از بین قابها که گذر میکردیم، این سوژهها را میدیدیم؛ پدر زیر دوش حمام است؛ او تازه از حمام آمده و عریان بر روی صندلی نشسته؛ پیرمرد در حال گرفتن ناخنهایش است؛ وی بر روی تخت دراز کشیده و به فکر فرو رفته است؛ چین و چروکها و لکهای روی پوست تمام اعضای بدن پدر هم بر روی چند قاب دیگر نشسته است.
دیدن برخی از این تابلوها که عکاس حتی از به نمایش درآوردن اسفل اعضای پدرش موجب شرمساری شدید تماشاچیان واقع شده بود.
فرشاد عسگری کیا، عکاس مجموعه عکس «91 سالگی پدرم» در گفتوگو با فارس درباره این نمایشگاه گفت: این اولین نمایشگاه عکاسی من بعد از 15 سال تدریس عکاسی در دانشگاه است. همیشه از طرف دانشجوها این فضا وجود داشت که چرا من نمایشگاهی نمیگذارم؛ بالاخره بعد از عید نوروز سال 94 پدرم را محور کار خود قرار دهم. یکی از دلایل مهم هم این بود که میتوانستم به پدرم نزدیک شوم، بدون اینکه منعی از جانب او باشد و نکته بعد این بود که دوست داشتم با این نمایشگاه دید رایج احساساتی گرا را راجع به کهنسالی واقعیتر کنم.
وی ادامه داد: میخواستم در کارهایم واقعیتی به دور از دافعه و شعار تو خالی نشان دهم. به همین دلیل موضوع جذابی بود. در مرداد ماه شروع به عکاسی کردم و در دو نوبت با فریمهای زیادی عکس گرفتم و همین بین دو نوبت سبب شد تا به آن قالب و شکلی که میخواستم برسم، جهتی پیدا کند که نتیجه آن این عکسها شده است.
عسگریکیا درباره هدف خود از برپایی چنین نمایشگاهی افزود: هدف اصلی نمایش واقعبینانه یک وضعیت بشری بود و من استباط میکردم فضای عمومی یا به صورت شعارهای تو خالی حمایت از سالخوردگی را نشان میدهند، یا با وجود آن شعارها آدمها وقتی پدر و مادرشان پیر میشود آنها را به خانه سالمندان میفرستند. مثلاً دو روی سکه غلو آمیز است. میخواستم آن را بشکنم.
این عکاس در پاسخ اعتراض به اینکه چرا عکسهای عریان پدرش را در معرض دید عموم قرار داده گفت: پدرم میدانست که از او عکاسی میکنم؛ من در موضوع و فاصله انسانی به نزدیک رفتم؛ بعضی از عکسها وضعیت خاصی دارد. پدرم موافق بود این عکسها را میگرفتم و یک به یک عکسها را دیده است. من به پدرم احمد میگفتم، پدرم راضی هستی من در نمایشگاه این عکسها را بگذارم؟ حتی امسال عید که به دیدن پدر رفته بود، خبر نمایشگاه هنوز نبود، پدرم میگفت فرشاد دوباره عکسها را بیاور ببینم.
وی افزود: من به لحاظ اخلاقی نمیخواستم از پدرم سوءاستفاده کنم. اما نباید از واقعیت فاصله گرفت. به نظر میرسید من از جاهایی بیننده را نزدیکتر ببرم و در یک جاهایی دستش را بگیرم و عبورش بدهم.
احمد عسگریکیا
قابل ذکر است که «احمد عسگریکیا» که امروز سوژه عکس پسرش شده است، در دورهای اتوبوس بینشهری 302 داشت و رانندگی میکرد و اکنون با همسرش در همدان زندگی کرده و حقوق بازنشستگی از تأمین اجتماعی دریافت میکند.
پیدا کردن چنین سوژهای برای گزارش خبری آن هم در ایام بزرگداشت پدر، دردناک به نظر میرسد و در پاسخ به برخی از استدلالهای اشتباه این عکاس چند موضوع مطرح است.
ـ فرشاد عسگریکیا میگوید من به دنبال نشان دادن واقعیتی از بشر بودم؛ باید از او پرسید آیا هر واقعیتی را باید نشان داد؟!
ـ این عکاس میگوید، پدرم در جریان کارها بود و رضایت داشت؛ باید از وی پرسید، آیا پدر میتواند در حالت عریان در جمع حتی اقوام نزدیک قرار گیرد، که به این شکل تصاویر او را در معرض دید عموم قرار دادهاند؟ فرض میکنیم این پدر پیر هم راضی باشد؛ عقل سلیم چه میگوید؟
ـ نکته دیگر این است که دانشجویان بسیاری برای دیدن تابلوهای استادشان به گالری میآمدند؛ آیا دانشجویانی که برای دیدن آثار استادشان میآیند، این گونه میخواهند الگوبرداری کنند؟ و اینگونه سوژهیابی خواهند کرد؟! پس وای به آینده هنر عکاسی ایران...
ـ مهمتر از همه این است که چرا باید در یک کشور اسلامی نظارت بر امور گالریها تا این حد رها شده باشد و هر کس هر گونه دلش میخواهد رفتار کند؟ آیا اینها آینده فرهنگ اصیل کشورمان را تهدید نمیکند؟! وزارت ارشاد در کجای این جامعه هنری جای دارد؟!
ـ در این گالری اتفاق دردناک دیگری هم بود که حدود 11 قاب عکس از این مجموعه به فروش رفته بود که میتوان به عکس تمام عریان پدر اشاره کرد؛ و این یعنی حراج پدر به اسم هنر...