در این تصویر یک معلم برای تنبیه دانش آموزان خود با موتور از روی دست آنها رد میشود که این عکس واکنشهای متفاوتی را در هند و سایر کشورها در بر داشته است.
خشونت از همین جا(مدرسه و همچنین خانه) در وجود انسان نهادینه می شود داعشی ها هم از همین ناحیه درمدارس وهابیت خشونت را آموخته وتجربه کرده اند. وای بر انسان چقدر کفر میورزد
چیزیشون نمیشه...ما توی یاسوج وقتی ابتدایی درس میخوندیم معلمها موقع زمستون میگفتن برید دستاتون رو با آب سرد بشورین و بیاین بعدش با شیلنگ میزدن توی دستمون..خخخخخخخخخخ.باور کنین راست میگم .
ای بابا !
تا جایی که یادمه ما رو با شیلنگ گاز، خط کش و سیم تلفن از این چهارتاییا که میزدن دردش بیشتر بود.
اوه اوه طرف گوشمون رو جوری می پیچوند که روح از بدنمون جدا میشد، یه بار ناظم چنان سیلی به من زد که خون از دماغم بند نمیومد!
برخی اوقات آنچنان شانه رو فشار میدادن اشکمون درمیومد.
ترسناکتر همون خودکار بین انگشتا بود. پس گردنی که چیزی نیست!!!
یه بار معلم برا اینکه ما رو تحقیر کنه اورد جلو تخته و هی میگفت تنبل ها، یه بار فرستادنمون یه کلاس پایین تر میگفت شما ها به درد این پایه نمیخورید!
او پسر ولش کن !
بعضیاشون رو خدا لعنت کنه، به بعضیاشون هم عمر بیشتری بده؛ والله!
سال 61 جنگزده بودم خرم آباد دو هفته از مهر گذشته بود که من ثبت نام کرده بودم مدرسه راهنمایی در منطقه فقیر نشین پشت بازار بود دبیر ادبیا ت مرا برای سوال کردن از ماضی و مضارع خواست علیرغم اینک من در شهر خودم همیشه نمره اول کلاس بودم چون تازه ثبت نام و حتی کتاب نیز تهیه نکرده بودم جواب را بلد نبودم وقتی برای اولین بار سفیر صدا و آتش شلنگ گاز را در دست نحیف خود حس کردم نه تنها دست که تمام بدنم کرخ و تقریبا از حال رفتم من من توی شهر خودمان توی دزفول خیلی بچه ها و معلمها با هم دوست بودند حتی با اینکه بچه ها اول راهنمایی بودند ولی همدیگرا را با پیشوند اقا صدا میکردند خداوند از سر تقصیرات این معلم خرم آبادی بگذرد
یعنی اگر هرچه قدر معلم رو اذیت میکردن حق همچنین کاری رو نداشت حتی حق نداشت با خط کش رو دستشون بزنه. این آدم نیست یک حیوون به تمام معنا است که فقط شکل آدمیزاده. آه تمام بچه ها میگرتش.