مشرق؛ جمهوری اسلامی ایران در طول بیش از سه دهه فراز و نشیب های گوناگونی را طی کرده است و علی رغم تمامی چالش های داخلی و خارجی توانسته است جایگاه خود در عرصه جهانی را پیدا کند. به دست آوردن استقلال و آزادی از بند قدرتهای بیگانه و قرارگرفتن در مرکزیت تصمیمات مهم به عنوان عنصر تاثیرگذار در ابعاد منطقه ای و فرامنطقه ای و تداوم آن در سالیان پس از پیروزی انقلاب، هدیه ای بزرگ از سوی خداوند برای صبر و استقاومت مردم ایران بوده است. حضور همیشگی مردم در صحنه های حساس پس از انقلاب، جدای از تمامی فشار های گوناگون اقتصادی و اجتماعی موجب شده است انقلاب اسلامی ایران به انقلابی تنومند و قدرتمند تبدیل شود و خود را از غلطیدن در مسیر قدرتهای جهانی حفظ کند و با چنگ زدن به اسلام عزیز، به سرنوشت برخی انقلابهای معاصر که توجه به استقلال را فراموش و به وضعیت دیکتاتوری بازگشتند، دچار نشود.
اما این انقلاب الهی علی رغم تمامی پیشروی ها، پیشرفت ها و برکات گسترده ای که تا به امروز داشته است از زوایای گوناگون دچار کاستی هایی نیز، در حوزه های حساس است که باید با نظام سازی دقیق گام به گام این مشکلات را از سر راه بردارد تا زمینه های صدور جهانی آن بیش از پیش فراهم گردد. نظام جمهوری اسلامی ایران با گذر از دوران جوانی و ورود به دوران میانسالی دیگر نمی تواند صرفاً با شور و شوق جوانی مسیر همیشگی آزمایش و خطا را طی کند چرا که باید به مثابه یک انسان میانسال و پخته به آمادگی کامل برای اداره تمامی امور کشور، طبق خواسته شرع مقدس بپردازد.
در این میدانگاه دولت و مجلس از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و هر یک از این دو قوه باید با داشتن سه ویژگی همه جانبه نگری، کلان نگری و آینده نگری افقی روشن برای سیستم های گوناگون موجود در کشور را طراحی کنند. با نزدیک شدن به انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و ورود نامزدها به عرصه رقابت، شعار های تبلیغاتی و انتخاباتی به مانند ده دوره قبل در حوزه های گوناگون اجتماعی جایگاه ویژه ای پیدا کرده است.
با نیم نگاهی به دوره های گذشته انتخابات ریاست جمهوری و به دست گرفتن مدیریت چند ساله کشور از سوی طیف های متفاوت سیاسی میتوان شعار های پر رنگ و لعاب فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... را در هر دوره مورد رصد قرار داد، شعارهایی که بسیاری از آنان در پایان هر دوره نه تنها به ثمر ننشست بلکه بعضاً دچار پس رفت های چشم گیری در حوزه های مربوطه شد. چرایی این امر و خلف وعده از سوی برندگان انتخابات، خود یکی از معضلات همیشگی می باشد که موجب اعتماد زدایی از مردم نسبت به شعارها و وعده های نامزدها شده است.
اما این بار و با آغاز دوره جدید انتخابات ریاست جمهوری، نامزد های انتخابات می باید با تبیین و تدقیق مبانی نظری و خاستگاه فکری مطبوع خود در حوزه های مختلف و پرداختن به تصمیم ها و چاره اندیشی هایی که صورت داده اند، تصویری شفاف و واقعی از آینده کشور و برنامه های ارائه دهند تا این بار هیچ نامزدی نتواند با دادن شعار های تو خالی و بدون داشتن عقبه تئوریک و یا با پشتوانه فکری مخدوش مانند بن مایه های اندیشه های غربی و سکولار بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران تکیه زند.
برخی از مسئولان مبتنی بر بنیان های اندیشه غربی تفکر می کند، این افراد با اینکه مسلمان و ایرانی اند، اما در تفکر، برنامه ریزی و مدیریت تنها یک کراوات از همتایان غربی خود کم دارند.
البته شکل صحیح تر آن است که مطالبه نه تنها نخبگان که عامه مردم جامعه نیز از نامزدها و عقبه های تئوریک و برنامه هایشان به گونه ای باشد که افراد ناکارآمد و سیاستمداران قدرت طلب و دیگر کسانی که صلاحیت ورود به این حوزه را ندارند از ترس مفتضح شدن در مناظره های آکادمیک و حول محور مباحث تئوریک و نظری به فکر ماهی گرفتن از آب گل آلود انتخابات نیفتند.
ورود به عرصه انتخابات تنها با داشتن طرح های عمیق در چارچوب فکری و پارادایم بومی و اسلامی قابل قبول است، مطرح کردن نقاط ضعف دولت های گذشته و هجمه به آن ها برای پوشاندن بی برنامگی در سیاست گذاری های صحیح در عرصه مدیریتی و بلاخص پنج رکن اساسی قدرت که شامل رکن های سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی گری و حوزه اجتماعی می باشد لبیک گویی به هوای نفس می باشد.
از این حیث نامزد های این دوره انتخابات ریاست جمهوری باید پیرامون تصمیم سازی و چاره اندیشی برای حل مشکلات داخلی در رابطه با هر یک از رکن های قدرت، دکترین های جامع و کامل خود را برای هر یک از عناصر ذکر شده در معرض دیدگان همه قرار دهند، چرا که نداشتن دکترین برای هر یک از این بخش ها به معنای عدم برخورداری از پشتوانه فکری برای مدیریت کشور می باشد و همین امر موجب می شود رئیس جمهور دولت یازدهم در پایان مهلت قانونی خود برای اداره کشور با انبوهی از شعار های توخالی و دور از واقعیت، اعتماد مردم را سلب کند.
از پنج رکن قدرت، مقوله ی فرهنگ ابعاد وسیع تری را در بر می گیرد، علاوه بر اینکه فرهنگ از جمله حوزه هایی است که بسیاری از مدعیان و سینه چاکانش حتی از الف و بای آن نیز بی خبرند و برای اثبات این ادعا میتوان با نگاهی به سه دولت اصلی بعد از انقلاب اسلامی و شکست هر یک از آن ها در ارتباط با مقوله فرهنگ و نداشتن خروجی مناسب در این بخش آسیب های این رکن قدرت را مشاهده کرد.
چارچوب تصوری فرهنگ در ذهن مدیران و مسئولان صرفاً به تولید کتاب، فیلم و سریال و یا بستن کمربند ایمنی در خودرو و مانند اینها به عنوان قسمت نرم افزاری و تاسیس سالن های سینما، کتاب خانه، و ... در بخش سخت افزاری خلاصه می شود، حال آنکه فرهنگ به خودی خود معنایی ماورای آنچه از آن تعبیر به فرهنگ می شود، دارد. به واقع فرهنگ ظرفیست که مظروف های متعددی در آن واقع شده است، و یا در فحوایی بهتر، فرهنگ محیطی است که بر هر چیزی محاط بوده و دیگر ارکان اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعیِ قدرت در ذیل آن تعریف می شود. فرهنگ با تمامی ارکان قدرت رابطه به هم بافته و تنگاتنگی دارد به نحوی که غایت این رابطه سبک زندگی را رقم میزند. در حقیقت از فرهنگ سازی است که میتوان موضوع نظام سازی را به پیش برد و یا به عنوان مثال به اقتصاد مقاومتی دست پیدا کرد چرا که فرهنگ در تمام شقوق و جوانب مختلف ارکان قدرت دخیل بوده و بر نتایج برنامه ریزی ها و فعالیت ها تاثیرگذار است. فرهنگ نامطلوب اثر ناگوار بر دیگر ارکان قدرت دارد و به دلیل همپوشانی با هر جز از یک سیستم کل یک مجموعه را با مشکل مواجه می کند.
در تایید نکات ذکر شده می توان به تأکیدات مکرر امام امت اشاره کرد، امام خامنه ای(دامت برکاته) به عنوان حکیمی فرزانه با نگاهی جامع و کلان نگر در دیدار های گوناگون این مقوله را مطرح کرده اند. ایشان در دیدار با هیئت دولت در8 شهریور 1389 با تأکید جدی بر موضوع فرهنگ نکات مهمی را خطاب به اعضای دولت بیان کردند:
دیدار با اعضای هیئت دولت – شهریور 1389
*«در زمينههاى فرهنگى، دنبال كارهاى تشريفاتى و ويترينى نباشيد. نمايش دادن كار فرهنگى، نه اينكه فايدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمينهى فرهنگ بايد دنبال كارهاى محتوائى و اصيل و واقعى رفت، كه امروز نياز عمدهى كشور هم اين است.»
*«ما كه اينجور در مواجهه با فشار عظيم تبليغات جهانى قرار داريم؛ سياست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها ميدانند كه اگر فرهنگ را عوض كردند، ديگر مبارزهاى باقى نميماند. اگر مبارزهى با استكبار هست، اگر ميل به ايستادگى و مقابلهى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان يك فرهنگى دارد، همين فرهنگ را بيايند عوض كنند، همه چيز ميشود مال خودشان؛ لذا همهى فشار روى فرهنگ است.»
ایشان در سخنرانی دیگری در دی ماه سال 1377 در دیدار با اعضای شورای انقلاب فرهنگی در تبیین مسائل فرهنگی سال فرمودند:
*«فرهنگ صحیح در نظام اسلامی فرهنگی است که با مبانی اسلامی، منطق و عقل و خرد همسان و همگام باشد و اگر چنین فرهنگی در جامعه تحقق پیدا کند آن جامعه به سمت رشد اقتصادی و رفاه و آزادی حرکت خواهد کرد فرهنگ صحیح و درست زمینهای برای دست یابی هر جامعه به ثروت، علم، قدرت سیاسی، آزادی و آزادمنشی است اما فرهنگ منحط رشد اقتصادی و رفاه را به فساد و تباهی و آزادی و دمکراسی را به هرج و مرج تبدیل خواهد کرد. بنا بر این فرهنگ به مفهوم عقلیت یک جامعه است و هر چه بر روی آن سرمایه گذاری شود زیاد نیست.»
با توجه به تعریف های ذکر شده از موضوع فرهنگ و حساسیت ویژه امام امت بر روی آن باید چارچوب های عملی، روشن و دقیقی در این راستا ارائه شود زیرا خروجی حوزه فرهنگ منتج به تغییر سبک زندگی تک تک مردم ایران خواهد شد.
طبیعتاً سبک زندگی برخواسته از فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی، سبک زندگی ویژه و متمایزی خواهد بود. برای رسیدن به سبک زندگی مطلوب اسلامی ایرانی باید چارچوبی معین در پارادیم فکری انقلاب اسلامی ارائه شود، اولین قدم در این راستا تمیز دادن بین سبک زندگی مطلوب، تحت عنوان سبک زندگی اسلامی و سبک زندگی وارداتی با نام امریکن لایف استایل(American Lifestyle) می باشد. متاسفانه امروز اغلب بخش ها و حوزه های اداره کشور به دلیل عدم نظام سازی در پارادایم اومانیسم قرار دارد و بیشتر ارکان حکومت با سرعت در حال سکولاریزاسیون کردن جامعه هستند.
American way of life
محور قرار گرفتن انسان در اداره یک حکومت موجب می شود ارکان قدرت بر مبنای امیال انسان تعریف شود و نهایت آن، که متجلی در سبک زندگی افراد جامعه است، منتج به حیاتی غیر الهی شود. غرب با حرکت در پارادایم اومانیسم و سنجش همه چیز با انسان، سبک زندگی آمریکایی را رقم زد و از آنجا که در نگاه غربی سبک زندگی نوعی دین محسوب می شود، سبک زندگی امریکایی در جایگاه یک دین جدید قرار گرفته است.
اما در سبک زندگی اسلامی به جای محور قرار گرفتن انسان، خداوند محور عالم است و تمامی حق و حقوق و مختصات زندگی انسان بر اساس خواسته خداوند تعریف می شود و به تبع آن تمام ارکان قدرت جامعه نیز داخل پارادایم خداگرایی شکل می گیرد.
انسان در سبک زندگی امریکایی تنها به دنبال برآورده کردن خواسته های نفسانی است و در مسیری به ظاهر مشخص اما در واقع خطرناک و رو به نابودی در حال حرکت است. متاسفانه در ایران اسلامی به دلیل عدم نظام سازی و ارائه دکترین های درون پارادایمی مسیر حیات طیبه با مشکل مواجه است و سرا سر ان با التقاط های فراوان پر شده است.
حیات طیبه
حیات خبیثه
از این حیث می طلبد نامزد های ریاست جمهوری در مقوله فرهنگ به عنوان مادرِ دیگر حوزه ها از دکترین فرهنگی برخوردار باشند. اما شاید مطرح کردن سوال در ارتباط با دکترین فرهنگی کمی گنگ به نظر آید. کلمه فرهنگ از لغاتی محسوب می شود که در طول شبانه روز در رسانه های جمعی و یا محاوره های فردی کاربرد فراوانی دارد اما کلمه دکترین به دلیل عدم ریشه شناسی دقیق و تخصصی بودن آن، امروزه حتی برای بسیاری از فعالان و نخبگان فرهنگی قابل فهم نیست و علی رغم آنکه در سال گذشته این لغت در رسانه ها بیشتر مطرح شده اما هنوز حق آن ادا نشده است.
واژه « doctrine» را میتوان مشتقي از واژه «docile» انگليسي دانست كه ريشهي آن به «dokeō» يوناني و «docēre» لاتيني باز ميگردد. واژهی «Doctrine» در لغت، ما به ازای فارسی ندارد اما در مفهوم تعبیر به ﻣﻴﺮاث ﺑﺸﺮي شده است ولی در زبان عربی از آن تحت عنوان قائده و یا یقین نام برده می شود. اگر دﻛﺘﺮﻳﻦ تحت عنوان قاعده تعریف شود آن را به مثابه روش در نظر می گیرند که خاستگاه آن تبیین قوانین حاکم بر رفتار، بدون قدرت قانونی می باشد و از سوی دیگر اگر دکترین یقین تعریف شود آن را به مثابه یک محتوی میدانند که هدف آن تبیین چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده است. اما برای طرح ریزی هر سیستمی تفاوتی در قاعده یا یقین بودن دکترین نمی کند چرا که طرح ریزی دکترینال باید سبب روشمندی تصمیم سازی ها گردد. از این زاویه دکترین فرهنگی باید بتواند تمامی جوانب زندگی یک انسان مسلمان و ایرانی را تحت الشعاع قرار دهد و با در نظر گرفتن تمامی شقوق مورد نظر به تصمیم سازی صحیح برسد.
نباید فراموش کرد سبک زندگی آمریکایی ثمره 2800 سال تفلسف ورزیدن بوده و در واقع فلسفه در دین همان سبک زندگی است که برای اولین مرتبه سقراط با مطرح کردنش بذر آن را کاشت. در همان دوران بود که فیلسوفی رومی به نام سیسِرون با تعمق بر افکار سقراط بیان داشت: «وی توانست فلسفه را از آسمان به زمین آورد و به شهر و داخل خانه های مردم کشاند و آدم ها را مجبور کند درباره ی زندگی و آداب و رسوم و خیر و شر فکر کنند.»
همین تفلسف ورزیدن بود که در طول زمان و با تکمیل دیگر حلقه هایش پایه و اساس فکری تمدن غرب را رقم زد و اگر امروز این تمدن توانسته با ارائه دکترین ها و در گام نهایی استراتژی ها به سبک زندگی آمریکا برسد به دلیل داشتن آن عقبه فکری است. بشر غربی با محور قراردادن انسان و بسط نگاه اومانیستی به هدف خود دست پیدا کرد و تمامی دکترین ها و سپس استراتژی های مدیریتی از کوچک ترین ابعاد تا بزرگترین آن ها را بر اساس امیال انسانی تعریف کرد، انسانی که تنها در حوزه دو قوه غضبیه و شهویه مورد مطالعه قرار گرفته بود. سر انجام این روند پس از قرن ها به سبک زندگی آمریکایی ختم شد.
در نظام جمهوری اسلامی ایران نداشتن دکترین مشخص در هر یک از ارکان قدرت موجب شده مدیران و مسئولان حاکم بر سیستم در هیچ یک از سطوح مدیریتی نتوانند خواسته های انقلاب اسلامی را به اجرا در آورند چرا که مدیر با داشتن ابزار های مدرن اما بدون داشتن دکترین های مورد نیاز و در پارادایم فکری نظام اسلامی به اجرای دکترین های تحمیلی و کپی شده از غرب روی می آورد. ثمره اجرای برنامه های وارداتی با تلفیقی از رگه هایی اسلامی منتج به خروجی های کاملاً التقاطی و آشفته خواهد شد که اثر آن در زندگی مردم با به وجود آمدن انواع و اقسام نابسامانی های مادی و معنوی و امراض روحی بروز خواهد کرد. به این علت است که هیچ گاه برنامه های فرهنگی روسای جمهور گذشته به ثمر ننشسته است. اما در این دوره نامزد های ریاست جمهوری باید با ارائه دکترین ها و قرار دادن پایه آن بر مفاهیم حکمی قرآنی بستری مناسب برای تبیین دیگر دکترین های ارکان قدرت را آماده کنند.
یکی از مفاهیمی که باید در چارچوب دکترین فرهنگی مورد توجه قرار گیرد رشد فضائل اخلاقی است، امری که اساسا در تمدن غرب محلی از اعراب ندارد. طبق اصل سوم قانون اساسی و بند اول آن، نظام جمهوری اسلامی ایران باید برای «ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوى و مبارزه با كليه مظاهر فساد» تلاش کند. از این رو دکترین های ارائه شده توسط نامزدها باید برای گسترش و اعتلای فرهنگ اسلامی و به تبع آن اقتصاد و سیاست اسلامی آمیخته با ایمان و تقوی باشد. یکی از شعار های گمشده در میان انبوه شعارهای نامزد های انتخابات ریاست جمهوری چه در این دوره و چه دوره های قبل عدم تبلیغ برای گسترش تقوی است و متاسفانه این موضوع نه در غالب دکترین های فرهنگی بلکه حتی در حد شعار به آن توجه نگردیده است.
کار فرهنگی به شکل روشمند نیاز به تعریف و ایجاد چارچوب های درون پارادایمی دارد، اگر نگاهی خارج از پارادایم بر نامزد های ریاست جمهوری حاکم باشد، باید توجه داشته باشند که این نگاه نمی تواند ایمان، تقوی و حیا را در جامعه اسلامی رقم بزند، چرا که اساس فلسفه تمدن غرب بر اساس امیال حیوانی انسان شکل گرفته است. از این جهت تبیین دکترین فرهنگی و در واقع تبیین چیستی، چرایی و چگونگی در حوزه فرهنگ، کاری پیچیده و لازم است و نمیتوان صرفاً با دادن تعدادی شعار بدون پشتوانه و یا پر طمطراق از ارائه دادن آن شانه خالی کرد.
نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید با ارائه دکترین فرهنگی بر پایه حیا، حیات ملت ایران را تضمین کنند چرا که اگر حکومتی در سرزمین خود مردمی بیحیا تربیت کند، حیات کل جامعه را به خطر انداخته است. از این جهت نامزدها با ارائه دکترین های مربوط به ارکان قدرت و بلاخص رکن فرهنگ باید به دو سوال اساسی پاسخ دهند:
1.دکترین فرهنگی شان در راستای زندگی حیا محور چیست؟
2.دکترین فرهنگی شان برای گسترش تقوی چیست؟
و نخبگان، دانشجویان و عامه جامعه به هنگام انتخاب بین نامزدها باید به دو نکته اساسی توجه کنند:
1.دکترین فرهنگی هر یک از نامزدها در راستای تحقق زندگی حیا محور چیست؟
2.دکترین فرهنگی نامزدهای مختلف جهت بسط و گسترش تقوی چیست؟
حیا به تبع عفت مندی و غیرت مندی در یک جامعه ایجاد می شود و نبود حیا به معنای نبود غیرت و عفت است. حال اگر در جامعه ایرانی اسلامی غیرتمندی کم رنگ شود، چگونه می توان از جوان ایرانی به عنوان نیروی انسانی برای پیش برد اهداف انقلاب اسلامی استفاده کرد و چگونه جوان بی غیرت می تواند از ناموس، جان، شرافت، عزت و مال هم وطن مسلمانش دفاع کند.
ترویج حیامندی و تقوی برای کرامت پیدا کردن انسان ها و تقویت ایمان انسان ایرانی باید اصلی ترین دغدغه نامزد-های ریاست جمهوری باشد. دادن شعار های فرهنگی و اقتصادی که صرفاً جنبه سخت افزاری داشته باشد به هیچ وجه نمی تواند باعث افزایش تقوی و ورود ایمان به قلب ها گردد و با عدم به وقوع پیوستن این گزاره ها در بین مردم هیچ گاه نمی توان مشکلات فرهنگی و اقتصادی را سازماندهی کرد.
نبود تقوی و ضعف ایمان در عرصه فرهنگی و زیرشاخه های آن صد ها مشکل در جامعه دینی به وجود آورده است، دکترین فرهنگی ارائه شده از سوی نامزد ها باید با نشانه گرفتن مؤلفه های تقوی و حیا به دنبال افزایش روز افزون آن ها در بین آحاد مردم باشد. بدون شک با افزایش حیا مندی و تقوی در بین مردم به همان اندازه از مشکلات جامعه اسلامی کاسته خواهد شد و از این جهت است که نامزد های ریاست جمهوری باید با ارائه دکترین های حکمی به سمت بر طرف کردن مشکلات پنج رکن قدرت و در راس آنها رکن فرهنگی بشتابند.
اما این انقلاب الهی علی رغم تمامی پیشروی ها، پیشرفت ها و برکات گسترده ای که تا به امروز داشته است از زوایای گوناگون دچار کاستی هایی نیز، در حوزه های حساس است که باید با نظام سازی دقیق گام به گام این مشکلات را از سر راه بردارد تا زمینه های صدور جهانی آن بیش از پیش فراهم گردد. نظام جمهوری اسلامی ایران با گذر از دوران جوانی و ورود به دوران میانسالی دیگر نمی تواند صرفاً با شور و شوق جوانی مسیر همیشگی آزمایش و خطا را طی کند چرا که باید به مثابه یک انسان میانسال و پخته به آمادگی کامل برای اداره تمامی امور کشور، طبق خواسته شرع مقدس بپردازد.
در این میدانگاه دولت و مجلس از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و هر یک از این دو قوه باید با داشتن سه ویژگی همه جانبه نگری، کلان نگری و آینده نگری افقی روشن برای سیستم های گوناگون موجود در کشور را طراحی کنند. با نزدیک شدن به انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری و ورود نامزدها به عرصه رقابت، شعار های تبلیغاتی و انتخاباتی به مانند ده دوره قبل در حوزه های گوناگون اجتماعی جایگاه ویژه ای پیدا کرده است.
با نیم نگاهی به دوره های گذشته انتخابات ریاست جمهوری و به دست گرفتن مدیریت چند ساله کشور از سوی طیف های متفاوت سیاسی میتوان شعار های پر رنگ و لعاب فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... را در هر دوره مورد رصد قرار داد، شعارهایی که بسیاری از آنان در پایان هر دوره نه تنها به ثمر ننشست بلکه بعضاً دچار پس رفت های چشم گیری در حوزه های مربوطه شد. چرایی این امر و خلف وعده از سوی برندگان انتخابات، خود یکی از معضلات همیشگی می باشد که موجب اعتماد زدایی از مردم نسبت به شعارها و وعده های نامزدها شده است.
اما این بار و با آغاز دوره جدید انتخابات ریاست جمهوری، نامزد های انتخابات می باید با تبیین و تدقیق مبانی نظری و خاستگاه فکری مطبوع خود در حوزه های مختلف و پرداختن به تصمیم ها و چاره اندیشی هایی که صورت داده اند، تصویری شفاف و واقعی از آینده کشور و برنامه های ارائه دهند تا این بار هیچ نامزدی نتواند با دادن شعار های تو خالی و بدون داشتن عقبه تئوریک و یا با پشتوانه فکری مخدوش مانند بن مایه های اندیشه های غربی و سکولار بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران تکیه زند.
برخی از مسئولان مبتنی بر بنیان های اندیشه غربی تفکر می کند، این افراد با اینکه مسلمان و ایرانی اند، اما در تفکر، برنامه ریزی و مدیریت تنها یک کراوات از همتایان غربی خود کم دارند.
ورود به عرصه انتخابات تنها با داشتن طرح های عمیق در چارچوب فکری و پارادایم بومی و اسلامی قابل قبول است، مطرح کردن نقاط ضعف دولت های گذشته و هجمه به آن ها برای پوشاندن بی برنامگی در سیاست گذاری های صحیح در عرصه مدیریتی و بلاخص پنج رکن اساسی قدرت که شامل رکن های سیاست، اقتصاد، فرهنگ، نظامی گری و حوزه اجتماعی می باشد لبیک گویی به هوای نفس می باشد.
از این حیث نامزد های این دوره انتخابات ریاست جمهوری باید پیرامون تصمیم سازی و چاره اندیشی برای حل مشکلات داخلی در رابطه با هر یک از رکن های قدرت، دکترین های جامع و کامل خود را برای هر یک از عناصر ذکر شده در معرض دیدگان همه قرار دهند، چرا که نداشتن دکترین برای هر یک از این بخش ها به معنای عدم برخورداری از پشتوانه فکری برای مدیریت کشور می باشد و همین امر موجب می شود رئیس جمهور دولت یازدهم در پایان مهلت قانونی خود برای اداره کشور با انبوهی از شعار های توخالی و دور از واقعیت، اعتماد مردم را سلب کند.
از پنج رکن قدرت، مقوله ی فرهنگ ابعاد وسیع تری را در بر می گیرد، علاوه بر اینکه فرهنگ از جمله حوزه هایی است که بسیاری از مدعیان و سینه چاکانش حتی از الف و بای آن نیز بی خبرند و برای اثبات این ادعا میتوان با نگاهی به سه دولت اصلی بعد از انقلاب اسلامی و شکست هر یک از آن ها در ارتباط با مقوله فرهنگ و نداشتن خروجی مناسب در این بخش آسیب های این رکن قدرت را مشاهده کرد.
چارچوب تصوری فرهنگ در ذهن مدیران و مسئولان صرفاً به تولید کتاب، فیلم و سریال و یا بستن کمربند ایمنی در خودرو و مانند اینها به عنوان قسمت نرم افزاری و تاسیس سالن های سینما، کتاب خانه، و ... در بخش سخت افزاری خلاصه می شود، حال آنکه فرهنگ به خودی خود معنایی ماورای آنچه از آن تعبیر به فرهنگ می شود، دارد. به واقع فرهنگ ظرفیست که مظروف های متعددی در آن واقع شده است، و یا در فحوایی بهتر، فرهنگ محیطی است که بر هر چیزی محاط بوده و دیگر ارکان اقتصادی، سیاسی، نظامی و اجتماعیِ قدرت در ذیل آن تعریف می شود. فرهنگ با تمامی ارکان قدرت رابطه به هم بافته و تنگاتنگی دارد به نحوی که غایت این رابطه سبک زندگی را رقم میزند. در حقیقت از فرهنگ سازی است که میتوان موضوع نظام سازی را به پیش برد و یا به عنوان مثال به اقتصاد مقاومتی دست پیدا کرد چرا که فرهنگ در تمام شقوق و جوانب مختلف ارکان قدرت دخیل بوده و بر نتایج برنامه ریزی ها و فعالیت ها تاثیرگذار است. فرهنگ نامطلوب اثر ناگوار بر دیگر ارکان قدرت دارد و به دلیل همپوشانی با هر جز از یک سیستم کل یک مجموعه را با مشکل مواجه می کند.
در تایید نکات ذکر شده می توان به تأکیدات مکرر امام امت اشاره کرد، امام خامنه ای(دامت برکاته) به عنوان حکیمی فرزانه با نگاهی جامع و کلان نگر در دیدار های گوناگون این مقوله را مطرح کرده اند. ایشان در دیدار با هیئت دولت در8 شهریور 1389 با تأکید جدی بر موضوع فرهنگ نکات مهمی را خطاب به اعضای دولت بیان کردند:
دیدار با اعضای هیئت دولت – شهریور 1389
*«در زمينههاى فرهنگى، دنبال كارهاى تشريفاتى و ويترينى نباشيد. نمايش دادن كار فرهنگى، نه اينكه فايدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمينهى فرهنگ بايد دنبال كارهاى محتوائى و اصيل و واقعى رفت، كه امروز نياز عمدهى كشور هم اين است.»
*«ما كه اينجور در مواجهه با فشار عظيم تبليغات جهانى قرار داريم؛ سياست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها ميدانند كه اگر فرهنگ را عوض كردند، ديگر مبارزهاى باقى نميماند. اگر مبارزهى با استكبار هست، اگر ميل به ايستادگى و مقابلهى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان يك فرهنگى دارد، همين فرهنگ را بيايند عوض كنند، همه چيز ميشود مال خودشان؛ لذا همهى فشار روى فرهنگ است.»
ایشان در سخنرانی دیگری در دی ماه سال 1377 در دیدار با اعضای شورای انقلاب فرهنگی در تبیین مسائل فرهنگی سال فرمودند:
*«فرهنگ صحیح در نظام اسلامی فرهنگی است که با مبانی اسلامی، منطق و عقل و خرد همسان و همگام باشد و اگر چنین فرهنگی در جامعه تحقق پیدا کند آن جامعه به سمت رشد اقتصادی و رفاه و آزادی حرکت خواهد کرد فرهنگ صحیح و درست زمینهای برای دست یابی هر جامعه به ثروت، علم، قدرت سیاسی، آزادی و آزادمنشی است اما فرهنگ منحط رشد اقتصادی و رفاه را به فساد و تباهی و آزادی و دمکراسی را به هرج و مرج تبدیل خواهد کرد. بنا بر این فرهنگ به مفهوم عقلیت یک جامعه است و هر چه بر روی آن سرمایه گذاری شود زیاد نیست.»
با توجه به تعریف های ذکر شده از موضوع فرهنگ و حساسیت ویژه امام امت بر روی آن باید چارچوب های عملی، روشن و دقیقی در این راستا ارائه شود زیرا خروجی حوزه فرهنگ منتج به تغییر سبک زندگی تک تک مردم ایران خواهد شد.
طبیعتاً سبک زندگی برخواسته از فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی، سبک زندگی ویژه و متمایزی خواهد بود. برای رسیدن به سبک زندگی مطلوب اسلامی ایرانی باید چارچوبی معین در پارادیم فکری انقلاب اسلامی ارائه شود، اولین قدم در این راستا تمیز دادن بین سبک زندگی مطلوب، تحت عنوان سبک زندگی اسلامی و سبک زندگی وارداتی با نام امریکن لایف استایل(American Lifestyle) می باشد. متاسفانه امروز اغلب بخش ها و حوزه های اداره کشور به دلیل عدم نظام سازی در پارادایم اومانیسم قرار دارد و بیشتر ارکان حکومت با سرعت در حال سکولاریزاسیون کردن جامعه هستند.
American way of life
اما در سبک زندگی اسلامی به جای محور قرار گرفتن انسان، خداوند محور عالم است و تمامی حق و حقوق و مختصات زندگی انسان بر اساس خواسته خداوند تعریف می شود و به تبع آن تمام ارکان قدرت جامعه نیز داخل پارادایم خداگرایی شکل می گیرد.
انسان در سبک زندگی امریکایی تنها به دنبال برآورده کردن خواسته های نفسانی است و در مسیری به ظاهر مشخص اما در واقع خطرناک و رو به نابودی در حال حرکت است. متاسفانه در ایران اسلامی به دلیل عدم نظام سازی و ارائه دکترین های درون پارادایمی مسیر حیات طیبه با مشکل مواجه است و سرا سر ان با التقاط های فراوان پر شده است.
حیات طیبه
حیات خبیثه
از این حیث می طلبد نامزد های ریاست جمهوری در مقوله فرهنگ به عنوان مادرِ دیگر حوزه ها از دکترین فرهنگی برخوردار باشند. اما شاید مطرح کردن سوال در ارتباط با دکترین فرهنگی کمی گنگ به نظر آید. کلمه فرهنگ از لغاتی محسوب می شود که در طول شبانه روز در رسانه های جمعی و یا محاوره های فردی کاربرد فراوانی دارد اما کلمه دکترین به دلیل عدم ریشه شناسی دقیق و تخصصی بودن آن، امروزه حتی برای بسیاری از فعالان و نخبگان فرهنگی قابل فهم نیست و علی رغم آنکه در سال گذشته این لغت در رسانه ها بیشتر مطرح شده اما هنوز حق آن ادا نشده است.
واژه « doctrine» را میتوان مشتقي از واژه «docile» انگليسي دانست كه ريشهي آن به «dokeō» يوناني و «docēre» لاتيني باز ميگردد. واژهی «Doctrine» در لغت، ما به ازای فارسی ندارد اما در مفهوم تعبیر به ﻣﻴﺮاث ﺑﺸﺮي شده است ولی در زبان عربی از آن تحت عنوان قائده و یا یقین نام برده می شود. اگر دﻛﺘﺮﻳﻦ تحت عنوان قاعده تعریف شود آن را به مثابه روش در نظر می گیرند که خاستگاه آن تبیین قوانین حاکم بر رفتار، بدون قدرت قانونی می باشد و از سوی دیگر اگر دکترین یقین تعریف شود آن را به مثابه یک محتوی میدانند که هدف آن تبیین چیستی، چرایی و چگونگی یک پدیده است. اما برای طرح ریزی هر سیستمی تفاوتی در قاعده یا یقین بودن دکترین نمی کند چرا که طرح ریزی دکترینال باید سبب روشمندی تصمیم سازی ها گردد. از این زاویه دکترین فرهنگی باید بتواند تمامی جوانب زندگی یک انسان مسلمان و ایرانی را تحت الشعاع قرار دهد و با در نظر گرفتن تمامی شقوق مورد نظر به تصمیم سازی صحیح برسد.
در نظام جمهوری اسلامی ایران نداشتن دکترین مشخص در هر یک از ارکان قدرت موجب شده مدیران و مسئولان حاکم بر سیستم در هیچ یک از سطوح مدیریتی نتوانند خواسته های انقلاب اسلامی را به اجرا در آورند چرا که مدیر با داشتن ابزار های مدرن اما بدون داشتن دکترین های مورد نیاز و در پارادایم فکری نظام اسلامی به اجرای دکترین های تحمیلی و کپی شده از غرب روی می آورد. ثمره اجرای برنامه های وارداتی با تلفیقی از رگه هایی اسلامی منتج به خروجی های کاملاً التقاطی و آشفته خواهد شد که اثر آن در زندگی مردم با به وجود آمدن انواع و اقسام نابسامانی های مادی و معنوی و امراض روحی بروز خواهد کرد. به این علت است که هیچ گاه برنامه های فرهنگی روسای جمهور گذشته به ثمر ننشسته است. اما در این دوره نامزد های ریاست جمهوری باید با ارائه دکترین ها و قرار دادن پایه آن بر مفاهیم حکمی قرآنی بستری مناسب برای تبیین دیگر دکترین های ارکان قدرت را آماده کنند.
یکی از مفاهیمی که باید در چارچوب دکترین فرهنگی مورد توجه قرار گیرد رشد فضائل اخلاقی است، امری که اساسا در تمدن غرب محلی از اعراب ندارد. طبق اصل سوم قانون اساسی و بند اول آن، نظام جمهوری اسلامی ایران باید برای «ايجاد محيط مساعد براى رشد فضايل اخلاقى بر اساس ايمان و تقوى و مبارزه با كليه مظاهر فساد» تلاش کند. از این رو دکترین های ارائه شده توسط نامزدها باید برای گسترش و اعتلای فرهنگ اسلامی و به تبع آن اقتصاد و سیاست اسلامی آمیخته با ایمان و تقوی باشد. یکی از شعار های گمشده در میان انبوه شعارهای نامزد های انتخابات ریاست جمهوری چه در این دوره و چه دوره های قبل عدم تبلیغ برای گسترش تقوی است و متاسفانه این موضوع نه در غالب دکترین های فرهنگی بلکه حتی در حد شعار به آن توجه نگردیده است.
نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری باید با ارائه دکترین فرهنگی بر پایه حیا، حیات ملت ایران را تضمین کنند چرا که اگر حکومتی در سرزمین خود مردمی بیحیا تربیت کند، حیات کل جامعه را به خطر انداخته است. از این جهت نامزدها با ارائه دکترین های مربوط به ارکان قدرت و بلاخص رکن فرهنگ باید به دو سوال اساسی پاسخ دهند:
1.دکترین فرهنگی شان در راستای زندگی حیا محور چیست؟
2.دکترین فرهنگی شان برای گسترش تقوی چیست؟
و نخبگان، دانشجویان و عامه جامعه به هنگام انتخاب بین نامزدها باید به دو نکته اساسی توجه کنند:
1.دکترین فرهنگی هر یک از نامزدها در راستای تحقق زندگی حیا محور چیست؟
2.دکترین فرهنگی نامزدهای مختلف جهت بسط و گسترش تقوی چیست؟
ترویج حیامندی و تقوی برای کرامت پیدا کردن انسان ها و تقویت ایمان انسان ایرانی باید اصلی ترین دغدغه نامزد-های ریاست جمهوری باشد. دادن شعار های فرهنگی و اقتصادی که صرفاً جنبه سخت افزاری داشته باشد به هیچ وجه نمی تواند باعث افزایش تقوی و ورود ایمان به قلب ها گردد و با عدم به وقوع پیوستن این گزاره ها در بین مردم هیچ گاه نمی توان مشکلات فرهنگی و اقتصادی را سازماندهی کرد.
نبود تقوی و ضعف ایمان در عرصه فرهنگی و زیرشاخه های آن صد ها مشکل در جامعه دینی به وجود آورده است، دکترین فرهنگی ارائه شده از سوی نامزد ها باید با نشانه گرفتن مؤلفه های تقوی و حیا به دنبال افزایش روز افزون آن ها در بین آحاد مردم باشد. بدون شک با افزایش حیا مندی و تقوی در بین مردم به همان اندازه از مشکلات جامعه اسلامی کاسته خواهد شد و از این جهت است که نامزد های ریاست جمهوری باید با ارائه دکترین های حکمی به سمت بر طرف کردن مشکلات پنج رکن قدرت و در راس آنها رکن فرهنگی بشتابند.