کد خبر 972053
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۸ - ۱۷:۱۰
بدیعه زکزاکی

پدرم می‌گفتند: «بعد از اینکه برگشتم چیزهایی در ایران دیدم و گفتم حالا باید در نیجریه تبلیغ را آغاز کنم».

به گزارش مشرق، شیخ ابراهیم زکزاکی کسی بود که انقلاب اسلامی ایران را الگو قرار داد و خواست به پیروی از امام خمینی شرعیات فراموش شده اسلام را در نیجریه یادآوری کند و با قیامعلیه کفر و استبداد مردم کشورش را از زیر بار ظلمی که مستکبران به آنها تحمیل کردند بیرون بیاورد. شیخ ۴۰ سال است پرچم مبارزه را برافراشته و توانسته قدم‌های جدی در راه اعتلای اسلام و بیداری مردم نیجریه بردارد. او و همسرش مدت‌هاست در کشورشان به جرم آزادی خواهی زندانی هستند و حال هر دو وخیم است. روز گذشته «بدیعه زکزاکی» در خبرگزاری فارس حضور پیدا کرد و برایمان از رهبر شیعیان نیجریه صحبت کرد. ثمره این گفت‌وگو را در ادامه خواهید خواند. 

بیشتر بخوانید:

فیلم/ دختر شیخ زکزاکی: پدرم به‌شدت مسموم شده

مسمومیت شیخ زکزاکی با سرب +جزئیات

  شیخ زکزاکی خودشان بارها تاکیید کرده‌اند که، بسیار متأثر از بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران هستند. برایمان بگویید چطور با امام خمینی آشنا شدند؟ 

بدیعه زکزاکی: پدرم زمانی که به دانشگاه می‌رود به انجمن اسلامی دانشجویان می‌پیوندد  و پس از مدتی نیز رییس انجمن می‌شود. برای‌مان تعریف کردند: «همیشه در ذهنم بود شرعیات اسلام را که پس از جنگ با عثمانی در یک قرن پیش کم رنگ شده بود، دوباره در جامعه عملی کنم. اما نمی‌دانستم چطور  این کار را انجام دهم. و اگر حرکتی کنم ثمر می‌دهد یا نه؟ تا اینکه یک روز سر کلاس بودیم. یک استاد آمریکایی داشتیم که قرار بود آن روز تفاوت قدرت و نفوذ را برایمان تدریس کند. او مثال زد که در ایران شاه قدرت دارد اما (امام) خمینی در میان مردم نفوذ پیدا کرده. یادم هست استاد آن روز (KH) اول نام امام را روی تخته نوشت و درس را شروع کرد تا در مورد نفوذ یک شخصیت بین مردم بیشتر صحبت کند. این اولین باری بود که نام ایشان را می‌شنیدم و شناختی از ایشان نداشتم.»

آن ایام روزنامه خیلی کم پیدا می‌شد. یک روز یکی از این روزنامه ها عکسی از امام را در فرانسه منتشر می‌کند در حالی که ایشان مشغول خواندن نماز بودند. این عکس تاثیر زیادی بر مردم نیجریه و شیخ می‌گذارد. برایمان می‌گفتند: «من آن عکس را از روزنامه جدا کرده، تعدادی چاپ کردم و به تمام دیوارهای دانشگاه چسباندم. یکی دیگر هم به دیوار اتاقم زدم. یک روز رفتم پایتخت نیجریه که سفارت ایران آنجا بود. داخل شدم و از کارکنان پرسیدم شما عکس امام را دارید؟ آنها می‌گویند: نه اما دانشجویی یک عکس را چاپ کرده می‌توانید از او بگیرید.» آن‌ها نمی‌دانستند خود شیخ این کار را کرده است.

 شیخ در زمان حیات امام خمینی دو مرتبه با ایشان ملاقات می‌کند. برایمان از این دو ملاقات بگویید.

بدیعه زکزاکی: در سالگرد اولین پیروزی انقلاب، شیخ و دو نفر دیگر انتخاب می‌شوند تا برای جشن پیروزی به ایران بیایند. وقتی آمدند با امام ملاقات می‌کنند. می‌گفتند: «بعد از اینکه برگشتم چیزهایی در ایران دیدم و گفتم حالا باید در نیجریه تبلیغ را آغاز کنم.» وقتی امام خمینی می‌تواند پیروز شود پس ما هم می‌توانیم. 

دومین ملاقات شیخ با امام در بیمارستان قبل از رحلت ایشان بود. تعریف می‌کردند: یک ضبط کوچک با خودم بردم داخل و هر چه امام فرمودند را ضبط کردم. اولین روزی که برگشتم نیجریه در هر جمعی که حاضر می‌شدم صحبت‌های ایشان را برای مردم توضیح می‌دادم. حتی نزد چندتن از علمای آنجا نیز رفتم و گفتم شما هم باید صحبت کنید و برای اسلام قیام کنید تا دوباره اسلام به کشورمان برگردد. اما آنها گفتند: شما الان جوانی و چیزی نمی فهمی. اگر بخواهی این کارها را بکنی با دولت درگیر می شوی. توصیه می کنیم خودت را کنار بکش.»

 فعالیت های شیخ در دانشگاه شروع می‌شود. شیخ در دانشگاه چگونه اثرگذار بود؟

بدیعه زکزاکی: بله. شیخ می‌گفت: «آن زمان در دانشگاه دانشجوها علنی شراب می‌خوردند. ما تظاهرات کردیم و چند نفر هم به زندان افتادند اما بالاخره موفق شدیم که شراب خوردن علنی در دانشگاه را ممنوع کنیم.»

فعالیتشان کم کم با افراد بیشتری جلو رفت و تعداد بیشتری هر روز جذب شیخ زکزاکی می‌شدند. زمانی هم می‌خواستند به خاطر فعالیت هایش از دانشگاه اخراجشان کنند. شیخ می‌گفتند: « با چند نفر از دانشجوها برنامه تفسیر قرآن می‌گذاشتیم و بر اساس نزول سوره ها شروع کردیم. با هم شرط کرده بودیم تا زمانی که به یک آیه عمل نکردیم خواندن تفسیر آیه بعدی را شروع نکنیم. مثلا اگر آیه در مورد کمک به دیگران بود تا هفته بعد همه باید این کار را انجام می‌دادند.»

 شیخ زکزاکی بعد از آشنایی با امام خمینی، چه می‌شود که شیعه می‌شوند؟

بدیعه زکزاکی:  وقتی ایشان شیعه می شوند اجازه نمی‌دهند تا مدتی کسی متوجه شود. می‌گفتند: «وقتی انقلاب اسلامی ایران را دیدم با خودم عهد کردم هر مذهبی که امام خمینی دارد من هم پیرو همان شوم. زیرا ایشان راه درست و مستقیم را طی می‌کنند.» شخصیت امام بسیار روی ایشان اثر می‌گذارد. تعریف می‌کردند: «وقتی رفتم ملاقات نمی توانستم در چشم امام نگاه کنم. فقط اشک می ریختم.» ایشان به پدرم قرآنی هدیه می‌دهند و تشویقش می‌کنند که برای تبلیغ در نیجریه حرکت کند. 

  فعالیت‌های شیخ موجب شد آن سالها زندانی هم شوند؟ 

بدیعه زکزاکی: بله چندین بار اتفاق می‌افتد که ایشان پی در پی زندانی شوند. وقتی جمعیت حرکت اسلامی در نیجریه به ۲۷ نفر می‌رسد خیلی خوشحال می‌شوند. البته تهدیدهای دولت هم بیشتر می‌شود و شیخ چندین مرتبه به زندان می‌ روند. الان هم که حدود ۴۰ سال می‌گذرد با گسترده شدن فعالیت‌ها ترس دولت از حرکت اسلامی شیخ و هوادارنش روز به روز بیشتر می‌شود.

 گفتید شیخ شیعه شدن خود را اعلام نکرد. مردم چطور این تغییر مذهب را متوجه شدند؟

بدیعه زکزاکی: همانطور که گفتم شیخ هیچ‌گاه به کسی نگفت شیعه شوید چون من هم شیعه شدم. بلکه شیوه‌شان این بود که در سخنرانی‌ها سوالی در ذهن مردم ایجاد می‌کردند، مثلا اینکه چرا بعد از شهادت پیامبر امامت به امام علی(ع) نرسید؟ مردم می‌رفتند دنبال جواب این سوال و جستجو می‌کردند. خب خیلی مسائل در کتب اهل سنت هم آمده اما علمایشان برای مردم نیجریه آن‌ها را نمی‌گفتند. شیخ مردم را کنجکاو می‌کرد و آنها جواب را خودشان پیگیری می‌کردند وبه واسطه این رفتار شیخ شیعه می‌شدند.شیخ زکزاکی قدم به قدم جلو رفت تا اینکه امروز مذهب شیعه در نیجریه شناخته شده و امروز چند میلیون شیعه در نیجریه داریم. 

همیشه به ما می‌گفتند در مورد همه چیز مطالعه کنید و درس بخوانید. قبل از زندانی شدنشان نهج البلاغه را تفسیر می‌کرد و کتاب‌هایی را به عنوان منابع معرفی می‌کرد. به خواندن نماز شب بسیار سفارش‌مان می‌کنند و می‌گویند: «حتی اگر می‌توانید دو رکعت در دل شب نماز بخوانید.»

  تا پیش از شروع حرکت اسلامی، زنان حضور پررنگی در جامعه نیجریه نداشتند. چه شد شیخ زکزاکی این عرف را کنار زد و زنان نیز به حرکت اسلامی شیخ زکزاکی پیوستند؟ 

بدیعه زکزاکی: شیخ نقش مهمی در مورد نقش زنان و حضور آنها داشت. تا پیش از آن زنان حق نداشتند در هیچ فعالیتی حتی دینی شرکت کنند. حتی به مسجد نمی توانستند بروند. اما بعد از شروع حرکت اسلامی شیخ، او گفت زنان هم باید فعالیت کنند. مادرم تعریف می‌کنند: «آن روزها مردها خیلی به زنان فعال تهمت می زدند و مخالف حضورشان بودند. آنها فکر می کردند کار زن فقط نشستن در خانه و انجام کارهای آن است.» اما شیخ کاری کرد زنان به لحاظ فرهنگی و سیاسی  وارد جامعه شوند و کلاس تشکیل می دادند و همه فعالیتی می کردند. او معتقد است نباید گفت زنان کاری به دین نداشته باشند. بنابراین این تفکر را کنار زد و البته سخت هم بود. زنان خیلی کم در اجتماع بودند اما الان اوضاع زنان نیجریه خیلی بهتر شده. حتی زن‌های نیجریه نمی‌دانستند باید چگونه حجاب داشته باشند. مادرم می گفت: «زنان که ازدواج می کردند فقط یک شال روی شانه شان می انداختند و اینگونه  می فهمیدی مثلا فلان زن متاهل است اما کسانی که متاهل نبودند همان شال را هم نمی‌گذاشتند. بعد از دعوت شیخ کم کم زنان پارچه ای روی سرشان گذاشتند شبیه مقنعه. البته خیلی‌ها با سنگ زنان محجبه را می زدند.» زنان نیجریه قبلا حجاب داشتند اما انگلیس ها با استعمارشان حجاب را از بین برده بودند و زنان جوان چیزی از رعایت حجاب بلد نبودند.  اما الان زنان خیلی حجاب دارند. قبلا کسی حجاب داشت عده‌ای او را مسخره می‌کردند و  به او سنگ می زدند. حتی حجاب را از سر زنان می کشیدند اما مردم به پشتوانه حرکت اسلامی شیخ استقامت کردند و الان حجاب در بین زنان بسیار فراگیر شده.

  با این اوصاف شیخ الگوی خوبی برای مردم بود.

بدیعه زکزاکی: بله. شیخ می‌گفت من هرکاری بخواهم به کسی بگویم انجام دهد اول خودم مدت ها آن را انجام می‌دهم بعد به دیگران توصیه‌اش می‌کنم. مادر می‌گفت: «پدر دعایی را  به من توصیه کردند که بخوانم و به من گفتند: خودم ده سال است آن را می‌خوانم و حالا به شما هم می‌گویم این دعا را  بخوان.» او ۴۰ سال است ماه‌های رجب، شعبان و رمضان را روزه می‌گیرد حتی الان که حالشان بد است.  

  فرزندان شیخ به فاصله یک سال به شهادت رسیدند. عکس العمل او و همسرش پس از شهادت آنها  چگونه بود؟ 

بدیعه زکزاکی: شیخ نُه فرزند داشت که شش پسرش به شهادت رسیدند. سه تا در راه پیمایی روز قدس سال ۲۰۱۴ و سه نفر دیگه در ۲۰۱۵ شهید شدند آن هم در میان حدود ۱۰۰۰ شهید که خیلی‌هایشان جسدهای‌شان هم مفقود شد. الان دو دختر و یک پسر دارند.

اگر بخواهم از عکس العمل پدر و مادرم درباره شهادت بچه‌ها بگویم، رفتاری داشتند که نمی‌دانم چطور باید رفتارشان را توضیح بدهم. مقاومتشان خیلی عجیب و باور نکردنی بود. سه پسر ظرف چند ساعت شهید شدند. روز قدس سال ۲۰۱۴ بود که بچه‌ها ساعت دو به تظاهرات رفتند و ساعت ۶ جسدشان را آوردند. یکی از پسرها هم آن روز مجروح می‌شود که سال بعدش شهید شد.

 شیخ زکزاکی بسیار به وحدت بین ادیان اهتمام داشتند و فعالیت‌هایی هم در این زمینه کرده بودند. در این خصوص برایمان صحبت  کنید. 

بدیعه زکزاکی: امام خمینی هفته وحدت را تاسیس کردند و شیخ در همان هفته این موضوع را در نیجریه هم پیاده کردند. چند نفر از علمای اهل سنت و مسیحیت دعوت می‌کرد تا همه سخنرانی کنند و حرفشان را  بزنند. این خیلی تأثیر داشت در وحدت مردم. حتی یکی از علمای بزرگ اهل تسنن وقتی رفتار شیخ را می‌بیند شیعه می‌شود. او یکی از بزرگترین علمای نیجریه است. ایشان با شیخ ملاقات کرده بود و مذهبش را تغییر داده بود. این عالم بزرگ الان به تبلیغ مذهب شیعه مشغول است. رفتار شیخ واقعا با مردم خوب بود. بعضی از مردم عادی می گفتند  نگذارید شیخ به پسرانتان چایی دهد چون آنها شیعه می شوند.

او ۴۰ سال است روز دوشنبه و پنجشنبه روزه می‌گیرد و افطار ساده می‌دهد. خیلی‌ها به خاطر همان غذا می آیند. بعضی می‌گفتند شیخ در چایی‌ها چیزی می‌ریزد که جوان آدم شیعه می‌شود. وهابی‌هایی که خیلی با شیخ دشمن بودند و فحش می‌دادند بعد از ملاقات با او الان حمایتش می‌کنند.

 سختی‌ها موجب نشد شیخ زکزاکی به فکر سازش با استعمارگران بیافتد؟

بدیعه زکزاکی: هرگز. او در سخنرانی هایش می‌گوید ما باید مقاومت کنیم و نباید زیر بار ظلم برویم. دولت ما الان بدتر از دولت شاه است و زیر نظر اسرائیل و آمریکاست. ما اسما آزادی داریم. همه مستکبران پشت دولت هستند و هر کسی را بخواهند رییس می‌کنند. شیخ می گوید: «مردم باید قیام کنند و حقشان را بگیرند.»

جوانان از شیخ الگو می‌گیرند. در اربعین ارتش به چند نفر تیراندازی می‌کند و یک نفر در یک هفته چند بار دستگیر می‌شود. آنها را می‌برند پادگان نظامی و شکنجه می‌کنند. یکبار یکی از این ارتشی ها که او را شناخته بود می گوید: «این شیخ به شما چه می‌دهد؟ پول می دهد تا شما مقاومت کنید؟ شکنجه تان می‌کنیم اما فردا که آزاد می شوید باز برمی‌گردید سر پله اول.»

  به عنوان فرزند شیخ زکزاکی برایمان از خصوصیات رفتاری ایشان با خودتان بگویید. 

بدیعه زکزاکی: او از بچگی راه درست را به ما نشان می داد. همیشه به ما می‌گوید: خودت باید فکر کنی ببینی راه درست کدام است. ایشان خیلی نصیحت‌مان هم می‌کنند اما هیچ وقت ندیدم با ما دعوا کنند. مثلا اگر کاری را می‌کردیم که ایشان دوست نداشت ابدا ناگهان ناراحتی‌شان را بروز نمی‌داد اما غیر مستقیم نصیحت می‌کرد. در خانه ما همه نماز شب می‌خوانند بدون اینکه کسی، کسی را مجبور کند. چون پدرمان همیشه و هرشب نماز شب می‌خواند، ما هم از او می‌آموختیم. در خانه شیخ همه بچه ها از ۵ سالگی روزه کامل می‌گرفتند. یکبار برادر کوچکم را که برای سحری بیدار نکردیم  خیلی گریه می کرد که چرا بیدارم نکردید. ایشان ما را طوری تربیت کردند که نباید برای هر کاری می پرسیدیم چه کنیم؟ می گفت باید فکر کنی و از عقل خودت استفاده کنی. همیشه می‌گوید باید بلد باشید روزی که من نباشم چطور جلو بروید و نباید با اجبار کاری کنید. به ما یاد داد که در مورد همه چی لازم نیست نگاهمان به دهان او باشد. می گفت اگر عقلت می‌گوید کاری درست است انجام بده نیازی نیست به من بگویید. من رابطه صمیمی‌ای با او دارم و معتقدم پدرم  یک فرد عادی نیست. پدر و مادرم هر دو الگوی خوبی برای ما هستند.

شیخ بسیار زندگی منظم و برنامه ریزی شده ای دارد. مثلا الان که در زندان نیجریه هستند و من در ایران، می دانم فلان ساعت مشغول چه کاری است. خواب است یا مشغول خواندن نماز.

  رفتار ایشان با مادرتان چگونه است؟ 

بدیعه زکزاکی: من می‌گویم اگر کسی را می‌خواهید بشناسید رابطه او با همسرش را ببینید. اگر مردی با همسرش خوب باشد آدم خوبی است. مادر می‌گوید: «در این چند سال زندگی که حدود ۳۰ سال است شیخ حتی یکبار به من نگفت یک لیوان آب برایم بیار. احترام فوق العاده ای برای مادر قائلند. تمام کارهایش را خودش انجام می داد در حالی که سرش خیلی شلوغ بود. اتاقش را وقتی مرتب می‌کردیم که برای سخنرانی می‌رفت و وقتی می آمد می گفت چرا شما این کار را کردید؟ گاهی خودش غذا درست  می‌کند و لباس هایش را می‌شوید. حتی ما که بچه‌هایش بودیم کاری از ما نمی‌خواست.

مادرم هم خیلی در زندگی او زحمت می کشد و صبر زیادی دارد. چون تمام زندگی‌اش درگیر است. شیخ دائم مشغول فعالیت است. در بعضی از حرکتها خیلی پدر را یاری می‌دهد. مادر الان کنار ایشان در زندان است. ۲۲ سال پیش که پدر دستگیر می‌شود مادرم هم دستگیر می شود. دو ماه زندانی بودند. این سالهای اخیر جایی نبود که پدر برای سخنرانی برود و مادر همراهش نباشد. می‌گفت دوست ندارم بمانم خانه و بشنوم شیخ را شهید کردند. یکبار هم همراه شیخ بودند، وقتی به او حمله می شود تا به مادرم تیر نمی زنند نمی توانند خود را به شیخ برسانند.

  اکنون وضعیت شیخ و همسرش در زندان چگونه است؟ 

بدیعه زکزاکی: همانطور که اعلام شد اواخر آوریل امسال یک گروه از دکترهای خارج از نیجریه برای بررسی وضعیت سلامت شیخ و مادرم آمدند. دولت محدودیت قبلی را برداشت و به آنها اجازه داد آزمایش‌های لازم را انجام بدهند. آنها در گزارشات‌شان اینگونه نتیجه‌گیری کردند که شیخ و همسرشان مشکلات متعددی دارند.

 شیخ از ناحیه سر، گردن، چشم، دچار مشکلاتی است و مادرم نیز همینطور. حتی دکترها تشخیص دادند پدرم مشکل مسومیت دارد و پس از آزمایش خون متوجه شدند میزان این مسمومیت بسیار بالاست و بدن شیخ دارای مقادیر قابل توجهی سرب و کادمیوم است. بررسی‌ها نشان داد که میزان سرب حداقل ۲۰ برابر بیشتر از میزان نرمال است. حتی اگر شخصی میزان کمتری از این سرب را در بدن داشته باشد بایستی بلافاصله بستری شده و تحت مراقبت‌های اورژانسی قرار بگیرد و باید به بیمارستان تخصصی مناسب منتقل شود و این یک مراقبت و درمان پاک سازی بسیار پیچیده و تخصصی است چون خیلی از چیزهای دیگر نیز بایستی همزمان مورد نظارت قرار بگیرند.

اما در مورد کادمیوم هم مشاهده شد که میزان آن در بدن شیخ حداقل ۲۰ برابر ماکزیمم حد کادمیوم در بدن است. اشخاص با کادمیوم بسیار کمتر از این مقدار نیز باید تحت درمان پاک سازی اورژانسی قرار بگیرند. الان میزان کادمیوم در بدن شیخ حداقل ۳ برابر کسی است که بایستی بلافاصله به اورژانش منتقل شود و تحت درمان پاک سازی سم قرار بگیرد.

 این وضعیتی است که نیازمند رسیدگی کاملا فوری است و باور این برای من هم سخت است چون چنین کسی باید به زودی از دنیا برود در حالیکه شیخ هنوز زنده مانده است.

سرب یک عنصری است که به همه سیستم ارگانیزم بدن آسیب می‌زند و هیچ فایده‌ای برای بدن ندارد. سرب در یک نقطه بدن نمی ماند و به همه قسمت های بدن می رود، به مغز آسیب می زند، میزان کلسیم را در استخوان ها کاهش می دهد، میزان آهن را گلبول های قرمز خون کاهش می دهد و میزان مس بدن را کاهش می دهد. و بر اساس میزان سرب در خون، مشکلات مختلفی ایجاد می شود، مشکلات سیستم عصبی با مقادیر کمتر از آنچه در بدن شیخ هست، شروع می شود همچنین از بین رفتن کبد، از بین رفتن پروتئین و افزایش کراتین، ضعف در عضلات، درد در زانوها و استخوان ها و ... و در مقادیر بالاتر که شیخ در این وضعیت هست، احتمال سکته مغزی، به کما رفتن و ... نیز هست.

خطر کادمیوم هم شامل مشکلات متعددی در بدن می شود که از جمله آنها سرطان است. کادمیوم کبد را نابود می کند، به دستگاه تنفس آسیب می زند و موجب سرطان ریه  و خطرات دیگری می شود.

اما اکنون این وضعیت خطرناک برای شیخ و همسرش وجود دارد و ضرورت دارد که فورا شیخ به بیمارستانی در خارج از کشور که بتواند همه این مشکلات را مدیریت کند منتقل شود. بیمارستان‌های تخصصی برای این کار در هند وجود دارند که شناسایی هم شدند. پاکسازی سم در این وضعیت نیازمند کنترل مشخصه‌های متعددی به طور همزمان است و طبق تحقیقات بنده، صادقانه باید بگویم که ما مرکزی با این تخصص در نیجریه نداریم و فقط دو مرکز برای سم زدایی‌های حجم بالای سرب و کادمیوم هستند که یکی در شهر انکا هست و این مرکز درمان را فقط برای کودکان زیر ۵ سال انجام می‌دهد و یکی هم در نیجر که آن هم ویژه کودکان زیر ۵ سال است. لذا آنچه که مسلم است جایی که بتواند همه این ۷ بخش مشکلات را با هم کنترل کند نداریم. تنها گزینه باقی مانده برای شیخ و همسرش انتقال به یک بیمارستان در هند هست که می‌توانند همه‌ای مشکلات را با هم کنترل کنند. این را همه باید بدانند که الان در موقعیتی هستیم که هر اتفاقی در هر لحظه‌ای ممکن است برای آنها بیفتد و نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم و آنها بایستی فورا برای درمان منتقل بشوند؛ جان آنها واقعا در خطر است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • محمد مهدی توانا IR ۰۰:۴۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۳۰
    1 0
    خداوند شیخ زکزاکی را با الگویش خمینی محشور فرماید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس