همزمان با شام غریبان امام حسین (ع) و یارانشان، کربلا غرق ماتم شد و عزاداران حسینی با تشرف به این قطعه از بهشت در گوشه و کنار بینالحرمین و اطراف حرمها شمع روشن کردند.
شعر من :
فتادی چو ماه از آسمان ای قمر بنی هاشم! /
به سان ماهی غلطان میان نهر علقمه و درخت خرما/
مشک های تیر خورده با دست های بریده ات خون میگریستند/
سوختی چو شمع و چرخید چو پروانه گرد تو شکسته کمر، مولا/
شمشیرهای رقصان در دست دیوهای کوفی و غول های شامی/
با گریه می خراشیدند پیکر محمدیِ سیدالشهدا /
غل و زنجیر دست و پای اسرا شرمنده و روسیاه بود/
میسوخت تازیانه از درد و سوزش زخم های تن ابریا/
دلشاد و رقصان بود کوفه و شام از دل داغدیده ی ستارگان/
می درخشید روی نیزه ماه و خورشیدی از جنس نقره و طلا
ایستاده بود نیلوفری سرافراز و پیروز در تالار مجلل شام / می درخشید همچو ستاره ی سهیل بر دل تاریک اشقیا/
به سان شیری به زنجیر بسته زينب در هیبت و ابهت علی/می غرید بر سر دیو شام که بود منشأ قمار و فساد و فحشا /
از چشمان آهو وارِ فرشته ای کوچک و معصوم از جنس نور/بارانی از اشک الماس می بارید میگریست چو ابر بهارا/
سر خورشید را در طبق آورد دیو، در آغوش فرشته نهاد/
چشم و دل رقیه روشن شد به جمالِ گلِ روی بابا