سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز ۰۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
نامه محرمانه ۳۰ حزب اصلاحطلب به رئیسی درباره یک مجرم امنیتی
سایت اعتمادآنلاین گزارش داد که در جلسه یکشنبه گذشته شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مقرر شده است اعضای این شورا نامه محرمانهای را با مضمون دفاع از شهیندخت مولاوردی به ریاست قوه قضائیه بنویسند.
در گزارش اعتمادآنلاین در این باره میخوانیم:
"با توجه به صدور رای بدوی سنگین برای بانوی دلسوز، مسئولیتپذیر و دوستدار نظام سرکار خانم دکتر شهیندخت مولاوردی معاون سابق رئیس جمهور، دبیر کل جمعیت دفاع از حقوق بشر زنان و عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مقررگردید طی یک نامه محرمانه و مستقیم با امضای هر ۳۰ حزب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از جناب آقای آیتا... سیدابراهیم رئیسی ریاست محترم قوه قضاییه درخواست گردد که دستور فرمایند در مرحله تجدید نظر این پرونده به دور از مسائل سیاسی و جناحی بر اساس قوانین و مقررات جاری و ساری کشور بصورت کاملا حقوقی و قضایی بدون دخالت افراد غیر مسئول بررسی گردد."[۱]
*"شهیندخت مولاوردی" معاون سابق رئیسجمهور روحانی اخیراً به دلیل ارتکاب به چند جرم به زندان محکوم شده است.
محکومیت بدوی وی به شرح زیر صادر و به وی ابلاغ شد که شامل ۲ سال حبس تعزیری بابت در اختیار قرار دادن اطلاعات و اسناد طبقه بندی شده با پوشش مسؤولین نظام و با هدف برهم زدن امنیت کشور و ۶ ماه حبس تعزیری به دلیل فعالیت تبلیغی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است.
به گزارش مشرق، او پیشتر نیز در دادگاه کیفری ۲ تهران به اتهام تشویق به فساد و فحشا و ترغیب افراد به انحرافات جنسی، مجرم شناخته شده و محکومیت وی صادر شده بود. [۲]
اکنون که مشکوک بودن و جرم بودن فعالیتهای مولاوردی در دادگاه صالحه محرز شده است اما با این تصمیم شورای هماهنگی اصلاحطلبان، زمینههای بیشتری در بدبینی نسبت به فعالیتهای این خانم و برخی دیگر از همکاران او در ستاد دولت اعتدال فراهم شده است.
دقت شود که ستاد دولت طی چند سال اخیر رفتارهای مشکوکی مثل سیاهنمایی از شرایط موجود کشور، تصمیم یکشبه برای گران کردن بنزین و تئوریپردازی برای اغتشاش میلیونی علیه نظام اسلامی [۳] نیز داشته است.
ایستادگی قوه قضائیه در مقابل خواستههای جریانی که به اخلالگری مسجّل در مسیر پیشرفت نظام اسلامی متهم است؛ روشنکننده حقایق زیادی خواهد بود.
***
"تَکرار گرانی" با برنامه بایدنمحور جریان چپ در انتخابات ۱۴۰۰
علی صوفی، فعال چپ و از رجال ستادی اصلاحات در بخشی از مصاحبه با شماره سهشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی در اشاره به انتخابات ۱۴۰۰ گفته است: اصلاحطلبان باید روی ۲ نکته توجه داشته باشند و در انتخابات روی آن دو نکته کار کنند. نخستین نکته معرفی یک شخصیت اصلاحطلب، کارآمد و مجرب است که برای مردم شناخته شده باشد و بتواند اعتماد مردم را جلب کند. یعنی شخصیت آن فرد از نظر علمی، تجربی، اجرایی و کارایی برای مردم جا بیفتد. موضوع مهمتر اینکه شخص مورد نظر حتما اصلاحطلب باشد تا مشکلاتی که در انتخاباتهای گذشته به ویژه در انتخابات ۹۶ و عملکرد آقای روحانی پیش آمد و طی آن اصلاحطلبان آسیب دیدند پیش نیاید چون امروز خیلی سخت میتوانند پاسخگوی مردم باشند. لذا باید تمهیداتی اتخاذ شود که دیگر چنین آسیبی پیش نیاید.
او میافزاید:
"نکته دیگر اینکه اصلاحطلبان باید حتما یک برنامه جامع برای برونرفت جامعه از بحرانهای موجود به ویژه در عرصه اقتصاد و معیشت مردم ارائه دهند. یعنی یک برنامه اقتصادی عدالتمحور در ابعاد مختلف که در برگیرنده حل مشکلات معیشتی مردم باشد ارائه کنند که نویدبخش خروج جامعه از این شرایط سخت باشد. البته این مستلزم فراهم شدن شرایط بینالمللی هم هست، چرا که بخش عمده یا ریشه مشکلاتی که اکنون در عرصه اقتصادی وجود دارد و باعث شده دولت یکسری سیاستهای ریاضتی را در پیش بگیرد و فشار آن بر روی مردم است ریشه در تحریمهای بینالمللی دارد. بنابراین باید شرایط بینالمللی را هم به عنوان مولفهای مهم در نظر گرفت. البته با حذف ترامپ از عرصه قدرت اجرایی در آمریکا و سیاست بینالملل به عنوان عامل این تحریمها و رویکرد متفاوت رئیسجمهور جدید آقای بایدن و برگشت آمریکا به برجام و قوت گرفتن برجام که همه نوعی فرصت به حساب میآیند میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود. لذا از آنجایی که شرایط بینالمللی نسبت به گذشته بهتر شده است؛ بنابراین اصلاحطلبان میتوانند با توجه به این شرایط بینالمللی برنامههای خود را در عرصه سیاست خارجی و در زمینه مسائل اقتصادی به مردم ارائه دهند و نظرشان را جلب کنند. "
صوفی در بخش دیگری از این اظهارات همچنین با اشاره به اغتشاشات دیماه ۹۶ و آبان۹۸ نیز تصریح میکند: در دولت دوم مردم خیلی زود مایوس، ناامید، سرخورده و خشمگین شدند و در همان سال اول نیز شاهد بودیم که به خیابانها آمدند و اعتراضات خود را مطرح کردند. هر چند که ۲ سال بعد نیز به دلیل عملکرد دیگری از دولت آقای روحانی به خیابانها آمدند. کاملا واضح بود که نارضایتی مردم از انتخاب خودشان است و این انتخاب را به خاطر اعتماد به اصلاحطلبان انجام دادند.[۴]
*اظهارات صوفی در حالی است که اصلاحطلبان در سالهای ۹۲ و ۹۶ نیز مدل انتخاباتی خود را با امید بستن به "باراک اوباما" ارائه کردند و البته نتیجه هم این شد که روزگار فعلی را در دامن رأی مردم گذاشتند!
و اکنون تعجب اینجاست که چپهای ستادی چرا از این اشتباهات مسلّم درس نمیگیرند و همچنان بر آن اصرار دارند!؟
(در واقع درس نگرفتن از این رخداد به حدی عجیب مینماید که موجب بروز برخی تحلیلها مبنی بر عامدانه بودن این اشتباهات شده است)
رفتار ستاد اصلاحات بر اخذ رویکردهای انتخاباتی با تکیه به یک دولت خارجی؛ نوستالژی رفتارهای حزب توده در دوران فعالیتهای سیاسی این حزب در اوایل انقلاب و ایضاً یادآور رفتارهای آقای کروبی در انتخابات سال ۸۴ است که حتی شعارهای اوباما (CHANGE) را نیز روی تریبون تبلیغاتی خود مینوشت...
ما ضمن اینکه قضاوت درباره برنامه انتخاباتی آمریکایی اصلاحطلبان و "بایدنمحوری در انتخابات ۱۴۰۰" را بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم؛ بیان این تحلیل را نیز ضروری میدانیم که هسته سخت اصلاحات اولا فضای کشور را در آستانه وقوع "فتنه اقتصادی" میداند و از همین روست که حرفهای ساختارشکنانه خود را گسترش داده است و ثانیا آنها به تکرار رفتار شریرانه "تحریم انتخابات مجلس یازدهم" در صورت تأیید نشدن کاندیدای مد نظر خود میاندیشند.
این در حالی است که با توجه به سوابقی مثل فتنه ۸۸ بعید است که در میان معمّرین اصلاحطلب؛ چهره واجد صلاحیتی برای حضور در انتخابات یافت شود و از سوی دیگر چپها علاقهای به معرفی چهرههای جوان نیز ندارند.
میماند ائتلاف با اشخاصی مثل دکتر لاریجانی که در این زمینه هم اگرچه حزب کارگزاران با نگاه مثبتی به این مسئله مینگرد اما هسته سخت اصلاحات با توجه به علاقه خود برای اخذ رویکرد آنارشیک؛ تاکنون پالس مثبتی برای این تئوری ارسال نکرده است.
***
"جوانی کنید" و عقلتان را کنار بگذارید!
تقاضای کار در سوپرمارکت برای "دختران خیابان انقلاب"
فردی به نام مقصود فراستخواه، در مصاحبه با شماره سهشنبه گذشته روزنامه دولتی ایران از این گفته است که "جوانی در ایران" دارای آفتهایی مثل حس بیقدرتی، دعوت به قناعت و مقاومت است!
او در این باره میگوید: به نظر میرسد در هر فرصت که جوانها خواستهاند به میدان بیایند آنچنان که باید به مشارکت گرفته نشده اند. از این رو، تجربه جوانی در جامعه ما متأسفانه با نوعی «احساس بیقدرتی» توأم شده است. دومین خصیصه از تجربههای جوانی در ایران کنونی آن است که جوانان دعوت می شوند به اینکه «قناعت بورزند!». به نظر میرسد که آنچنان که باید عرصهای برای تنوعات و تحولخواهیهای جوانی در جامعه فراهم نیست. جوان ایرانی از آنجا که نتوانسته به آرمانهای خود، آنگونه که میخواهد جامه عمل بپوشاند، ناگزیر مجبور به قناعت شده است.
فراستخواه میافزاید: منظورم از «قناعت» آن فضیلت یا ارزش اخلاقی نیست؛ بلکه این است که جوان نمیتواند به نحوی رضایتبخش خواستهها و آرزوها و رؤیاهایش را دنبال کند و فقط گاهی آرزوهایش را مزه مزه میکند. «مقاومت» خصیصه سوم از تجربه جوانی در جامعه امروز ما است؛ گاهی سبک زندگی بخشی از جامعه جوان ما به رسمیت شناخته نمیشود و به همین دلیل نمیتواند سبک زندگی مورد نظر خود را ابراز کند، در نتیجه ناگزیر از مقاومت میشود.
او در اظهارات خود همچنین از این میگوید که ناتوانی از مهاجرت، منجر به انواع سرخوردگی در جوانان ایرانی شده است! [۵]
*بایستی این مقوله را در تاریخ ملل جهان نوشت که چگونه عدهای در یک کشور مشغول بریدن اصلیترین ریشههای عقلانی و اعتقادی مردم خودشان بودند و جز عدهای قلیل هم کسی هم در مقابله این پروژه شوم "سیاهنمایی" و ناامیدسازی قیام نکرد.
در گفتمان و اظهارات آقای فراستخواه پیرامون مفهوم جوانی؛ گویا اساساً خبری از "عقلانیت" نیست و ایشان در ظاهر امر و حتی با اینکه عنوان میکند منظورش فضائل اخلاقی نیست اما نمیداند که قناعت کردن یک گنج ناتمام است که نه تنها در ایران بلکه در تمام کشورهای دیگر جهان نیز بر آن تأکید میشود.
جدای از نبود عقلانیت در گفتمان این فرد، تجربه زیست جهانشهری هم در حرفهای او به چشم نمیخورد. یعنی او در اشاره به بحث مهاجرت نمیخواهد به مخاطبان خود بگوید که واقعیت زندگی در دیگر ممالک جهان با آنچه در فضای مجازی دیده میشود کاملا متفاوت است.
فراستخواه و دوستان او در یک پروژه کتمان، قصد دارند به مردم نگویند که در انگلستان "استفاده از پوشک چند بار مصرف برای کودکان" ترویج میشود و حتی جزو آموزشهای ضروری به خانوادهها نیز هست. او نمیگوید که شغلهای کارگری، چمنزنی و پیک رستوران در کشورهای سوئد و آمریکا و اسپانیا و... برای جوانان و دانشجویان هرگز یک ننگ و عار نیست و حتی کارجویان در کشورهای مبتلای به بیکاری گسترده مثل اسپانیا (که نرخ بیکاری آن از ایران بیشتر است) باید برای کار در یک سوپرمارکت هم درخواست بدهند. البته اگر کاری باشد!
جماعت سیاهنما از زجر بزرگ مالیات در دیگر کشورهای دنیا نمیگویند که چگونه خود را به دغدغه اصلی خانوادهها تبدیل کرده است و بیاعتنایی به آن میتواند یک فرد را مبتلی به کارتنخوابی کند.
امثال فراستخواه حتما هیچگاه به مردم نخواهند گفت که صدها جوان فرانسوی در تظاهرات طولانی موسوم به "جلیقهزردها" کشته و مجروح شدند و میشوند در اعتراض به اینکه گرسنه بودند و مالیات زیادی میپرداختند و دولت ماکرون نیز با یک طرح مالیاتی جدید قصد دارد مالیات بیشتری هم از کمدرآمدها بستاند.
واقعا در این شرایط، جوانی کردن چگونه ممکن است که شاهدیم امثال فراستخواه اینطور از صدای شنیدن آواز دهل از دور درست ابراز سرمستی میکنند؟ (در این زمینه البته خوانش سرگذشت امثال شاپرک شجری زاده و مریم شریعتمداری که در حرکت غیر متمدنانه دختران خیابان انقلاب، حجاب از سر برداشتند و مورد حمایت امثال فراستخواه بودند اما بعدا در کشورهای غربی آواره و یا ابزار دشمن شدند؛ خواندنیست)
حامیان به این گفتمان، مایلند که جوان ایرانی صرفا چند پیج اینستاگرامی را بعنوان نماد زندگی یک جوان در غرب باور کند، جوانی و شادابی را با دیوانگی اشتباه بگیرد و سپس با پنجه کشیدن به کشور و باورهای خود به تور کشندهای فرو بغلتد که طراحان همان شوآفهای اینستاگرامی و شبکههای قمار و شرطبندی تنیدهاند.
جالب است که گفتمان امثال فراستخواه حتی در غرب هم دیگر خریداری ندارد و امروز شاهدیم که در بسیاری از کشورهای اروپا برای خانوادهها کلاس و برنامههایی تدارک دیده میشود مبنی بر اینکه ظاهر اشرافی و واقعیتگریز شبکههای اجتماعی را باور نکنند و زندگی طبیعی و واقعی داشته باشند.
پیرامون اظهارات فراستخواه از زاویهای دیگر نیز باید دانست که جوانی داشتن و جوانی کردن هرگز مساوی با کنار گذاشتن عقلانیت و یا زندگی مثل فضای انیمیشن نیست.
و مقولاتی مثل "قناعت" اقتضای عقلانیت در هر شرایطی است نه یک بلیّه در جامعه ایرانی!
بحث بیقدرتی نیز یک حرف گزافه است که هیچ عقل سلیمی درباره ایران قادر به پذیرش آن نیست. چه اینکه مشارکتجویی ایرانیها در شکل دادن به وضع موجود کشور و مثلا رأی دادن به رؤسای جمهوری از میمنه احمدینژاد یا میسره خاتمی و روحانی؛ چیزی نیست که کسی را یارای کتمان آن باشد. و یا همینطور نقش جوانان ایرانی در حفظ امنیت ایران و کشورهای همسایه ایران، در اقدامات خیریه عمومی و در کارهای جهادی!
و اما مقاومت...
همانطور که اشاره کردیم در گفتمان این افراد اثری از عقلانیت نیست و در نتیجه در جایی که عقلانیت نباشد مقولاتی مثل قانونگریزی و مقاومت در برابر بایستههای عقلانی جامعه جایگزین و البته تحسین میشود.
به سخن دیگر اینکه این گفتمان در هرکجا که عدهای یک رفتار غیر عقلانی، یک رفتار غیر متمدنانه و یا یک عادت زشت مغایر با شرع و عرف جامعه را مرتکب شوند بلافاصله به آن اصالت میدهد و اینطور گفتمانسازی میکند که این رفتار خواسته فراگیر جوانان است و بایستی به آن اجازه ظهور و بروز داد!
کما اینکه رد پای این افراد در ماجراهایی مثل کشف حجاب دختران خیابان انقلاب، بیشرف خطاب کردن مأمور پلیس از سوی یک بانوی بدحجاب و درخواست کار پشتمیزی از جانب تمام کارجویان! نیز دیده میشود که چگونه اقدام به دفاع از این کارهای غیر عقلانی میکنند و خواستار به رسمیت شناختن با آنها هستند.
در این فرایند البته مثبتات کشور هم بایستی کتمان شود چون اساساً خبری از عقلانیت نیست. یعنی به زعم اینان یک جوان نباید بداند که از چه نعماتی برخوردار است.
آیا این افراد حاضرند به مردم بگویند که در آمریکای اتوپیای آنها جوانان چگونه درگیر مسائل معیشتی هستند و بیش از ۴۰ میلیون محتاج نان شب وجود دارد، چگونه حقوق مردم در سیستم پلیسی و قضایی بصورت روزمره پایمال میشود و تفریحات اینستاگرامی هم فقط مختصّ یک قشر ثروتمند و یک درصدی است!؟
و آیا امثال فراستخواه حاضرند به مردم بگویند که میزان فقر مطلق (فقر مساوی با گرسنگی) در انگلیس بیشتر از ایران است!؟ [۶]
سکهای که در روی دیگرش، تبدیل شدن ایران به کشوری است که در برخی سالها بیشترین تولیدات پورشه را وارد کرد، بازاری پر سود برای فروش برندهای خارجی است، فروش سینمایش رکوردشکنی میکند و بیشترین میزان واردات پیانو در جهان را دارد.
(دقت شود که ما هرگز در این دلایل از گزینه امنیت یاد نمیکنیم زیرا معتقدیم انقلاب اسلامی به سبب کارآمدی دستاوردهای بزرگی در اقتصاد و معیشت مردم داشته است. دستاوردهای بزرگی که اگر نبود مدیریت بد و منجر به گرانی اصلاحطلبان؛ امروز از صورت واضحتری برخوردار بودند)
دقت شود که اصحاب سیاهنمایی در بیپاسخی نسبت به این استدلالها بلافاصله به تمسخر روی میآورند اما حقیقت اینست که اندیشمندان در تمام کشورهای جهان برای بیان بهشت یا جهنم بودن کشور خود از همین آمارها استفاده میکنند و به مهملات و حرفهای بالیوودی اجازه بروز و ظهور نمیدهند.
ما در خاتمه بر این نکته تأکید میکنیم که نان اصحاب سیاهنمایی و ناامیدسازی در خونی آغشته میشود که با ذبح عقلانیت و به مسلخ بردن مثبتات ایران به کاسهها سرازیر میشود.
بایستی در مقابل این جریان خطرناک که میرود تا جوانان را عاصی و شرایط "فتنه اقتصادی" در کشور ایجاد کند ایستاد و حقیقت را گفت.
فراستخواه که از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان است پیش از این نیز در اظهاراتی جامعه ایرانی را جامعهای با امیدهای لرزان و بیمهای بزرگ معرفی کرده بود!
شناساندن این افراد به جامعه و روشنگری پیرامون مواضع آنها یکی از وظایف مهم خواص است.
***
1_ https://etemadonline.com/content/452038
2_ mshrgh.ir/1152095
3_ mshrgh.ir/836280
4_ http://www.armanmeli.ir/fa/print/main/303700
5_ http://www.irannewspaper.ir/newspaper/page/7517/1/563206/0
6_ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/11/22/1944648