی رخ داد...»