گروه فضای مجازی مشرق - رضا احسانپور طنزپرداز شناخته شده کشورمان، در آخرین پست اینستاگرام خود شعری را منتشر کرد که در ادامه می خوانید.
جان من بخور یک سیخ، از کباب دانشگاه
تا چشی تو هم قدری از عذاب دانشگاه
سهم قشر دانشجو، از جهان فقط این است:
اضطراب دانشگاه، التهاب دانشگاه
اختیار دانشجو، زوری است و اجباری
عین جمع اضداد است، انتخاب دانشگاه
صد هزار توجیه فلسفی برایش هست
بیحساب هرگز نیست، چون حساب دانشگاه
علم و دانش و اینها، عطر دلنشین دارد
آه اگر که بگذارد، فاضلاب دانشگاه
جای فکر و نقد اصلاً، اهل حال اگر باشی
حتماً آخرش گردی، کامیاب دانشگاه
دختران خوش خط و جزوههای رنگارنگ
فصل صید ماهی شد، از سراب دانشگاه
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
عاملان ایجاد آب و تاب دانشگاه
معنی عزب بودن، چیست؟ جان به لب بودن
روسیاه و ول بودن، چون غراب دانشگاه!
یک نگار فرّخپی، جزوه میدهد تا کی،
من شوم نصیب وی، از شباب دانشگاه؟
در عوض من کودن در مسیر دل دادن
ماندهام چو آهو در منجلاب دانشگاه!
ترم آخر است او و بنده همچنان هستم،
لاکپشت مشروط بیشتاب دانشگاه
رحمتی کن و ما را، قوم و خویش هم گردان!
جان هر چه استاد است، ای جناب دانشگاه!
رضا احسانپور
جان من بخور یک سیخ، از کباب دانشگاه
تا چشی تو هم قدری از عذاب دانشگاه
سهم قشر دانشجو، از جهان فقط این است:
اضطراب دانشگاه، التهاب دانشگاه
اختیار دانشجو، زوری است و اجباری
عین جمع اضداد است، انتخاب دانشگاه
صد هزار توجیه فلسفی برایش هست
بیحساب هرگز نیست، چون حساب دانشگاه
علم و دانش و اینها، عطر دلنشین دارد
آه اگر که بگذارد، فاضلاب دانشگاه
جای فکر و نقد اصلاً، اهل حال اگر باشی
حتماً آخرش گردی، کامیاب دانشگاه
دختران خوش خط و جزوههای رنگارنگ
فصل صید ماهی شد، از سراب دانشگاه
خندههای زیر لب، عشوههای پنهانی
عاملان ایجاد آب و تاب دانشگاه
معنی عزب بودن، چیست؟ جان به لب بودن
روسیاه و ول بودن، چون غراب دانشگاه!
یک نگار فرّخپی، جزوه میدهد تا کی،
من شوم نصیب وی، از شباب دانشگاه؟
در عوض من کودن در مسیر دل دادن
ماندهام چو آهو در منجلاب دانشگاه!
ترم آخر است او و بنده همچنان هستم،
لاکپشت مشروط بیشتاب دانشگاه
رحمتی کن و ما را، قوم و خویش هم گردان!
جان هر چه استاد است، ای جناب دانشگاه!
رضا احسانپور