به گزارش مشرق، «موریل با دشواری توانست کلمات را هجی کرده و سرانجام خواند: «هیچ حیوانی نباید با شمد روی تخت خواب بخوابد.» کلوور تعجب کرد چون اصلا به یاد نمی آورد که در قانون چهارم کلمه شمد قید شده باشد؛ اما چون روی دیوار نوشته شده بود، حتما وجود داشته است و باید به آن عمل می شد و اسکوئیلر که اتفاقا در همان لحظه به همراه دو تا از سگ هایش از آنجا می گذشت به خوبی می توانست موضوع را توضیح دهد: «دوستان حتما شنیده اید که ما خوک ها به تازگی در رختخواب خانه می خوابیم چرا که نه؟ مطمئنا نمی خواهید بگویید که قانونی بر علیه این کار وجود دارد. تخت خواب یعنی جایی که روی آن می خوابند. توده ای کاه در طویله هم یک تخت خواب است. قانون چهارم فقط بر علیه شمد است که اختراع انسان هاست. ما شمدها را کنار انداخته ایم و لای پتو می خوابیم. تخت خواب ها خیلی راحت هستند؛ اما نه به آن اندازه که ما نیاز داریم؛ چون ما به هر حال کار فکری سنگینی را انجام می دهیم. دوستان! شما که نمی خواهید ما را از استراحت و راحتی محروم کنید.»
پس از آنکه حیوانات، مزرعه را از انسان ها گرفتند قوانینی وضع نمودند که در قانون چهارم آن عدم استفاده از وسایل انسان ها و تخت خواب بود. این قوانین روی دیوار در منظر عمومی نوشته شده بود تا کسی آنها را فراموش نکند. اما اسکوئیلر نماینده تبلیغاتی ناپلئون، رئیس حیوانات در این مزرعه، به تدریج در متن این قوانین دست می برد و با استفاده از فراموشی تاریخی ذهن مخاطب و قدرت بیان بالا، به سرعت قوانین جدید را توجیه می کرد و زمینه را برای استثمار حیوانات توسط طبقه صاحب نفوذ فراهم می ساخت. در حالی که حیوانات در قلعه حیوانات جورج اورول قرار گذاشته بودند که از اتاق خواب انسان ها استفاده نکنند، خوک ها که قدرت را در اختیار گرفته بودند وارد اتاق خواب انسان ها شدند و سایر حیوانات همچنان در طویله می خوابیدند.
قدرت رسانه در جهان امروز حرف نخست را در مدیریت افکار عمومی می زند. رسانه می تواند با جریان سازی فکری جایگاه ارزش و ضد ارزش را تغییر داده و به نفع گروه ها و کارتل های حامی خویش گام بردارد. در دنیای امروز رسانه می تواند به سطحی از قدرت تبلیغاتی برسد که تنها با گذشت کمتر از سه سال از ایجاد گروه های تروریستی در سوریه توسط آمریکا و متحدان غربی، آنها را به عنوان منجی سوریه از بحران جنگ داخلی معرفی نماید. کریستینا فرناندز رئیس جمهور آرژانتین در نشست سال 2014 سازمان ملل در مهر ماه سال 93 در مجمع عمومی این اجلاس خطاب به دولت مردان غربی می گوید: «یک سال است که شما نظام اسد را نظام تروریست می دانید. شما از مخالفانی که ما آنها را انقلابیون می دانستیم، حمایت می کنید و امروز برای مهار انقلابیونی گرد هم آمده ایم که روشن شده است، آنها تروریست هستند و بیشتر آنان در شبکه های تروریستی عضویت دارند و از افراط گرایی به افراط گرایی هر چه بیشتر منتقل شده اند. قدرت های بزرگ مفهوم دوست و دشمن را به صورتی بسیار آسان تغییر می دهند.»
واکنش فرناندز موج گسترده ای در فضای سازمان ملل ایجاد کرد؛ اما رسانه های غربی اجازه پوشش دادن به این انتقاد منطقی را نداشتند و این فریاد نیز مانند بسیاری از فریادهای دیگر در جنجال های رسانه ای گم شد.
نفوذ رویکردهای مخدوش رسانه ای در میان افکار عمومی ایران نیز در موضوع بحران سوریه قابل توجه است. در حالی که حمایت ایران از سوریه بر مبنای دفاع استراتژیک از عمق راهبردی کشور و نیز دفاع از محور مقاومت است، جریان رسانه ای با محوریت رسانه های خبری غربی علت اصلی حمایت ایران از حکومت اسد را حمایت دولت سوریه از ایران در جریان جنگ تحمیلی 8 ساله معرفی می کنند. بی بی سی در طول دو سال گذشته تلاش فراوانی در تثبیت این شبهه در میان افکار عمومی مردم کشور داشته است در حالی که این شبهه به سادگی قابل تبیین است. اگر علت اصلی ایران در دفاع از محور مقاومت در سوریه یک بده بستان سیاسی است، چرا ایران در جریان دفاع مردم فلسطین و یمن نیز به گروه های مجاهد کمک می کند؟ آیا فلسطین و یمن هم در طول دفاع مقدس به ایران کمک کرده اند که اکنون زمان تلافی رسیده باشد؟
نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در رسانه های داخلی نیز در طول سال های گذشته همواره با یک سیر صعودی همراه بوده است. سایت ها و روزنامه های دگر اندیش و رفرمیست همواره کوشیده اند تا ذائقه های مخاطب خود را با استفاده از مبانی مدرنیته شکل دهند و به تدریج آنها را از فضای گفتمان دینی و عدالت طلبانه دور نمایند. توهین به مبانی اعتقادی، ترویج وابستگی به نظام سلطه و تقدیس چهره های مبهم بخش هایی از فعالیت های این رسانه ها محسوب می شود.
خبرنگار روزنامه اعتماد با یک سوال توهین آمیز از ابراهیم اصغر زاده امام حسین (ع) را به عنوان یک اسطوره رنگ باخته معرفی می کند.
روزنامه شرق در یکی از شماره های آبان ماه خود در سال جاری به انتقاد از موج مقابله با فعالیت رستوران های غربی در کشور می پردازد و این اتفاق را یکی از موانع سرمایه گذاری در کشور معرفی می کند. شرق در این شماره به قلم نعمت احمدی بیان می کند که حضور این رستوران ها در کشور موجب اشتغال زایی است و نباید مانع فعالیت آنها شد: «ماجرای اخیر، نخستین تکان و ضربه به دیگر بخش هایی است که آماده بودند بعد از امضای برجام، سرمایه های خود را به سوی ایران سوق دهند. کاش دستگاه های مسئول بعد از این، همه چیز را با مجموعه موازی خود هماهنگ کنند تا این پرسش مطرح نشود که جزیره های تصمیم گیری در ایران چقدر با یکدیگر فاصله دارند یا خلاف تصمیمات و مجوزهای قانونی عمل می کنند. اقتصاد و سرمایه در بستر امنیت، رشد می کند و از تصمیمات عجولانه و برخوردهای مقطعی فراری است. عصر پسابرجام را با حوصله رصد کنیم تا فرصت های شغلی را در هر حوزه ای هست، از دست ندهیم.»
اشاره این روزنامه به تعطیلی نمایندگی کی اف سی در ایران بود. اگر چه خود کی اف سی نیز اعلام کرد که مجوزی برای راه اندازی شعبه ای در ایران نداده است، با این حال صرف نظر از این دوگانگی، باید به رویکرد اقتصادی جریان فکری این قبیل از رسانه ها توجه بیشتری داشت که چطور فعالیت رستوران های های غربی در کشور را موجب ایجاد فرصت شغلی می دانند؛ اما عدم توجه به ایجاد رستوران های داخلی با استفاده از محصولات تولید داخل را در مسیر رونق اقتصادی مورد ارزیابی قرار نمی دهند.
دفاع از جریان های سیاسی و خانواده های خاص یکی دیگر از سناریوهای این روزهای رسانه های داخلی است که به نظر می رسد برای اهداف از پیش تعیین شده تلاش می کنند به هر قیمتی که شده از چهره های مورد نظر خود دفاع کنند و هر گونه هنجارشکنی از طرف آنها را نیز با عباراتی نظیر یک تصادف ساده توجیه نمایند. گویا این چهره ها قرار است برای اهداف خاص ایدئولوژیک و سیاسی نفوذ خود را در میان مردم به کمک این رسانه ها حفظ کنند.
مطهره شفیعی خبرنگار سیاسی روزنامه آرمان جریان هفت تیر کشی محافظ عروس هاشمی رفسنجانی در خیابان را یک تصادف ساده معرفی می کند و آن را یک توطئه از طرف مخالفان جریان فکری متبوع خود می نامد. اوایل ماه جاری خودروی سید احسان لاجوردی فرزند شهید لاجوردی با یک دستگاه بی ام و تصادف می کند که در نهایت موجب مضروب شدن وی از طرف یک محافظ امنیتی و اسلحه کشیدن بر روی این شهروند می شود. پیگیری های رسانه ای مشخص می کند که هفت تیر کشی توسط محافظ عروس هاشمی صورت گرفته است. کلمات تهدید آمیز این محافظ و رفتار نامناسب او نیز در شبکه های اجتماعی منتشر شده و زمینه را برای انتقاد از این رفتار نا به جا فراهم می سازد.
اما در نهایت شگفتی این خبرنگار تلاش می کند این حادثه را تنها به یک تصادف ساده تبدیل کند و بگوید: «عامل اصلی این رخداد یک گروه خبری تلگرامی است. نکته جالب اینکه تخریب از همین خبر غلط آغاز شد و نام عفت مرعشی همسر آیت الله هاشمی به میان آمد در حالی که احسان لاجوردی به خود اجازه چنین شناسایی ای را نداده بود و به یک خانم جوان اشاره داشت که با مشخصات عفت مرعشی همخوانی ندارد. این کانال پیش از این هم بارها مخالفت خود با مشی اعتدالی میانه روها و به ویژه آیت الله هاشمی را نمایان کرده و برخی حامیان دروغین رئیس مجمع تشخیص مصلحت هم با آن ها همکاری می کنند که همین خطا در شناسایی خانم جوان با عفت مرعشی مسیر انحرافی گروه مخالفان هاشمی در شبکه های تلگرامی را نشان داد.»
البته مطهره شفیعی و جریان سیاسی او هنوز پاسخ مشخصی نسبت به این سوال که یک تصادف ساده چه نسبتی با هفیر کشی دارد، نداده است. چندی مدتی است از وقایع بالا می گذرد و ما منتظر دستاورد جدید این رسانه ها هستیم.
مرتضی جمشیدی