به گزارش مشرق، افزایش بصیرت سیاسی نهتنها باید به عنوان یک اصل بلکه به عنوان نیاز اساسی کشور در زمان حال و آینده نهادینه شود؛ آن آرمانی که تمامی افراد جامعه به طور روزمره خود را با آن میسنجند و بینش و بصیرت خود را تقویت، هوشیاری و آگاهی خود را نیز حفظ می کنند و اقدامات و اهداف و ابتکارات خود را با آن مطابقت میدهند. در جامعه ما داشتن بینش و نگرش عاشورایی و مهدوي و ایجاد چنین بینش و نگرش در بدنه جامعه میتواند به عنوان فرهنگ بنیادین سیاسی نه احساس و عاطفه زود گذر در تمام صحنه های تهاجم و دفاع و بازدارندگی را متحول کند و همه مردم جامعه را هوشیار و بیدار و آگاه نگه دارد و ابتکار عمل نو را در هر عرصهای از آن خود سازد. این نوع دفاع و تامین امنیت همه جانبه نیازمند پشتوانه نیروهای اجتماعی است.
حضور مردم در تمام عرصهها از جمله عرصه سیاسی (رویایی با فتنه 88 كه به حماسه بزرگ نهم دي ختم شد) نشان داد كه میتواند بازدارنده هر تهدید و توطئه و جنگ روانی و رسانه ای باشد. باید از هر گونه غفلت در برابر اختلافات، غفلت در مقابل خودخواهی به معنای وسیع کلمه، غفلت از خدمت به مردم از مبانی و موجبات اقتدار ملی و غفلت از دشمن و توطئههایش بپرهیزیم. با توجه به شباهتهاي زياد فتنه 88 با فتنه عاشورا، در اين مقاله اين واقعه از دوران پيامبر تا حماسه بزرگ كربلا، جريان سقيفه و حركت سياستبازان و تخطی آنان از فرمان صريح و روشن پيامبر(ص) درباره رهبري امت اسلام تحلیل می¬شود به گونه¬ای که زمينهساز و واسطه انتقال قدرت به بنياميّه شدند و جريان نفاقي در لايههاي زيرين جامعه به وجود آوردند كه اين جريان، رهبري امت اسلامي را از خاندان وحي جدا كردند كه در طول دو دهه حكومت بنياميّه بزرگترين ضربات را بر پيكر اسلام و امت اسلامي وارد کردند. ايجاد انسداد فرهنگي، جلوگيري از تفسير قرآن و نقل حديث، زير پا گذاشتن اصول و محكمات مورد تأكيد قرآن و پيامبر(ص)، گسترش فرهنگ تسامح و اباحهگري و ترويج و تحكيم جدايي دين از سياست، تغيير ذائقه مردم در جهت عدول از ارزشهاي ديني و جايگزيني خرافات ارزشهاي جاهلي و تصنعي، تخريب باورها و معتقدات مردم، حذف نيروهاي ارزشي انقلابي از صحنههاي سياسي، تشويق و گسترش فرهنگ بيبندوباري و لاابالي¬گري و بالاخره تبديل نظام اسلامي و مديريت الهي به حكومت استبدادي سلطنتي و موروثي از جمله دستاوردهاي شوم جريان نفاق بود كه سرانجام در سال 61 هجري حادثه خونبار كربلا را پديد آورد.
پس از رحلت رسول خدا (ص) واكاوي حيات اسلام در دوران تأويل حكومت علوي و درگيري آن حضرت و رویارویی با جريان شوم نفاق و رهاوردهايش به خوبي ماهيت قيام امام حسين(ع) را مشخص ميکند. بنابراين حماسه عاشورا به عنوان فتنهشناسی قرن به منزله تزريق خوني در پيكره اجتماع كه توانسته است در دوره¬هایی درخت پربار اسلامي را شاداب و سرزنده نگاه دارد و تا وقتی باب شهادت حماسه¬سازان باز است، گنجينه فرهنگ اعتقادي ما از گردونه انواع تهاجم فرهنگي و فتنهها مصون خواهد بود.
نفاق و حماسه عاشورا
تاريخ به خوبي گوياي اين حقيقت است كه عصر استيلاي بنياميّه بر بلاد اسلامي، زحمات رسول خدا(ص) و تلاش مجاهدان صدر اسلام را در نشر آيين خدا به تاراج داد و ارزشهاي اسلامي را زير پا گذاشت؛ بدعت و فسق و فجور رايج شد و از اسلام فقط نام آن ماند. خطر انحراف از اسلام ناب كه از ماجراي سقيفه آغاز شد در عصر استيلاي معاويه شدت گرفت كه در اين راستا حفظ ظواهر دين در پس پردههاي نفاق به اوج خود رسيد. حماسه عاشورا بزرگترين افشاكننده ماهيت اصلي جريان نفاق بود كه گستره و عمق كيفيت وقوع آن توانست اساس حكومت نفاق را متزلزل و بنياد آن را نابود سازد.
آثار و پیامدهای بصیرت
1. شناخت جبهه حق و راه خدا پیمودن
2. بصیرت عامل برون¬رفت از فتنه¬ها
3. دشمن¬شناسی و دشمن¬ستیزی
4. آگاهی و هوشیاری سیاسی
5. آمادگی و ایستادگی در مقابل دشمن
6. جریان¬شناسی
7. دفاع و آمادگی همه جانبه
8. ولایت¬مداری و ولایت¬پذیری
معناي لغوي نفاق
كلمه نفقه در قرآن به معني راه، البته راههاي مخفي و پنهاني آمده است: «ان تبتغي نفقاً في الارض او سلما في السماء»(سوره مبارکه انعام، آیه 35). منافق كسی است كه فكر و انديشهاش يك جور ميگويد زبانش جور ديگر. درست برضد آن احساسات و عواطفش در يك جهت است ولي تظاهرات ظاهريش در جهت ديگر؛ بنابراين نفاق يعني كفر در زير پرده؛ منافق هم يعني كافري كه كفر خودش را پشت پرده مخفي نگه داشته است. نفاق صفبندي دروني و بسيار خطرناك در جامعه ديني است كه در داخل، جبهه جديدي را عليه دين، رهبري و حكومت ديني بازگشايي می-کند. ضربات جريان نفاق بر پيكره اسلام و مؤمنان همواره بيش از كفار و مشركان است. رهبر معظم انقلاب درباره جريان نفاق ميفرمايند: «نفاق و انسانهاي منافق كه در قرآن از آنان به نام «في قلوبهم مرض»(سوره مبارکه بقره) ياد ميشود فقط در صدر اسلام نبودند در همه زمانها هستند؛ از جمله زمان ما و با هدايت قرآن و نور قرآن بايد آنها را شناخت».(سخنراني مقام معظم ر هبري سال 77 در لشگر 10 سيد الشهدا(ع)) به طور كلي تاريخ اسلام دو دوره تنزيل و تأويل را شامل ميگردد كه جريان نفاق در هر دو برهه به عنوان يك صف¬بندي دروني در جامعه ديني فعال است. جامعه دینی در دوره نزول قرآن با دو دسته از منافقين روبرو شد:
1.منافقين پنهان
2.منافقين محارب
در دوران تأويل دوره يا اجراي دستور و احكام دين و مبارزه با كساني است كه قصد تحريف دين و به انحراف كشاندن جامعه ديني را دارند؛ در اين دوره صفبندي و رويارويي بر سرتأويل قرآن آغاز مي¬شود. در آيه شريفه 9 سوره حجرات آمده است:«ان طائفتان من الومنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي ء الي امرالله»؛ «اگر دو طائفه از اهل ايمان با هم به قتال و دشمنی برخيزند، البته شما مؤمنان بين آنها صلح برقرار کنید و اگر يك قوم بر دیگری ظلم كرد با آن طايفه ظالم قتال كنيد تا به فرمان خدا باز آيد» پيامبر اعظم(ص) با نگاهي به آينده از تغيير الگوي نبرد و صفبندي جديدي در جامعه ديني خبر دادند كه آن نفاق جديد بود. حضرت در اين هشدار فرمودند: «كسي در ميان شما هست كه براي تأويل قرآن نبرد خواهد كرد كه من براي تنزيل آن نبرد كردم... از امام علي(ع) به عنوان قهرمان مبارزه درعصر تأويل ياد كرد»( كنزالعمال، ج11 ،ص613، ح32969). حضرت امير(ع) درباره جريان نفاق جديد يا به عبارت ديگر نفاق دوران تأويل فرمودند: «آنان به وحدانيت خدا شهادت ميدهند؛ همين باعث ميشود تا كشتن آنان بر مردم گران آيد و به ولي خدا طعنه ¬زنند و بر او خشم گيرند»(همان).
نحلههاي جريان نفاق در دوران تأويل
همانطور كه گفته شد دوران امام علي(ع) دوران تأويل است. در اين دوره نفاق جديد داراي نحلههاي متعددي بود كه در هدف وحدت داشتند.
1.ناكثين: كه محصول پيوند چهار عنصر، وجاهت، ثروت، سياست و قدرت بودند.
2.قاسطين: محصول حسادت و كينه ورزي، قدرتطلبي و دنياطلبي، تزوير و نيرنگ و باورهاي التقاطي و سست عناصر تشكيل دهنده اين جريان بود.
3.مارقين: محصول عدم بصيرت و تشخيص حق و باطل عصبيت خرافهگرايي و پیروی نکردن از ولايت است.
عقيده باطل اين نحله از جريان نفاق در جامعه ديني باقي ماند و فرقههاي مختلفي از آنها پديد آمد و باعث ايجاد فتنهها شد. قرآن كريم علت شكلگيري پديده شوم و بسيار خطرناك نفاق را عدم استقامت و پايداري ميداند. خداوند در قرآن مؤمنان را يك دسته نمی¬داند و بدون توجه به ظواهر، آنان را به دو گروه طبقه بندي كرده است:
1.مؤمنان راستين
2.مؤمنان دروغين
تفاوت ميان آن دو با عنصر پايداري ايمان است. قرآن از كساني كه در ايمان خود راست قامت نیستند و تغيير ماهيت دادهاند به عنوان اهل نفاق ياد كرده است»(سوره مبارکه احزاب آيات 23و24) كه مهمترين عامل نفاق همان فتنه است كه پيامبر(ص) از آن در دوران تأويل ياد ميكند. رسول خدا(ص) درباره امتحانها و فتنههايي كه پس از ايشان رخ ميدهد، فرمودند: «اي علي مردم پس از من به وسيله اموالشان آزمايش ميشوند و به اينكه مسلمانند و دين دارند بر خداوند منت مينهند و اميد برخوردار گشتن از رحمت خدا را دارند و از قدرت او خود را در امان ميدانند به وسيله شبهههاي دروغين، حرام خدا را حلال ميشمرند، شراب را به نام آب كشمش و نيز رشوه را به عنوان هديه و ربا را به عنوان بيع حلال ميشمرند»( محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 32، باب 4، ص 241، ح 191).
رهاورد جريان نفاق براي جامعه ديني
1.بحران حقانيت و مشروعيت
بحران حقانيت و مشروعيت خطرناکترين رهاورد جريان نفاق براي جامعه ديني است. افرادي كه تا پيش از اين در صفوف مؤمنان و از همپيمانان آنان بودند و مورد توجه و اعتماد مردم قرار گرفتهاند اما به دليل عدم استقامت و پايداري ديني تغيير ماهيت می¬دهند و جامعه را دچار حيرت و سردرگمي می¬کنند. در اين موقعيت تشخيص حق از باطل براي بخشي از جامعه ديني دشوار میشود و بحران حقانيت به وجود ميآيد و مشروعيت جريان حق در افكار عمومي زير سوال ميرود. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايند: «اگر مردم ميدانستند كه او منافق دروغگوست از او نميپذيرفتند و گفتار دروغين او را تصديق نميكردند اما با ناآگاهي ميگويند او از اصحاب پيامبر(ص) است؛ رسول خدا را ديده از او حديث شنيده و از او گرفته است؛ پس حديث دروغين او را قبول ميكنند»(نهج البلاغه خطبه 210). تاريخ گواه است كه دو چهره متفاوت انسانهاست كه در ايجاد حماسه عاشورا دخيل بودند: در يك طرف خيل عظيمي از انسانها كه در چنبرة جهل و ناداني مسير انحرافي را پيمودند و به جاي حركت در پرتو نوراني امامت نور، در دام ظلماني امامت آتش قرار گرفتند. گروهي به طمع نام و مقام و دستهاي هم در اسارت لقمهاي نان در ورطه نابودي قرار گرفتند. دستهاي از انسانها با اقتدا به راه امامشان به ساحت قدسي و ربوبي راه يافتند. امام حسين(ع) ميفرمايند:« مردم، بندگان دنيايند و شيريني دين را تنها بر زبان خود دارند؛ تا زندگيشان پربار است بر محور دين گرد آيند و هنگامي كه با بلاها آزموده وآزرده شوند دينداران كم شوند»(موسوعه كلمات العين 373)؛ حتي حضرت امام باقر (ع) ميفرمايند: «والابقاء علي العمل اشد من العمل»؛ «باقی¬ماندن و حفظ عمل از خود عمل مهمتر است» (اصول كافی، ج2، ص296). ممكن است فردي در عمر خود مؤمن باشد و عمل با ارزشي انجام دهد و در مقطعي ديگر بار رفتار ضد ارزشي آن عمل را خنثي كند. قرآن كريم ميفرماید: «لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذي»؛ «صدقات و كارهاي نيك خود را با منت گذاشتن و اذيت كردن از بين نبريد»(سوره مبارکه بقره، آیه 264). ممكن است فردي در برهه¬ای از زمان، مؤمن وانقلابي باشد و در وضعیتی ديگر از باورها و گرايش خود دست بردارد. در روايت داريم «في تقلب الاحوال عرف جواهر الرجال»(نهج البلاغه، كلمات قصار 208). تغيير در نگرش و عملكرد انحرافي امت اسلامي پس از رحلت پيامبر (ص) و ايجاد رجعت در انقلاب و حركت آرام جامعه به سمت رژيم سلطنتي موروثي در دوران معاويه بزرگترين خيانت و خسارت را براي بشريت به دنيال داشت. حضرت علي(ع) ميفرماید: «حتي رايتُ راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام يدعون إلي محق دين محمد(ص)»؛ «ديدم گروهي در دين خود نماندند و از اسلام روي گرداندند و مردم را به نابود ساختن دين محمد(ص) دعوت ميكنند» (نهج البلاغه، نامه 62).
بنابراين نقطه آغازين بازگشت در فرد و جامعه تحول ارتجاعي در فكر و انديشه افراد است. هنگامي كه ديد و نگرش آدمي به سمت دنيا محوري، خودگرايي و لذتگرايي چرخید، معيار حزبي، قومي و قبيلهاي و نژادي و فاميلي جاي معيارهاي ارزشي تعهد و تقوا خواهد نشست به طور قهري انسان و جامعه به سمت مقامپرستي، سرمايه محوري و دنياگرايي حركت خواهد کرد و براي حفظ ارزشهاي كاذب دنيايي خود، به هر كاري دست ميزند. امام علي(ع) در پيامي كوتاه ميفرمايد: «حب الدنيا رأس الفتن واصل المحن»؛ «عشق به دنيا اساس فتنهها و ريشه مشكلات است». در اين راستا چند عامل باعث انحراف فرد در جامعه می¬شود:
•قدرت طلبي
•دنياگرايي و مال پرستي
• غفلت از توطئههاي پيچيده وپنهان
عنصر وجاهت در ايجاد بحران حقانيت و مشروعيت بسيار مؤثر است كه در صدر اسلام در فتنه ناكثين به آن اشاره شد. در فتنه مخملين سال 88 انقلاب اسلامي ايران، كشور شاهد این بود كه افرادي با سوء استفاده از عنصر وجاهت و القائات دروغين، بخشي از جامعه را دچار بحران حقانيت و مشروعيت کردند. بحران حقانيت و مشروعيت آن چنان براي جامعه اسلامي زيانآور است كه خداوند متعال براي تداوم و بقاي نظام ديني و صيانت نظام از خطر و تهديدات، راهكارها و هشدارهاي لازم را داده است. به پيامبر فرمان ميدهد براي اكمال دين و اتمام نعمت و حفظ رسالت، رهبر آينده نظام را به مردم معرفي کند؛ پيامبر اعظم درآخرين روزهاي عمرشان اين جمله را خطاب به مردم فرمودند: «اي مردم همانا من دو امانت بزرگ را به شما ميسپارم كتاب خدا و عترت من كه چنانچه به اين دو با هم تمسك جوئيد، هيچگاه گمراه نخواهيد شد»(حديث ثقلين). علاوه بر اينها اشاراتي به جريان نفاق و عناصر اصلي آن کردند كه توجه مردم به آن هشدارها مانع از پيروزي جریان نفاق ميشد. پيامبر(ص) فرمودند: «الخلافة محرومة علي ال ابي سفيان»: همانا خلافت بر آلابوسفيان حرام و ممنوع است. دراين راستا حضرت رسول اكرم(ص) براي جلوگيري از چنين بحرانهايي در هر زماني تأكيد بر احاديث، منزلت اهل بيت در آيات و روايات ثقلين، سفينه و آيه تطهير و... می¬کردند و حتي اهل بيت (س) هر كدام در وضعیتي بارها چهره¬ها و جريان نفاق را تبيين و تشريح مينمودند. امام خميني(ره) گويا چنين خطري را براي آينده نظام پيشبيني كرده بودند و با الهام از رهنمودهاي اهل بيت(س) و با تأكيد بر محور بودن ولايت فقيه اظهار کردند و در وصيت نامه الهي سياسي خود چنين آوردند: «ملاك حال فعلي افراد است». تأكيد ايشان بر اين موضوع اين است كه عنصر وجاهت و نزديكي و ملازمت با ايشان موجب سوء استفاده در جامعه و آينده نظام در ايجاد بحران حقانيت و مشروعيت نشود.
2.ايجاد بي اعتنایی درجامعه
يكي از پيامدهاي جريان شوم نفاق در جامعه ديني ظهور طبقه جديدي از قاعدان و بياعتناهاست. بحران حقانيت و مشروعيت، جامعه را به تفرقه و بيراهه ميكشاند و جمعي را به كنارگيري و بيمسئوليتي در برابر مسائل جامعه سوق ميدهد. در خصوص ثمره شوم نفاق حضرت امير(ع) ميفرمايند: «منافق گمراه كننده خطا كار و مشوق خطا كاري است»(نهج البلاغه، خطبه 194). حماسه عاشورا، شناسايي و معرفي خواص غيرمتعهد است؛ يعني چهرهها و عناصري كه در افكار عمومي و جريانها مؤثر هستند. اما براساس علل و عواملي در بيان حقايق و يا موضعگيري بموقع و يا همراهي با جريان و جبهة حق خودداري می¬کنند و باز ميمانند و يا به جبهه باطل ميپيوندند. جريان عاشورا نماد روشني از خيانت و بي اعتنایی و كوتاهي مجموعهاي از خواص است كه ميتوانستند با شناخت فرصتها و موضعگيري مناسب، جلوی انحراف انقلاب اسلامي و حاكميت باطل را بگيرند و نگذارند جريان نبوت و رسالت از مسيرش خارج شود و مشتي رياستطلب غيرصالح بر جايگاه رسالت تكيه زده و زمينه حادثه عاشورا را فراهم كنند.
بر هيچ كس پوشيده نيست كه حادثه عاشورا جرياني نبود كه در ظرف زمان محدود شكل گرفته باشد. با بررسي و تحليل حوادث پس از پيامبر اسلام(ص) مشخص ميشود حماسه عاشورا در حوادث بعد از رحلت پيامبر اعظم(ص) ريشه دارد. در اين زمينه نقش خواص در شكلگيري مقدمات اوليه حادثه و حاكميت جريان بنياميّه بر سرنوشت مسلمانان بسيار مهم و تعيين كننده و به عنوان عوامل اصلي به شمار ميآيد. در درجه اول كساني كه سقيفه را شكل دادند و مسير ولايت ديني را از مسيرش منحرف كردند و كساني كه زمينه نفوذ نااهلان همچون معاويه، عمربن عاص و وليد و... را در سيستم حكومت فراهم نمودند و در مرحله بعد آنها كه از مرگ عثمان بحران و پروژه ساختند؛ جريان جمل را درست كردند و زمينهساز جنگ صفين شدند و خواص كه نگذاشتند نبرد صفين به نفع اسلام به پايان برسد و سرانجام غائله حاكميت را تحميل کردند و زمينهساز پرورش و رشد خوارج نهروان و غوغاي آنها شدند و جريانهايي كه از فرمان رهبر الهي علي(ع) تمرّد كردند؛ امام حسن(ع) را تنها گذاشتند و در برابر مظالم و ظلم و جنايات معاويه سكوت كردند. اينها از آثار و نقش خواص در پيدايش حادثه عاشورا بود. در جريان حادثه عاشورا نقش منفي خواص به طور واضح به چشم ميخورد؛ يعني امام وقتي وضعیت حاكميت يزيد را براي اسلام فتنه بزرگ شمرد و خطرناك ديد در برنامه نهضت خود بنا را بر مكاتبه و دعوت از خواص براي اطلاع از اهدافش ميگذارد و در اين جا بي¬اعتنایي و خيانت عده بسياري از خواص عامل ايجاد حادثه عاشورا شد.
عوامل لغزش و تغيير دروضعيت خواص
1.عدم شناخت صحيح زمان
امام صادق(ع) ميفرمايد:
«العالم بزمانة لا تهجم عليه اللوابس»(تحف العقول، ص 261): «كسي كه آگاه به زمانش باشد مورد هجوم مشتبهات قرار نميگيرد».
2.گرايش به منطق اصالت قدرت
3.گرايش به اصالت مال و سرمايه محوري
4.گرايش به اصالت لذت و رفاه گرايي
3.ظهور اصلاح طلبان دروغين
يكي ديگر از رهاوردهای نفاق در جامعه ديني تخريب و افساد است نه اصلاح. قرآن كريم ويژگيهاي منافقان را ادعاي دروغين اصلاحطلبي ميداند و ميفرمايد: «و اذاقيل لهم لاتفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون» و در ادامه تأكيد دارد «الا انهم هم المفسدون» هنگامي كه به آنان گفته ميشود روي زمين فساد نكنيد ميگويند ما اصلاحطلبيم؛ بدانيد كه اينها همان فساد آفرينان هستند»(سوره مبارکه بقره، آيات 11و12). رهبري نهضت عاشورا، كه رسالت پاسداري و صيانت از مكتب الهي و امانت الهي را پس از امام مجتبي(ع) در وضعیتي بر عهده داشت كه همه دستاوردهاي انقلاب اسلامي در معرض نابودي قرار داشت. به گونهاي كه ممكن بود با حاكميت يزيد با اصلاحات دروغين بر سرنوشت مسلمانان ديني و قرآني از صحنه جامعه محو شود، قيام خود را با شعار بازگشت به سيره و سنت نبوي و علوي آغاز كرد و هدف ايشان تأكيد بر جهتگيري اصلاحات دو امر مهم بود: يكی عمل به تكليف خويش و رویارویی با فساد عمومي و افشاگري حكومت اموي و نفی شائبه آشوبگرايي و رياست طلبي و دوم، تبيين جهتگيري اصلاحات براي همه عصرها و نسلها. اگر نتيجة اصلاحات بازگشت به اسلام اصيل و سيره نبوي و علوي و تكيه بر اصول و محكمات نباشد جز انحراف بيشتر و فاصله افزون از مبدأ و اصل چيز ديگري نخواهد بود. امام حسين (ع) ميفرمایند: «اني لم اخرج اثراً ولابطراً و لا مفسداً ولا ظالماً بل خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي ... واَسيرَ بسيرة جدي و ابن عليبنابي طالب» «همانا من از روي هوس و سركشي و تبهكاري و ستمكاري قيام نكردم تنها به انگيزه سامان بخشي و اصلاحات در امّت جدم برخاستم؛ ميخواهم به نيكي¬ها فرمان دهم و از بديها باز دارم و روش جدّ خود و پدرم عليبن ابيطالب را دنبال كنم». حماسه عاشورا جهتگيري روشن و شفاف در راستاي رفع فساد از جامعه آن روز و حاكميت ارزشها در چارچوب مباني ارزشي و ارائه الگوي مناسب براي نهضتهاي ديني بود. افشاگري رهبري نهضت عاشورا خود بسياري از شبهات ايجاد شده توسط دستگاه¬هاي تبليغاتي حكومت طاغوتي را زدود و راه و مسير خود را براي جامعه گرفتار آن روز مشخص نمود.
4.ظهور جنجال و غوغا سازي درجامعه
جنجال و غوغاسازي، رهاورد ديگر جريان شوم نفاق در جامعه ديني است. جريان نفاق جوّ جامعه را به سمت التهاب، جنجال و هياهو ميكشاند؛ در اين وضعیت امكان تصميمگيري و انديشيدن براي افراد جامعه از دست ميرود و فضاي كشور در غبار التهاب فرو ميرود و چشمها از حقيقت و بصيرت كور ميشود. در اين گير و دار، جريان نفاق با جنجال آفريني مانع از روشن شدن حقايق ميگردد و با ايجاد تشنج و استفاده از ابزارهاي نامشروع و سخنرانيهاي آتشين سعي ميكنند تا احساسات و هيجانات زودگذر را در جامعه ايجاد نمايند. حضرت علي(ع) درباره شيوه جنجال آفريني و غوغاسازي ناكثين در فتنه جمل ميفرمايند: «و قد ارعدوا و ابرقوا» «اينان رعد و برق بر پا كردند»( نهج البلاغه، خطبه 9).
ايجاد غوغاسازي و التهاب بر سرقتل عثمان از سوی ناكثين و قاسطين و تحريك احساسات مردم از طريق سخنرانيهاي آتشين و به نمايش گذاردن پيراهن خونين وي و سپس داعيه خونخواهي عثمان از شيوههاي جريان نفاق بود.
معاويه هم از اين موضوع حربه سياسي ساخت و بر بالاي منبر رفت و شروع به اشك تمساح ريختن كرد كه: ايها الناس خليفه مظلوم پيامبر را كشتند... اين آيه را ميخواند: «و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا ليسرف في القتل انه كان منصوراً»(سوره مبارکه اسراء، آيه 32): «كسي كه مظلوم كشته شود ما براي ولي او حق قصاص قرار داديم اما نبايد دركشتار زيادهروي كند و همانا او پيروز است». حال اي مردم شما بگوييد ما در مقابل اين جنايت بزرگ که بر اسلام وارد شد سكوت كنيم؟ مردم همه گفتند نه، نه، آن وقت مردم را جمع كرد و به جنگ با علي(ع) آمد. پس معاويه از خويش نيرويي نداشت بلكه از نيروي پيامبر(ص) استفاده كرد؛ از نيروي قرآن و اسلام استفاده كرد و به جنگ با علي(ع) رفت. امام علي(ع) ميفرمايد: «ولكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمز جان»: «و ليكن از حق قسمتي و از باطل قسمتي گرفته ميشود و مخلوط ميشوند»؛ «فهنالك يستولي الشيطان علي اوليائه وينجوا الذين سبقت لهم من الله الحسني»(نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 50، ص 147). در اينجاست كه شيطان بر دوستان خودش مسلط ميشود؛ يعني ابزار شيطان هم حق است، حق مخلوط شده با باطل».
5.تحريف باورهاي ديني و تضعيف ولايت و رهبري
از ديگر رهاورد جريان شوم نفاق براي جامعه ديني بدعت گذاري در دين و تحريف باورهاي ديني و هجوم به ولايت و رهبري الهي است. جريان نفاق با گسترش و ترويج تسامح و تساهل و اباحهگري و تأكيد بر قرائتهاي مختلف از دين، جامعه را در ورطه شبهات قرار می¬دهد و به سوي گمراهي و تباهي ميبرد. حضرت امير(ع)، معاويه سر كرده قاسطين را چنين خطاب ميكند: «بسياري از مردم را به گمراهي خويش فريب داده و به تباهي افكندي و به امواج نفاق خود سپردي؛ ظلمت و گمراهي آنان را فرا گرفت و در تلاطم شبهات گرفتار آمدند و از راه راست خود دور گشتند.» جريان شوم نفاق همواره در لباس حق ظاهر می¬شود و باطل را ترويج ميكند. اين جريان در راه تضعيف باورهاي ديني در برابر رهبري ولايت قرار ميگيرد و به كارشكني، سرپيچي و طغيان دست ميزند. در اينجا تحريف باورها با بدعت¬گذاري در دين است كه با بررسي معناي لغوي بدعت و كاربرد آن در فرد و اجتماع مشخص می¬شود كه چگونه سمت و سوي جامعه به سمت خرافات و ارزشهاي جاهلي كشانده ميشود؛ با تبر اسلام بر كمر اسلام ميزنند.
معناي لغوي بدعت
«بدعت»، احداث و اختراع چيزي است كه نمونه و همانندي ندارد.»(خليل بن احمد فراهيدي كتاب العين، ج 2، ص 54) راغب اصفهاني درباره آن ميگويد: و بدعت انشا و آفريدن است كه بدون نمونه قبلي ايجاد گردد»(حسين راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص 110).
بديع از همين ماده اشتقاق يافته كه از اسمای الهي و به معناي ابداع و احداث اشيا از عدم است»(محمد بن منظور لسان العرب، ج 2، ص 342).
معناي اصطلاحي بدعت
در اصطلاح متدينان و عرف و از جمله در فرهنگ اسلامي بدعت، نوآوري و داخل كردن چيزي در دين است با اينكه آن چيز اصل و اساسی در دين ندارد. بدعت از جنبه فردي، نبود ايمان در بدعتگذار است که موجب ميشود او باور باطل خود را در برابر اعتقادات و آموزههاي حق مطرح سازد و حكم و قانون جعل كند و براي خود حق تشريع قائل شود و خويش را در ربوبيت تشريعي، شريك خداوند بداند و از بعد اجتماعي رفتار بدعتگذار خسارتي جبران ناپذير براي جامعه دارد و خطر او براي جامعه بسيار فراتر است. بدعت موجب فتنه در جامعه اسلامي ميشود. وقتي كسي به بدعت در دين پرداخت و گروهي به او پيوستند و از وي حمايت كردند، كساني كه بدعت و فساد را در دين برنميتابند در برابر آنان قد علم ميكنند؛ در نتيجه بين آنان مجادلههاي گفتاري و درگيريهاي فيزيكي رخ ميدهد. چه بسا به ايجاد فسادهاي بزرگ اجتماعي و ريخته شدن خون انسانها ميانجامد. اگر وقايع و فتنههاي صدر اسلام را بررسي كنيم در مييابيم كه خاستگاه آنها بدعتهايي بود كه در باور، اخلاق و احكام دين نهاده شد و آن فتنهها وضعيتي را پيش آورد كه پس از گذشت چند دهه از رحلت رسول خدا (ص) كساني كه خود را مسلمان ميدانستند و برخي از آنان ادعاي قصد قربت و به اميد دستيابي به بهشت با سيدالشهدا(ع) و ياران ايشان جنگيدند و همه، حتّي كودك شش ماهه را شهيد كردند. در تاريخ آمده است وقتي عمربن سعد ميخواست فرمان حمله به سپاه سيد الشهدا(ع) را صادر كند فرياد زد: «يا خيل الله اركبي و بالجنّه ابشري»(شيخ مفيد جلد 2، صفحه 92 چاپ علميه اسلامي و بحار الانوار جلد 45 ص 391): اي لشكر خدا قيام كن بشارت باد تو را به بهشت. در آن زمان، آتش فتنهها و انحراف در جامعه اسلامي بهگونه¬ای دامن گسترده بود كه گروهي مسلمان و از جمله برخي اصحاب رسول خدا(ص) كه شاهد محبّتها و اظهار علاقههاي فراوان رسول خدا به سيدالشهدا(ع) بودند و سخنان آن حضرت را درباره فرزند خود شنيده بودند با فرزند وي جنگيدند. در قرآن، باطل با طفيل حقّ پيدا ميشود و با نيروي حقّ حركت ميكند؛ يعني نيرو مال خودش نيست؛ نيرو اصالتاً منتسب به حقّ است و باطل با نيروي حقّ حركت ميكند. يزيد هم كه امام حسين(ع) را كشت گفت:«قتل الحسين بسيف جدّه»(بحارالانوار ، ج 44 ص 298): «حسين با شمشير جدش پيامبر كشته شد»؛ يعني از نيروي پيامبر استفاده كردند او را كشتند. اين همان ثمره نفاق در جامعه ديني است و براي تحريك احساسات مردم گفتند: «اي سواران الهي سوار شويد و بهشت بر شما بشارت باد»(شيخ مفيد، جلد 2، ص 92، چاپ علميه اسلامي و بحارالانوار، جلد 45، ص 391). امام باقر (ع) فرمودند: «كه سي هزار نفر جمع شده بودند كه جدّ ما حضرت حسين (ع) را بكشند.«و كل يتقرب الي الله بدمه»: « و هر يك با كشتن او با خدا تقرب ميجستند»(مقتل الحسين مقرم، ص6، بنقل از ابي بكر ابن العربي الاندسي در عواصم، ص 232). چون ميگفتند يزيد خليفه پيامبر است و حسين بن علي بر او خروج كرده است، بايد با او جنگيد. باطل، حق را با شمشير خودِ حق ميزند؛ پس باطل نيروي حق را به خدمت گرفته است. اين از رهاورد بدعت¬گذاري در دين است كه باطل لباس حق بر تن ميكند و زمينهساز انتقال قدرت به دست حاكمان فاسد ميگردد و مسئوليت اصلي انحراف در حركت اسلامي در حوادث دردناك آن به¬ويژه حماسه عاشورا در درجه اول متوجّه آنان است. مروّجالذهب نقل ميكند: «لما بويع عثمان» هنگامي كه عثمان به خلافت رسيد ابوسفيان بر سر قبر حمزه آمد و «ضرب برجله» با پايش بر روي قبر حمزه كوبيد و گفت: «يا ابا عماره آنّ الامر الذّي اجتلد نا عليه بالسّيف اليوم في يد علماتنا يتلعبون»: «اي ابا عماره امري كه به خاطر آن روي يكديگر شمشير ميكشيديم امروز در دست جوانهاي ماست و با آن بازي ميكنند هر طور بخواهند عمل خواهند كرد.» در مورد سلسله مراتب رهبران ديني ويژگي خاصي به چشم ميخورد كه آن مسئوليت صيانت و پاسداري از قداستها و حريم¬ها و افشاگري فتنههاست و اين جنبهاي است كه قداستهاي مقام ولايت را مضاعف ميكند. اين حقيقت در بيان امام باقر(ع) آمده است كه فرمودند: «اسلام بر پنج چيز بنا شده است، نماز، زكات، حج، روزه، ولايت». زراره ميگويد: پرسيدم كه كدام يك از اين مباني برتر است. حضرت فرمودند: «ولايت و رهبري برتر است؛ زيرا كليد و راهگشاي ديگر پايههاست و رهبري راهنماي ديگر مباني است»(اصول كافي، ج 2، ص18، رهبري در اسلام، ص 115). بنابراين امام حسين(ع) نهضت خود را در راستاي حفظ اصول و پايههاي اسلام در وضعیتي شروع كرد كه بسياري از مباني و اركان و بسياري از احكام ديني تحريف شده و از صحنه زندگي مردم كنار زده شده بود. ايشان ميفرمايند: «فانّ السّنه قد اميثت و انّ البدعه قد احييت»: «همانا سنت از بين رفته و بدعت احيا شده است»(موسوعه كلمات الحسين(ع)، ص 315).
آموزههاي ديني بر مبارزه با بدعتگذاران در دين تأكيد فراوان كردهاند. امام صادق (ع) ميفرمايند: «كسي كه نزد بدعتگذار برود و او را احترام و تكريم كند به سوي ويران كردن اساس اسلام گام برداشته است»(محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج2، باب24، ص304، ح 45)؛ رسول خدا (ص) فرمودند: «آن¬گاه كه بدعتها در امّت من ظاهر گردد، عالم بايد علمش را ظاهر سازد و به مقابله با آنها بپردازد و اگر چنين نكند لعنت خداوند بر او باد»(همان، ج 108، ص 15). از اين تفسيرها متوجه ميشويم كه انگيزه قيام امام حسين(ع) احياي دين رسول خدا(ص) و اسلام ناب بوده است. امام حسين(ع) نخست با اين دو جمله:«وعلي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد»(لهوف، ص99، بحار الانوار، ج 44، ص 326، فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 24): «زماني كه امت اسلام گرفتار زمامداري مثل يزيد شود بايد فاتحه اسلام را خواند»؛ در نامهاي به جمعي از بزرگان بصره به بدعتهاي جامعه اشاره و هدفش را بيان کرد و فرمود: «و انا دعوتكم الي كتاب ..... و سنة نبيه(ع) فان السنة قد اميتت و ان البدعه قد احييت و ان استعموا قولي وتطيعوا امري اهدكم سبيل الرشاد»: «من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش فرا ميخوانم؛ چرا كه اين گروه سنت پيامبر را از بين برده و بدعت در دين را احيا كردهاند. اگر سخنانم را بشنويد و فرمانم را اطاعت كنيد، شما را به راه راست هدايت ميكنم»»(تاريخ طبري ،ج 4، ص266، بحارالانوار، ج 44، ص340). امام در خطبهاي كه در مسير كربلا در جمع لشكريان حرّ ايراد كردند چنين فرمودند: «الا ترون ان الحق لا يعمل به ان الباطل لا يتناهي عنه ليرغب المومن في لقاء ربه حقاحقا»: آيا نميبينيد به حقّ عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميگردد و در چنين وضعیتي بر مؤمن لازم است راغب ديدار پروردگارش با شهادت باشد»(تاريخ طبري، ج 4، ص 266، بحارالانوار، ج 44، ص340). امام حسين(ع) در راستاي افشای بدعتگذاري در دين به ماهيّت و اصالت خانوادگي و نقش شيوای رهبري امّت اسلامي اهل بيت(ص) ميپردازد و ميفرمايند: «انّا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و محلّ الرحمة و بنا فتح الله و بناختم»(موسوعه كلمات الحسين(ع)، ص283). با توجه به تأكيد رهبري نهضت عاشورا، ايشان رهبري ديني و معيارهاي آن و رویارویي جدي با خلافت یزيد را مشخص ميكند. نخست تبيين معيارهاي رهبري ديني با بيان مصداق آن و تأكيد بر مسئوليت خود به عنوان تداوم بخش امامت نور؛ آنجا كه ميفرمايند به اصالت خانوادگي و سابقه رهبري در جامعه اشاره دارد، بعد ميفرمايد كه برخورداري و ارتباط با مركز و مخزن رسالت و مركز رفت و بازگشت سفيران الهي است. موضوع ديگر ترسيم چهره ناصالح بنياميه كه به ناحقّ جايگاه رفيع رهبري ديني را اشغال كرده بود و بيان فساد حاكميت و سردمداران آن به¬ويژه شخص يزيد بود. حتّي ايشان در ادامه صحبت با وليدبن عتبه كه براي بيعت براي يزيد نزد امام آمده بود، فرمودند:«و يزيد رجل فاسق شارب خمر قاتل النفس المحترمة، معلن بالفسق و مثلي لا يبايع بمثله»، «يزيد مردي فاسق، شرابخوار، دستش به خون انسانهاي پاك آلوده است به ظاهر فسق ميكند و فردي همانند من با چنين فردي بيعت نخواهد كرد. در اينجا كلمه «مثل» هدف تبيين نقش جايگاه رهبري است كه ميگويد در هر زمان و مكاني كه جامعه به مديريت و رهبري با ويژگيهاي يزيد دچار شود، آن جامعه اسلامی محو و نابود خواهد شد. بنابراين امام حسين(ع) در ارتباط با جريانشناسي انحراف در جامعه خطاب به پيروان آل ابوسفيان ميفرمايند: «اي پيروان آل ابي سفيان» اگر معتقد به دين و آيين نيستيد و از معاد ترسي نداريد لااقل در زندگي دنيايیتان آزاد مرد باشيد»(موسوعه كلمات الحسين(ع)، ص504)؛ حتّي ايشان در مسير حركت خود و در هر مقطعي به افشاي ماهيّت حكومت پرداخت و به نقاط ضعف مردم اشاره كرد و در افشاي ماهيت دستگاه اموي كه در پس پرده نفاق به چهره ديني جاي گرفتهاند خطاب ميكند «يا شيعه آل ابيسفيان» يعني مردمي كه ده¬ها سال بعد از ابوسفيان زندگي ميكنند و محدوده زندگي آنها با محدوده زندگي ابوسفيان فاصله دارد با توجّه به اينكه بر محوريت جرياني كه ابوسفيان پايهگذار آن بوده حركت ميكنند نه جزء مؤمنان هستند نه جزء امّت رسول خدا (ص) بلكه شيعه و پيرو ابوسفيان هستند. افشاء و معرفي جريان شركآلود و كفرآميز حاكميت بر جامعه كه در طول نيم قرن به نام خلافت ديني بر جايگاه امامت نور تكيه زد و انحرافات زيادي را در انديشه و مباني و احكام الهي به وجود آورد كه آن از ثمره نفاقي بود كه در طول انحراف توسط حماسه عاشورا تزلزل در اركان حاكميت و سقوط آنها را فراهم آورد. نفاق جديد در حال حاضر تلاش خاصي برای تحريف باورهای ديني و بدعتگذاري و تضعيف ولايت و رهبري دارد. اين جريان شوم ميكوشد تا با الهام از قرائتهاي مختلف از دين اسلام، قرائت طالباني و فاشيستي از دين معرفي کنند و ولايت فقيه را نيز استبدادي و ديكتاتوري جلوه دهد. در فتنه مخملين سال 88 بيشترين تلاششان براندازي ولايت فقيه بوده است. در اين رابطه امام خميني(ره) با نگرش به آينده، شاخصي در جريان ظهور نقاق جديد را بيان ميکند و ميفرمايد: «شما بعدها مبتلا به اين هستيد مبتلا به يك همچون اشخاصي هستيد كه گاهي به صورت اسلامي وارد ميشوند همين مسائلي كه حال مطرح ميكنند كه بايد ولايت فقيه نباشد؛ اين ديكتاتوري است»(صحيفه نور، ج 1789).
6. فتنه آفريني
از ديگر رهاوردهای شوم نفاق ايجاد بحران امنيتي اجتماعي فتنهآفريني در جامعه ديني است. حضرت اميرالمومنين(ع) درباره فتنهآفريني منافقين در خطبهاي ميفرمايند: «رنگ به رنگ ميشوند؛ آشوبهاي گوناگون به پا ميكنند؛ به هر تكيهگاهي براي ضربه زدن به شما تكيه ميكنند و به هر كمينگاهي براي نقشه كشيدن عليه شما پناه ميبرند؛ عمل آنان معيوب و گفتههاي آنها جالب است كار آنان دردي كشنده است دشمن نعمت و آسايشند؛ به معصيت تأكيد دارند و نااميدكننده هستند.(نهج البلاغه، خطبه 185) البته فتنهها به صدر اسلام اختصاص ندارد، در طي تاريخ اسلام در گوشه و كنار فتنههاي فراواني رخ داد و اكنون نيز جامعه اسلامي از فتنههايي كه به دليل انحراف و بدعت در دين پديد ميآيد مصون نيست. اميرالمؤمنين(ع) در يكي از خطبههاي خويش درباره برخي عوامل فتنه ميفرمايند: «همانا، آغاز پيدايش فتنهها پيروي از هواي نفساني است و نيز بدعتهايي كه گذاشته ميشود؛ بدعتهايي برخلاف كتاب خدا؛ آن¬گاه كساني، كسان ديگر را در اموري كه مخالف دين خداست ياري ميكنند، اگر باطل با حق نميآميخت بر جويندگان حق پنهان نميماند و اگر حق به باطل پوشيده نميگشت زبان معاندان از طعن بريده ميشد ولي همواره پارهاي از حق و پارهاي از باطل در هم ميآميزند؛ در چنين حالي شيطان بر دوستان خود مستولي ميشود. تنها كساني رهايي مييابند كه الطاف الهي شامل حالشان شده باشد»(نهج البلاغه، خطبه 50). به راه انداختن جنگ جمل و صفين و نهروان ناظر بر فتنهآفريني نحلههاي نفاق در دوران تأويل بود كه علاوه بر از هم پاشيدن نظام زندگي اجتماعي و از ميان بردن امنيت عمومي باعث شهيد و كشته شدن جماعت بسيار زيادي از مردم و در نهايت سست شدن پايههاي حكومت ديني گرديد كه سرانجام به حادثه عاشورا ختم شد كه حماسه عاشورا اوج فتنهشناسي بود كه تحقق يافت. امام رضا(ع) درباره فتنهانگيزي جريان نفاق ميفرمايند: برخي از كساني كه مودّت و دوستي ما اهل بيت(ع) را دستاويز ساختهاند، زبان فتنهانگيزشان بر شيعيان ما از دجّال بيشتر است. از حضرت پرسيدند اي فرزند رسول خدا(ص) چرا فتنهشان از دجّال بيشتر است ايشان فرمودند زيرا با دشمنان مهر و مودّت ميورزند و نسبت به دوستان دشمني و عداوت مينمايند؛ هرگاه چنين شد، حقّ و باطل به هم ميآميزد و حقيقت مشتبه شد در نتيجه شأن مؤمن از منافق بازشناخته نميشود»(وسايل الشیعه، ج16، ص179، ح21289). در زمان كنوني از این رهاورد جريان شوم نفاق جديد در چند سال اخير غائلههايي را به كشورمان تحميل کردند كه حوادث پس از انتخابات فتنه مخملين 88 از جمله آنها بوده است كه ثمره اين پديده شوم نفاق جديد بود كه از ابزار دين و اسلام استفاده شد و ضرباتي بر نظام اجتماعي و امنيت جامعه وارد ساخت
الزامات و راهکارهایي در عرصه افزایش بصیرت سیاسی
1.حفظ انقلاب و کسب آرامش و امنیت مطلوب با تأکید در تعمیق فرهنگسازی انقلاب در جامعه و ایجاد روحیه دفاع همه جانبه در تمام ابعاد انقلاب
2.حفظ سیاست هجومی نسبت به استکبار جهانی با کمک آگاهی و هوشیاری نسبت به جنگ روانی دشمن و تهدیدهای رسانهای و ابزار قرار دادن سازمانها و مجامع بین المللی هراسی به خود راه ندهیم. باید جسارت و شجاعت به خرج دهیم تا سبب افزایش اراده ملت و خنثی کردن توطئهها شویم.
3.بالا بردن آگاهی و شعور مردم و ارتقاء قدرت تحلیل مردم از دشمن و ترفندها و توطئههایش از یک سو و به کارگیری توانمندیهای بومی و ملی از سوی دیگر و پایبندی به فرهنگ بومی مستقل که میتواند از استعدادها در کمترین زمان با هزینههای کم به بیشترین دستاورد دست یابد.
4.تثبیت انقلاب در صحنه سیاستهای بینالمللی چه از طریق اتخاذ رویکردهای مستقل و ارتباط با جهان اسلام و ملتهای آزادیخواه با کمک روحیات ایثار، ظلمستیزی شهادتطلبی و...
5.شناسایی، معرفی نقد فرهنگ منحط غرب و همه مخالفان و معاندان
6.باید در جهت بازشناسی وجوه مختلف اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی اندیشه، توسعه سیاسی سالم با بهرهگیری از منابع متقن و استفاده از مراکز علمی، حوزوی، دانشگاهی در زمینه مباحث کلامی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، حقوقی و سیاسی نهایت تلاش را به عمل آورد.
7.احیاء و گسترش اندیشههای نو با استفاده ازعبرت¬های تاریخ و تلاش برای شناساندن نقش سازنده بصیرت سیاسی در پایداری و پویایی جوامع اسلامی
8.ایجاد گردهماییها و نشستها و همایشهای سیاسی در رفع شبهات و پرسشها و ابهام¬ها در زمینه نوآوری در افزایش بصیرت سیاسی با پاسخ¬گویی عالمانه و متناسب با نیازهای روز جامعه
9.تلاش در جهت پالایش اندیشههای ناب اسلامی از هرگونه جعل و تحریف و زدودن این اندیشه از زنگارهای جهل و خرافهپرستی، سخنان سست و بی¬اساس، شایعه¬ها و هرگونه جنگ روانی
10.افزایش بصیرت سیاسی و نقش تبیین وظایف و تکالیف همه مردم در برابر این مهم، نهادینه ساختن این وظیفه و تکالیف فرد و اجتماع و ارتقاء سطح آمادگی مردم برای مقابله با هرگونه شبیخون دشمن.
11.خنثی نمودن و مقابله جدی با تمام جریان¬های سیاسی و فرهنگی که در قالب شایعه و جنگ روانی در جهت مخدوش نمودن افکار عمومی تلاش می¬کنند.
12. تقویت روحیه اعتماد به نفس ملی و آمادهسازی بسترهای لازم قانونی و اجرایی برای شکوفایی جامعه
13.افزایش توانمندیهای نرمافزاری و تقویت تولید نظریه و تفکر با کرسیهای علمی، پژوهشی و کانون¬های آزاد اندیشی چه از طریق رسانه ملی و...
14.بالا بردن شجاعت و قدرت و بینش سیاسی و خطرپذیری و تقویت نگاه منتقدانه به روشها و نیز افزودن قدرت تحمل و صبر و نقد در همه مردم جامعه
15.آزادی عمل، آموزش نوآوری، عبرت آموزی، الگو پذیری از افتخارات و تاریخ گذشته و تشویق نوآوران برای پیشرفت و دفاع همه جانبه
16.طرد خودباختگی در مقابل نسخهها و الگوهای رایج غرب و طرح هرگونه تهدید، فشار و تحریم از جانب بیگانگان، هوشیاری در مقابل جنگ روانی، شالودهشکنی در نظریه¬ها و قوانین، در روشهای به جا مانده از فرهنگ غرب و در عرصه های اجرایی قانونی و سیاسی
17.وحدت، انسجام و جهت¬دهی و همبستگی به سمت و سوی مشارکت عمومی می¬تواند از حجم فشارها، کاستیها و توطئه¬ها بکاهد و آنها را خنثی کند.
18.الگوپذيري و الگوآفريني و طرح الگوی جديد بصيرت ديني و سياسي و تقويت هويّت و عزّت نفس در جامعه
19.ولایت پذیری و پیروی از ولی امر مسلمین در تمام سیاست¬ها و راهبردها و تدابیر و بیانات ایشان در عمق جان ملت، افزایش بینش و انگیزش مقاومت درمقابل دشمنان
*****
منابع
1)نهج البلاغه ـ محمد دشتي.
2)اخلاق سیاسی ـ علی اصغر الهی نیا ـ چاپ میثاق
3) امام علي(ع)عقلانيت وحكومت - علي اصغر عين القضاء- انتشارات پرتوخورشيد1384.
4)امام حسين(ع) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت ـ محمدتقي جعفري - موسسه تدوين ونشر آثار محمد تقي جعفري.
5)برترين هدف دربرترين نهادپرتوي از زندگي امام حسين (ع) ـ شيخ عبدالله علايي.
6)جهاد- استاد مرتضي مطهري ـ انتشارات صدرا.
7)جاذبه و دافعه امام علي (ع) استاد مرتضي مطهري انتشارات اسلامي. جمال كعبه - شرحي بر تاريخ اسلام به روايت امام
8)گذری بر دستاوردهای انقلاب اسلامی و آسیب شناسی درون آن ـ معاونت سیاسی نمساـ زمستان 1383
9)حماسه حسيني ـ استاد مرتضي مطهري ـ انتشارات صدرا.
10)حماسه حسيني و ظهور حقيقت آدمي- مصطفي دلشاد تهراني
11)فرهنگ الفبايي عاشورا و شهادت «شهادت نامه»، مهدي وحيدي صدر- انتشارات مشهور
12)قيام جاودانه ـ محمدرضا حكيمي ـ انتشارات دليل ما
13)مجموعه مقالات كنگره سراسري «امام حسين و مقاومت» اداره كل اوقاف و امورخيريه استان مازندران ـ انتشارات شلفين1386
14) معارف عاشورا ـ درسها و پيامهاـ علي سعيدي انتشارات اميركبير137
15)افتخاری، اصغر، سرمایه اجتماعی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، پژوهشکده مطالبات تهران 82
16)بهرام بیات، جامعه شناسی احساس امنیت، انتشارات امیر کبیر، تهران80
يكي از پيامدهاي جريان شوم نفاق در جامعه ديني ظهور طبقه جديدي از قاعدان و بياعتناهاست. بحران حقانيت و مشروعيت، جامعه را به تفرقه و بيراهه ميكشاند و جمعي را به كنارگيري و بيمسئوليتي در برابر مسائل جامعه سوق ميدهد. در خصوص ثمره شوم نفاق حضرت امير(ع) ميفرمايند: «منافق گمراه كننده خطا كار و مشوق خطا كاري است»