کد خبر 622015
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۴

در آن زمان من در گردان سپاه حضور داشتم. در آن زمان سپاه تهران ۹ گردان داشت و با اینکه همه بچه‌ها در سطح فرمانده تیپ و فرمانده گردان بودند همه با هم در آن عملیات حاضر شدند. در آن زمان به دلیل شناختی که حسن بهمنی روی من داشت و می‌دانست در زمینه نقشه‌خوانی فعال هستم از گردان جدا شدم و به ستاد رفتم.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جانباز، فیروز احمدی، از رزمندگان و دیدبان های لشکر 10 سید الشهدا علیه السلام در دوران دفاع مقدس و از افراد حاضر در عملیات بیت‌المقدس به شرح خاطره ای از خود و از این عملیات پرداخت:

احمدی در شروع سخنان خود از عملیات بیت‌المقدس به عنوان عملیاتی مظلوم نام برد و گفت: «این عملیات از شمال به کرخه نور، از جنوب به اروند، از شرق به کارون و از غرب به هویزه محصور شده بود. منطقه عملیاتی بیت‌المقدس در وسعتی به میزان ۱۰۰ کیلومتر در طول و ۵۰ کیلومتر در عرض بود و در این عملیات شهر خرمشهر، جاده اهواز خرمشهر، پادگان حمید، هویزه و ۱۸۰ کیلومتر مرز ایران آزاد شد که البته از این ۱۸۰ کیلومتر در واقع ۸۰ کیلومتر به مرز  اروند مربوط می‌شود.»

وی با اشاره به موقعیت نظامی خود در آن روزها اظهار کرد: «در آن زمان من در گردان سپاه حضور داشتم. در آن زمان سپاه تهران ۹ گردان داشت و با اینکه همه بچه‌ها در سطح فرمانده تیپ و فرمانده گردان بودند همه با هم در آن عملیات حاضر شدند. در آن زمان به دلیل شناختی که حسن بهمنی روی من داشت و می‌دانست در زمینه نقشه‌خوانی فعال هستم از گردان جدا شدم و به ستاد رفتم. در آنجا افرادی از جمله حاج احمد متوسلیان، شهید همت، شهید شهبازی و حسن بهمنی و بزرگان دیگری حضور داشتند اما یک نصفه روز بیشتر در ستاد حضور نداشتم و بعد از آن بدون معرفی خودم همراه با نیروی پیاده لشکر ۳۱ عاشورا به خاک عراق رفتم. در همان حال دیدیم که به ما می‌گویند نروید و بعدا فهمیدیم که راننده بدون ترمز و به اشتباه به خاک عراق رفته و پس از آن برگشتیم. ما در واقع می‌خواستیم به دژی برسیم که در آن زمان دژ شاهنشاهی نام داشت و بعدا به نام دژ جمهوری تغییر نام یافت.»

 

احمدی گفت: «سخت‌ترین قسمت عملیات همین قسمت‌ها بود؛ چرا که فضا برای حرکت بسیار کم شده بود. به هر حال خود را به شلمچه رساندیم که در آنجا با شهید اسکویی مواجه شدم و از وی چاره جویی کردم که ایشان در پاسخ به من گفت ماه را بگیر و برو، اما تا کجا را نگفت. ما بر اساس این راهکار جلو رفتیم تا به خاک عراق رسیدیم و در آنجا چند اسیر هم گرفتیم و به عقب برگشتیم. در آن عملیات سخت‌ترین قسمت به عهده گردان ما که گردان ۹ سپاه بود گذاشته شده بود. در آن دوران فرمانده ما شهید احسان قاسمیه بود که از دانشجوهای آمریکا بود که به ایران آمده بود و شهید فرهانی و جانباز عزیز فرخی نیز معاونان ایشان بودند. خرمشهر را واقعا خدا آزاد کرد و ما فقط کار انجام دادیم و با ذکر تکبیر انرژی می‌گرفتیم.»

وی با اشاره به این نکته که عملیات بیت‌المقدس در تاریخ ۱۰ اردیبهشت 1361 آغاز شده و مدت ۲۵ روز به طول انجامید به شرح خاطرات دیگری پرداخت و در پایان سخنان خود نیز افزود: «بعد از ۳ روز که در عملیات حضور یافته بودیم، گلوله یکی از تانک‌ها به ستون ما برخورد کرد و ترکشی به شکمم اصابت کرد و پرت شدم. بعد که به عقب بازگشتم بر اساس وخامت اوضاع جسمی، پزشکان از من قطع امید کرده بودند، اما در بیمارستان سرخه حصار بودم که خبر فتح خرمشهر را شنیدم و انرژی تازه‌ای گرفتم و ۷ ماه بعد خوب شدم و خودم را به عملیات والفجر مقدماتی رساندم.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس