گروه فرهنگی مشرق ـ فیلم معراجیها پنجمین فیلم مسعود دهنمکی است که از جمعه دوم اسفند در 26 سینمای تهران و سپس در سایر شهرستانها اکران شد و با در اختیار داشتن چهل سینما تا روز سیزدهم فروردین به فروش 85ر3 میلیارد تومانی رسیده است (7ر1 میلیارد تومان در تهران و 15ر2 میلیارد در شهرستانها). یکی از مسائل حاشیهای مهم فیلم، انفجار در پشت صحنه آن بود که روز هجدهم دی رخ داد و باعث درگذشت پنج نفر شد از جمله محمدجواد شریفیراد (مدیر جلوههای ویژه) و علیاکبر رنجبر (مدیر شهرک سینمایی دفاع مقدس).
مسعود دهنمکی با معراجیها مانند فیلم اولش به فضای جنگ و کمدی - درام بازگشته است. این فیلم 107 دقیقهای محصول شبکه اول سیما است و قصهای را در شهریور 1366 بازگو میکند. نسخه اکران کنونی، خلاصهای است از سریالی چهل قسمتی که در خرداد ماه از شبکه اول سیما پخش خواهد شد. تهیه کننده معراجیها سید محمود رضوی (دهلیز) است.
مختصری درباره کارگردان
مسعود دهنمکی در هفتم دی 1348 در شهرستان اهر (از توابع آذربایجان شرقی) متولد شد. در سن نوجوانی به جبهههای جنگ رفت و برای خدا جنگید. پس از دفاع مقدس در رشته علوم سیاسی در دانشگاه آزاد تحصیل کرد و قریب به ده سال سردبیر هفتهنامههایی با موضوعات فرهنگ و دفاع مقدس بود: جبهه، شلمچه و صبح.
نخستین فیلم مستند خود را با نام فقر و فحشا در سال 1382 برای مسئولان وقت جمهوری اسلامی ساخت. فیلم به دست مردم رسید و خیلیها آن را تماشا کردند. دومین فیلم مستند او به نام کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟ در بهار 1385 مجوز پخش و تکثیر گرفت، و او در همان زمان در کار پیشتولید نخستین فیلم سینماییاش بود.
داوران جشنواره 25 فیلم فجر به اخراجیها توجه نکردند اما فیلم توانست سیمرغ بهترین فیلم مردمی جشنواره را کسب کند. نوروز 1386 مردم به این فیلم اقبال کردند و علیرغم تکثیر غیرقانونی آن، اخراجیها با فروشی بیش از دو میلیارد تومان، پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد و رکورد سال قبل آتشبس (1384) را با فاصلهای بسیار، پشت سر گذاشت. دو سال بعد در نوروز 1388 اخراجیها 2 توانست در مدت دو ماه به فروش 5ر8 میلیاردی برسد و تا این زمان رکوردار فروش فیلم در سینمای ایران بماند. اخراجیهای 3 در نوروز 90 نیز با سبقت از جدایی نادر از سیمین، به فروش 9ر5 میلیون تومانی دست یافت. در نوروز 92 فیلم چهارم دهنمکی به نام رسوایی که طنز هم نبود اکران شد و در مدت سه ماه به فروش شش میلیاردی در کشور رسید.
دهنمکی که سالهایی را در مؤسسه آزادگان کار کرده بود با هزینه شخصی یک فرهنگ مفصل هشتاد جلدی از دوران اسارت آزادگان را به ثمر رساند که در یازدهم مهر 1392 رونمایی شد. در تحقیق و نگارش این اثر، 150 نفر به مدت دو میلیون ساعت کار کردند و در نهایت نهاد کتابخانهها (منصور واعظی) نیمی از هزینههای آن را متقبل شد.
علیرغم بیتوجهی خاص روشنفکران و جشنوارهها به فیلمهای دهنمکی، آنها هنوز نتوانستهاند به راز فروش فیلمهای دهنمکی پی ببرند. اکثر تحلیلهای آنها در حد گمانهزنی است.
فیلم معراجیها در صورت کنونیاش خیلی فشرده است. هنر کارگردان آن بوده که از یک سریال چهل قسمتی یک فیلم سینمایی بیرون بکشد که به اصل داستان صدمه نرسد. در تدوین این نسخه برخی بازیگران و شخصیتها حضور ندارند از جمله: محمدرضا شریفینیا، نیما شاهرخشاهی، غلامحسین لطفی، رضا رویگری، مهرداد ضیایی، امیر نوری، لاله صبوری و مریم کاویانی. باید خاطرنشان کرد که در نسخه سریال، قصه از زمان حال شروع میشود و ماجرای دفن اجساد چند شهید را در دانشگاه هنر دنبال میکند.
فیلمساز به مانند فیلمهای قبلیاش اصل قصه خود را از واقعیت الهام گرفته است؛ قصۀ مجید سوزوکی و گردان کمیل در اخراجیها، دزدیدن هواپیمای ایرانی و گریز زدن به اسارت رزمندگان در اخراجیها 2، انتخابات سیاسی سال 88 در اخراجیها 3 و ماجرایی شبیه به شیخ صنعان در فیلم رسوایی. و حالا در معراجیها ماجرای رزمندهای که با وجود قبولی در دانشگاه میخواهد به جبهه برود به همراه لحظاتی از حماسه حاج بخشی.
صبح روز سیزدهم دی 1390 خبر درگذشت ذبیحالله بخشی منتشر شد و عصر آن روز اختتامیه دومین جشنواره عمار در سینما فلسطین برقرار بود. مسعود دهنمکی همانجا سخنرانی داشت و به شهادت نادر نادری، داماد حاج بخشی در «سه راهی شهادت» اشاره کرد که عکسهای احسان رجبی این واقعه را ماندنی کرده است. حاج بخشی از اتومبیل به پایین پریده و سعی دارد آتش را خاموش کند و داماد جانبازش را بیرون بکشد، یک تلاش ناموفق.
حالا در فیلم معراجیها حاج بخشی را بدون ذکر نام میبینیم که به عنوان یک شخصیت فرعی و گذرا حضور دارد، شخصیتی که به رزمندهها روحیه میدهد اندکی بعد مشابه همان صحنۀ آتشسوزی را میبینیم و او قصد دارد آتش را خاموش کند؛ با این تفاوت که آن ماجرا در 24 دی 1365 در پنجمین روز از عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه رخ داد و قصه این فیلم در شهریور 1366 در یک مکان نامعلوم میگذرد.
هلیشاتهای فیلم، خوب و چشمنواز است. لوکیشن منطقه عملیاتی با چشمانداز رودخانه، زیبایی خاصی به فیلم داده است. صحنههای زیر آب نیز به خوبی فیلمبرداری شده و صداهای خوبی برای آن ساخته شده است.
پیشرفت دهنمکی در تکنیک، در این پنج فیلم سینمایی بسیار محسوس است. او با هر فیلم، گام بلندی در کارگردانی برمیدارد. به نظر راقم، دهنمکی اکنون به فیلمساز کاربلدی تبدیل شده است لکن هنوز فیلمنامههای او از تکنیک خوبی برخوردار نیستند. لهذا به ایشان پیشنهاد میکنم از این پس، زمان بیشتری برای فیلمنامه صرف کند تا بتواند قصههایش را با زبان تصویر حکایت کند و از حجم دیالوگها بکاهد. تکنیکهای روایت نیز مقولۀ دیگر مورد نیاز ایشان است. به امید آنکه فیلمهای بهتری از ایشان ببینیم.
2. لحن اوایل فیلم میان کمدی و تراژدی سرگردان است. بار عمده طنز بر دوش شخصیت قربانعلی (مهران رجبی) گذاشته شده اما حجم زیاد دیالوگهای او که ناشی از مونتاژ فشرده است، گوشهای مخاطبان را خسته میکند.
3. قصه محمد در صورت فشرده کنونیاش باورپذیر و واقعنما نیست. امیدواریم این شخصیت در نسخه سریال بهتر باشد.
4. ریتم اوایل فیلم کند و اواخر آن تند است.
5. قربانعلی به محلۀ بدنام جمشید در تهران اشاره میکند و میگوید که این محله حالا به یک مکان فرهنگی تبدیل شده است. در حالیکه بازسازی این محله، بعد از جنگ در سال 1369 بوده است.
برای توجه دادن به اهمیت «حماسه» باید پرسید جذابیت واقعه کربلا در چیست؟ چرا هر انسانی ــ اعم از مسلمان و غیرمسلمان ــ با وجود حزنانگیز بودن این واقعه، بدان جذب میشود و آن را دوست دارد؟ چرا در ایام عزای سالار شهیدان بر طبل و سنج میکوبند و پرچم و علَم برمیافرازند؟ به نظر راقم، عمده جذابیت ماجرای کربلا، در حماسه و سلحشوری آن است. مردم از سلحشوری امام حسین و حضرت ابوالفضل و اصحاب علیهم السلام، نهتنها لذت میبرند بلکه آرزو میکنند تا همچون آنها شوند. لذا ایام محرم بیش از آنکه روزهای غم و ذکر مقاتل باشد ایام سلحشوری و مدد گرفتن از روح حماسههایی است که جریان و سریان دارد.
انقلاب اسلامی نیز مدیون حماسه کربلا است. خصوصاً که ماه محرم 1399 هجری (آذر 1357 شمسی) در پیروزی انقلاب نقش تعیین کننده داشت. همین روح سلحشوری در موسیقیهای نخست انقلاب دمیده شد و آنها را ماندگار کرد. آیا هیچ اندیشیدهاید که چرا شاعران و آهنگسازان ما دیگر نمیتوانند چنان موسیقیهای زیبا و ماندگاری تولید کنند؟
فردوسی یک شاعر حماسی بود و قدمای ما با شاهنامه او، مشق جنگ میکردند و خود و فرزندانشان را تربیت مینمودند. ورزشهای پهلوانی مانند کشتی و وزنهبرداری، جنبۀ حماسی دارند. حتی بازی فوتبال، شکل تنزل یافتهای از ورزش پهلوانی است و به همین سبب نزد عموم، ارج و قرب یافته است. لذا از حماسه نباید غافل شد وگرنه مردم بدلهایی از آن را به جای اصل، خواهند گرفت. خوشبختانه، فیلم چ ساختۀ حاتمیکیا یک فیلم حماسی و روحافزا است که إن شاء الله در نقدهای آینده به آن خواهیم پرداخت.
بیشترین حماسۀ موجود در فیلم معراجیها، در شعارهای حاج بخشی است که یک شخصیت فرعی در فیلم است. ای کاش جناب دهنمکی به اهمیت حماسه و نیاز مردم به آن، واقف شود. در این صورت بنده یقین دارم که او فیلمی خواهد ساخت که رکورد اخراجیها 2 را خواهد شکست.
مردم ما، بیش از ذکر خاطرات جنگ به داستانهایی از سلحشوری و حماسه نیاز دارند، تا هم، غذای روح آنها باشد و هم، آنها را برای جنگهای محتمل آینده تجهیز کند.
*******
خلاصه داستان
محمد زمانی (پندار اکبری) علیرغم آنکه جزو سه رتبه نخست کنکور سال 66 شده است میخواهد به جبهه برود. پدرش قربانعلی (مهران رجبی) برای منصرف کردن فرزندش، او را به خواستگاری برادرزادهاش راضیه (بهاره افشاری) میبرد. دخترعمو به محمد خبر میدهد که خواستگاری به نام خسرو (دانیال عبادی) دارد. لذا محمد در خفا از او میخواهد تا شرط کند تا شوهرش سابقة جبهه داشته باشد بلکه قربانعلی به رفتن او رضایت دهد. محمد بالاخره اعزام میشود و پدرش از پی او به جبهه میرود...
مختصری درباره کارگردان
نخستین فیلم مستند خود را با نام فقر و فحشا در سال 1382 برای مسئولان وقت جمهوری اسلامی ساخت. فیلم به دست مردم رسید و خیلیها آن را تماشا کردند. دومین فیلم مستند او به نام کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟ در بهار 1385 مجوز پخش و تکثیر گرفت، و او در همان زمان در کار پیشتولید نخستین فیلم سینماییاش بود.
داوران جشنواره 25 فیلم فجر به اخراجیها توجه نکردند اما فیلم توانست سیمرغ بهترین فیلم مردمی جشنواره را کسب کند. نوروز 1386 مردم به این فیلم اقبال کردند و علیرغم تکثیر غیرقانونی آن، اخراجیها با فروشی بیش از دو میلیارد تومان، پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شد و رکورد سال قبل آتشبس (1384) را با فاصلهای بسیار، پشت سر گذاشت. دو سال بعد در نوروز 1388 اخراجیها 2 توانست در مدت دو ماه به فروش 5ر8 میلیاردی برسد و تا این زمان رکوردار فروش فیلم در سینمای ایران بماند. اخراجیهای 3 در نوروز 90 نیز با سبقت از جدایی نادر از سیمین، به فروش 9ر5 میلیون تومانی دست یافت. در نوروز 92 فیلم چهارم دهنمکی به نام رسوایی که طنز هم نبود اکران شد و در مدت سه ماه به فروش شش میلیاردی در کشور رسید.
دهنمکی که سالهایی را در مؤسسه آزادگان کار کرده بود با هزینه شخصی یک فرهنگ مفصل هشتاد جلدی از دوران اسارت آزادگان را به ثمر رساند که در یازدهم مهر 1392 رونمایی شد. در تحقیق و نگارش این اثر، 150 نفر به مدت دو میلیون ساعت کار کردند و در نهایت نهاد کتابخانهها (منصور واعظی) نیمی از هزینههای آن را متقبل شد.
علیرغم بیتوجهی خاص روشنفکران و جشنوارهها به فیلمهای دهنمکی، آنها هنوز نتوانستهاند به راز فروش فیلمهای دهنمکی پی ببرند. اکثر تحلیلهای آنها در حد گمانهزنی است.
نقد و نظر
قصۀ فیلم درباره پسری به نام محمد (پندار اکبری) است که وقتی پدرش قبولی او در کنکور پزشکی را خبر میدهد مخفیانه قصد عزیمت به جبهه دارد. محمد یگانه فرزند خانواده است و قربانعلی (مهران رجبی) نیز با لحن شوخی و جدی نمیتواند انگیزۀ تحصیل یا ازدواج، را در او برانگیزد و فرزندش را ماندگار کند. او در مسجد محله به پازوکی مربی آموزش (جواد هاشمی) و حسینی امام جماعت (برزو ارجمند) اعتراض میکند که چرا فرزندش را اغفال کردهاند. محمد اعزام میشود و پدر از پی او به جبهه رفته، با افراد مختلفی آشنا میشود: تاجیک (ماشاءالله شاهمرادیزاده)، اکبر (اکبر عبدی)، کریمی (اصغر نقیزاده). پازوکی و حسینی نیز در آنجا حضور دارند؛ به همراه افراد دیگری مانند حاج بخشی (با همان شمایل و شعارها بدون ذکر نام) که البته او را در مسجد محله هم در حاشیه دیده بودیم. این گردان در یک عملیات ایذایی شرکت میکنند تا رزمندگان اسلام از محور مهم دیگری عملیات اصلی را پیش ببرند.
فیلم معراجیها در صورت کنونیاش خیلی فشرده است. هنر کارگردان آن بوده که از یک سریال چهل قسمتی یک فیلم سینمایی بیرون بکشد که به اصل داستان صدمه نرسد. در تدوین این نسخه برخی بازیگران و شخصیتها حضور ندارند از جمله: محمدرضا شریفینیا، نیما شاهرخشاهی، غلامحسین لطفی، رضا رویگری، مهرداد ضیایی، امیر نوری، لاله صبوری و مریم کاویانی. باید خاطرنشان کرد که در نسخه سریال، قصه از زمان حال شروع میشود و ماجرای دفن اجساد چند شهید را در دانشگاه هنر دنبال میکند.
فیلمساز به مانند فیلمهای قبلیاش اصل قصه خود را از واقعیت الهام گرفته است؛ قصۀ مجید سوزوکی و گردان کمیل در اخراجیها، دزدیدن هواپیمای ایرانی و گریز زدن به اسارت رزمندگان در اخراجیها 2، انتخابات سیاسی سال 88 در اخراجیها 3 و ماجرایی شبیه به شیخ صنعان در فیلم رسوایی. و حالا در معراجیها ماجرای رزمندهای که با وجود قبولی در دانشگاه میخواهد به جبهه برود به همراه لحظاتی از حماسه حاج بخشی.
صبح روز سیزدهم دی 1390 خبر درگذشت ذبیحالله بخشی منتشر شد و عصر آن روز اختتامیه دومین جشنواره عمار در سینما فلسطین برقرار بود. مسعود دهنمکی همانجا سخنرانی داشت و به شهادت نادر نادری، داماد حاج بخشی در «سه راهی شهادت» اشاره کرد که عکسهای احسان رجبی این واقعه را ماندنی کرده است. حاج بخشی از اتومبیل به پایین پریده و سعی دارد آتش را خاموش کند و داماد جانبازش را بیرون بکشد، یک تلاش ناموفق.
حالا در فیلم معراجیها حاج بخشی را بدون ذکر نام میبینیم که به عنوان یک شخصیت فرعی و گذرا حضور دارد، شخصیتی که به رزمندهها روحیه میدهد اندکی بعد مشابه همان صحنۀ آتشسوزی را میبینیم و او قصد دارد آتش را خاموش کند؛ با این تفاوت که آن ماجرا در 24 دی 1365 در پنجمین روز از عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه رخ داد و قصه این فیلم در شهریور 1366 در یک مکان نامعلوم میگذرد.
هلیشاتهای فیلم، خوب و چشمنواز است. لوکیشن منطقه عملیاتی با چشمانداز رودخانه، زیبایی خاصی به فیلم داده است. صحنههای زیر آب نیز به خوبی فیلمبرداری شده و صداهای خوبی برای آن ساخته شده است.
پیشرفت دهنمکی در تکنیک، در این پنج فیلم سینمایی بسیار محسوس است. او با هر فیلم، گام بلندی در کارگردانی برمیدارد. به نظر راقم، دهنمکی اکنون به فیلمساز کاربلدی تبدیل شده است لکن هنوز فیلمنامههای او از تکنیک خوبی برخوردار نیستند. لهذا به ایشان پیشنهاد میکنم از این پس، زمان بیشتری برای فیلمنامه صرف کند تا بتواند قصههایش را با زبان تصویر حکایت کند و از حجم دیالوگها بکاهد. تکنیکهای روایت نیز مقولۀ دیگر مورد نیاز ایشان است. به امید آنکه فیلمهای بهتری از ایشان ببینیم.
برخی ایرادها
و نواقص
1. بازیگر نقش محمد (پندار اکبری) خوب نیست. او در این فیلم، بیش از آنکه یک بازیگر باشد به یک قاب عکس میماند. در عوض دانیال عبادی بازی خیلی خوبی دارد.
2. لحن اوایل فیلم میان کمدی و تراژدی سرگردان است. بار عمده طنز بر دوش شخصیت قربانعلی (مهران رجبی) گذاشته شده اما حجم زیاد دیالوگهای او که ناشی از مونتاژ فشرده است، گوشهای مخاطبان را خسته میکند.
3. قصه محمد در صورت فشرده کنونیاش باورپذیر و واقعنما نیست. امیدواریم این شخصیت در نسخه سریال بهتر باشد.
4. ریتم اوایل فیلم کند و اواخر آن تند است.
5. قربانعلی به محلۀ بدنام جمشید در تهران اشاره میکند و میگوید که این محله حالا به یک مکان فرهنگی تبدیل شده است. در حالیکه بازسازی این محله، بعد از جنگ در سال 1369 بوده است.
خاطرات جنگ یا حماسه؟
یکی از مواردی که در فیلمهای دهنمکی کمرنگ است موضوع حماسه و روحیه سلحشوری است. حماسه غذای روح است و اصولاً مردم به این نوع فیلمها نیاز دارند و از آن استقبال خواهند کرد. آنچه فیلمهای شجاعدل (1995) و گلادیاتور (2001) را تماشایی کرد و باعث فروش زیاد آنها شد روحیۀ حماسی موجود در آنها است. در حالیکه مثلاً در فیلم پیانیست/ رومن پلانسکی (2002) که ماجرای فرار یک یهودی از جنگ را میگوید، از «حماسه» خبری نیست. علت اصلی این موضوع، ترس زیاد یهودیان است که در آنها نهادینه شده است. احتمالاً ضرب المثل «جهود خوندیده» را شنیدهاید. این مثل، به وقت ترس بیجهت به کار میرود. در هالیوود فیلمهای متعددی شبیه پیانیست ساخته شدهاند که قصههایی از مظلومیت و انفعال این قوم را روایت میکنند. اما اکنون خود هالیوودیها نیز فهمیدهاند که زمان این قصهها به سر آمده است و آنچه مخاطب میپسندد و نیاز دارد، حماسه و سلحشوری است. لذا در سالهای اخیر، سعی کردهاند برای یهودیان فیلمهایی حماسی بسازند. لذا حرامزادههای لعنتی/ تارانتینو (2009) و کاپیتان امریکا/ جو جانستون (2011) در دستور قرار گرفتند که در آنها یهودیان در نقش مهاجم و قاتل آلمانها در جنگ جهانی دوم ظاهر شدهاند! (استیو راجرز شخصیت اصلی کاپیتان امریکا، نشانههایی از یهود دارد گرچه فیلم به یهودی بودن او تصریح نمیکند).
برای توجه دادن به اهمیت «حماسه» باید پرسید جذابیت واقعه کربلا در چیست؟ چرا هر انسانی ــ اعم از مسلمان و غیرمسلمان ــ با وجود حزنانگیز بودن این واقعه، بدان جذب میشود و آن را دوست دارد؟ چرا در ایام عزای سالار شهیدان بر طبل و سنج میکوبند و پرچم و علَم برمیافرازند؟ به نظر راقم، عمده جذابیت ماجرای کربلا، در حماسه و سلحشوری آن است. مردم از سلحشوری امام حسین و حضرت ابوالفضل و اصحاب علیهم السلام، نهتنها لذت میبرند بلکه آرزو میکنند تا همچون آنها شوند. لذا ایام محرم بیش از آنکه روزهای غم و ذکر مقاتل باشد ایام سلحشوری و مدد گرفتن از روح حماسههایی است که جریان و سریان دارد.
انقلاب اسلامی نیز مدیون حماسه کربلا است. خصوصاً که ماه محرم 1399 هجری (آذر 1357 شمسی) در پیروزی انقلاب نقش تعیین کننده داشت. همین روح سلحشوری در موسیقیهای نخست انقلاب دمیده شد و آنها را ماندگار کرد. آیا هیچ اندیشیدهاید که چرا شاعران و آهنگسازان ما دیگر نمیتوانند چنان موسیقیهای زیبا و ماندگاری تولید کنند؟
فردوسی یک شاعر حماسی بود و قدمای ما با شاهنامه او، مشق جنگ میکردند و خود و فرزندانشان را تربیت مینمودند. ورزشهای پهلوانی مانند کشتی و وزنهبرداری، جنبۀ حماسی دارند. حتی بازی فوتبال، شکل تنزل یافتهای از ورزش پهلوانی است و به همین سبب نزد عموم، ارج و قرب یافته است. لذا از حماسه نباید غافل شد وگرنه مردم بدلهایی از آن را به جای اصل، خواهند گرفت. خوشبختانه، فیلم چ ساختۀ حاتمیکیا یک فیلم حماسی و روحافزا است که إن شاء الله در نقدهای آینده به آن خواهیم پرداخت.
بیشترین حماسۀ موجود در فیلم معراجیها، در شعارهای حاج بخشی است که یک شخصیت فرعی در فیلم است. ای کاش جناب دهنمکی به اهمیت حماسه و نیاز مردم به آن، واقف شود. در این صورت بنده یقین دارم که او فیلمی خواهد ساخت که رکورد اخراجیها 2 را خواهد شکست.
مردم ما، بیش از ذکر خاطرات جنگ به داستانهایی از سلحشوری و حماسه نیاز دارند، تا هم، غذای روح آنها باشد و هم، آنها را برای جنگهای محتمل آینده تجهیز کند.
امیر اهوارکی