فرهنگ ترس در غرب

طبق نظریه «ژئوپلتیک احساسات»، غربی‌ها گرفتار «فرهنگ ترس» هستند؛ اروپایی‌ها بیش از هر چیز از حملات تروریستی می‌ترسند و آمریکایی‌ها بجز وحشت از حملات تروریستی، ترس‌های دیگری هم دارند.

سرویس جهان مشرق - نظریه «برخورد تمدن‌ها[۱]» در سال ۱۹۹۲ و طی یک سخنرانی در اندیشکدۀ امریکن‌اینترپرایز، توسط «ساموئل هانتینگتون» نظریه‌پرداز سیاسی آمریکایی و در پاسخ به کتابی مطرح شد که دانشجوی سابق هانتینگتون یعنی «فرانسیس فوکویاما» به نام «پایان تاریخ و آخر انسان[۲]» نوشته بود. این نظریه، سال ۱۹۹۳ در قالب مقاله‌ای تحت عنوان «برخورد تمدن‌ها؟[۳]» پر و بال گرفت و هانتیگتنون سال ۱۹۹۶ در کتاب «برخورد تمدن‌ها و بازسازی نظم جهانی» به تشریح بیش‌تر آن پرداخت. این کتاب هر چند مورد نقدهای زیادی قرار گرفت اما به صورتی فراگیر ذهن بسیاری از سیاستمداران و مردم را در سراسر جهان به خود مشغول ساخت.

«دومینیک مویزی» نظریه «ژئوپلتیک احساسات» را طرح کرده و معتقد است غربی‌ها گرفتار فرهنگ ترس هستند

اوایل سال ۲۰۰۷ میلادی، «دومینیک مویزی» نظریه‌پرداز فرانسوی روابط بین‌الملل و مشاور ارشد «مؤسسه روابط بین‌الملل فرانسه» مقاله‌ای تحت عنوان «برخورد احساسات[۴]» را در مجله آمریکایی فارن‌افرز منتشر کرد و در آن به‌رغم تأیید نظریه برخورد تمدن‌های هانتینگتون، نوشت: «با این حال، آن‌چه که تا کنون به اندازه کافی به رسمیت شناخته نشده، این است که دنیا امروز همچنین با پدیده‌ای مواجه است که شاید بتوان آن را «برخورد احساسات» نامید.»

مویزی سپس سه فرهنگ غربی، عربی-اسلامی و آسیایی را از یک‌دیگر تفکیک و ادعا می‌کند: «جهان غرب، ویژگی‌های یک فرهنگ «ترس» را نشان می‌دهد، جهان عرب و مسلمانان در یک فرهنگ «تحقیر و سرخوردگی» به دام افتاده‌اند و بخش اعظم آسیا، فرهنگ «امید» را دارد.» در عین حال، وی توضیح می‌دهد: «البته روحیه‌های مذکور در هر یک از این مناطق فراگیر نیستند. هم‌چنین برخی از مناطق مانند روسیه و بخشی از آمریکای لاتین وجود دارند که به نظر می‌رسد همه این روحیه‌ها را به طور هم‌زمان بروز می‌دهند.»

در ادامه این گزارش، نظریه برخورد احساسات مویزی و به طور خاص برداشت وی از «فرهنگ ترس» حاکم بر جامعه غرب را بیش‌تر توضیح خواهیم داد و مصداق‌های آن را بررسی خواهیم کرد. بدیهی است که مقدمه بالا و گزارش پیش رو با هدف آشنایی مخاطبان محترم با نظریات موجود در حوزه بین‌الملل تهیه شده و مشرق لزوماً عقاید و القائات مویزی یا سایر کارشناسان غربی را تأیید نمی‌کند.

ترس از بیگانه و گم کردن هویت از بزرگ‌ترین ترس‌های آمریکایی‌ها هستند که اسلام‌هراسی نیز از همین ترس‌ها نشأت می‌گیرد

«فرهنگ ترس»: نقطه اشتراک و اختلاف اروپا و آمریکا

مویزی در مقایسه فرهنگ سرخوردگی با فرهنگ ترس اشاره می‌کند که فرهنگ سرخوردگی در میان کشورهای عربی-اسلامی (که نتیجه افول فرهنگ این جوامع بعد از دوره طلایی علمی و فرهنگی ناشی از اسلام است) موجب ایجاد اتحاد میان این کشورها هرچند حول محور تفکرات افراط‌گرایانه شده است، اما فرهنگ ترس (یا دست‌کم موضوع بهترین روش برخورد با این ترس‌ها و غلبه بر آن‌ها) با وجود آن‌که دغدغه مشترک دو ستون اصلی غرب، یعنی آمریکا و اروپاست، اما به جای آن‌که این دو را با هم متحد کند، آن‌ها را از یک‌دیگر دور کرده است.

این نظریه‌پرداز فرانسوی تصریح می‌کند: «آمریکا و اروپا بر سر یک «فرهنگ ترس» مشترک با هم اختلاف دارند. در هر دو طرف، هرچند به اندازه‌های متفاوت، ترس از دیگری، ترس از آینده و اضطراب بنیادینِ از دست دادن هویت در جهانی دیده می‌شود که به طور فزاینده رو به پیچیدگی می‌رود.» وی ادامه می‌دهد: «در اروپا، لایه‌های مختلفی از ترس وجود دارد. به عنوان مثال، ترس (جمعیتی و جغرافیایی) از هجوم فقرا، به طور خاص از ناحیه جنوب وجود دارد. تصاویر کشته شدن آفریقایی‌هایی که سعی می‌کردند از سیم‌های خاردار عبور کنند و وارد یکی از نقاط تحت محاصره اسپانیا در مراکش شوند، یادآور تصاویر دیگری بود که در سال‌های نه چندان دور شکل گرفتند، زمانی که مردم آلمان شرقی در حالی به ضرب گلوله کشته می‌شدند که تلاش می‌کردند به غرب و به آزادی برسند. در آن زمان، آلمانی‌ها به جرم تلاش برای فرار از سرکوب کشته می‌شدند؛ امروزه آفریقایی‌ها به جرم تلاش برای فرار از فقر مطلق کشته می‌شوند.»

استاد دانشگاه هاروارد یکی از ترس‌های دیگر اروپایی‌ها را ترس از منفجر شدن به دست اسلام‌گراهای افراطی یا حتی افتادن سرزمین‌هایشان به دست این افراد در قالب تبدیل شدن قاره‌شان به «اروبا[۵]» (تلفظ عربی اروپا) می‌داند. وی توضیح می‌دهد: «پس از بمب‌گذاری‌های سال ۲۰۰۴ در مادرید و سال ۲۰۰۵ در لندن و موارد دیگر، اروپایی‌ها با این واقعیت تلخ روبه‌رو شده‌اند که کشورهای آن‌ها نه تنها اهداف تروریست‌ها بلکه پایگاه‌های آن‌ها نیز هستند.»

گزارش دویچه‌وله از ترس‌های مردم آلمان (به زبان فارسی)

به اعتقاد مویزی، در کنار این‌ها، ترس از عقب‌ماندگی اقتصادی نیز در اروپا وجود دارد: «برای بسیاری از اروپایی‌ها، جهانی‌سازی، معادل با بی‌ثباتی و کاهش شغل شده است. آن‌ها گرفتار این ترس هستند که اروپا به یک موزه تبدیل شود؛ نمونه‌ای بزرگ‌تر و مدرن‌تر از ونیز، که جایگاه گردشگران و بازنشستگان است و نه مرکز خلاقیت و تأثیرگذاری.»

این نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل، یکی دیگر از ترس‌های اروپایی‌ها را ترس از قرار گرفتن تحت سلطه یک قدرت خارجی می‌داند که حتی ممکن است یک دوست (مانند آمریکا) و یا یک قدرت بی‌هویت (مانند کمیسیون اروپا) باشد. وی معتقد است: «عامل تحکیم همه این ترس‌ها، احساس از دست دادن کنترل بر سرزمین، امنیت و هویت (و به طور خلاصه، سرنوشت) است.» به عقیده مویزی، بازگشت احساسات قوی ناسیونالیستی در بسیاری از کشورهای اروپایی، نشانه‌ای از همین ترس و نگرانی است. رأی مردم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا نیز در قالب همین نوع ترس قابل‌تحلیل است.

آمریکایی‌ها درگیر بی‌هویتی و ترس‌های تروریستی

مدیر بخش ژئوپلتیک «دانشگاه اروپا» (باسابقه‌ترین نهاد آموزشی در زمینه مسائل اروپایی، مستقر در ورشوی لهستان) بر حاکمیت فرهنگ ترس در آمریکا هم تأکید می‌کند: «بخشی از همین احساس از دست دادن کنترل، در آمریکا هم وجود دارد. اگرچه این ترس‌های جمعیتی با ادغام موفقیت‌آمیز جمعیت اسپانیایی‌ها در آمریکا (در مقایسه با مشکلات ادغام مسلمانان در اروپا) کاهش یافته است، اما این‌گونه ترس باز هم به وضوح وجود دارد. به عنوان نمونه، دعوا بر سر نسخه اسپانیایی سرود ملی آمریکا به نوعی معادل بحث در مورد حجاب و پوشیدن روسری در اروپاست.»

مویزی نگرانی اقتصادی آمریکایی‌ها را در مقایسه با اروپایی‌ها کم‌تر می‌داند و معتقد است این نگرانی بیش‌تر درباره «برون‌سپاری» است و نه «زوال اقتصادی». وی می‌نویسد: «با این وجود، آمریکایی‌ها هم به «زوال» فکر می‌کنند: زوال در بدن‌هایشان، بر اثر بلای همه‌گیر چاقی؛ زوال در بودجه‌شان، بر اثر کسری گسترده؛ و زوال در روحیه‌شان، بر اثر از دست دادن اشتهای ماجراجویی‌های خارجی و زیر سؤال رفتن روزافزون «آرمان ملی»شان.»

۱۰ ترس بزرگ آمریکایی‌ها: مردم آمریکا بیش از حملات تروریستی، از فساد مقامات دولتی خودشان می‌ترسند

مشاور مؤسسه روابط بین‌الملل فرانسه، «وسواس امنیتی» آمریکایی‌ها پس از ۱۱ سپتامبر را «قابل‌درک و مشروع» می‌داند اما می‌پرسد: «[این جنون امنیتی] چه هزینه‌ای را از لحاظ نفوذ و تصویر آمریکا در جهان روی دست این کشور گذاشته است؟» وی ادامه می‌دهد: «از یک سو، مشکلاتی که مسافران خارجی هنگام ورود به خاک آمریکا با آن‌ها مواجه می‌شوند، و از سوی دیگر، رسوایی‌های حقوق بشری در زندان گوانتانامو نشان می‌دهد تروریست‌ها حداقل تا اندازه‌ای، از طریق وادار کردن آمریکا به انجام چنین واکنش‌هایی، موفق به رد ادعاهای این کشور درباره برتری اخلاقی و «استثناگرایی آمریکایی[۶]» [به معنای برتری ذاتی و منحصربه‌فرد جامعه آمریکا] شده‌اند.»

دومینیک مویزی روش‌های اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها برای مواجهه با دنیای بیرون را هم متفاوت می‌داند و می‌نویسد: «در حالی که اروپایی‌ها سعی می‌کنند با ترکیب فرار از واقعیت و پناه بردن به آرامش خود را از جهان بیرون حفظ کنند، آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند این کار را با حل مسئله از ریشه آن در خارج از کشورشان انجام دهند. با این حال، پشت لفاظی‌های قدرت‌محور و خوش‌بینانه دولت بوش [دولت وقت آمریکا]، واقعیت غم‌انگیزی وجود دارد و آن این‌که واکنش آمریکا به حملات ۱۱ سپتامبر، این کشور را منفورتر از هر زمان دیگری کرده است.»

«ژئوپلتیک احساسات» و آینده جهان

مویزی سال ۲۰۰۹ مقاله «برخورد احساسات» خود را گسترش داد و به این ترتیب نظریه‌ای موسوم به «ژئوپلتیک احساسات» را در قالب کتابی با عنوان «ژئوپلتیک احساسات: چگونه فرهنگ‌های ترس، سرخوردگی و امید در حال شکل‌دهیِ جهان هستند[۷]» ارائه کرد. وی در این کتاب، مفاهیم جدیدی مانند «چندقطبی نامتوازن» را نیز مطرح می‌کند[۸]. در قالب مفهوم چندقطبی نامتوازن، بازیگران نابرابر با دیدگاه‌های متفاوت درباره دنیا، با یکدیگر تعامل می‌کنند. به عنوان مثال، پدیده جهانی‌شدن موجب فراگیر شدن «فرهنگ» آمریکایی در دنیا شده، اما از سوی دیگر، کشورهای آسیایی هستند که در «اقتصاد» دنیا پیش‌رو هستند.

استاد دانشگاه هاروارد در کتاب خود مدعی می‌شود دلیل اصلی این‌که غرب درگیر فرهنگ ترس[۹] است این است که کشورهای غربی «برای نخستین بار در سه قرن گذشته تعیین‌کننده روند [حرکت دنیا] نیستند؛ جهانی‌سازی، دیگر متعلق به جهان غرب نیست» و همین ترس، میان اروپا و آمریکا مشترک است. وی اذعان می‌کند که اگرچه میزانی از ترس برای زنده ماندن ضروری است، اما همین ترس می‌تواند بیش از حد و ناتوان‌کننده هم باشد.

مردم آمریکا تحت تأثیر اقدامات تروریستی، حاضرند از مراحل امنیتی بیش‌تر عبور کنند و از سفرهای خارجی نیز می‌ترسند

مویزی فرهنگ ترس در آمریکا را هم در کتابش بیش‌تر تشریح می‌کند و توضیح می‌دهد که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۸ در این کشور، «جان مک‌کین» کاندیدای ترس بود و باراک اوباما کاندیدای امید. به عقیده وی، آمریکایی‌ها به طور سنتی بیش‌تر به آینده توجه دارند؛ آینده‌ای که در حال حاضر تیره و تار به نظر می‌رسد. حوادث ۱۱ سپتامبر اگرچه آغازگر فرهنگ ترس در آمریکا نبودند، اما حس آسیب‌پذیری آمریکایی‌ها را به آن‌ها یادآوری کردند. مویزی اذعان می‌کند که آمریکا طی دهه‌های گذشته به نماد ظلم تبدیل شده و تصویر سنتی مثبت از آمریکا و شیوه زندگی آمریکایی از بین رفته است.

این نظریه‌پرداز فرانسوی رابطه میان اروپا و آمریکا را «سرد» توصیف می‌کند و توضیح می‌دهد که از یک سو توهم‌های آمریکایی‌ها درباره اروپا از بین رفته و از سوی دیگر، اروپایی‌ها احساس می‌کنند دیگر نیازی به آمریکایی‌ها ندارند. مویزی دست‌کم دو دلیل را برای این جدایی میان دو ستون اصلی غرب متصور است: سیاست‌های متناقض دولت‌های مختلف آمریکا، و مهم‌تر از آن، تغییر محسوس آمریکا از فرهنگ امید به فرهنگ ترس.

نظریه‌پرداز تئوری ژئوپلتیک احساسات، در فصل نهایی کتاب خود (و در سال ۲۰۰۹) دو سناریوی محتمل را برای آینده جهان در سال ۲۰۲۵ ارائه می‌دهد. وی پیش‌بینی می‌کند که اگر فرهنگ ترس غرب سراسر جهان را فرا بگیرد، حوادث فاجعه‌باری رخ خواهد داد: گسترش ناآرامی‌ها در خاورمیانه، استفاده از تروریسم بیولوژیکی، بسته شدن مرزها، تضعیف آمریکای نئوحمایت‌گرایی [حمایت از تولیدات داخلی با محدودسازی واردات]، فروپاشی تقریباً کامل اتحادیه اروپا، ظهور مجدد بخشی از امپراتوری سابق روسیه، جنگ در آسیا، تجهیز ژاپن به سلاح‌های هسته‌ای، سقوط آفریقا، و بحران در آمریکای لاتین. به طور خلاصه، زندگی شبیه به اوایل قرون وسطی خواهد شد.

مویزی توضیح می‌دهد که در سوی دیگر، اگر فرهنگ امید آسیا بر دنیا مسلط شود، خاورمیانه روی صلح را خواهد دید، اصلاحات قابل‌توجهی در سازمان ملل رخ خواهد داد، آمریکا به جای یک «پلیس» تبدیل به یک «شریک ارشد» در سراسر جهان خواهد شد؛ روسیه آینده خود را در غرب ترسیم خواهد کرد، چین در مسیر حاکمیت قانون قرار خواهد گرفت، آفریقا توسعه خواهد یافت، و «مرکوسور[۱۰]» (اتحاد اقتصادی و تجاری منطقه‌ای در آمریکای جنوبی) تبدیل به یک نهاد کامل خواهد شد.

آمریکایی‌ها در میان گروه‌های مختلف، بعد از «غریبه‌ها» بیش از همه، از «مسلمان‌ها» می‌ترسند

بزرگ‌ترین ترس‌های اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها

آمارهای موجود درباره ترس در اروپا و آمریکا، تا اندازه زیادی نظریه غلبه فرهنگ ترس بر جامعه غرب را تأیید می‌کند. روی هم رفته، اروپایی‌ها (از انگلیس، فرانسه و آلمان گرفته تا ایتالیا و اسپانیا) در سطح بین‌المللی بیش از هر چیز از تهدیدات تروریستی می‌ترسند[۱۱]. البته کشورهای اروپایی هر کدام ترس‌های متفاوتی با یک‌دیگر هم دارند. به عنوان مثال، در انگلیس، بعد از تروریسم بین‌المللی (۷۷ درصد)، درگیری مسلحانه (۶۰ درصد)، بیماری‌های همه‌گیر (۵۲ درصد)، تغییرات اقلیمی (۳۹ درصد) و اشاعه هسته‌ای (۳۱ درصد) در صدر فهرست بزرگ‌ترین ترس‌های مردم هستند.

فرانسوی‌ها بیش از همه از «طغیان اسلام‌گرایی افراطی» می‌ترسند و تغییرات اقلیمی، بحران مالی در اروپا، درگیری بین روسیه و اوکراین، ابولا، طغیان جناح راست افراطی در اروپا، دخالت‌های نظامی خارجی فرانسه، و حوادث هواپیمایی به ترتیب در جایگاه‌های بعدی ترس‌های مردم فرانسه قرار دارند. البته این آمار بیش از آن‌که تحت تأثیر حوادث تروریستی در فرانسه باشد، نتیجه عدم پذیرش مسلمانان در جامعه فرانسه بوده است و حوادثی مانند حمله به شارلی‌ابدو موجب به وجود آمدن ترس فرانسوی‌ها از اسلام‌گرایی افراطی نشده، بلکه صرفاً این ترس را تشدید کرده‌اند.

آلمانی‌ها بعد از تهدیدات تروریستی، از همه بیش‌تر نگران افزایش هزینه‌های زندگی (۵۸ درصد) هستند و پس از آن از ناتوانی در سن بالا (۵۱ درصد)، و بلایای طبیعی می‌ترسند. هم‌چنین دو سوم از شرکت‌کنندگان در یک نظرسنجی در آلمان، از این می‌ترسیدند که کشورشان مجبور شود هزینه بیش‌تری را برای حل بحران یورو پرداخت کند. روی هم رفته، آلمانی‌ها در میان کشورهای اروپایی به ترس و نگرانی مشهور هستند، به گونه‌ای که اصطلاح «وحشت آلمانی[۱۲]» در تمام دنیا اصطلاحی شناخته‌شده است. طبیعتاً کارشناسان معتقدند بخشی از این فرهنگ ترس و نگرانی به تجربه دوران حکومت هیتلر بر آلمانی‌ها برمی‌گردد. البته نظرسنجی ترس در اروپا، نتایج متفاوتی را نشان می‌دهد: فرانسوی‌ها با امتیاز ۱۷۴ از ۳۰۰ بیش‌ترین ترس را دارند، آلمانی‌ها با امتیاز ۱۴۶ در مکان دوم هستند و انگلیسی‌ها با امتیاز ۱۰۳ وضعیت بهتری را از این دو دارند.

ترس از موجودات فضایی، خانه‌های جن‌زده و حتی پاگنده در میان آمریکایی‌ها رایج است

ترس آمریکایی‌ها از پاگنده و سفرهای خارجی

در سوی دیگر، آمریکایی‌ها آمار نسبتاً متفاوتی نسبت به اروپایی‌ها دارند. طبق آخرین آمارها مردم در آمریکا برای سومین سال متوالی، فساد مقامات دولتی (۶۰/۶ درصد) را بزرگ‌ترین ترس و نگرانی خود معرفی کرده‌اند[۱۳]. دومین نگرانی آمریکایی‌ها حملات تروریستی (۴۱ درصد) است[۱۴] و پس از آن به ترتیب عدم برخورداری از پول کافی برای آینده (۳۹/۹ درصد)، قرار گرفتن در معرض تروریسم (۳۸/۵ درصد)، وضع محدودیت‌های دولتی علیه حمل اسلحه و مهمات (۳۸/۵ درصد)، مرگ عزیزان (۳۸/۱ درصد)، ورشکستگی اقتصادی یا مالی (۳۷/۵ درصد)، سرقت هویت (۳۷/۱ درصد)، بیماری شدید عزیزان (۳۵/۹ درصد)، و قانون مراقبت بهداشتی مقرون‌به‌صرفه/اوباماکر (۳۵/۵ درصد) در جایگاه‌های بعدی قرار دارند.

البته ترس‌های آمریکایی‌ها جنبه‌های دیگری هم دارد. مثلاً ۴۶/۶ درصد از آمریکایی‌ها معتقدند یک مکان ممکن است در تسخیر اجنه باشد. ۲۷ درصد از آن‌ها تصور می‌کنند موجودات فضایی در دوران باستان به زمین سفر کرده‌اند. ۲۴/۷ درصد از مردم آمریکا معتقدند موجودات فضایی در دوران معاصر به زمین آمده‌اند. حتی ۱۳/۵ درصد از آمریکایی‌ها فکر می‌کنند «پاگنده» یک موجود واقعی است.

البته نگرانی‌های آمریکایی‌ها تأثیرات واقعی هم در زندگی آن‌ها می‌گذارد. به عنوان مثال، ۷۷ درصد از آمریکایی‌ها اعلام کرده‌اند بعد از حوادث تروریستی اخیر، بیش از پیش حاضر هستند در فرودگاه از موانع امنیتی عبور کنند و در صف‌های طولانی بایستند. ۶۳ درصد از آن‌ها معتقدند آمریکایی‌ها در صورت سفر به کشورهای دیگر، هدف عملیات‌های تروریستی قرار می‌گیرند. هم‌چنین ۵۲ درصد از مردم آمریکا هم به طور کلی از سفرهای خارجی می‌ترسند.

نتیجه‌گیری

آمارهای بالا نشان می‌دهد غلبه فرهنگ ترس بر کشورهای غربی پدیده‌ای واقعی است. صرف‌نظر از این‌که این پدیده نتیجه اتفاقات واقعی مانند حوادث تروریستی است یا نتیجه جریان‌سازی‌های رسانه‌ای مانند روایت‌های هدف‌دار خبری یا فیلم‌های هالیوودی، مردم در غرب دچار فرهنگ ترس هستند و این فرهنگ فرصت‌های بی‌شماری را برای دولت‌های غربی ایجاد می‌کند تا با جهت‌دهی به این فرهنگ، منافع خود را در داخل کشور و در سطح بین‌المللی پی‌گیری کنند.


[۱] Clash of Civilizations Link

[۲] The End of History and the Last Man Link

[۳] The Clash of Civilizations? Link

[۴] The Clash of Emotions Link

[۵] Eurabia Link

[۶] American exceptionalism Link

[۷] The Geopolitics of Emotion: How Cultures of Fear, Humiliation, and Hope are Reshaping the World Link

[۸] Review: The Geopolitics of Emotion Link

[۹] Geopolitics and the Emotions – Dominique Moïsi Link

[۱۰] Mercosur Link

[۱۱] What are Europeans afraid of most? Link

[۱۲] Germans and why they worry about "German Angst" Link

[۱۳] What do Americans Fear Most? Chapman University’s Third Annual Survey of American Fears Released Link

[۱۴] Survey reveals what Americans fear the most Link

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 1
  • IR ۱۶:۴۷ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۳
    26 5
    ترس بهترین ابزار دموکراسی برای کسب قدرت است. در خود ایران در انتخابات اخیر یک طرف مردم را از فساد طرف مقابل می تراسند. طرف مقابل مردم را می تراساند که اگر حریفش رای بیاورد جنگ می شود. ترس از جنگ قویتر از ترس از فساد بود و همان گروه دوم بازی را برد.
  • فاطمه IR ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۳
    5 8
    من از مردا می ترسم
    • IR ۱۶:۲۰ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۴
      5 13
      مردها هم از زنها می ترسند. البته همه مردها فکر می کنند فقط سوسک و موش زن را می ترساند.
  • IR ۲۲:۴۹ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۳
    3 8
    مشرق بی خیال زیاد فشار نیار به خودت. تو رو هم ترس برداشته مگه نه!؟
  • هاشم IR ۰۷:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۷/۱۴
    9 1
    خیلی خوب . افرین مشرق

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس