به گزارش مشرق، آیت الله حاج شیخ حسین راستی کاشانی، از علما و مدرسین نامدار حوزه نجف و از معاشران قدیمی شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به شمار میرود. ایشان در گفتوشنودی که پیش روی دارید، به شمه ای از خاطرات خویش از آن شهید گرانمایه اشاره نمودهاند. امید آنکه مقبول افتد.
*با تشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت و شنود، از سابقه آشنائیتان با شهید مدنی نکاتی را ذکر کنید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. به حق باید گفت که توجه به شخصیت این گونه افراد که تمام عمرشان را در خدمت به اسلام و مردم صرف کردهاند، هم قدردانی از مقام علمی و معنوی این افراد است و هم زمینه آموزندهای برای افرادی که از حالات این بزرگوارها خبردار میشوند. واقعا اینها الگوهائی هستند که افراد جامعه ما باید از اینها سرمشق بگیرند و در تمام روش و رفتار از حرکات و سکنات اینها استفاده کنند.
و اما در پاسخ به سئوال شما باید عرض کنم وقتی که در نجف اشرف با ایشان تماس حاصل کردم، از آنجا نسبت به ایشان ارادت پیدا کردم. البته همه نشو و نمای علمی ایشان را از نزدیک ندیدم، ولی آنچه که از جلسات و برخوردها فهمیدم این بود که درس خارج را در قم از آقایان حجت و حاج محمدتقی خوانساری و در نجف هم از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم شیخ کاظم شیرازی و علماء و مراجع آن عصر استفاده کردند.
آن موقع که ما خدمتشان رسیده بودیم، مراحل اجتهاد را طی کرده و مشغول تدریس دروس مختلف بودند، بهگونهای که تمام وقتشان را صرف درسهای متعدد و در سطوح مختلف میکردند. از درس ایشان جمعیت زیادی استفاده مینمودند، طوری که در نجف از همه درسها، درس ایشان پرجمعیتتر بود و تلامیذ ایشان با عشق و علاقه خاصی در درس ایشان شرکت میکردند و از حوزههای درسی ایشان بهرهمند میشدند.
آقایان اهل علم در سطوح مختلف و احیانا گاهی کسانی که حتی از جهات علمی مقام بسیار عالی داشتند و حتی گاهی بعضی مراجع هم در جلسات بحث ایشان شرکت میکردند و ایشان هم مسائلی را که مناسب با عوارضی بود که احیانا ممکن است برای یک طلبه پیش بیاید و زیبنده نباشد، تذکر میداد و همه افرادی که در جلسه شرکت میکردند از بیانات ایشان بهرهمند میشدند.
*از ویژگیهای اخلاقی ایشان چه خاطراتی دارید؟
از جهات اخلاقی ایشان نه تنها جلسات بحث اخلاق داشتند و آقایان طلاب و احیانا غیر طلاب دینی استفاده میکردند، بلکه اصل مشی عملی ایشان در زندگی، خانه، اجتماع و در جلسات بحث آموزنده بود و افرادی که با ایشان در تماس بودند، آنها را تربیت میکرد. در حقیقت باید گفت شهید آیتالله مدنی، یک مربی عملی اخلاق در حوزه علمیه نجف بودند.
از جهات اخلاقی دارای خصوصیتی بود که خلوتش و اجتماعش با هم فرقی نداشت و در جلسات خصوصی و عمومی یکسان دیده میشد. اعتنا به امور مادی نداشت و کیفیت رفتارش جوری بود که علاقمندانش را نسبت به اهتمام امور دنیا بیعلاقه و بیشتر شوق و ذوق علم و عمل و پیمودن راه تهذیب و تزکیه را در آنها ایجاد میکرد. من خصوصیات معنوی و اخلاقی ایشان را خلاصه کنم. کسانی که با ایشان در ارتباط زیاد بودند اینها در رفتارشان مشخص بود که از دوستان و علاقمندان او هستند. به ملاحظه روح تربیتی که از این بزرگوار در آنها اثر میگذاشت، در وضع رفتار و برنامههای زندگیشان تفاوت پیدا میشد و افراد از نحوه حرکات و سکنات ایشان استفاده میکردند.
*موقعیت ایشان در حوزه علمیه چگونه بود؟
همان گونه که اشارهاش در جواب سئوال اول ذکر شد، ایشان در حوزههای علمیه نقش بسیار مهمی در دو جهت علم و عمل نست به تربیت افراد و آقایان طلاب و محصلین علوم دینیه داشت. از جهت علمی ایشان درسهای متعددی در سطح مختلف داشت و شاید بتوان گفت درسهائی که ایشان میگفت، نوع کسانی که در آن حد از درسها بودند، حتیالمقدور سعی میکردند در درس ایشان شرکت و از اصل مطالب و نحوه القاء مطالب و چگونگی برخورد با شاگردان استفاده کنند.
*با تشکر از حضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت و شنود، از سابقه آشنائیتان با شهید مدنی نکاتی را ذکر کنید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. به حق باید گفت که توجه به شخصیت این گونه افراد که تمام عمرشان را در خدمت به اسلام و مردم صرف کردهاند، هم قدردانی از مقام علمی و معنوی این افراد است و هم زمینه آموزندهای برای افرادی که از حالات این بزرگوارها خبردار میشوند. واقعا اینها الگوهائی هستند که افراد جامعه ما باید از اینها سرمشق بگیرند و در تمام روش و رفتار از حرکات و سکنات اینها استفاده کنند.
و اما در پاسخ به سئوال شما باید عرض کنم وقتی که در نجف اشرف با ایشان تماس حاصل کردم، از آنجا نسبت به ایشان ارادت پیدا کردم. البته همه نشو و نمای علمی ایشان را از نزدیک ندیدم، ولی آنچه که از جلسات و برخوردها فهمیدم این بود که درس خارج را در قم از آقایان حجت و حاج محمدتقی خوانساری و در نجف هم از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم شیخ کاظم شیرازی و علماء و مراجع آن عصر استفاده کردند.
آن موقع که ما خدمتشان رسیده بودیم، مراحل اجتهاد را طی کرده و مشغول تدریس دروس مختلف بودند، بهگونهای که تمام وقتشان را صرف درسهای متعدد و در سطوح مختلف میکردند. از درس ایشان جمعیت زیادی استفاده مینمودند، طوری که در نجف از همه درسها، درس ایشان پرجمعیتتر بود و تلامیذ ایشان با عشق و علاقه خاصی در درس ایشان شرکت میکردند و از حوزههای درسی ایشان بهرهمند میشدند.
آقایان اهل علم در سطوح مختلف و احیانا گاهی کسانی که حتی از جهات علمی مقام بسیار عالی داشتند و حتی گاهی بعضی مراجع هم در جلسات بحث ایشان شرکت میکردند و ایشان هم مسائلی را که مناسب با عوارضی بود که احیانا ممکن است برای یک طلبه پیش بیاید و زیبنده نباشد، تذکر میداد و همه افرادی که در جلسه شرکت میکردند از بیانات ایشان بهرهمند میشدند.
*از ویژگیهای اخلاقی ایشان چه خاطراتی دارید؟
از جهات اخلاقی ایشان نه تنها جلسات بحث اخلاق داشتند و آقایان طلاب و احیانا غیر طلاب دینی استفاده میکردند، بلکه اصل مشی عملی ایشان در زندگی، خانه، اجتماع و در جلسات بحث آموزنده بود و افرادی که با ایشان در تماس بودند، آنها را تربیت میکرد. در حقیقت باید گفت شهید آیتالله مدنی، یک مربی عملی اخلاق در حوزه علمیه نجف بودند.
از جهات اخلاقی دارای خصوصیتی بود که خلوتش و اجتماعش با هم فرقی نداشت و در جلسات خصوصی و عمومی یکسان دیده میشد. اعتنا به امور مادی نداشت و کیفیت رفتارش جوری بود که علاقمندانش را نسبت به اهتمام امور دنیا بیعلاقه و بیشتر شوق و ذوق علم و عمل و پیمودن راه تهذیب و تزکیه را در آنها ایجاد میکرد. من خصوصیات معنوی و اخلاقی ایشان را خلاصه کنم. کسانی که با ایشان در ارتباط زیاد بودند اینها در رفتارشان مشخص بود که از دوستان و علاقمندان او هستند. به ملاحظه روح تربیتی که از این بزرگوار در آنها اثر میگذاشت، در وضع رفتار و برنامههای زندگیشان تفاوت پیدا میشد و افراد از نحوه حرکات و سکنات ایشان استفاده میکردند.
*موقعیت ایشان در حوزه علمیه چگونه بود؟
همان گونه که اشارهاش در جواب سئوال اول ذکر شد، ایشان در حوزههای علمیه نقش بسیار مهمی در دو جهت علم و عمل نست به تربیت افراد و آقایان طلاب و محصلین علوم دینیه داشت. از جهت علمی ایشان درسهای متعددی در سطح مختلف داشت و شاید بتوان گفت درسهائی که ایشان میگفت، نوع کسانی که در آن حد از درسها بودند، حتیالمقدور سعی میکردند در درس ایشان شرکت و از اصل مطالب و نحوه القاء مطالب و چگونگی برخورد با شاگردان استفاده کنند.
خیلی نسبت به طلاب دلسوز بود و سعی میکرد مشکلات زندگی آنها را رفع نماید. تا آنجا که وقت داشت و جمع میآمدند خدمتشان تا درس تازهای را شروع نمایند، ایشان در حد توانش مضایقه نمیکرد، بهگونهای که به اندازهای درس ایشان زیاد شده بود که شاید در روز هشت تا درس میفرمود و نسبت به پروراندن طلاب کمال جدیت را داشت. اگر اشکالی برای طلاب پدید میآمد، کاملا گوش میکرد و جواب کافی به آنها میداد.
از جهات علمی هم همینگونه که ایشان از آن جهت که فردی کاملا ساخته شده بود و لذا در غیر از جلسات اخلاقی که داشت، بسیار نقش سازندهای در معنویات و روحیات آقایان طلاب داشت. در تماسها و معاشرتهائی که با افراد مینمود، دائما تذکر میداد و ارشاد و راهنمایی میکرد و افراد را از ناحیه تهذیب و تزکیه و اهتمام در آن جهاتی که یک روحانی در راه کمال باید رعایت کند، هدایت مینمود و با رفتار و روشش تربیت میکرد.
*نقش ایشان در جریان مبارزات و خنثی کردن توطئهها و خطوط انحرافی خصوصاً در ارتباط با موقعیت ایشان در آذربایجان و سنگر نماز جمعه تبریز چگونه بود؟
قبل از انقلاب ایشان از همان اوایل تحصیلاتشان در سفرهای تبلیغی که به جاهای مختلف میرفتند، مردم را با مفاسد رژیم گذشته آشنا میکردند و هوشیاری به مردم میدادند. شاید بشود گفت که ایشان از جمله کسانی است که در به ثمر رساندن انقلاب و بیدار کردن و حرکت مردم با رهبریهای امام امت نقش مهمی داشتند.
از جهات علمی هم همینگونه که ایشان از آن جهت که فردی کاملا ساخته شده بود و لذا در غیر از جلسات اخلاقی که داشت، بسیار نقش سازندهای در معنویات و روحیات آقایان طلاب داشت. در تماسها و معاشرتهائی که با افراد مینمود، دائما تذکر میداد و ارشاد و راهنمایی میکرد و افراد را از ناحیه تهذیب و تزکیه و اهتمام در آن جهاتی که یک روحانی در راه کمال باید رعایت کند، هدایت مینمود و با رفتار و روشش تربیت میکرد.
*نقش ایشان در جریان مبارزات و خنثی کردن توطئهها و خطوط انحرافی خصوصاً در ارتباط با موقعیت ایشان در آذربایجان و سنگر نماز جمعه تبریز چگونه بود؟
قبل از انقلاب ایشان از همان اوایل تحصیلاتشان در سفرهای تبلیغی که به جاهای مختلف میرفتند، مردم را با مفاسد رژیم گذشته آشنا میکردند و هوشیاری به مردم میدادند. شاید بشود گفت که ایشان از جمله کسانی است که در به ثمر رساندن انقلاب و بیدار کردن و حرکت مردم با رهبریهای امام امت نقش مهمی داشتند.
گاهی خود ایشان تعبیر میکردند که در بسیاری از شهرستانها که رفت و آمد داشتیم افرادی را ساختیم بسیار محکم و آماده و مهیا برای مبارزه با منکرات و مفاسد و مبارزه با رژیم گذشته، ایشان در همدان و آذرشهر و در خرمآباد که مردم آنجا تقاضا نموده و ایشان را برای اداره امور به آنجا برده بودند، مبارزات مهمی انجام دادند که منجر به تبعید ایشان به جاهای مختلف شد. در ایامی که در نورآباد ممسنی تبعید بودند، ما به زیارتشان رفتیم.
همان جا هم باز جلساتی داشتند و مردم را بیدار میکردند و شور و هیجانی در آن منطقه ایجاد شده بود، بهطوری که از کازرون و شیراز و جاهای دیگر مرتباً جمعیت زیادی رفت و آمد و از رهنمودهای ایشان استفاده میکردند.
ایشان حرکت و تحولی در مردم آنجا به وجود آورده بود که دستگاه میخواست زمینه آزادی ایشان را فراهم آورد، ولی سعی میکرد که این بزرگوار، خودش و یا کسی برای ایشان تقاضای آزادی کند، ولی ایشان گفته بود که من رژیم را به رسمیت نمیشناسم که تقاضای آزادی کنم و راضی نیستم کسی هم برای من تقاضای آزادی بکند. در مبارزه با رژیم در هرجا که بود، آثار روشن و علنی به جا گذاشت.
*از جمله مبارزات ایشان با خطوط انحرافی رژیم گذشته، زمینه از بین بردن کسروی بود.
آیتالله شهید مدنی وقتی که ایشان در نجف بود، اسباب حرکت مرحوم نواب صفوی به ایران شد، به این ترتیب که مقداری کتاب فروخت و پولش را در اختیار نواب قرار داد که بیاید به ایران و جلوی این فرد فاسدی را که داشت با اعتقادات مردم بازی میکرد، بگیرد.
آیتالله شهید مدنی وقتی که ایشان در نجف بود، اسباب حرکت مرحوم نواب صفوی به ایران شد، به این ترتیب که مقداری کتاب فروخت و پولش را در اختیار نواب قرار داد که بیاید به ایران و جلوی این فرد فاسدی را که داشت با اعتقادات مردم بازی میکرد، بگیرد.
*از فعالیتهای شهید آیتالله مدنی پس از پیروزی انقلاب نکاتی را یادآوری کنید؟
بعد از انقلاب ایشان در همدان بودند و امور آنجا را اداره میکردند و از سوی امام به نمایندگی و امامت جمعه آنجا منصوب شده بودند، تا وقتی که ترور مرحوم شهید جناب آقای قاضی رضوانالله علیه پیش آمد و تحریکاتی که ضد انقلاب از جمله خلق مسلمان میکردند و لذا امام ایشان را به نمایندگی استان آذربایجان و امامت جمعه تبریز منصوب کردند. از آن به بعد وضع تازهای در آذربایجان پیدا شد.
با روش و رفتاری که این شهید عزیز داشتند، تقریبا میشود گفت که ضد انقلاب و بهخصوص حزب خلق مسلمان دیگر نمیتوانست نقش بارزی داشته باشد. ایشان به واسطه برنامه و فعالیتهائی که در آنجا انجام دادند و بیداریای که با طرح مسائل در مردم ایجاد کرد، در حقیقت وضع آذربایجان را دگرگون ساخت، بهگونهای که دیگر جائی برای رشد ضد انقلاب باقی نماند. باید گفت مرحوم شهید آیتالله مدنی نقش بسیار مهمی در تثبیت انقلاب و حکومت اسلامی در آذربایجان داشت.
*رابطه ایشان با امام در جریان مبارزات به چه صورت بود؟
رابطه مرحوم شهید آیتالله مدنی و امام را میشود تعبیر کرد به فدائی و فانی در امام بودن. از ابتدای شروع مبارزه روحانیت به رهبری امام، شهید در نجف حرکتی را به عنوان پشتیبانی از این نهضت شروع کرد، بهطوری که مدتی درسها تعطیل بود و جلسات متعددی به عنوان حمایت از امام و نهضت ایران به عنوان مجالس فاتحه شهدا در تمام مدارس علمیه و بعضی مساجد برگزار شد. ایشان همچنان به مبارزاتش ادامه داد تا اینکه امام از ترکیه به نجف اشرف مسافرت کردند.
ایشان حرکت و تحولی در مردم آنجا به وجود آورده بود که دستگاه میخواست زمینه آزادی ایشان را فراهم آورد، ولی سعی میکرد که این بزرگوار، خودش و یا کسی برای ایشان تقاضای آزادی کند، ولی ایشان گفته بود که من رژیم را به رسمیت نمیشناسم که تقاضای آزادی کنم و راضی نیستم کسی هم برای من تقاضای آزادی بکند. در مبارزه با رژیم در هرجا که بود، آثار روشن و علنی به جا گذاشت.
*از جمله مبارزات ایشان با خطوط انحرافی رژیم گذشته، زمینه از بین بردن کسروی بود.
آیتالله شهید مدنی وقتی که ایشان در نجف بود، اسباب حرکت مرحوم نواب صفوی به ایران شد، به این ترتیب که مقداری کتاب فروخت و پولش را در اختیار نواب قرار داد که بیاید به ایران و جلوی این فرد فاسدی را که داشت با اعتقادات مردم بازی میکرد، بگیرد.
آیتالله شهید مدنی وقتی که ایشان در نجف بود، اسباب حرکت مرحوم نواب صفوی به ایران شد، به این ترتیب که مقداری کتاب فروخت و پولش را در اختیار نواب قرار داد که بیاید به ایران و جلوی این فرد فاسدی را که داشت با اعتقادات مردم بازی میکرد، بگیرد.
*از فعالیتهای شهید آیتالله مدنی پس از پیروزی انقلاب نکاتی را یادآوری کنید؟
بعد از انقلاب ایشان در همدان بودند و امور آنجا را اداره میکردند و از سوی امام به نمایندگی و امامت جمعه آنجا منصوب شده بودند، تا وقتی که ترور مرحوم شهید جناب آقای قاضی رضوانالله علیه پیش آمد و تحریکاتی که ضد انقلاب از جمله خلق مسلمان میکردند و لذا امام ایشان را به نمایندگی استان آذربایجان و امامت جمعه تبریز منصوب کردند. از آن به بعد وضع تازهای در آذربایجان پیدا شد.
با روش و رفتاری که این شهید عزیز داشتند، تقریبا میشود گفت که ضد انقلاب و بهخصوص حزب خلق مسلمان دیگر نمیتوانست نقش بارزی داشته باشد. ایشان به واسطه برنامه و فعالیتهائی که در آنجا انجام دادند و بیداریای که با طرح مسائل در مردم ایجاد کرد، در حقیقت وضع آذربایجان را دگرگون ساخت، بهگونهای که دیگر جائی برای رشد ضد انقلاب باقی نماند. باید گفت مرحوم شهید آیتالله مدنی نقش بسیار مهمی در تثبیت انقلاب و حکومت اسلامی در آذربایجان داشت.
*رابطه ایشان با امام در جریان مبارزات به چه صورت بود؟
رابطه مرحوم شهید آیتالله مدنی و امام را میشود تعبیر کرد به فدائی و فانی در امام بودن. از ابتدای شروع مبارزه روحانیت به رهبری امام، شهید در نجف حرکتی را به عنوان پشتیبانی از این نهضت شروع کرد، بهطوری که مدتی درسها تعطیل بود و جلسات متعددی به عنوان حمایت از امام و نهضت ایران به عنوان مجالس فاتحه شهدا در تمام مدارس علمیه و بعضی مساجد برگزار شد. ایشان همچنان به مبارزاتش ادامه داد تا اینکه امام از ترکیه به نجف اشرف مسافرت کردند.
در آنجا همیشه در نماز جماعت امام شرکت میکرد و به مناسبتهای مختلف خدمت امام شرفیاب میشد و از ایشان رهنمود میگرفت. با تمام وجود در مقام اطاعت و عمل کردن دستورات امام بود و در تمام مراحل قدم به قدم از حرکت امام و رهنمودهای امام پیروی میکرد.
اعتماد امام به مرحوم آیتالله مدنی بهگونهای بود که در جلسات خصوصی که در مواقع حساسی تشکیل میشد، از ایشان دعوت میشد. مثلا من مکرر یادم هست با اینکه امام بنا نداشتند مقامات عراق را بپذیرند و حتیالمقدر سعی میکردند اجازه ندهند، لکن گاهی لازم میشد و اجازه میدادند.
اعتماد امام به مرحوم آیتالله مدنی بهگونهای بود که در جلسات خصوصی که در مواقع حساسی تشکیل میشد، از ایشان دعوت میشد. مثلا من مکرر یادم هست با اینکه امام بنا نداشتند مقامات عراق را بپذیرند و حتیالمقدر سعی میکردند اجازه ندهند، لکن گاهی لازم میشد و اجازه میدادند.
در این گونه موارد، امام از چند نفر افراد معتمد و مورد وثوقشان که در نجف موقعیت خاصی داشتند، دعوت میکردند تا رژیم عراق نتواند سیاسیکاری کند و مسائلی را برای سوء استفاده به امام نسبت دهد. از جمله آن افراد مرحوم آیتالله مدنی و بعضی از آقایان علمای مورد وثوق برادران عرب زبان بودند و هیچگاه نشد که مقامات عراق تقاضای ملاقات خلوت کنند و امام بپذیرند. لذا ایشان بسیار مورد اعتماد امام بود و امور حساسی را که پیش میآمد، امام به ایشان واگذار میکردند.
*سوابق و خاطرات آموزندهای را که از آن شهید عزیز دارید بیان فرمائید؟
باید گفت همه حرکات و روش و رفتار شهید خاطرات آموزنده است. ایشان در خدمت اسلام بود و باید گفت در هر جلسهای که داشت، افراد را به یاد خدا میانداخت. یادم هست در سفرهائی که پیاده با هم از نجف به کربلا مشرف میشدیم، افرادی که با ایشان در سفر بودند، سخت تحت تاثیر اخلاقیات ایشان قرار میگرفتند و حتی عربهائی که در طول سه چهار شبانهروز که پیاده به طرف کربلا میرفتیم، تحت تاثیر رفتار و مواعظ و نصایح ایشان واقع میشدند.ایشان بسیار نسبت به خدمت به حوزههای علمیه اهتمام داشت. یادم میآید به اندازهای به خودش نمیرسید که درد سینهای برایش عارض و منجر به خونریزی شد که تعبیر به بیماری سل کردند و به اندازهای خطرناک شد که کسانی که با ایشان مربوط بودند و حتی دکترها از حیات ایشان مایوس شده بودند و ایشان در حقیقت با آن روحیه توسلی که داشت حالش خوب شد و درس را شروع کرد.
در عبارتهایش یک حالت خاصی داشت. کسانی که حالات ایشان را در عبادات میدیدند، لذت میبردند. همواره حالت دعا داشتند و نوعا جلسات دعائی که برگزار میشد سعی میکردند از وجود ایشان استفاده نمایند. با این حال همواره ایشان خائف بودند، نکند ما از جهت نیت آن خلوصی را که باید در اعمالشان داشته باشیم، نداشته باشیم. فراموش نمیکنم که بنا شد آیتالله العظمی بروجردی شهریهای به آقایان طلاب حوزه علمیه نجف بدهند و تصمیم بر این بود امتحانی انجام دهند.
*سوابق و خاطرات آموزندهای را که از آن شهید عزیز دارید بیان فرمائید؟
باید گفت همه حرکات و روش و رفتار شهید خاطرات آموزنده است. ایشان در خدمت اسلام بود و باید گفت در هر جلسهای که داشت، افراد را به یاد خدا میانداخت. یادم هست در سفرهائی که پیاده با هم از نجف به کربلا مشرف میشدیم، افرادی که با ایشان در سفر بودند، سخت تحت تاثیر اخلاقیات ایشان قرار میگرفتند و حتی عربهائی که در طول سه چهار شبانهروز که پیاده به طرف کربلا میرفتیم، تحت تاثیر رفتار و مواعظ و نصایح ایشان واقع میشدند.ایشان بسیار نسبت به خدمت به حوزههای علمیه اهتمام داشت. یادم میآید به اندازهای به خودش نمیرسید که درد سینهای برایش عارض و منجر به خونریزی شد که تعبیر به بیماری سل کردند و به اندازهای خطرناک شد که کسانی که با ایشان مربوط بودند و حتی دکترها از حیات ایشان مایوس شده بودند و ایشان در حقیقت با آن روحیه توسلی که داشت حالش خوب شد و درس را شروع کرد.
در عبارتهایش یک حالت خاصی داشت. کسانی که حالات ایشان را در عبادات میدیدند، لذت میبردند. همواره حالت دعا داشتند و نوعا جلسات دعائی که برگزار میشد سعی میکردند از وجود ایشان استفاده نمایند. با این حال همواره ایشان خائف بودند، نکند ما از جهت نیت آن خلوصی را که باید در اعمالشان داشته باشیم، نداشته باشیم. فراموش نمیکنم که بنا شد آیتالله العظمی بروجردی شهریهای به آقایان طلاب حوزه علمیه نجف بدهند و تصمیم بر این بود امتحانی انجام دهند.
آیتالله مدنی از ممتحنین بود. کیفیت امتحان ایشان بهگونهای بود که هیچ کس ناراحتی پیدا نمیکرد و در عین حال خصوصیت وضع علمی و تحصیلی افراد مشخص میشد، بهگونهای که افرادی که به حسب طبع برای امتحان دادن مایل بودند، میآمدند و کسانی که یک مقدار برایشان مشکل بود، ایشان به هر مناسبتی با آنها تماس میگرفت و از وضعیت درسی آنها مطلع میگشت و مثلا به عنوان دیدن به منزلشان میرفت و بعد یک مسئله علمی را به عنوان بحث پیش میکشید که در ضمن این مطالب موقعیت علمی و تحصیلی فرد مشخص شود. کاملا رعایت افراد هم میشد و وزنه علمی بسیاری از فضلا را به این شکل به دست آورد.