بعد پایان عملیات خیبر، چون تیپ ده سیدالشهدا در طلائیه هم وارد عملیات شد و به خاطر آن بارندگی شدید که همه جا را آب گرفته بود، به همه مرخصی دادند. همین امر باعث ازدحام نیرو برای رفتن به شهرها شده بود. چون واحد دیدبانی یک تویوتا در اختیار داشت، بچهها گفتند با تویوتا تا اهواز برویم و بعد سوار اتوبوس یا قطار بشویم. راننده ما هم «اجاقی» بود. من قبول کردم تا اهواز بیاید و برگردد ولی در اهواز نه قطار بود و نه اتوبوس. با اصرار بچههایی شامل برادران صفری، روشنایی، کماسایی، شهید آیت و چند نفر دیگه که حضور ذهن ندارم، من راضی شدم تا اندیمشک با تویوتا برویم.
تا به اندیمشک رسیدیم یک قطار حرکت کرد و سریع دوباره سوار تویوتا شدیم و به دنبال قطار راه افتادیم تا اینکه قطار، اشتباهی در پادگان ارتش نگه داشت؛ ما سریع پیاده شدیم و سوار قطار شدیم. دو کوپه گرفتیم و درها را از پشت بستیم و با لباس راحتی توی کوپه استراحت کردیم.
شهید سیدرضا دستواره