در پي اين سخنراني اسدالله علم دستور داد مراسم مذهبي و سوگواري محرم را درشهرهاي قم و تهران مورد تهاجم قرار دهند. طي روزهاي 13 و 14 خرداد 1342 تعداد زيادي از وعاظ و روحانيون را دستگير كردند. برخي از دستگيرشدگان عبارت بودند از: مرتضي مطهري، مكارم شيرازي، حسين غفاري، محمد تقيواحدي، مصطفي طباطبائي قمي، عباسعلي اسلامي، حسين خندقآبادي، عزالدين زنجاني، علياصغر اعتمادزاده، عبدالكريم هاشمينژاد، فرجالله واعظي، احمد حسيني همداني، علي موحد ساوجي، محمدحسن بكايي، عيسي اهري، اثنيعشري و سيدمحمد صدري.
به دنبال دستگيري اين افراد دامنه اعتراض و تظاهرات گسترش بيشتري يافت بالاخص درتهران دانشجويان دانشگاه تهران به صف معارضان پيوسته و در مخالفت با دولت علم و رژيم پهلوي با روحانيون هم صدا شدند. بدين ترتيب طي روز چهاردهم خرداد، كه مصادف با 11 محرم 1383 ق بود. در شهر تهران تظاهرات قابل توجهي از اقشار مختلف برپا شد و شعارهايي به طرفداري از امام خميني و موضع وي در قبال دولت علم از سوي راهپيمايان سرداده شد. اسدالله علم نخستوزير احساس كرد كه براي جلوگيري از تظاهرات تنها يك راه حل وجود دارد و آن هم دستگيري رهبر مخالفان است. بدين ترتيب به دستور نخستوزير در شب 15 خرداد 1342 كماندوها و ديگر نيروهاي انتظامي مناطق مختلف شهر قم را محاصره كرده و در صبحگاه همان روز امام خميني را دستگير و به تهران بردند و در پادگان قصر زنداني ساختند.
خبر دستگيري امام در مدتي اندك در سراسر شهر قم پخش شد و به دنبال آن گروههاي نسبتاً عظيمي از مردم به خيابانها ريخته و به دستگيري ايشان اعتراض كردند. بدين ترتيب قيام معروف 15 خرداد 1342 در شهر قم شكل گرفت. در تهران نيز بلافاصله پس از پخش خبر دستگيري امام خميني اقشار مختلف مردم به خيابانها هجوم آورده و شعارهايي له ايشان و بر ضد دولت سر دادند و برخي مراكز دولتي نيز مورد تهاجم تظاهركنندگان قرار گرفت. بدين ترتيب تهران نيز در قيام ضد رژيم با شهر قم همگام شد. در چنين شرايطي علم تنها راه برخورد با بحران پيش آمده را در سركوب قهرآميز آن جستجو كرد. بالاخص اينكه شورش فوق به حدي گسترده شده بود كه احساس ميشد هرگاه در اسرع وقت با آن مقابله نشود، ميتواند خطر سقوط رژيم را هم به دنبال داشته باشد.
علينقي عاليخاني درباره چگونگي برخورد اسدالله علم نخستوزير با تظاهركنندگان 15 خرداد 1342 مينويسد:
«علم در روزهاي حساس قيام 15 خرداد فعاليت خستگيناپذيري داشت و با مقامهاي انتظامي پيوسته در تماس بود و خود از كلانتريهاي مناطق حساس شهر سركشي ميكرد و به همه مسئولان هشدار ميداد خود را براي رويارويي با آشوبي بزرگ آماده كنند. به اين سان هنگاميكه در بامداد روز 15 خرداد 1342 تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد علم آمادگي كامل داشت و به رئيس شهرباني وقت سپهبد نصيري تلفني دستور تيراندازي داد و در برابر ترديد نصيري يادآور شد كه اين دستور را به عنوان نخستوزير ميدهد و نامة مؤيد اين دستور را نيز بيدرنگ براي او خواهد فرستاد. خود نيز پس از ساعتي به دفتر نصيري رفت و از نزديك شاهد وضع روز بود. با اين خونسردي و قاطعيت علم مسئولان انتظامي توانستند در چند ساعت به اين غائله پايان دهند و تظاهركنندگان را به شدت سركوب كنند.»(1)
خود اسدالله علم نيز حدود ده سال پس از واقعة 15 خرداد 42، در تاريخ 15 آذر ماه 1352، ضمن يادآوري خاطرات دوران نخستوزيري خود، جريان چگونگي برخوردش با تظاهركنندگان را چنين شرح ميدهد:
«عرض كردم در جريانات 15 خرداد و اغتشاش تهران و ايران كه غلام نخستوزير بودم جز ارتشبد نصيري كه آن وقت رئيس شهرباني بود بقيه تقريباً دست و پاي خود را گم كرده بودند و بدين جهت من ناچار شدم نخستوزيري را ترك كرده و تقريباً تمام روز را درشهرباني در ستاد عمليات باشم كه اينها دستپاچه نشوند. [شاه] فرمودند: من هم در آن موقع ناچار شدم چندين دفعه به شدت به اويسي كه آن وقت فرمانده گارد بود بگويم مجبوريد تيراندازي كنيد. عرض كردم از نخستوزيري دستور كتبي هم گرفتند و باز هم ترسيدند و دائماً به من ميگفتند بايد ديد ريشه اين كار كجاست. در صورتي كه نظامي هيچ لازم نيست كه ريشه كار را جستجو كند.» (2)
هرچند شاه در رأس هرم قدرت عاليترين مرجع تصميمگيري درباره چگونگي برخورد با تظاهركنندگان بود، اما در اين ميان نقش كليدي را در سركوب تظاهركنندگان شخص اسدالله علم نخستوزير بر عهده داشت. شاه هر چند ترديدي نداشت كه بايد به مخالفت روحانيون به نوعي پايان داده شود، و حتي گفته شده است كه شاه به عنوان فرمانده كل نيروهاي نظامي شخصاً فرماندهي عمليات را بر عهده داشته و افرادي نظير سرلشكر پاكروان تحت دستورات مستقيم شاه قيام 15 خرداد را سركوب كردهاند، اما اين نظر، با توجه به ويژگيهاي شخصي شاه، از سوي اغلب محققين مورد ترديد واقع شده و نقش اصلي سركوبگري به اسدالله علم نخستوزير نسبت داده شده است. با توجه به شواهد و قراين نسبتاً فراوان نظر اخير درستتر مي نمايد و علم نخستوزير را بايد سركوبگر تظاهرات روزهاي قيام 15 خرداد دانست. داريوش همايون، كه خود سالها در دوران محمدرضا شاه از دولتمردان عالي مقام كشور محسوب ميشد، نقش قاطع علم در پايان دادن به قيام 15 خرداد را مورد تصديق قرار ميدهد و نتيجه ميگيرد كه هرگاه در آن هنگام ثبات و قاطعيت شخص اسدالله علم نبود چه بسا رژيم پهلوي با خطر سقوط مواجه ميشد.(3)
ويليام شوكراس نيز به نقل از جعفر بهبهانيان متصدي امور مالي شاه مسئول اصلي كشتار قيام 15 خرداد را اسدالله علم ميداند و مينويسد:
«جعفر بهبهانيان متصدي امور مالي شاه به هنگام اغتشاشات 1963 در كنار علم بود بعدها تعريف كرد كه شاه به علم گفته بود مردم را نكشد. علم پاسخ داده بود شما شاه هستيد و من نخستوزيرم. من مسئول امنيت هستم و به هر طريقي كه بتوانم مردم را ساكت خواهم كرد. اگر موفق شدم شما همچنان شاه خواهيد بود. اگر شكست بخورم ميتوانيد مرا به دار بزنيد و باز همچنان شاه خواهيد بود.»
حتي گفته ميشد اسدالله علم به شاه توصيه كرده بود كه جهت انتقام كشي سخت از روحانيون اجازه دهد آيتالله امام خميني رهبر قيام 15 خرداد را نيز بلافاصله پس از دستگيري اعدام كند(4)
اسدالله علم همچنين براي مرعوب ساختن مخالفين طي مصاحبهاي از احتمال اعدام حضرتآيتالله خميني در چند روز آينده خبر داده بود. به همين دليل رهبران روحاني مانند شريعتمداري و مرعشينجفي كه از اين مصاحبه اسدالله علم سخت تكان خورده بودند تلاش گستردهاي صورت دادند تا با تأسي به مجامع بينالمللي و جهاني فجايعي را كه در فضاي سياسي ـ اجتماعي ايران حاكم بود به گوش جهانيان برسانند و اسباب استخلاص ايشان را فراهم سازند.
آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران دوره پهلوی که خود دوستی بسیار نزدیکی با اسدالله علم داشت در خاطراتش از علم به عنوان مسئول اصلی سرکوب قیام 15 خرداد نام می برد و می نویسد : «... علم شخصاً دستور تيراندازي به طرف مردم را صادر کرده بود و خود او در سال 1975 ضمن صحبت درباره حوادث آن زمان ضمن اعتراف به اين مطلب گفت: من چاره اي جز اين کار نداشتم ... اعليحضرت خيلي رقيق القلب هستند و از خونريزي خوششان نمي آيد.» (5)
از جمله کسانی که در واقعه 15 خرداد از عوامل موثر رژیم در سرکوب تظاهرات مردمی بود باید از سپهبد خسروانی نام برد. وی در باره نقش کلیدی اسدالله علم در برخورد قهرآمیز با تظاهرکنندگان ضد رژیم می گوید :
«....حقیقت این است که در جریان 15 خرداد این علم بود که محکم ایستاد و به شهربانی رفت و با تلفن دستور داد که به هیچ وجه نترسید و شورشین را سرکوب کنید و ما هم با قاطعیت اقدام کردیم و حتی خرابکاران را که از ورامین و جنوب شهر راه افتاده بودند و در میدان ارگ در حال تصرف رادیو بودند افراد ژاندارمری آنها را به شدت سرکوب کردند....»
یکی از کسانی که در دوران نخست وزیری اسد الله علم از نزدیکان وی بود و نخواسته بود نامش فاش شود بعدها طی گفتگویی با مصطفی الموتی در لندن خاطرنشان ساخت که « علت اصلی قاطعیت علم در سرکوبی قیام 15 خرداد حمایت قابل ملاحظه ای بود که هر دو کشور انگلیس و آمریکا از اقدام وی به عمل آورده بودند . وی خود شاهد بوده که ساعاتی قبل از آغاز عملیات اسدالله علم ، نخست وزیر تماسهای متعددی با سفارتخانه ها و نمایندگی های سیاسی دو کشور انگلیس و آمریکا برقرار کرده و نظر آن کشورها را در باره چگونگی برخورد با تظاهر کنندگان و مخالفان رژیم پهلوی جویا شده بود و پس از تایید عملیات از سوی آن کشورها اسدالله علم در به خون کشیدن مخالفان رژیم تردیدی به خود راه نداده بود. » (6)
اسد الله علم چند سال پس از کشتار 15 خرداد اقدام خود را با عمل رضاشاه در رفع اجباری حجاب مقایسه کرد و هردو اقدام فوق را برای پیشرفت کشور حیاتی شمرد:
«...خاطرم آمد در همین صحن امام رضا سربازان رضاشاه مردم را که علیه رفع حجاب و متحدالشکل شدن لباس تظاهرات می کردند به مسلسل بستند و 200 نفر کشته شدن. در سال 1314. حالا این مسائل فراموش شده و حتی عمل رضاشاه هم بخشیده شده است. زیرا حالا همه می فهمند که او این عمل را برای کشور کرد نه برای خودش. شاید دو هزار نفر کشته می شدند ، چه اهمیت داشت؟ همان تصمیمی که من در 15 خرداد گرفتم. هنگامی که نخست وزیر بودم. آن وقت بیش از 90 نفر کشته نشدند ولی اگر بیشتر هم کشته می شدند جهت وجود و عدم وجود کشور بود. من تصمیم خود را گرفنه بودم...»(7)
اسدالله علم نخستوزير بلافاصله پس از کشتار 15 خرداد طی مصاحبه هایی با مطبوعات خارجی از شدت عمل بیشتر دولت در رابطه با روحانیون و رهبران مخالف دولت خبر داد و آنان را به اقدامات ضد مردمی متهم کرد :
«...نخست وزیر اسد الله علم امروز گفت پانزده نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی که در آشوب ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشته اند، تسلیم محکمه ی نظامی خواهند شد و محکمه ی نظامی ممکن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد. آقای اسدالله علم گفته است که در نتیجه تیر اندازی مأمورین در حدود بیست نفر کشته شده اند. نخست وزیر اضافه کرد که بعضی ازسران آشوب گران مخفی شده اند ولی ما رؤسای آنها را دستگیر کرده ایم...»(8)
پينوشتها:
1 ـ اسدالله علم، يادداشتهاي علم، جلد اول، صص 48ـ 49.
2 ـ اسدالله علم، پيشين، جلد سوم، ص 276.
3 - ع. باقي، تحرير تاريخ شفاهي انقلاب اسلامي ايران، چاپ اول، قم، نشر تفكر، 1372، ص 335.
4 ـ ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، چاپ دوم، تهران، نشر البرز، 1369، ص 134.
5 - آنتوني پارسونز و ويليام سوليوان، خاطرات دو سفير، ترجمه محمود طلوعي، چاپ دوم، تهران: نشر علم، 1373، ص293
6 - مصطفی الموتی ، ایران در عصر پهلوی ، جلد 11 ، ص 456
7 - اسدالله علم ، پیشین ، جلد اول ، ص 206
8 - علی دوانی ، نهضت روحانیون ایران ، جلد چهارم ، ص 177
منبع:مظفر شاهدي ، مردی برای تمام فصول (اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی) ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379 ، ص 444 تا 449