به گزارش مشرق، ثمانه اکوان در «روزنامه جوان» نوشت:
دور جدید گفتگوهای لغو تحریمها بین ایران و گروه ۱+۴ روز پنج شنبه در وین دوباره آغاز شده است. ایران در شرایطی بار دیگر به پشت میز مذاکره بازگشته که در دور اول مذاکراتی که در زمان ریاستجمهوری جدید ایران شکلگرفته، دو طرح از طرف وزارت خارجه کشورمان برای قرار گرفتن بهعنوان پایه توافقهای آینده در اختیار دیگر کشورها قرار گرفته بود. با اینحال کشورهای اروپایی از این دو طرح استقبال نکرده و بیان کردهاند ایران بهدنبال زیادهخواهی است و درخواستهای ایران از جامعه جهانی واقعی نیست. انگلستان، آلمان و فرانسه هر کدام بهصورت جداگانه اعلام کردند درخواستهای ایران از جامعه جهانی برای لغو تحریمها غیرواقعی است و قابلیت اجرا ندارد. آنها سعی دارند اینگونه وانمود کنند که درخواستهای ایران در نهایت باعث به صفر رسیدن درصد رسیدن به توافق نهایی میان ایران و جامعه جهانی میشود. مسئلهای که در این میان کمتر به آن پرداخته میشود این است که اتفاقاً درخواستهای ایران برای بازگشت کامل کشورهای مختلف جهان از جمله ایالات متحده به برجام و توافق سال ۲۰۱۵ ناشی از واقعیتهایی است که در طول چند سال گذشته در روابط بین کشورها دیده شده است. نگاهی به این واقعیتها نشان میدهد خواستههای ایران اتفاقاً واقعیاتی عینی است که درصورتیکه جامعه جهانی بخواهد به تعهداتش در توافق هستهای عمل کند باید آنها را بهصورت جدی مورد بررسی قرار دهد. اما واقعیتهای مطرح در مسئله مذاکرات هستهای ایران، توافق سال ۲۰۱۵ برجام و همچنین خروج امریکا از این توافق چیست؟
واقعیت اول و در عین حال یکی از مهمترین واقعیتهای مسئله رویارویی ایران و غرب در مذاکرات هستهای، این است که ایران از سال ۲۰۰۳ تاکنون مشغول مذاکره با کشورهای اروپایی و امریکا- بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم- در خصوص اقدامات هستهایاش است. این مذاکرات که در سال ۲۰۰۳ آغاز شده به توافقی بین ایران و کشورهای اروپایی منجر شد و در نهایت اجرایی نشدن وعدههای کشورهای اروپایی باعث شد توافق سال ۲۰۰۳ از هم فروپاشیده و ایران فاز جدید فعالیتهای اتمی خود را آغاز کند.
از آن سال به بعد نیز ایران همواره در جلسات مذاکره با غرب و بهخصوص اروپا حضور پیدا میکرده و خواستههای خود را مطرح میکرده است، اما عزمی جدی از سوی طرف غربی برای رسیدن به توافق نهایی وجود نداشته است. در سال ۲۰۱۵، اما شرایط به گونه دیگری رقم خورد و در نهایت طرفین توانستند به توافقی به نام برجام برسند. «برنامه جامع اقدام مشترک» در واقع برنامهای بود که شامل فعالیت و تعهدات مرتبط با ایران و همچنین تکتک کشورهای عضو گروه ۱+۵ بود، یعنی در واقع هر کدام از طرفین تعهداتی برای اجرا داشتند که در نهایت نشان داده شد به غیر از ایران، هیچ کدام از طرفین به تعهدات خود عمل نکردند.
واقعیت دوم پایبندی ایران به توافق برجام است. آژانس بینالمللی انرژی اتمی ۱۵ بار پایبندی ایران به تعهداتش را اعلام کرد. حتی خروج امریکا از برجام و بازگشت تمام تحریمهای گذشته و در عین حال اعمال تحریمهای جدید علیه کشورمان، بازهم نتوانست کاری کند که ایران بلافاصله از برجام خارج شود و راهکار کاهش تعهد را در پیش بگیرد. ایران تا یک سال بعد از خروج امریکا از برجام، سیاست صبر استراتژیک اتخاذ کرد و تصمیم گرفت همچنان به تعهدات خود پایبند بماند به این امید که کشورهای اروپایی بدون در نظر گرفتن خواست امریکا به تعهدات خود در برجام عمل کنند یا حداقل راهی برای اجرای این تعهدات در نظر بگیرند. با این حال گذشت بیشاز یک سال از این ماجرا نشان داد هیچ کدام از طرفین مقابل ایران تمایلی برای اجرای تعهداتشان نداشتند.
واقعیت سوم این است که کشورهای اروپایی میتوانستند نقشی بسیار جدی در اجرای برجام داشته باشند و اگر کشورهای اروپایی و حتی چین و روسیه به تعهدات خود در برجام عمل کرده و نشان میدادند که تحریمهای امریکایی را قبول ندارند و آنها را اجرایی نمیکنند، ترامپ نمیتوانست بهراحتی تحریمهای قبلی را بازگرداند ودر عین حال به سمت اعمال تحریمهای جدید برود. کشورهای اروپایی میتوانستند نقشی جدی در این مسئله بازی کنند و اجازه ندهند برجام به اغما رود. کشورهای اروپایی درعینحال با شروع مذاکرات جدید دولت امریکا با ایران برای بازگشت به برجام، میتوانستند نقش جدیتر و مدیریت بهتری در ماجرا داشته و با پذیرش اینکه امریکا خود از برجام خارج شده و خود باید به اجرای تعهداتش بازگردد، دولت بایدن را وادار سازند که بدون هیچ پیششرط و مذاکرهای، ضمن پذیرفتن اشتباه خود در خروج از برجام، به اجرای تعهداتش بپردازد. با این حال کشورهای اروپایی ترجیح دادند باز هم نقش منفی و مخرب خود را در مذاکرات ادامه داده و ایران را به سمت پذیرش توافقی جدید سوق دهند؛ توافقی که نمیتوانست مورد قبول ایران قرار گیرد و با واقعیات مطرح روز همخوانی نداشت.
واقعیت چهارم این مسئله است که اگر بایدن و دولتش قصد داشتند به برجام بازگردند و تعهدات خود را اجرایی کنند، باید بسیار زودتر از اینها اقدام میکردند. یکی از اقدامات اولیه بایدن در زمان وارد شدن به کاخسفید امضای فرمانی اجرایی بود که براساس آن، امریکا دوباره به اجرای تعهداتش در توافق آبوهوایی پاریس میپرداخت. حالا با وجود گذشت تقریباً یک سال از دوران عمر ریاستجمهوری بایدن، کارشناسان وزارت خارج امریکا و همچنین طرفهای غربی در مذاکرات هستهای به این نتیجه رسیدهاند که با گذشت زمان، بازگشت دولت بایدن به برجام بسیار سختتر از روزهای ابتدایی شده است و با مطرح شدن بحث ازسرگیری مذاکرات با ایران، نمایندگان جمهوریخواه کنگره همچنان بر طبل مخالفت خود با برجام میکوبند و دولت بایدن را تهدید میکنند که اجازه نمیدهند این توافق دوباره از سر گرفته شود. اگر بایدن در همان روزهای ابتدایی دوران ریاستجمهوریاش با یک فرمان اجرایی دستور بازگشت به برجام و لغو تحریمها را صادر میکرد، دیگر شاهد تهدیدات و رجزخوانیهای کنگره در این خصوص نبودیم و امریکا میتوانست اشتباه خود را در خروج از برجام با صدای بلندتری اعلام کند.
واقعیت پنجم در مذاکرات وین این است که امریکا نمیخواهد بپذیرد که باید تبعات سیاستهای متحدانش را در نوع رفتارشان با ایران برعهده بگیرد و با آنها هماهنگی بیشتری داشته باشد. دولت امریکا هماینک اعلام میکند شاید نتواند سیاستهای رژیم صهیونیستی در خصوص نوع برخورد با تأسیسات هستهای ایران را با سیاست امریکا در بازگشت به برجام هماهنگ کند. البته در جلسات و مذاکراتی که بین دو طرف برگزار میشود، همواره بر حق رژیم صهیونیستی در حمله و یا ایجاد خرابکاری در سایتهای هستهای تأکید میشود و همین مسئله است که به واقعیت روی زمین تبدیلشده و کار را بهجایی میرساند که سیاست نهایی امریکا و متحدانش مذاکره با ایران و در عین حال حمایت از رژیم صهیونیستی در اعمال خرابکاری علیه تأسیسات هستهای ایران باشد. تا زمانیکه امریکا نپذیرد تبعات اقدامات و فعالیتهای مخرب متحدانش در منطقه را باید بپردازد، نمیتوان بیان کرد درخواستهای ایران در این خصوص غیرواقعی است.
واقعیت ششم این است که امریکا باید بپذیرد اقدام یکجانبه او در خروج از برجام سیاست اشتباه بوده و باید نسبت به تصحیح این اشتباه گام بردارد. دولت بایدن به این دلیل اشتباه خود را نمیپذیرد که میداند در صورت اعتراف به این اشتباه، باید غرامت تمام فشارهای اقتصادی واردشده به ایران در زمان ترامپ را بپردازد. با این حال با نپذیرفتن امریکا، واقعیت اصلی دچار خدشه نمیشود. واقعیت اصلی این است که امریکا از برجام خارج شده، کار اشتباهی در این خصوص انجام داده و در عین حال باید خود به اجرای تعهداتش بازگردد و راه برای اجرای برجام را هموار کند.
تمام این واقعیات نشان میدهد درخواستهای ایران در دو پیشنویس ارائهشده به کشورهای اروپایی اصلاً درخواستهای مبتنی بر زیادهخواهی یا به دور از واقعیت نیست. ایران البته هنوز به بسیاری از واقعیتهای موجود در صحنه جهانی نیز در مذاکرات وین اشارهای نکرده است. یکی از این مسائل توافق آکوس و تلاش امریکا و متحدانش در ارائه زیردریایی هستهای به استرالیا است؛ اقدامی که کاملاً برخلاف قوانین انپیتی است. ایران هنوز به این مسئله در مذاکرات وین اشارهای نکرده است و البته به بسیاری از واقعیات دیگر جامعه جهانی نیز اشارهای نداشته است. یکی دیگر از این واقعیات که باید بارها و بارها در مجامع جهانی تکرار شود، این است که باوجود فشارها بر ایران، آنهم در شرایطی که رئیس سازمان سیا اخیراً اشاره کرده است هنوز هیچ مدرکی دال بر تسلیحاتی بودن برنامه هستهای ایران در سازمانهای اطلاعاتی غربی وجود ندارد، رژیم صهیونیستی هنوز از تیررس آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا نهادهای ناظر بر فعالیتهای هستهای کشورها دور مانده است. با وجود اینکه همه دنیا میدانند اسرائیل بمب هستهای دارد، اما نمیدانند فعالیتهای هستهای رژیم صهیونیستی تا چه حد گسترش پیدا کرده و این رژیم به چه تعداد کلاهک هستهای رسیده است؛ تمام اقدامات رژیم صهیونیستی برخلاف قوانینی است که کشورهای غربی با شدت بسیار علیه ایران اعمال کردهاند. بدینترتیب بهوضوح دیده میشود واقعیات روی زمین و واقعیات امروز جامعه جهانی چه مسائلی هستند و ایران چطور و منافع ملی خود را بر اساس این واقعیات تنظیم کرده و پیشنهادات خود را بر اساس همین واقعیات به کشورهای عضو ۱+۵ ارائه داده است.
امریکاییها و کشورهای اروپایی درخواستهای ایران را واقعی نمیدانند، زیرا در دنیایی تخیلی زندگی میکنند؛ دنیایی که در آن ایران بهقدری در مقابل فشارهای غرب آسیب دیده است که حاضر است منافع ملی خود را کنار گذاشته و به هر خواستهای از سمت غرب تن دهد. مهمترین وظیفه تیم مذاکرهکننده ایرانی در وین که تا به حال نیز بهخوبی به آن پرداخته شده، بیدار کردن غرب و همچنین آشنا ساختن آنها با دنیای واقعی است.