به گزارش مشرق، ۱۴ اسفند سال ۱۳۹۰ مردی در تماس با پلیس از بوی نامطبوع منتشر شده از خانه همسایه شان خبر داد و در توضیح بیشتر گفت: چند ساعتی است که بوی گاز و دود شدیدی از خانه یکی از همسایهها به مشام میرسد و باعث شده سایر همسایهها نیز ابراز ناراحتی کنند. چندباری زنگ خانه همسایه مان را زدیم اما کسی در را باز نمیکند و ظاهراً کسی در خانه نیست. راه تماسی هم با صاحبخانه نداریم شاید برای او اتفاقی افتاده باشد.
پس از آن مأموران کلانتری به خانه مورد نظر که در محله سرآسیاب بود، اعزام شدند و با اخذ مجوز قضایی در خانه را باز کردند و متوجه شدند فردی شیلنگ شیر گاز آشپزخانه را به صورت عمدی از لوله اصلی خارج کرده و شیر گاز را هم باز گذاشته است.
پس از آن مأموران با در نظر گرفتن شرایط شیر گاز را بستند و پنجرهها را باز کردند اما به نظر میرسید که باز گذاشتن عمدی شیر گاز به خاطر پوشش دادن بوی دیگری باشد که مأموران با بررسی سایر قسمتهای خانه به جسد زن جوانی رسیدند که در داخل حمام خانه به قتل رسیده بود.
وضعیت ظاهری جسد نشان میداد که عامل قتل او را در داخل حمام به آتش کشیده بود. شالی دور گردن مقتول پیچیده و گوشتکوبی کنار جسد بود که نشان میداد قربانی پیش از سوزانده شدن به قتل رسیده است .
در ادامه جسد زن جوان با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای شناسایی عامل قتل در دستور کار مأموران قرار گرفت.
سرنخی که پسر ۸ ساله به پلیس داد
پس از آن پلیس تحقیقات میدانی را آغاز کرد. پسر ۸ ساله مقتول به مأموران گفت: من بعدازظهری هستم و آن روز وقتی میخواستم به مدرسه بروم مرد همسایه را دیدم که جلوی در خانه ما ایستاده بود و وقتی من را دید از خانه مان فاصله گرفت و وقتی به سر کوچه رسیدم دیدم دوباره به در خانه مان نزدیک شده است. وقتی از مدرسه برگشتم متوجه شدم مادرم را کشتهاند.
همسر مقتول نیز به مأموران گفت: روز حادثه در خانه نبودم اما تا آنجا که میدانم همسرم با کسی اختلاف و مشکلی نداشت و نمیدانم چه کسی دست به این جنایت زده است.
با جمعبندی تحقیقات پلیس، مأموران به مرد همسایه مظنون شدند و پی بردند که وی همزمان با جنایت ناپدید شده است. اما با ردیابی شبانهروزی مأموران وی سرانجام اوایل فروردین سال ۱۳۹۱ بازداشت شد و به قتل اعتراف کرد.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷۱ سابق دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
صدور حکم قصاص در دادگاه
در ابتدای آن جلسه اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من با مقتول نسبت فامیلی دوری داشتم. آن روز بعد از رفتن پسرش به مدرسه وسوسه شدم تا به خانهاش بروم و او را آزار دهم. به همین خاطر وارد خانه شان شدم اما او با دیدن من شروع به داد و فریاد کرد و من از ترسم با گوشتکوب ضربهای به سرش زدم و بسرعت از خانهشان خارج شدم.
چند دقیقه بعد فکر کردم که اگر زنده بماند ممکن است من را لو دهد و آبرویم برود به همین خاطر دوباره برگشتم و با شال او را خفه کردم.
بعد هم جسدش را آتش زدم و هنگام خروج از خانه هم شیر گاز را باز کردم تا خانه آتش بگیرد و ردی از من باقی نماند.
با پایان اظهارات متهم، قضات او را به قصاص محکوم کردند. حکم قصاص متهم در دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد و قطعی شد.
درخواست رسیدگی به پرونده برای بلاتکلیفی
با قطعی شدن این حکم اما اولیای دم دیگر پیگیر اجرای حکم نشدند و در نهایت پس از ۱۲ سال مرد زندانی با ارسال نامهای به قضات دادگاه کیفری درخواست کرد تا تکلیف او را مشخص کنند.
به این ترتیب پرونده برای رسیدگی طبق ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.در ابتدای این جلسه متهم به جایگاه رفت و گفت: من سالها پیش اشتباه بزرگی مرتکب شدم و ۱۲ سال از زندگیام را پشت میلههای زندان گذراندم و زندگیام نابود شد. هرشب منتظر بودم تا حکمم اجرا شود و کابوس آن هیچگاه رهایم نکرد. حالا هم از این بلاتکلیفی خسته شدهام و درخواست میکنم یا حکمم را اجرا کنید یا حکم آزادیام را صادر کنید.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و طبق قانون حکم به آزادی وی را با سپردن وثیقه سنگین صادر کردند.