به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، این بار میخواهیم از فرمانده شهیدی بگوییم که با وجود شهرت گمنام است. او یکی از با نبوغ ترین فرماندهان در بعد نظامی بود. زمانی که طرحهای نظامی دوران دفاع مقدس بررسی میشود بارها نام "مسعود منفرد نیاکی" به گوش میخورد. او مردی مشهور میان نظامیها و فردی گمنام میان مردم ایران است و خواسته یا ناخواسته مورد کم لطفی قرار گرفته است.
بهمناسبت گرامیداشت روز ارتش و هفتهای که به نام و یاد شهدای ارتش است، به گفتوگو با ابراهیم منفرد نیاکی منفرد فرزند سرلشکر شهید "مسعود منفرد نیاکی" پرداختیم. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
رفتار شهید نیاکی که فرماندهای نظامی و ارتشی بود در محیط خانه چگونه بود؟
منفرد نیاکی: پدرم یک مرد واقعی بود. اصلا همچون یک فرد نظامی که در بیرون خانه بود، در خانه رفتار نمیکرد. او رابطه صمیمانهای با مادر و خواهرانم داشت. خیلی منعطف، احساساتی و رمانتیک بود.
شناختی که من به عنوان فرزند از پدرم دارم این است که او انسانی بسیار بزرگوار بود. به جوانب روحی خانواده و همسر دقت میکرد. وقتی که از بحبوحه جنگ به منزل برمیگشت به مادرم میگفت در این مدتی که در خانه هستم صاحب اختیار شما هستید؛ اینکه کجا برویم و یا مهمانی بگیریم بر عهده شماست. در عین حال که یک فرد نظامی موفق بود، فردی خوش قول، خوش رو و مهربان بود. در خانه از فضای جنگی و نظامی خارج میشد. روانشناس کاملی بود. با مادرم دردُدل میکرد. با خواهرانم منعطف بود. زمانی که قصد داشت به منطقه برود خطاب به من میگفت مرد خانه شمایید.
در خصوص مسایل شخصی خانواده مشکل گشا بود. در صورت وجود اختلاف به پدر رجوع میکردیم. او هم بسیار منطقی با مشکلات برخورد میکرد. اکثر اوقات هم با خیر و خوشی مشکلات رفع میشد.
الان که خودم تقریبا همسن پدر شدهام رفتار پدر را در آن زمان درک میکنم او میدانست که هر فرد در هر سنی چه روحیاتی دارد و با توجه به آن روحیات با او رفتار میکرد.
مادر و دیگر اعضای خانواده در زمان غیبت پدر در منزل مشکلی نداشتند؟
منفرد نیاکی: هرگز کم و کسری از پدر ندیدیم. همسر خوبی بود و مادر هیچ وقت از نبود پدر گله نداشت زیرا در زمانی که در جمع خانواده بود خلاها را پوشش میداد. یادم هست که همیشه شرایط به گونهای بود که پدر کنارمان نبود به عنوان مثال ما تهران بودیم و پدر زاهدان و یا پدر کرمانشاه و ما سر پل ذهاب بودیم.
شیرینترین خاطرهای که از پدر به خاطر دارید را بفرمایید.
منفرد نیاکی: چند ماه قبل از شهادت پدر کنکور داشتم. روز آزمون مرا تا محل آزمون رساند. آن زمان کنکور دو مرحلهای بود. بعد از ظهر وقتی برگشتم گفت من مطمئن هستم قبول میشوی. پدرم مدتی پس از برگزاری کنکور به شهادت رسید. زمانی که جواب کنکور آمد در قید حیات نبود. اطمینانی که پدر به من دادند خیلی شیرین بود و هرگز فراموش نمیکنم.
دوست نداشتید همچون پدر در ارتش خدمت کنید؟
منفرد نیاکی: در مقطعی از نوجوانی علاقمند به فعالیت در ارتش بودم. پدر هم دوست داشت ولی به زبان نمیآورد. پدر هرگز اصراری بر این موضوع نداشتند. زمان انتخاب رشته دوست داشتم که رشته افسری بزنم ولی به آن جمعبندی نرسیدم که بتوانم وارد ارتش شوم.
در واپسین روزهای حیات خواهرتان به دلیل شرایط جنگی پدر نتوانست بر بالین او حضور یابد، دلیل نبود پدر در زمان فوت خواهرتان چه بود؟
منفرد نیاکی: بی نهایت پدر عاطفی بود. احساس مسئولیت در قبال خانوادهاش میکرد. او علاقه زیادی به فرزندانش علی الخصوص دخترانش داشت حالا چه طو میتوانیم بگوییم که نسبت به مرگ خواهرم بیتفاوت بود. یک بار به شوخی گفتم "شما بین فرزندانتان فرق میگذارید. دخترانتان را بیشتر از من دوست دارید و کمتر به من توجه میکنید."
شک ندارم که اگر پدر شرایطش را داشت میآمد. پدر انسانی بی نهایت منضبط بود. او برای دیدن خواهرم که در بیمارستان بستری بود، شبانه به دیدنش میآمد و یک ساعت خواهرم را میدید و برمیگشت.
مادرم هیچ وقت مشکلی با غیبت پدر در روز آخر حیات خواهرم نداشت. خواهرم هم در آخرین لحظات زندگیش هم هیچ دلخوری از بابا نداشت. ما انتظار نداشتیم که در بحبوحه عملیات به ملاقات خواهرم بیاید.
پدر را چقدر در بعد نظامی موفق میدانید؟
منفرد نیاکی: بارها میگفت ما سی سال از این مردم حقوق گرفتیم (یعنی حقوق ما از مالیاتهای مردمی است) و الان زمانی است که کشور به ما احتیاج دارد. کوچکترین کوتاهی در کارش نمیکرد. پشت کارت افراد نظامی مینویسند که اگر در انجام ماموریت نظامی شهید یا اتفاقی برایتان افتاد کجا شما را دفن کنند. بابا از همان موقع نوشته بود هر کجا که برای ارتش هزینه کمتری دارد. بابا احساس مسئولیت نسبت به کارش داشت. عرق خاصی به کشور خود و وضعیت منطقه داشت.
سال 58، قبل از آغاز جنگ تحمیلی به همراه پدر که بازرس نیروی زمینی بود برای بازرسی به مناطق جنوب کشور رفتیم. پدر همان موقع میگفت هیچی سرجاش نیست. لشکر سر جایش نیست. احساس خطر میکرد که اگر تجاوزی از عراق صورت گیرد ما بیدفاع هستیم. افسوس میخورد که لشکر 92 زرهی اهواز چرا باید ضعیف باشد که بعدها خود فرماندهی آنجا را بر عهده گرفت.
پدر در بعد نظامی بسیار بانبوغ و باهوش بود. همه از شهید نیاکی به عنوان یک طراح بزرگ نظامی یاد میکنند.
تا به امروز چند کتاب در خصوص رشادتهای شهید نیاکی به چاپ رسیده است؟ آیا برنامهای در خصوص ساختن فیلم در زندگی ایشان در دستور کار قرار گرفته است یا خیر؟
منفرد نیاکی: حدود 5 کتاب در مورد زندگی نامه پدر به چاپ رسیده است. اما کم لطفیهایی هم صورت گرفته و من این را ضعف ارتش میدانم که رشادتهای شهدای خود که با جان و دل خدمت کردند را به ثبت نرسانده است. به عنوان مثال چندین بار برنامههایی در خصوص چاپ کتاب جامع و یا ساخت فیلمی در دستور کار قرار گرفت ولی به دلیل کمبود بودجه متوقف شد.
در حال حاضر یک نرم افزار در خصوص شهید نیاکی آماده رونمایی است. همچنین یک کتاب جامع هم در دست تالیف است که متاسفانه با کمبود بودجه مواجه شده است.
همچنین فعالیتهایی برای زنده نگه داشتن یاد "شهید نیاکی" صورت گرفته است اما به صورت جامع و یک اثر ماندگار نبوده است.
اقدامی برای نامگذاری اتوبانی به نام "شهید نیاکی" صورت گرفته است؟
منفرد نیاکی: یک بار با فرمانده نیروی زمینی صحبت میکردم. خدمتشان اظهار کردم که یک اتوبان به نام شهید نیاکی نیست و ایشان هم ابراز تاسف کردند.
با مهندس چمران هم در خصوص نامگذاری یکی از اتوبانها به نام پدر صحبت کردم و ایشان قول همکاری دادند ولی در عمل اتفاقی نیافتاد.
هیچ وقت درخواست شخصی از هیچ سازمانی نداشتیم. حتی یک برگ وجود ندارد که از نظام درخواستی داشته باشیم یا منتی سر نظام گذاشته باشیم. یکی از دوستان پدر هم روایت میکرد "شهید نیاکی در دوران حیات خود نیز هرگز درخواست شخصی نداشت."
شهید نیاکی با فرماندهان بزرگی همچون صیاد شیرازی همراه بوده است، این فرماندهان شهید نیاکی را چگونه توصیف کردهاند؟
منفرد نیاکی: سردار علایی و سردار صفوی روایت میکردند وقتی شهید نیاکی در یک عملیات قانع میشد خیالمان راحت بود که ارتشیها در این عملیات بهترین همکاری خواهد کرد چون بفهمند که نیاکی قانع شده همه تا پای جان میایستند.
بعد از شهادت پدر با شهید صیاد شیرازی در ارتباط بودیم و برخی وقتها که شهید صیاد برای سرکشی به جایی میرفت من را هم با خود میبرد. او برایم از آشنایی با پدر تا رشادتهایش میگفت. زمانی که صیاد شیرازی به عنوان فرمانده نیروی زمینی انتخاب شد چند فرمانده لشکر با او کار نکردند چرا که به لحاظ درجهای برایشان قابل هضم نبود که او فرمانده نیروی زمینی شود اما پدرم همواره در کنار شهید صیادشیرازی بود.
شهید صیاد روایت میکرد: "در آن دوران تنها کسی که دلم میخواست با من کار کند شهید نیاکی بود. زیرا میدانستم او کسی نیست که اگر کاری درست نباشد زیر بار انجامش برود. اگر میگفتیم در این منطقه عملیات کنیم میگفت باید براساس اصول نظامی و علمی باشد." و در زمانی دیگر گفت: "نیاکی یکی از تحصیل کردههای ارتش بود و هیچ وقت به دنبال پست و مقام نبود و هر کجا که میدید نیاز به تخصصش دارند، دریغ نمیکرد." از این رو شهید صیاد شیرازی پدر من را به عنوان جانشینش انتخاب کرد. شهید صیاد شیرازی رابطه دوستانهای با من داشت و پس از شهادت پدر این رابطه و دوستی بیشتر شد.
پس از انتخاب شهید صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی پدرم اعلام کرد که الان زمان جنگ، زمان جهت گیری نیست و ما باید با تمام قوا دفاع کنیم تا یک وجب از خاکمان هم به دست دشمن نیافتد. در خصوص شخصیت شهید صیاد هم میگفت "او یک فرد تحصیل کرده است."
کد خبر 560115
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۵
- ۰ نظر
- چاپ
مادرم هیچ وقت مشکلی با غیبت پدر در روز آخر حیات خواهرم نداشت. خواهرم هم در آخرین لحظات زندگیش هیچ دلخوری از بابا نداشت. ما هم انتظار نداشتیم که پدر در بحبوحه عملیات به ملاقات خواهرمان بیاید.
منبع: دفاع پرس