سخاوت‌ و خلق و خوی پهلوانی از بارزترین خصیصه‌های اخلاقی شهید امین کریمی بود. چندین بار کرامت امین را دیدم، وقتی پول نداشتم برای دخترم هدیه خرید و در ماموریتی برای دختر ۸ ساله سرایدار پول جمع کرد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید امین کریمی از رزمندگان و شهدای مدافع حرم حضرت زینب(س) گردان فاتحین بسیج است که پس از مجاهدت در این راه توسط تروریست‌های تکفیری در عملیات محرم به فیض شهادت نائل آمد. احمدی از دوستان و همکاران این شهید والا مقام خاطراتی را از این‌ شهید عزیز روایت می‌کند:

 

*امین برای دخترم هدیه خرید

سخاوت‌مندی از بارزترین خصیصه‌های اخلاقی شهید کریمی بود. ماموریتی که به یکی از استان‌‌ها داشتیم و در ساعات استراحت به نمایشگاه نزدیک محل اقامت‌مان جهت بازدید و خرید وسیله رفتیم. آنجا یک اسباب بازی فکری برای دخترم می‌خواستم بخرم اما پول همراهم نبود. شهید کریمی این موضوع را متوجه شد و همان وسیله را بدون این که از او درخواست کنم خرید و تاکید کرد این را به نام خودت به دخترت بده و اسمی از من نبر. این روحیه کریمانه شهید را بارها دیده بودم و در رفتارش مشهود بود.

*در ماموریتی برای سرایدار ساختمان پول جمع کرد

دی یکی از ماموریت‌های دیگر در ساختمانی مستقر بودیم و دختر سرایدار مجموعه که هشت یا نه سال بیشتر نداشت درخواستی داشت و نامه‌ای نوشته بود تا آن را به یکی از نهادهای کشور بدهیم، بلکه مشکلات پدرش حل شود . شهید کریمی بچه‌ها را جمع کرد و گفت: «این نامه تا به آن نهاد برسد ممکن است در بروکراسی اداری به فراموشی سپرده شود اگر موافق باشید خودمان مبلغی را تهیه کنیم و به آن‌‌ها هدیه بدهیم و بگویم از همان مکانی که آن‌‌ها خواسته‌اند این مبلغ هدیه شده است». خودش بیشترین پول را گذاشت و بقیه رفقا هم پول دادند و مبلغ را به سرایدار ساختمان دادیم اشک در چشمان پدرش جمع شده بود.

*رزمی‌کار بود و مقام قهرمانی کشوری داشت

همیشه در کار خیر  پیش‌قدم بود و در برای یادگیری هر حرفه‌ای اگر تصمیم می‌گرفت با پشتکار مثال زدنی آن را به سرانجام می‌رساند و در آن کار متخصص می‌شد. وی در ورزش‌های رزمی تخصص‌هایی داشت و در رشته کیک بوکسینگ و کاراته مقام‌های زیادی در استان تهران و کشور کسب کرده بود. منزل پدرمان نسبتا به هم نزدیک است او به من می گفت: صبح‌های جمعه بیا برویم تمرین کنیم. خودش را همیشه تر و فرز نگه می‌داشت و در انضباط فردی هم کم نظیر بود. خیلی به همسرش وابسته بود کتاب‌هایی که برای مطالعه آزاد تهیه می‌کرد به خاطر خانمش به خانه نمی‌برد. می‌گفت جا کم است و اذیت می‌شود.

*ضمانت مالی یکی از همکاران برای عروسی

یکی دیگر از همکاران برای عروسی پول می‌خواست شهید به من زنگ زد و گفت: اگر پول داری به این بنده خدا قرض بده من ضمانتش را می‌کنم. خودم تازه عروسی کردم و پولی برایم باقی نمانده در غیر این صورت حتما کمک‌اش می‌کردم. برادرش می‌گفت: توی سرمای زمستان مردی را دیدیم که زن و بچه‌اش همراهش بود گویا بنزین موتورش تمام شده بود و اگر اشتباه نکنم موتور خراب شده بود من را پیاده کرد و زن و بچه آن بنده خدا را به منزلش رساند.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس